به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 مهر 00 [ 15:48]
    تاریخ عضویت
    1400-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    احساس آزار دهنده ای که در این شرایط به شما دست داده رو میتونم درک‌کنم.

    به لحاظ قانون، شرع و عرف حق با شماست. اگر دختر شما با اون پسر در شهری دیگه یا در شرایطی دیگه مورد شک و سوظن قرار بگیرن به دلیل محرم نبودن مجرم شناخته میشن و اولین سوالی که از دختر شما میپرسن اینه که پدر ومادرت کجان و به اجازه چه کسی با این پسر خلوت کردی؟ اینو برای این نگفتم که شما رو نگران کنم برای اینکه به حق خودتون واقف باشید.

    ظاهرا اطلاع دادن به شما کسب اجازه هم‌ نبوده.

    از طرف دیگه اگر این آشنایی ناموفق باشه و دخترت آسیب احساسی ببینه ممکنه به شما بگه چرا اون موقع راهنماییش نکردید. بنابراین عکس العمل شما منطقی بوده.

    بی پروا بودن دخترتون نسبت به شما یک دفعه ایجاد نشده. این مساله به مرور زمان بوجود آمده. اگر بهش بگید به من به عنوان مادرت احترام بذار احتمالا فایده چندانی نداره شاید حتی گاهی نتیجه معکوس بدهد. این احترام و عزت رو ابتدا خودت برای خودت باید قائل بشی. و از هر رفتاری که شما رو در چشم دخترت کوچیک کنه خودداری کنی. همدلی و همراهی و صمیمت بین تو دو دخترت یه مساله طبیعی و لازمیه اما در کنارش احترامی که قبلا به خودت میذاری و ارزشی که برای خودت قائلی باعث میشه رفتارها و گفتارهات رو طوری تنظیم کنی که این احترام کمتر خدشه دار بشه.

    در مورد همسرت حتی اگه فرد مسئولیت پذیری نبوده، نباید دخترت احساس کنه در چشم شما حرمتی نداره. چون معمولا وقتی فرزند میبینه یکی از والدینش از چشم اون یکی افتاده و به راحتی در این مورد باهاش صحبت میشه، نسبت به هر دو نفر جری میشه. بنابراین بحث اختلاف و جدایی شما و همسرت به بحث جداست و حرمت شما به همسر سابقتون به عنوان پدر دخترت هم یه بحث جدا.مخصوصا این رو از لابلای گفتگوهات با دخترت وقتی در مورد همسرت صحبت میکنی باید احساس کنه

    در آینده دخترت با هر کسی ازدواج کنه به حضور پدر و مادرش سر سفره عقد نیاز داره، حتی بعد از ازدواج هم به حمایت مخصوصا شما نیاز داره نگاه بی پروا و فیلتر شده به روند ازدواج و آینده و نسنجیدن جوانب از جانب دخترت نشون میده در شرایط احساسی قرار گرفته.

    رفتار قاطعانه در برابر دخترت حداقل دو ریشه اصلی داره. یکی ریشه در عزت و احترام شما و توضیحاتی که در بالا گفتم دوم شناخت کامل و بروز شما از فرایند ازدواج از زمان آشنایی تا نامزدی و بعد ازدواج. وقتی در این زمینه خودت احساس کنی افکار قدیمی داری، یا باورهای صحیحت در این زمینه برچسب قدیمی بودن بخوره نمیتونی در برابر شک اندازی های دخترت مقاومت کنی.

    به زبان ساده تر همون باورهای درست رو نیازه با زبان امروز به ایشون بگید تا تاثیرش بیشتر باشه.

    اگر در این زمینه ابهامی داری میتونی نوع ابهام رو مشخص کنی تا با مقاله های کوتاه یا استدلالهای روشن برای شما توضیح بدیم.
    سلام روزتون بخیر
    در مورد مسافرت دونفره ایی که دخترم میخواد بره به من می گه چرا فکر میکنی که اگه دوتا دختدو پسر باهم برن مسافرت لابد قصد انجام کار خلافی رو دارن ، چرا فکر نمی کنی که میشه مثل دوتا دوست معمولی باهم برن بدون اینکه هیچ اتفاقی بینشون بیوفته که اگر دخترو پسر اهل خلافی باشن تو هر جایی امکان خلاف هست و لزومی نداره پاشنبرن مسافرت و متاسفانه دخترم برداشتش از مخالفت من اینه که فکر میکنه من دارم دور از جون برچسب خراب بهش میزنم. در مورد همسر سابق میتونم بگم منو همسرم همدیگر رو دوست داشتیم و زندگیمون از هر لحاظی خوب بود ( البته ماجرای جداییمون بسیار مفصل و پیچیده س که برای مطرح کردنش زمان جداگانه ایی میخواد) و در تمام دوازده سال اختلافمون هیچوقت بگو مگو جارو جنجال و کشمکش نبودیم وودخترم هیچگاه اختلاف مارو ندیده بود و احترام هم رو داشتیم و هنوزم وقتی حرف از گذشته میشه بی احترامی و یا توهینی نسبت به پدرش ندارم و من همون موقع جدایی شوهرم رو با تمام وجودم بخشیدم.
    در مورد بی پروایی دخترم نسبت بهمن و اینکه یکدفعه این مسئله پیش نیومده بله حق باشماست چون متاسفانه در خانواده ایی بزرگ شدم که ارزشی برای دختر قائل نبودن و بدلایل نامعلومی باز هم متاطفانه من نسبت به دوخواهر دیگرم از مقبولیت کمتری برخوردار بودم و اینها باعث شد کمرو و خجالتی بشم و خودتون مطلعید که خجالتی بودن خصوصیات منفی دیگری رو هم باعث میشه که در نتیجه این عدم اعتماد بنفس و خودباوری باعثشد تو زندگی و تحصیل و اجتماع پیشرفتی نداشته باشم واثراتش هنوز با من هست.
    و همینطور بخاطر ارزش و حرمتی که بین افراد خانواده قائلم معمولا در اختلافاتی که گاهی پیش میاد اونی که کوتاه میاد منم و خانواده م عادت کردن که ازشون حرف شنوی داشته باشم و نگاهشون به من از موضع بالا به پایینه و البته فرقی که مادرم بین منو خواهر برادرام میگذاشت که هنوزم ادامه داره در نگاه اونها به من بی تاثیر نیست
    فکر می کنم من خودم به یه مشاوره درست و حسابی نیاز دارم چون اصلا مادر و زن قوی نیستم������
    در مورد دخترم میدونم که در آخر به حرف من گوش نخواهد کرد و کاری که از دید خودش صحیح هست انجام میده و من فقط سعی میکنم شاید بتونم از آسیبی که ممکنه در آینده ببینه جلوگیری کنم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط لاله123 نمایش پست ها
    متاسفانه مشخصه دختر شما و اون پسر دنبال رابطه دوستی هستن و آخر روابط دوستی هم مشخصه چی میشه . باید سعی کنی لج و لجبازی نشه و از بزرگترهای دیگر یا مشاور به هر طریقی شده مشاوره بگیرین .
    من به ندرت دیدم این فاز احساسی از دختر و پسر بتونه کنترل بشه . مگر با اتفاق ! - نه اون پسر و نه دختر شما حاضر نیستن مشورت بگیرن و حداقل یکیشون این رابطه اشتباه را الان و در ابتدا قطع کنه . هر چی بیشتر و نوع ارتباط عمیق تر بشه مثل همین مسافرت رفتن ، آسیبش بیشتر و خوب این کار را سخت می کنه .
    زیاد در محیط مجازی کاری نمیشه کرد و ما هم به دخترتون دسترسی نداریم چون یه طرف مشکل اصلی الان دختر شماست که پا روی پدال گاز گذاشته و در حال حرکته بدون نظر به اطرافیان . آخرش با این روند مشخصه . در هر صورت امیدوارم بتونین حضوری از مشاور پیگیری کنین .مانا باشی.
    ممنونم خانم لاله امیدوارم بتونم دخترمو قانع کنم که حداقل یکبار هم که شده یه مشاوره بگیره
    انشاءالله سربلند و موفق باشید.
    ویرایش توسط طهوراالف : دوشنبه 12 مهر 00 در ساعت 16:49

  2. کاربر روبرو از پست مفید طهوراالف تشکرکرده است .

    لاله123 (سه شنبه 13 مهر 00)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    سلام به عنوان یه مادر درک میکنم که چقدر عاشقانه فرزندتون را دوست دارین و چقدر زندگی و موفقیت و خوشبختی اش براتون مهم و ارزشمند است


    و تو این مورد کاملا حق را به شما میدم

    کاش دختر شما قبول میکردن که مشاوره قبل از ازدواج برن

    به قول دکتر هلاکویی مشاور چراغ ها را روشن میکنه

    چه خوب بود که شما و دختر عزیزتون با ایشون آشنا می شدین و برنامه رازها و نیازها را گوش میکردین




    فقط میتونم بگم اگه دختر تون به حرفای شما گوش نمیکنه و نظر منفی شما را میدونه بهتره در این مورد سکوت کنین دیگه بحثی نداشته باشین ولی به عنوان یه مادر همیشه آغوش گرمتون باز باشه و پذیرای اون در هر شراطی باشین و هیچوقت کارای بدی که انجام داده را یادآور نشین و تنها و تنها همراز و همدرد و حمایتگر او باشین

  4. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (سه شنبه 13 مهر 00)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 مهر 00 [ 15:48]
    تاریخ عضویت
    1400-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین2010 نمایش پست ها
    سلام به عنوان یه مادر درک میکنم که چقدر عاشقانه فرزندتون را دوست دارین و چقدر زندگی و موفقیت و خوشبختی اش براتون مهم و ارزشمند است


    و تو این مورد کاملا حق را به شما میدم

    کاش دختر شما قبول میکردن که مشاوره قبل از ازدواج برن

    به قول دکتر هلاکویی مشاور چراغ ها را روشن میکنه

    چه خوب بود که شما و دختر عزیزتون با ایشون آشنا می شدین و برنامه رازها و نیازها را گوش میکردین




    فقط میتونم بگم اگه دختر تون به حرفای شما گوش نمیکنه و نظر منفی شما را میدونه بهتره در این مورد سکوت کنین دیگه بحثی نداشته باشین ولی به عنوان یه مادر همیشه آغوش گرمتون باز باشه و پذیرای اون در هر شراطی باشین و هیچوقت کارای بدی که انجام داده را یادآور نشین و تنها و تنها همراز و همدرد و حمایتگر او باشین
    سلام بله همینطوره تا آدم خودش مادر نشه نمیتونه درک کنه که این گونه حرف زدن چه رنجش عمیقی در دل مادر ایجاد می کنه ، متاسفانه بخاطر کمرویی و خجالتی بودن که از کودکی همراهمه که (البته الان دیگه به اون شدت نیست) اعتماد بنفس و خودباوری رو ازم گرفت و باعث شد خونگرم بذله گو و خوش خنده و سرزنده نباشم و کم حرفیم همه اینها مطمئنن اجازه نمیده که یه مادر ایده آل برای فرزند باشم ولی مادر هر چی که باشه باز توقع نداره از فرزند خودش بی احترامی ببینه البته از دید دخترم معنی احترام با مفهومی که من در ذهن دارم متفاوته
    کلیپ های دکتر هلاکویی رو گه گداری تو اینستا دیدم البته مطالعات خودم رو دارم منو دخترم هردو اهل کتاب و مطالعه ایم و البته بخاطر حافظه ضعیف و عدم حضور ذهن من خیلی نمود بیرونی نداره .
    و همونطور که گفتین نهایت می تونم نظرم رو بگم و باقیش با خودشه که تا چه حد به نظراتم اهمیت بده .
    ویرایش توسط طهوراالف : دوشنبه 12 مهر 00 در ساعت 22:13

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,580

    تشکرشده 2,292 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    سلام مادر بزرگوار
    البته که شما مادرها همه مقدس هستین...چه ما فرزندان واقف باشیم چه نباشیم.

    مادری رو دیدم که از دست حرفای بچه ناخلف اش گریه اش بند نمیومد ولی
    تو همون حال میگفت خدایا بچه ام رفت بیرون چیزیش نشه ی وقت چون من ناراحت شدم
    ...طفلی میترسید ناخودآگاه گریه اش به منزله آه مادر باشه
    یعنی این عشق رو فقط یه مادر میتونه معنا کنه پس قطعا شما مقدس هستین

    از اون طرف ما فرزندان خیلی خیلی نیازمند به اعتماد شما هستیم.

    اگر دختر خانم شما بشنوه و یا حتی حس کنه که پیش شما اعتباری نداره میره تو لاک دفاعی ...
    . مخالفت ایشون رو به معنای تلاش در جلب اعتماد و به رسمیت شناختن استقلالش بدونین.
    بماند که درستش این بود که به گونه بهتری بیان بشه
    چون ایشون ۲۸ سالشه و باید بتونه
    و به همین دلیل که میگیم دیگه بچه نیست پس همینطور میگیم باید بتونه برای زندگیش خودش تصمیم بگیره هر چند تصمیماتی که با چهارچوب ذهنی و باید ها و نباید های فرهنگی و اعتقادی ما در تضاد باشه.

    حتما موافقید که الان وقت دیکته کردن و توضیح دادن شیوه ازدواج صحیح نیست
    اونم با بیان تحکمی و انتقال این مفهوم که تو بچه ای تو خوب و بد و تشخیص نمیدی راهی که میری آخرش ازت سو استفاده میکنن...
    الان توی این مرحله که هستیم خوبه که نظر و تجربه فقط در قالب نظر و تجربه بیان بشه نه دستوری و تحکمی که قهر و تنش در پی داشته باشه ...
    خوبه که اهل مطالعه هستن باهم گفتگو کنین در مورد عقاید و نظراتتون در مورد ازدواج صحیح. در مورد شیوه گفتگوی به دور از تنش مقالات خوبی هست

    و صبوری و مدیریت همه اینها به عهده شماست
    ما بچه ها ما جوونها شاید گاهی چون انقدر تو تلاطم زندگی به ثبات نرسیدمون تو این دنیا هستیم که هنوز خیلی چیزها رو بلد نیستیم و نمیتونیم ...

    از نظر من چیزی که برای شما خیلی الان توی این مرحله خطرناکه جدایی و نبودن محبت بینتون خراب شدن رابطه تون هست نه سفر و شیوه ازدواج و سبک زندگی ایشون.

    شما که همیشه نمیتونین خطرات رو گوشزد کنین خودش باید تشخیص بده ۲۸ سالشه
    من فکر میکنم بهتره جوری رابطه تون رو پیش ببرین که ایشون خرسند از اعتماد شما باشه و در تلاش برای حفظش..

    جوری بشه که تو هر راهی قدم میذاره حواسش باشه که ی وقت ذهنیت مادرم نسبت من خراب نشه اون منو قبول داره منو میبینه منو دوست داره
    اینجوری قشنگتر نیست؟؟
    و در هر صورت به قول دوستمون آغوش شما همیشه پذیرای اون هست و حمایت شما رو در هر صورت داره و تنها نمیمونه.

    امیدوارم شما و دختر خانومتون تو هر مسیری که هستین خیر باشه براتون

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط طهوراالف نمایش پست ها
    ممنونم خانم لاله امیدوارم بتونم دخترمو قانع کنم که حداقل یکبار هم که شده یه مشاوره بگیره
    انشاءالله سربلند و موفق باشید.������������
    ممنون طهورا
    ماها تو خودمون چند تیپ شخصیتی داریم مثل والد درون - بالغ درون - کودک درون
    طهورا نباید والد درونی دخترت زیاد فعال بشه . معمولا در این جور اتفاق ها و به خاطر مسائل احساسی امکان داره دختر شما جبهه والدانه بگیره در مقابل نصیحت هات .ی مقاله می خوندم نوشته بود یکی از شیوه های خوب با افرادی که والد قوی ای دارن بهتره از طریق کودک درون باهاشون صحبت بشه . نمی دوم در تالار همدردی مقاله داریم در این مسائل یا نه - یا دوستان دیگر آشنا هستن کمکتون کنن یا خیر . می تونی حضوری برین مشاور از مشاور بپرسین . دعا می کنم حل شه .
    ویرایش توسط لاله123 : سه شنبه 13 مهر 00 در ساعت 13:48

  8. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط طهوراالف نمایش پست ها
    در مورد دخترم میدونم که در آخر به حرف من گوش نخواهد کرد و کاری که از دید خودش صحیح هست انجام میده و من فقط سعی میکنم شاید بتونم از آسیبی که ممکنه در آینده ببینه جلوگیری کنم
    تایپیکهای زیادی هست که دختر و پسری با دوستی های قبل ازدواج یا اصلا به ازدواج منجر نشده یا بعد ازدواج دچار مشکلات پیش بینی نشده ای شدند. دلیل این مشکلات پیش بینی نشده اینه که حتی ممکنه دختر و پسری قبل ازدواج هم خونه بشند اما به دلیل نداشتن برخی مسئولیتها و محدودیت ها، فکر میکنند منطق زندگی مشترک هم مثل منطق دوستی قبل ازدواجه.

    یک دلیل مهم دیگه اینه صمیمیتی که لازمه مهم دوست داشتن و علاقه ست.بعد سنجیدن یه معیارها و اصول و شباهتهایی مشخص میشه. اما در این دوستی ها به دلیل درگیر شدن احساسات این صمیمیت به شکلی غیر واقعی ایجاد میشه. این مساله مبانی مهمی توی علم روانشناسی داره. خیلی خلاصه بهش اشاره کردم.

    در روش ازدواج سنتی مثل قبل رفتار نمیشه که حتما جلسه دو یا سوم دیگه جواب مثبت داده بشه.پسر با درخواست رسمی از خانواده دختر نشون میده با خود واقعی و مسئولیت پذیرش اومده جلو و بقیه مراحل ممکنه جلسات خیلی زیادی باشه .از مشاور ازدواج هم در فرایندکمک میگبرند تا تقریبا از انتخابشون مطمئن یشن

    این تایپیک آماری رو هم میتونید نگاه کنید

    http://www.hamdardi.net/showthread.php?t=45054

    ارزشهای شما و دخترت در تعارض با هم قرار گرفتن، اگر نتونید ایشون رو قانع کنید سه راه دیگه وجود داره یا در برابر خواسته ش کوتاه بیاید و ارزشهای اونو بپذیرید که این مساله انفعاله ، یا به شکلهای دیگه ای جلوی مسافرت ایشون رو بگیرید که این یه توانایی ها و روحیه قوی تری میخواد. یا بر ارزشهای خودتون پای بند باشید و همچنان به روشهای مختلف بر صحبتتون تاکید کنید. . گزینه اول انفعاله که آسیب زاست . گزینه دوم اختیار و میل شماست و من در اون نظری ندارم گزینه سوم شاید در کوتاه مدت جواب نده ولی در بلند مدت تا حدودی موثره. چون به حکم مادر بودن و هم خونه بودن با دخترت افکار و باورهات روی اون تاثیر داره.

    این تایپیک یه سرمشقهایی داره که تا حدودی کمکتون میکنه. اگه وقت ندارید پست سوم و بیستمش رو بخونید. پست بیستم در مورد تکنیک کاغذ خط خورده این تکنیک زمانی به کار میره که کسی درخواستی خارج از ارزشهای شما داره. اما در اینجا اگر چه دخترت درخواستی ازت نداشته ولی تا حدودی برای پافشاری روی ارزشهات کمک کننده ست.

    http://www.hamdardi.net/showthread.php?t=19883&page=2

    نقل قول نوشته اصلی توسط طهوراالف نمایش پست ها
    همینطور بخاطر ارزش و حرمتی که بین افراد خانواده قائلم معمولا در اختلافاتی که گاهی پیش میاد اونی که کوتاه میاد منم و خانواده م عادت کردن که ازشون حرف شنوی داشته باشم و نگاهشون به من از موضع بالا به پایینه و البته فرقی که مادرم بین منو خواهر برادرام میگذاشت که هنوزم ادامه داره در نگاه اونها به من بی تاثیر نیست
    فکر می کنم من خودم به یه مشاوره درست و حسابی نیاز دارم چون اصلا مادر و زن قوی نیستم
    برای تقویت عزت نفس بهتره همانطور که هستید خودتون بپذیرید و دوست داشته باشید. اگر قرار باشه چیزی باعث ارزش یک زن در جامعه ما باشه اون اصالت، نجابت و پاکی زن هست. اگه تونستید بر شخصیت اجتنابی یا به قول خودتون کمرویی غلبه کنید که فبها المراد اگرهم نتونستید هیچی از ارزشهای شما کم نمیکنه. به عنوان یک خانم پنجاه ساله شاغل به اندازه کافی تجربه و آگاهی دارید فقط کافیه خودت رو دوست داشته باشی و باور کنی. برای این مساله میتونی شخصا مشاوره حضوری بری.
    ویرایش توسط ammin : سه شنبه 13 مهر 00 در ساعت 15:54

  9. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    لاله123 (چهارشنبه 14 مهر 00), باغبان (یکشنبه 18 مهر 00), طهوراالف (چهارشنبه 14 مهر 00)

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 مهر 00 [ 15:48]
    تاریخ عضویت
    1400-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    خانم الهه زیبایی ها و خانم لاله و جناب امین متشکر از مطالب بسیار خوبتون
    الان که اینهارو می نویسم حال خوبی ندارم دخترم به سفرش رفت و دیروز حرف هایی رو بهم زد که هنوز از شنیدنش در تعجبم اونقدر که از حرف های دخترم ناراحتم از سفرش ناراحت نیستم.

    اینها جملاتیست که دخترم بهم گفته :
    تو همیشه تماشاچی بودی
    هیچکاری برام نکردی
    جز ضررو زیان چیزی برای آدم نداری
    عقده و کمبود داری
    یه خونه داری منتشو هی سرم میذاری
    یه قت سکته نکنی از اینکه من تو این خونه ام
    چون هم خونه ایم بهت سفرمو اطلاع دادم والا همینم بهت نمی گفتم
    و یه سری جملات دیگه که باورم نمیشه اینهارو از دخترم دارم میشنوم

    بخاطر کمرویی و ضربه هایی که از خجالتی بودنم خوردم سعی کردم دخترم رو با اعتماد به نفس و مستقل و خودساخته بزرگ کنم و اجازه دادم خودش انتخاب کنه و نظر مخصوص بخودش رو داشته باشه
    البته موفق بودم چون دخترم تو تمام این موارد از همسن و سالهای خودش چه فامیل و چه دوستانش جلوتره ولی هیچوقت بهش بی ادبی و بی احترامی به بزرگتر یا جواب سربالا دادن رو یاد ندادم چون خودم نه آدمی هستم که پشت سر دیگران حرف بزنم و یا بی احترامی کنم. اهل تحکم و زور گویی نیستم همیشه گذاشتم خودش انتخاب کنه و فقط نظرم و یا خوب و بد بودن موضوع رو بهش گفتم ...

    بهش اعتماد داشتم و به اصطلاح سین جینش نمی کردم برای همین شنیدن حرفاش دیروز که با کینه بیان میشد در تعجبم تاحالا اینطور ناجور باهام حرف نزده بود ...اگه کسی بدون اینکه منو بشناسه حرفای دخترم میشنید فکر میکرد عجب چه مادر فولاد زره ایی داره ، در صورتیکه اینطور نیست .حداقل نزدیکانم میدونن که من هر چی خواستم برای دخترم بودوبس.

    چطور ممکنه مادری که ده شب از سر کارش میاد باید اول به مادرش یه سر بزنه ( منو مادرم تو یه ساختمونیم ) بعد یه استراحت کوچیک تا بیاد کاراشو انجام بده و یک نصف شب فرصت میکنه برای دخترش غذا درست کنه تا با خودش ببره ، میتونه آدم بدی باشه.

    چطور میشه مادری که بعد دوماه مشتری نداشتن ، شب عید که زمان فروش لباس فروشیاست مغازه شو میبنده و با کمال رضا و رغبت و بدون هیچ دلخوری از دخترشو مادرش که هردو باهم مریض شدن ، وقتش رو میذاره برای دوا و دکتر و پرستاری کردن از اونها ، میتونه آدمی بدی باشه .

    چطور میشه من آدم بدی باشم وقتی دارم از مادرمو دخترم پرستاری میکنم بخاطر یه تذکر کوچیک که با ملایمت بیانش کردم این جمله رو از دخترم بشنوم...برو رد کارت بابا ( واقعا بیانش برام جای شرمندگی داره)

    چطور ممکنه من آدم بدی باشم وقتی به مادرم که ۸۵ ساله شه و دیگه توانایی همیشگی رو نداره ازش مراقبت می کنم و کارهاشو انجام میدم و دخترم شاهد همه اینهاس و برمیگرده بهم میگه یه وقت این کارهایی که تو برای مامانی میکنی توقع نداشته باشی منم برات وقت پیری انجام بدم ، میتونه آدم بدی باشه که البته منم در جواب دخترم گفتم نگران نباش اون موقع خودم میرم خانه سالمندان.

    هر چی فکر می کنم چرا دخترم این برخورد رو باهام داره و اینقدر بی پروا شده به دوعلت میدونم یکیش خصوصیات خودم هست مثل کم حرفی خونگرم نبودن ، سرزنده و پر انرژی نبودن، خوش صحبت و زبان گرم نداشتنه و دیگریش هم فکر میکنم دخترم منو با مادر اون پسر مقایسه میکنه چون چند بار بهم گفت وقتی مادردوست پسرش زنگ میزنه و می بینه بیرونیم و منم پیش پسرشم کلی بگو بخند میکنه و ایشالا خوش بگذره و از این حرفا بهمون میگه ولی وقتی تو زنگ میزنی حس منفی به آدم می دی...البته شاید این فقط تصور منه که فکر میکنم بخاطر مقایسه بین منو مادر اون پسر اینطور بی پروا شده.

    دختر من کلا از ایرانو آداب رسوم و فرهنگش خوشش نمیاد تلاششم اینه که برای ادامه زندگی به یکی از کشورهای اروپایی بره، اهمیتی برای رسم و رسوم ازدواج و نامزدیو خواستگاریو و اینها نمیده و براش مهم نیست ، معتقده مهم اینه که دخترو پسر از هم خوششون میاد و میخوان باهم باشن و دیگه بقیه ش به کسی مربوط نیست و ممکنه اصلا نخوان باهم ازدواج کنن.
    البته این عقیده ش تقریبا بخاطر اینه که بعضی از دوستانش و اطرافیانمون تقریبا ازدواج های ناموفقی داشتن و الان همه شون یا درگیر طلاق و جدایی از همسرانشونن یا در گیر کشمکشو دعوا و جنجال.

    البته حرف های دیگری هم داشتم که فعلا فراموششون کردم.
    یه نکته هم در مورد مغازه لباس فروشی بگم ، چون اسم لباس فروشی که میاد ممکنه یه بوتیک بزرگ و خوب به ذهن آدم برسه در صورتیکه اینطور نیست مغازه من غرفه ای ست که به زنان سرپرست خانوار میدن و محلش هم یه مکان کم رفت و آمده و فروش بالایی نداره فروشمون اکثرا شب عید و اول تابستونه و بقیه سال فروش خیلی میاد پایین.
    ویرایش توسط طهوراالف : چهارشنبه 14 مهر 00 در ساعت 19:13

  11. کاربر روبرو از پست مفید طهوراالف تشکرکرده است .

    ammin (چهارشنبه 14 مهر 00)

  12. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    مشکلات جمع میشه و یکدفعه از کنترل خارج میشه . برای حلش باید زمان بگذارین و یک چیزها را دوباره بازسازی و تعریف کنین برای خودتون و دخترتون . اون تاپیک هایی که بهتون معرفی شده را سعی کنین با دقت مطالعه کنین . الان وقت اما و اگرها و چطور ها نیست . بعدش هم زمان را از دست ندین و حتما مراجعه حضوری داشته باشین و از مشاور بپرسین که چه راهکاری برای کوتاه مدت و بلند مدت لازمه برای دخترتون .
    ویرایش توسط لاله123 : چهارشنبه 14 مهر 00 در ساعت 19:25

  13. 2 کاربر از پست مفید لاله123 تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 14 مهر 00), طهوراالف (چهارشنبه 14 مهر 00)

  14. #19
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    طبق پژوهشی که سال ۲۰۰۷ توی آمریکا انجام شده ازدواج سفید و هم خانگی قبل ازدواج ۶۵ درصد پایداری ازدواج رو کاهش میده و معمولا این نوع روابط یک سال و نیم بیشتر دوام ندارن.(این مطلب رو برای قضاوت در مورد مسافرت دخترت نمیگم در مورد بخشی از نقل قول شما از ایشون میگم. اگراعتقاد به چنین پروسه ای داشته باشه)

    اگه شما با دختر موافقت میکردی الان احتمالا حالت خوب بود. دخترت ازت تعریف میکرد. اما به یه قیمت خیلی گزاف به قیمت خیانت به دخترت وخیانت به ارزشهای خودت.

    مادر اون پسر اگه مسئولیت پذیر بود و به فکر آینده پسرش بود حتما هدایتش میکرد که از مسیر درست اقدام کنه.

    شما گفتنی ها رو به دخترت گفتی و اون ترجیح داد به میل خودش عمل کنه. خوش بینانه ترین اتفاق اینه که دخترت با اون پسر چند سال دیگه ازدواج کنند.آنوقت با مشکلات جدیدی دسته و پنجه نرم میکنند که باید دوره آشنایی متوجهش میشدند. اگه خیلی قوی و باهوش باشند باید با یه سختی هایی نگرششون رو تغییر بدند و به زندگی مشترک ادامه بدن .

    اما اگر به نتیجه نرسند حتی اگه قصدشون دوستی بوده باشه افسردگی ها و پوچی های بعد رابطه مواجه میشن. و تمام اینها به دلیل کم تجربگی و دیدن ظواهر زندگیه.

    با توجه به اینکه دخترت تصمیمش رو گرفت اگه در آینده نیاز بود نکته ای رو بهش گوشزد کنید بهتره سنجیده و بدور از تکرار زیاد باشه تا دخترت برای درک تبعات تصمیمش به حالت گارد فرو نره وبتونه مسئولیت و تبعات تصمیمش رو خودش به عهده بگیره
    متاسفانه شرایط بیرونی جامعه هم زیاد جالب نیست. برای بعضی از جوونها راههای اشتباه زیبا به نظر میرسه. بعضی ارزشها تبدیل به ضد ارزش شده.


    احتمالا دخترت اون حرفها رو از روی عصبانیت زده، و گرنه اگر بخواد با خودش صادق باشه نمیتونه نقش شما و زحمتهاتون رو نادیده بگیره.

    باز هم تاکید میکنم منتظر نباشید کسی قدر شما رو بدونه این نگاه دیگرانه و نمیتونید نگاه دیگران به خودتون رو کنترل کنید.البته صحبت و گفتگو و استدلال و منطق برای آگاه کردن دیگران در جای خودش خوبه ولی اول و آخرش این خودت هستی که باید با خودت در صلح و آرامش باشی.به خودت احترام بذاری و برای خودت ارزش قائل باشی. این یه پروسه تدریجی ولی همیشگیه. آنوقت اگر قرار باشه کسی قدر و ارزش شما رو بدونه اینو بیشتر درک میکنه.

    میدونم شرایط سخت و دردناکی رو داری پشت سر میذاری. میشه همچنان با دخترت همدل و همراه باشی ولی بر ارزش خودت پایبند باشی. امیدوارم در پس این سختی به معنا و درک و رشد بالاتری برسید و به آرامش عمیق تری دست پیدا کنید.

    اگر بتونی حضوری با یه مشاورمتعهد ومتخصص هم در مورد دخترت هم عزت نفس خودت صحبت کنی زودتر حالت خوب مبشه ، راه روشن رو هم سریعتر پیدا میکنی
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : چهارشنبه 14 مهر 00 در ساعت 22:47

  15. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    لاله123 (دوشنبه 19 مهر 00)

  16. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 مهر 00 [ 15:48]
    تاریخ عضویت
    1400-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جناب امین چقدر با حرف هاتون موافقم دقیقا همینطور و درست میفرمایین دخترم خودش اهل مطالعه س چند دوره مجازی اصول روانشناسی رو گذرونده به مطالبی که در مورد دوستی دخترو پسر و ازدواج سفید گفتین آشنایی داره و میدونه اینهارو چون خیلی وقتها در مورد تمام اینها باهم حرف زدیم ولی در حال حاضر این راه رو برای خودش انتخاب کرده ، واقعا توقع قدردانی ندارم چون یه مادر وظیفه شه که آرامش همسر و یا فرزندانش رو فراهم کنه بخود دخترمم اینو گفتم که من وظیفه هر کاری از دستم بر میاد برات انجام بدم و بقول شما خشم و عصبانیت دخترم از شرایطی که موجوده مثل جدایی منو همسرم و اینکه پدرش سراغی ازش نمیگیره و ووو..انتظاری که ازمن داره باعث زدن این حرف هاست و میدونم که تا خودم رو درست نکنم و تا وقتی دوتاییمون در یه شرایط آروم و و بی تنش حرف نزنیم مشکلی حل نمیشه دخترم وقتی می خواست بره باهام تماس گرفت برای خداحافظی و پیامی گذاشت که قصد ناراحت کردن منو نداشته و چون من اون حرفارو بهش زدم فقط جوابم رو داده البته من جوابی به پیامش ندادم ولی تصمیم دارم از موضع خودم پایین نیام چون مطمئنم که حاقل در اینمورد حق با منه. لینک هایی که معرفی کردین رو سر فرصت میخونم .

    خانم لاله مهربان حرفام درددلی بود که سرباز کرد و نگفته هایی بود که با کسی نمیتونستم بیان کنم و امیدوارم بتونم راه حل مناسبی براش پیدا کنم منو دخترم روزهای بسیار خوبی هم باهم داشتیم ولی خب گاهی این مشکلات هم پیش میاد.

    نمیدونم واثعا با چه زبانی از اینکه دوستان وقت میذارن برای خوندن مطالب و برای راهنمایی چطور تشکر کنم ان شاءالله بهترین ها همیشه سر راه زندگیتون قرار بگیره.

  17. 2 کاربر از پست مفید طهوراالف تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 16 مهر 00), لاله123 (دوشنبه 19 مهر 00)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.