به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نگران شوهرم هستم.

    سلام.
    من ۳۱ ساله و شوهرم ۳۳ سالش هست.
    من کار پاره وقت دارم و همسرم شغل سخت تمام وقت دارن.
    ما کمتر از ۱ سال و نیم عقد کردیم و خونه خودمون هستیم...

    شوهرم به خاطر شغل سخت و برآورده کردن توقعات خانواده و اطرافیان خیلی ناراحته که نمیتونه وقت بیشتری برای من بزاره یا کار خاصی برای من انجام بده.
    خب منم به عنوان تازه عروس توقع داشتم ما زمان های بیشتری باهم باشیم یا بتونیم بیرون بریم و تا همین ۱ ماه پیش بابت این موضوع خیلی ناراحت بودم و بارها بحث داشتیم و من به شوهرم توضیح میدادم که نیاز به بیرون رفتن دارم و .....
    ‌ولی کم کم دیگه بیخیال شدم و شرایط رو پذیرفتم.
    الان ناراحت شوهرم هست که مدام میگه برات جبران میکنم و همش عذاب وجدان داره...

    ما هیچوقت به خودمون نرسیدیم ولی خانواده و اطرافیانش باید به خواسته‌هاشون برسن و اگه نرسن به شدت طلبکار میشن.

    شوهرم خیلی خوبه، خیلی شوخ طبع و چشم پاک هست.
    همه چیزو برای من میخواد، همیشه خوراکی های بهتر، غذای تازه تر برای منه، همیشه میره سوپرمارکت اول میره سر یخچال بستنی چون من عاشق بستنی هستم.
    خودش دندون خراب داره ولی کلی خرج دندونای من کرده.
    تو کار خونه خیلی کمک میکنه، همیشه حواسش به همه چیز هست، آخر شب خودش آشغالها رو جمع و جور میکنه میبره.
    اگه یه بار من مریض باشم مثل پروانه دورم میچرخه.
    خلاصه هرچی از خوبی های این فرشته بگم کم گفتم.

    ولی به شدت نگرانش هستم که این عذاب وجدانی که نسبت به من داره و اینکه نمیتونه به اطرافیانش «نه» بگه، کار دستش بده، مثلا خدای نکرده بیماری قلبی، عصبی و....
    راستش چند تا از علائم بیماری ام اس رو داره ولی اصلا راضی نمیشه بریم دکتر.
    خیلی میترسم و براش نگرانم.
    چه کاری از دستم برمیاد براش؟؟؟؟

  2. 3 کاربر از پست مفید نیکی 69 تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 18 شهریور 00), همراهی (یکشنبه 21 شهریور 00), مدیرهمدردی (جمعه 19 شهریور 00)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    _ میتونین چند نمونه از توقعات خانواده یا اطرافیان همسرتون بنویسین؟ توضیح بدین

    _ وقتی همسرتون براتون کارهای مختلف انجام میدن و هواتونو دارن، عکس العمل شما چی هست؟ متقابلا چه میکنین؟

    _ اشاره به عذاب وجدان همسرتون در مورد خودتون کردین، شما معمولا وقتی همسرتون میگه برات جبران میکنم ، بعدش واکنشتون چی هست؟ چی بهش میگین؟


  4. 3 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 24 شهریور 00), نیکی 69 (جمعه 19 شهریور 00), مدیرهمدردی (جمعه 19 شهریور 00)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون سحر بهاری عزیز
    ۱-از کوچکترین کارهای خونه گرفته تا بزرگترین کارها رو پدرشون به تنهایی نمیتونه انجام بده.
    مثلا اگه یه وسیله خیلی کوچیک تو خونشون خراب بشه به شوهرم با حالت طلبکار توقع داره که همون لحظه براش حل کنه.
    خیلی کارا که نمیتونم همشو اینجا بنویسم چون میترسم شناسایی بشم.

    ۲-خیلی ازش تشکر میکنم و بهش میگم چقد خوشحالم میکنه.
    من میتونم بگم بهترین غذاها رو براش درست میکنم، همیشه حواسم هست زمان پخت غذا جوری با اومدنش هماهنگ باشه که وقتی اومد غذا گرم و تازه باشه. فضای خونه رو همیشه مرتب نگه میدارم و محیط رو آروم نگه میدارم که استراحت کنه‌.
    همیشه حواسم به لباس و سر و وضعش هست و خودش از این بابت خیلی خوشحاله و میگه که مجرد بود هیچکس این کارارو براش نمیکرد.

    ۳-میگم میدونم و میفهمم که همیشه دنبال بهترین ها برای من هستی و براش مثال میزنم.
    بعضی وقتا عذاب وجدانش شدید میشه و بغض میکنه بهش اطمینان خاطر میدم از زندگی باهاش خیلی راضی هستم و حتی بهش گفتم من تورو همه جوره حمایت میکنم، حتی اگه همه همیشه از تو طلبکار هستن، من همیشه کنارت خواهم بود و تو با خیال راحت به مسائل کاری و حل مشکلات بقیه برس، همین که تو سالم باشی برام مهمترین چیز تو دنیاست...
    من کلا کاری جز بازی با کلام ازم برنمیاد و اونم خوشش میاد

  6. کاربر روبرو از پست مفید نیکی 69 تشکرکرده است .

    سحر بهاری (شنبه 20 شهریور 00)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    خواهش میکنم، ممنونم
    مواردی که اشاره کردین خیلی خوبه.

    اما در تاپیکای قبل چند مورد از سؤالاتی که پرسیدم و جواب هایی که گرفتین در مورد رفتارهای خانواده همسرتون بود. بنظر میاد اینجا هم همین مسئله مجددا شما رو متأثر کرده.

    هر چه انسان دایره آگاهیش بزرگتر بشه و یکسری مهارتها رو در خودش تقویت کنه، رفتارهای دیگران در نظرش خُرد و کوچک میشن و اگر اون رفتارها هر چند نادرست باشن نمیتونن باعث آزردگیش بشن. کوچک شدن این مسائل سبب میشه شما انرژی و تمرکزتون رو از دست ندین و بدنبال راه حلی برای مقابله یا درگیری مداوم افکارتون با این مسائل نباشین. نگران آسیب به همسرتون هستین اما در واقع خودتون در حال آسیب دیدن هستین و این مسئله ی مهمی هست.


    افراد زیادی هستن که بدنبال یک رابطه خیلی ایده آل، عالی و بی عیب نقصن. در واقع هیچ ارتباطی صدرصد عالی و باب میل ما و معیارهای ذهنیمون نیست. حالا چه این رابطه با همسر باشه، چه دوستان و فامیل و همکاران.

    شما آدمها رو با تفاوت هاشون و شرایط خاص خودشون بپذیرین، خیلی از خانمها دوست دارن همسرشون از اون وابستگی و برآوردن توقعات نسبت به خانوادش فاصله بگیره و توجهش و انرژیشو بیاره تو زندگی خودش، اما معمولا در این کار موفق نمیشن این یک روندی هست که نیاز به صبر و حوصله داره و لازمه با افزایش آگاهی و یادگیری مهارت و ... باهاش مواجه شد.


    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکی 69 نمایش پست ها
    حتی بهش گفتم من تورو همه جوره حمایت میکنم، حتی اگه همه همیشه از تو طلبکار هستن.
    این جمله غلطه، چه کسی از او طلبکاره؟ ( دوستش؟ همکارش؟ یا خانوادش؟ )

    این از اون جمله هایی هست که در عین اینکه بنظر جمله دلنگیزی میاد اما طرف رو بین خانواده و همسر اسیر میکنه و اون نمیدونه راه درست چیه و باید چیکار کنه. از طرفی ممکنه باعث ناراحتی همسر هم بشه و او سکوت رو ترجیح بده و زجر بکشه. نه میتونه جواب بده، نه میتونه قبول کنه، نه میتونه پس بزنه، نه احساس میکنه خوب عمل میکنه.

    برای مسئله همسرت میتونی در مورد پیشرفت و موفقیت بیشتر در زندگی مشترک ترغیبش به مشاوره کنی تا بتونه با مسئله ای که باهاش درگیره و گهگاه روی زندگیتون سایه میندازه آشنا بشه و درصدد رفع مشکلش بر بیاد . از طرفی شما هم میتونی در کنار همسرت آگاهیت رو توسعه بدی.

    دوستان گرامی ؛

    لطفا، انجمن آموزش استفاده از تالار همدردی را مطالعه بفرمایید.

  8. 3 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 24 شهریور 00), نیکی 69 (شنبه 20 شهریور 00), همراهی (یکشنبه 21 شهریور 00)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستاش خیلی کمتر طلبکارن‌. بیشتر از همه خانوادش و فامیلاش و به واسطه شغلی که داره مردم

    نمیدونم‌ حالا دیگه همسرم پیش خودش چه برداشتی میکنه از حرفم.
    ولی من حتی کلامی هم بهش گفتم اصلا قصد ندارم ایشون رو از خانواده و فامیلاش بگیرم، یا براش انتخاب بزارم بین من و اونا
    خداروشکر من خیلی مستقل هستم و از پس همه کارام به تنهایی برمیام و حتی شوهرم میگه همیشه خیالم از بابتت راحته.

    شوهرم خودش انقد به این و اون مشورت میده و همه هر کاری دارن ازش مشورت میخوان، قبول نمیکنه رفتن پیش مشاور رو

    یادم نیست تو پست قبل اینو گفتم یا نه، ولی سمت خانواده‌شون اینجوری جا افتاده که هرکی که پسر نداره بدبخت ۲ عالم هست و هرکی پسر داره خوش به حالش که یه نوکر مادام العمر داره.
    یه جورایی تو‌ مغز پسراشون جا میندازن که بی چون و چرا باید همیشه در خدمت اونا باشن.

    نظر خودمم اینه که شوهرم بعضی وقتا بین من و اونا گیر میکنه و بیشتر تمایل داره خواسته منو‌ اجرا کنه، ولی میره خواسته اونا رو اجرا میکنه که بعدش مجبور نشه ازشون حرف بخوره

  10. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکی 69 نمایش پست ها
    خداروشکر من خیلی مستقل هستم و از پس همه کارام به تنهایی برمیام و حتی شوهرم میگه همیشه خیالم از بابتت راحته.
    بله متوجه هستم شما تلاش میکنین تا مدیریت خوبی داشته باشین، باری بر دوش دیگری نباشین و در نقش خودتون خوب عمل کنین. همسرتون هم تلاش میکنه هر دو از کنار هم بودن خوشحال باشین، این حتما ارزشمند و پسندیده هست.

    در کنار اون افزایش آگاهی که اشاره کردم، از اونجایی که زندگی مشترک اسمش با خودش هست، لازمه کنار هم قرار بگیریم و تعادل رو برقرار کنیم. یه وقتایی متاسفانه از این مسیر خارج میشیم و آسیب میبینیم. مثلا من زمان مجردیم خودم از پس همه ی کارام بر میومدم و تنها بودنم ناراحتم نمیکرد، اما الان زندگیم رو با کسی دیگه سهیم هستم، مسئولیتای جدید پیدا کردم، نقشم تغییر کرده، منتظر کسی هستم و... بهمین دلیل هم ممکنه افکاری درونم شکل بگیره که نتونم کنترلشون کنم و سبب ناراحتیم بشه .

    تا یکماه قبل بر سر وقت بیشتر و بیرون رفتن و... بحث داشتین و الان عقب نشینی کردین، همسرتون علی رغم اینکه تلاش میکنه خوشحال باشین ولی عذاب وجدان داره. شما علی رغم اینکه در حال مدیریت هستین ولی بنظر میاد از این وضع رضایت ندارین و ... در حالی که همدیگر رو دوست دارین و دلتون نمیخواد این وضعیت ادامه داشته باشه.

    پس لازمه سر جای خودتون قرار بگیرین، شوهر شما اگر بتونه بر مشکل فردی خودش با کمک فرد صاحب صلاحیت غلبه کنه و در نتیجه مثلا در مقوله همین وقت گذاشتن و تفریح بهتر از گذشته ظاهر بشه دیگر نیاز نیست از طرق دیگری بخواد این مسئله رو پوشش بده و همچنان این خلاء رو هر دو حس کنین. مثلا من بمادرم در کار منزل کمک نمیکنم و بجاش براش لباس مجلسی میخرم!

    شما اگر به اون آگاهی که پست بالاتر اشاره کردم برسین و ذره دستتون رو زمین بگذارین، نسبت به رفتارهای دیگران و شرایط اونها نگرشتون رو تغییر بدین. اگر از اون حالت استقلال خارج بشین و اجازه بدین برخی کارها در زندگیتون اشتراکی باشه و همسرتونو عادت ندین، این کمک به زندگی مشترکتون و همچنین ارضای نیازهای روانیتون خواهد بود.


    ما خلاء ها رو نمیتونیم با هر چیزی پر کنیم مثل پازل که باید حتما قطعه ی مناسب سر جای خودش قرار بگیره. یکسری روش های برای ترغیب به مشاوره هست که قبلا تو تاپیکای بچه ها براشون نوشتم اگر بتونم پیدا کنم براتون قرار میدم که با کمک اون همسرتون رو ترغیب کنین.




    دوستان گرامی ؛

    لطفا، انجمن آموزش استفاده از تالار همدردی را مطالعه بفرمایید.

  11. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Eram (چهارشنبه 24 شهریور 00)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.