به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بازم افتضاح شد

    با سلام خدمت همدردی های عزیز
    دوستان حالم خیلی بده واقفا راه رو گم کردم لطفا راهنماییم کنیم
    اگه توی جریان باشین من و شوهرم خیلی مشکلات داشتیم ولی از یه جایی من تصمیم گرفتم که کاملا سکوت کنم و برای خودم زندگی کنم و بهونه دست همسرم ندم تا حدودی اوضاع خوب و قابل تحمل بود ولی یه جاهایی واقعا کم آوردم
    همسرم کاملا به من زوم کرده و مثل بچه مدرسه ای ها مدام کنترلم میکنه مثلا هر هفته میگه ناخن هات رو بیار جلو ببینم کوتاهه ؟ یا مانتو شلوار و ... اصلا نمیخره و میگه میدونم اگه بخری تنگش رو میخری در حالیکه آخرین مانتو رو سه سال پیش دو سایز بزرگ برام خریده و من الان سه ساله فقط اجازه دارم اون رو بپوشم و واقعا کهنه شده ...
    دوستانی که تاپیک های قبلی منو خوندن در جریانن که همسرم موقع عصبانیت دست به کارهای خیلی خطرناک میزنه دیروز یکی از این روزها بود .
    همسرم همیشه با کوچکترین بحث میگه ما به درد هم نمی خوریم چرا جدا نمیشی منو هم خلاص کنی مثله پیله به من چسبیدی و ... البته حالش که خوب میشه میگه دوستت دارم تو بهترین خانومی و ... ولی در طول روز حداقل دوبار از طلاق میگه
    دیروز من دستم رو موقع آشپزی بریده بودم و نتونستم جورابهای همسرم رو بشورم با لحن بدی گفت اینجا هتل نیست بخوری و بخوابی اگه بخوای خونه من بمونی باید زحمت بکشی من مفت خور نمی خوام سریع جورابا رو بشور منم یه جورابی که تو آویز بود رو بهش دادم گفتم دستم خونریزی داره اینا رو بپوش صبح که بیدار شد همش دنبال بهونه بود اولش رفت سراغ رو بالشی ها گفت اینو چرا نشستی کثیفه بعدش چند تا بهونه دیگه آخرش هم مثله همیشه شروع کرد به فحش های ناموسی دادن به مامانم و بابام که به دخترش هیچی یاد نداده اولش کلا سکوت کردم ولی وقتی دیدم تمومی نداره گفتم به خانوادم چه ربطی داره لطفا حسودی اونا رو نکن . تا اینو گفتم اومد آشپزخونه از دستام گرفت و فشار داد و ببخشید کلی توف کرد صورتم 😢😢😢 خیلی از این حرکتش چندشم میشه چندباری هم انجام داده دخترم خیلی می ترسید و گریه می کرد منم تا این کار رو انجام داد بلند بلند گریه کردم و بلند نفرینش می کردم و بهش گفتم تازگیا خیلی دروغ بهم گفتی تو یه خائنی منم میشم مثل خودت منم از این به بعد بهت دروغ میگم خیانت میکنم. تا اسم خیانت رو شنید اومد اتاق و در رو بست و بهم گفت اگه یبار دیگه صدات رو بلند کنی اینجوری خفت میکنم دستش رو روی گلوی خودش برد و محکم فشار داد صورتش قرمز شد و چشاش از حدقه اومده بود بیرون خیلی از قیافش ترسیدم و زود از اتاق اومدم بیرون و به بابام زنگ زدم ( میدونم کارم اشتباه بود ولی واقعا ترسیدم ) شوهرم اومد پذیرایی چاقو رو برداشت جلوی دحترم به سینه خودش چندین بار کشید خون اومدم بهم گفت این حرکت رو انجام دادم تا متوجهت کنم اگه بهم دروغ بگی و خیانت کنی این بلا رو دفعه بعد سر تو میارن دخترم فقط داشت میلرزید و منم گریه می کردم همون لحظه بابام زنگ زد و من با گریه گفتم که شوهرم خودش رو چاقو زد بابام بهم گفت میام ببرمت اومد و با شوهرم خیلی منطقی و آروم حرف زد و اما شوهرم مثل همیشه حرف خودش رو میزد و داد و بیداد می کرد تا اینکه بابام به پلیس زنگ زد تا با دست اونا منو ببره و بگه که دخترم اینجا امنیت جانی نداره . شوهرم از این حرکت بابام خیلی عصبانی شد که چرا پلیس به خونه من آوردی ؟آبروی من رو پیش همسایه ها بردی و شروع کرد پیش پلیس ها فحش های خیلی افتضاحی به بابام گفت پلیس هم بهش می گفت خجالت بکش به مرد با اون ریش سفیدش اینجور فحش میدن ولی شوهرم همش بهش فحش میداد و تحقیرش میکرد .
    پلیس صورت جلسه کرد ولی همسرم گفت من برای سوزوندن پدر خانمم اجازه نمیدم همسرم بره خونه باباش من امضا نمیدم . حداقل امروز نمیزارم پلیسم گفت اینجا امنیت جانی نداره بزار بره وقتی دید می خوام برم زود دخترم رو کشید طرف خودش گفت اون بره ولی دخترم رو اجازه نمیدم دخترم شروع به گریه و التماس میکرد که مامان منو تنها نزار از یه طرف بابام هم می گفت اگه نیای دیگه برای من مردی دختری بنام تو ندارم وقتی دیدم شوهرم بچه رو نمیده به پلیس گفتم نمیام . بابام خیلی ناراحت شد گفت مثل بارهای قبل فقط منو خراب کردی برو با این روانی زندگی کن ولی دیگه هیچ وقت به من زنگ نزن از این ثانیه من دختری به نام تو ندارم
    دوستان حالم خیلی خرابه شوهرم تا صبح غر زده و تهدید کرده که عوض کار بابام رو تلافی میکنه از یه طرفم نمیدونم کار درست چیه؟ میدونم از این به بعد روزگارم سیاه تر شد . مامانم زنگ زده بود می گفت فردا بیا خونمون .
    لطفا راهنماییم کنین من و دخترم از لحاظ روحی با چاقوهایی که به خودش زد و فحش هایی که به بابام داد اصلا خوب نیستیم

  2. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:53]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,429
    امتیاز
    287,625
    سطح
    100
    Points: 287,625, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,597

    تشکرشده 37,095 در 7,008 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    وقتی چنین ناامنی به وجود می آید شما ناچار هستید از مراجع قانونی کمک بگیرید.
    مثل پدر، پلیس ، دادگاه و ....

    شما اگر تحت حمایت اینها خود را قرار ندهید. اولا مدرک ندارید. ثانیا تکرار پذیری این رفتارها بیشتر می شود. لذا اشتباه کردید که از پدرتان تبعیت نکرده اید و باید سریعا روابط خود با پدرتان را اصلاح کنید.

    شما حتما حضوری باید به مشاوره مراجعه کنید. یا به خانواده پدری خود پناه ببرید. تا مشخص شود همسرت آیا حاضر به اتمام چنین خشونت هایی هست یا نه !؟
    البته این درست هست که شما نباید تحریکش می کردید. اما به هر حال ما نگران تکرار این خشونت ها و آسیب به شما و فرزندتان هستیم.

    این پست بنده برای شما کفایت نمی کند و نیاز به مشاوره حضوری دارید.
    یعنی قطعا نیاز به مشاوره حضوری و پیگیری موضوعتان دارید.

  3. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    fariba293 (شنبه 24 اردیبهشت 01), MimiBahar (دوشنبه 26 اردیبهشت 01), Mvaz (شنبه 24 اردیبهشت 01), فکور (دوشنبه 02 خرداد 01)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,566

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    وقت بخیر
    ان شاالله خداوند بهتون آرامش بده
    توکل تون به خداوند باشه.

    --------

    کلمه اول عنوان تاپیکتون برای قضاوت کافیه و دیگه نیاز به خواندن ادامه نداشت.

    «بازم» این کلمه باز هم خیلی نگران کننده است خانم بیکران. لطفاً شجاع باشید و از پدرتون بخواید کمکتون کن تا اتفاق ها دیگه برای شما نیافته.
    وقتی به خدا توکل میکنید، میگید که خدا من دست به دست تو که قدرت بی کران هستی دادم و چون دستم به دستان توست از هیچ نمی‌ترسم. که هر وقت ترس به دل خود راه میدهم، مطمینم از تو دور شدم.

    بهترین کار رو پدر شما کردند، با خونسردی و منطق از راه قانون پیگیری کردند. شما هم با پدرتون باشید. قطعا اولش اذیت میشید، ولی بعدش آزادین، همسرتون نقاط ضعف شما رو شناخته و در اتفاق دیشب یکی یکی همه اون نقاط ضعف رو استفاده کرده و در آخرین شلیک خودش از فرزندتون استفاده کرده،

    عاقلانه ترین کار اینه که بدون اینکه همسرتون بفهمه، با پدرتون صحبت کنید و کارهای قانونی رو شروع کنید. از یه جایی به بعد همسرتون متوجه میشه. احتمالا تلاش می‌کنه این اتفاق نیافته، ممکنه قول بده تکرار نکنه، واسطه بفرسته، تهدید کنه، خودزنی کنه و خیلی کارهای دیگه، شما استوار باشید و خواسته اتون رو پیگیری کنید

    مطمینم باشید همسرتون با این صورتجلسه کلانتری و غیره راهی به جایی نمی‌بره.

    مطمین هستم شما می تونید این ماجرا رو مدیریت کنید،
    ...............
    پ ن : یه تاپیک هست به اسم تله های زندگی، در قسمت بالایی سایت موجوده، اکثر تله های شخصیتی که افراد در زندگی ه شون دارن، ریشه در کودکی اونها داره، متاسفانه دو تا از اون تله ها، ریشه اش در کودکانی هست که جایگاه فعلی فرزند شما رو تجربه کردند.
    لطفاً به فکر فرزندتون باشید. آینده اش به شجاعت شما وابسته است
    ویرایش توسط Mvaz : شنبه 24 اردیبهشت 01 در ساعت 17:53

  5. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    MimiBahar (دوشنبه 16 خرداد 01)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام
    وقتی چنین ناامنی به وجود می آید شما ناچار هستید از مراجع قانونی کمک بگیرید.
    مثل پدر، پلیس ، دادگاه و ....

    شما اگر تحت حمایت اینها خود را قرار ندهید. اولا مدرک ندارید. ثانیا تکرار پذیری این رفتارها بیشتر می شود. لذا اشتباه کردید که از پدرتان تبعیت نکرده اید و باید سریعا روابط خود با پدرتان را اصلاح کنید.

    شما حتما حضوری باید به مشاوره مراجعه کنید. یا به خانواده پدری خود پناه ببرید. تا مشخص شود همسرت آیا حاضر به اتمام چنین خشونت هایی هست یا نه !؟
    البته این درست هست که شما نباید تحریکش می کردید. اما به هر حال ما نگران تکرار این خشونت ها و آسیب به شما و فرزندتان هستیم.

    این پست بنده برای شما کفایت نمی کند و نیاز به مشاوره حضوری دارید.
    یعنی قطعا نیاز به مشاوره حضوری و پیگیری موضوعتان دارید.
    خیلی ممنونم که به تاپیکم توجه کردین و وقت برام گذاشتین
    میشه یکم در زمینه مشاوره ها راهنماییم کنین چطوری می تونم از مشاوره های اینجا خصوصی کمک بگیرم؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید بی کران تشکرکرده است .

    Mvaz (شنبه 24 اردیبهشت 01)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام
    وقت بخیر
    ان شاالله خداوند بهتون آرامش بده
    توکل تون به خداوند باشه.

    --------

    کلمه اول عنوان تاپیکتون برای قضاوت کافیه و دیگه نیاز به خواندن ادامه نداشت.

    «بازم» این کلمه باز هم خیلی نگران کننده است خانم بیکران. لطفاً شجاع باشید و از پدرتون بخواید کمکتون کن تا اتفاق ها دیگه برای شما نیافته.
    وقتی به خدا توکل میکنید، میگید که خدا من دست به دست تو که قدرت بی کران هستی دادم و چون دستم به دستان توست از هیچ نمی‌ترسم. که هر وقت ترس به دل خود راه میدهم، مطمینم از تو دور شدم.

    بهترین کار رو پدر شما کردند، با خونسردی و منطق از راه قانون پیگیری کردند. شما هم با پدرتون باشید. قطعا اولش اذیت میشید، ولی بعدش آزادین، همسرتون نقاط ضعف شما رو شناخته و در اتفاق دیشب یکی یکی همه اون نقاط ضعف رو استفاده کرده و در آخرین شلیک خودش از فرزندتون استفاده کرده،

    عاقلانه ترین کار اینه که بدون اینکه همسرتون بفهمه، با پدرتون صحبت کنید و کارهای قانونی رو شروع کنید. از یه جایی به بعد همسرتون متوجه میشه. احتمالا تلاش می‌کنه این اتفاق نیافته، ممکنه قول بده تکرار نکنه، واسطه بفرسته، تهدید کنه، خودزنی کنه و خیلی کارهای دیگه، شما استوار باشید و خواسته اتون رو پیگیری کنید

    مطمینم باشید همسرتون با این صورتجلسه کلانتری و غیره راهی به جایی نمی‌بره.

    مطمین هستم شما می تونید این ماجرا رو مدیریت کنید،
    ...............
    پ ن : یه تاپیک هست به اسم تله های زندگی، در قسمت بالایی سایت موجوده، اکثر تله های شخصیتی که افراد در زندگی ه شون دارن، ریشه در کودکی اونها داره، متاسفانه دو تا از اون تله ها، ریشه اش در کودکانی هست که جایگاه فعلی فرزند شما رو تجربه کردند.
    لطفاً به فکر فرزندتون باشید. آینده اش به شجاعت شما وابسته است
    واقعا ممنون ازتون نمیدونید چقدر حالم داغونه مخصوصا که همسرم طلبکار هم هست و میگه بابای تو حق نداشت با آبروی من بازی کنه و پلیس به خونه من بیاره می تونست بگه بریم کلانتری اونجا امضا کنیم و ..
    از صبح میگه اگه بخوای خونه من بمونی باید به بابات زنگ بزنی و بگی بخاطر آوردن پلیس به خونه باید از شوهرم معذرت بخوای
    چند وقت پیش هم یه لیتر نفت رو بخاطر یه موضوع کاملا چرت خالی کرد روی فرش ها و مبل ها و می خواست خونه رو آتیش بزنه که من و دخترم با ترس و گریه به خونه همسایه بالاییمون پناه بردیم و خانوادم اومدن ولی من دوباره نتونستم برم مامانم التماسم میکرد که بیا بریم تو رو خدا ابنجا نمون امنیت نداره ولی من نتونستم از خودم متنفرم
    به نظرتون من باید چیکار کنم تا یکم قوی باشم ؟ همین که خونه بابام میرم تا سه چهار روز همه چیز عالیه و احساس میکنم از زندون آزتد شدم ولی بعدش همش به خودم میگم ای کاش نمیزاشتم خانوادم به پلیس زنگ بزنن یا ای کاش حجابم رو بیشتر از این که بود هم رعایت می کردم ای کاش ...
    خلاصه یه دلیلی پیدا میکنم و کلا عذاب وجدان می گیرم بار آخر که به قهر رفته بودم خونه پدرم هرشب از خواب با استرس بلند می کردم و تپش قلب می گرفتم و همش می گفتم آره مقصر خودم بودم و تا خوده صبح گریه می کردم
    تا بحال چند باری که به قهر خونه پدرم رفتم فقط بار اول همسرم اومد دنبالم اونم دم در ایستاده بود متاسفانه بقیه رو خودم دوام نیاوردم و بدون اجازه پدرم برگشتم .
    همسرم روز اولش استقبال کرد ولی از فرداش همش سرم کوبید که حتی خانوادت هم راضی نشدن به تو نون بدن و ....
    امروز صبح وقتی همسرم سر کارش می رفت بهم گفت تو رگ غیرت نداری؟ این همه بهت گفتم من تو رو نمی خوام . خانواده تو از لحاظ اقتصادی در سطح من نیستن . تو حتی در حد نوکر خونه منم نمی تونی باشی و ... ولی نمیری
    من میدونم اگه تو رو از در بندازم بیرون از پنجره میای تو یا اینکه چند ماه میری خونه پدرت بعدش خودت دست از پا درازتر میای و ...
    بهم گفت با وجود این حرفا اگه یکم غرور داشتی تا از سر کار برگردم میری خونه پدرت ولی من می ترسم برم . خانوادم از صبح هزار بار زنگ زدن که بیایم دنبالت ولی مثل همیشه می ترسم از اون حس های لعنتی از اون نصف شب از خواب بیدار شدن ها خیلی می ترسم

  9. 2 کاربر از پست مفید بی کران تشکرکرده اند .

    MimiBahar (دوشنبه 26 اردیبهشت 01), Mvaz (شنبه 24 اردیبهشت 01)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,566

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    توکل به خدا، تنها راه آرامش یافتن شماست.

    به معنای واقعی از خودش بخواهید درستش کنه و دل به دلش بدین، از هیچی هم نترسید،

    (آرامش خانم بی کران + آینده فرزندتون ) این دو تا باهم باید باعث بشه هر چیز دلسرد کننده ای که بر سر راه شما قرار داره رو کنار بزنید.

    اگر شب با استرس از خواب بیدار شیدین، یا ترس دیگری بهتون دست داد، به اون ترس لبخند بزنید و بگید من برای آینده فرزندم و آرامش خودم نمی گذارم مغلوبم کنی.

    -----------------------------

    قطعا باید از مشاور کمک بگیرید که چه طور این موضوع ترک منزل، رفع خصوصیات غیر مطلوب خودتون و رشد فردی شما را به شما راهنمایی کنه ولی قبل از اون، باید قوی و مقتدرانه دست کمکی که خانواده به سمت شما دراز کرده رو بگیرید.


    برای گرفتن مشاوره از مدیر همدردی به این صفحه اشتراک بروید
    http://hamdardi.net/eshterak.htm

    سپس در ستون مشترکین آزاد یکی از اشتراک ها رو انتخاب کنید مثلا ده روزه یا یه ماهه.

    بعد از پرداخت رنگ نام کاربری شما که الان آبی هست، به قهوه ای تغییر رنگ پیدا می کنه.

    اون وقت، از انجمن آزاد صفحه مقابل برید و تاپیک مثل همین تاپیک بزنید، یا از مدیر بخواهید همین تاپیک شما رو منتقل کنه انجمن آزاد و ادامه همین تاپیک رو مشاوره بگیرید.
    http://www.hamdardi.net/forum148.html

    ولی مدیر همدردی گفتن مشاوره حضوری باید بگیرین،

    -------------

    پ ن : یه خانمی در همدردی بودند در سال 97 بعد از کلی غم و غصه از همسرشون، جدا شدند، ایشان خیلی شرایط سخت تر از شما رو داشتند، خانواده خودش مخالف طلاق بودند، ولی چون یقین پیدا کرده بودن دیگه زندگی درست بشو نیست از مشاور ها هم راهنمایی گرفته بودند، طلاق گرفتند.

    بعد از دو سال اصلا دیگه اون زندگی یادشون رفته بود، و در حال بررسی خواستگار هاشون بودند، تا اینکه سال پیش ازدواج مجدد کردند.

    نتیجه اینکه دنیا خیلی بزرگه، کوچکش نکنید.
    ویرایش توسط Mvaz : شنبه 24 اردیبهشت 01 در ساعت 19:03

  11. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    MimiBahar (دوشنبه 16 خرداد 01)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    توکل به خدا، تنها راه آرامش یافتن شماست.

    به معنای واقعی از خودش بخواهید درستش کنه و دل به دلش بدین، از هیچی هم نترسید،

    (آرامش خانم بی کران + آینده فرزندتون ) این دو تا باهم باید باعث بشه هر چیز دلسرد کننده ای که بر سر راه شما قرار داره رو کنار بزنید.

    اگر شب با استرس از خواب بیدار شیدین، یا ترس دیگری بهتون دست داد، به اون ترس لبخند بزنید و بگید من برای آینده فرزندم و آرامش خودم نمی گذارم مغلوبم کنی.

    -----------------------------

    قطعا باید از مشاور کمک بگیرید که چه طور این موضوع ترک منزل، رفع خصوصیات غیر مطلوب خودتون و رشد فردی شما را به شما راهنمایی کنه ولی قبل از اون، باید قوی و مقتدرانه دست کمکی که خانواده به سمت شما دراز کرده رو بگیرید.


    برای گرفتن مشاوره از مدیر همدردی به این صفحه اشتراک بروید
    http://hamdardi.net/eshterak.htm

    سپس در ستون مشترکین آزاد یکی از اشتراک ها رو انتخاب کنید مثلا ده روزه یا یه ماهه.

    بعد از پرداخت رنگ نام کاربری شما که الان آبی هست، به قهوه ای تغییر رنگ پیدا می کنه.

    اون وقت، از انجمن آزاد صفحه مقابل برید و تاپیک مثل همین تاپیک بزنید، یا از مدیر بخواهید همین تاپیک شما رو منتقل کنه انجمن آزاد و ادامه همین تاپیک رو مشاوره بگیرید.
    http://www.hamdardi.net/forum148.html

    ولی مدیر همدردی گفتن مشاوره حضوری باید بگیرین،

    -------------

    پ ن : یه خانمی در همدردی بودند در سال 97 بعد از کلی غم و غصه از همسرشون، جدا شدند، ایشان خیلی شرایط سخت تر از شما رو داشتند، خانواده خودش مخالف طلاق بودند، ولی چون یقین پیدا کرده بودن دیگه زندگی درست بشو نیست از مشاور ها هم راهنمایی گرفته بودند، طلاق گرفتند.

    بعد از دو سال اصلا دیگه اون زندگی یادشون رفته بود، و در حال بررسی خواستگار هاشون بودند، تا اینکه سال پیش ازدواج مجدد کردند.

    نتیجه اینکه دنیا خیلی بزرگه، کوچکش نکنید.
    واقعا ممنونم از لطفتون
    مرسی از توجهتون حق با شماست یکم باید رابطم رو با خدا هم نزدیک تر کنم نمیدونم چرا راهم رو گم کردم

  13. کاربر روبرو از پست مفید بی کران تشکرکرده است .

    Mvaz (یکشنبه 25 اردیبهشت 01)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 09:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-05
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    6,889
    سطح
    54
    Points: 6,889, Level: 54
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خوشحال شدم که روانشناس سایت به شما دو تا توصیه کردند، یکی پیگیری از مراجع قانونی و خانواده و دومی مشاوره تخصصی
    در این مرحله آنقدر شما آسیب دیدی و تحت نفوذ همسرتان هستید که متوجه نمی‌شید که سریعا باید منزل رو ترک کنید. قوانین وحشتناک، دست و پای شما رو بسته و هر چند همسرتان از این قوانین استفاده کرده که اجازه نده تا شما به قولی بچه رو بردارید و فرار کنید، اما خود شما هم از نظر ذهنی آمادگی ترک را ندارید. آسیبی که بچه شما از این زندگی در حال حاضر میخوره، بیشتر از آسیبی هست که شما دخترتان رو با پدرش تنها میگذاشتید. تو این مرحله، ذهن شما آسیب دیده و خسته هست. شما توانایی فکر و تصمیم گیری ندارید و فرد معتمدی مثل پدرتان باید به جای شما فکر کنه و تصمیم بگیره• ای کاش پدر شما میفهمید که نباید به نظرات شما اصلا توجه کنه و ذهن خسته شما قادر به تصمیم گیری نیست. در کشورهای غربی، همسر شما، چه شما تمایل داشته باشید، چه نه، دستگیر میشه و از حق دیدن شما محروم. حتی اگر شما اظهار کنید شکایتی ندارید، همسرتان دستگیر میشه. براتون آرزوی ارامش رو می‌کنم و برای فرزندتان آرزوی یک خانواده گرم و صمیمی

  15. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    خانوم بی کران بیش از توانت عمل نکن.

  16. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    فکور (دوشنبه 02 خرداد 01), مدیرهمدردی (شنبه 31 اردیبهشت 01)

  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    شما از حمایت خانواده هم برخورداری و در زندگی با یک آدم نامتعادل موندی؟ چرا واقعا؟

    چرا موندی؟

    حتی پلیس هم تشخیص داده این آدم تعادل نداره و بهت گفته امنیت جانی نداری

  18. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    MimiBahar (پنجشنبه 05 خرداد 01), میس بیوتی (پنجشنبه 06 مهر 02)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.