به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 983 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array

    ● خودآگاهی و مهارت های زندگی ●





    شما در مهارت خودآگاهی می‌ آموزید که:

    ● با تمرکز بر نقاط قوت خود، برای حذف نقاط ضعفتان تلاش کنید. شناخت نقاط ضعفتان به شما کمک می‌ کند که نسبت به خود و رفتارهایتان تسلط بیشتری داشته باشید.

    ● احساسات خود را بشناسید. چون وقتی شما از احساسات خود با اطلاع می‌ شوید، می‌ توایند آن‌ ها را کنترل کنید. ناتوانی در کنترل احساسات می‌ تواند به استرس، خشم و روابط بین‌ فردی نامناسب بیانجامد.

    ● نیازهای خود را بشناسید و آموزش ببینید که از مسیرهای سالم نیازهای خود را برآورده کنید.

    ● در زندگی‌ تان اهداف معقول را دنبال کنید و از پیگیری اهداف غیر واقعی و دور از دسترس ‌دوری کنید. زیرا اهداف غیر واقع‌ بینانه باعث شکست و به‌ دنبال آن افسردگی خواهد ‌شد.

    ● در آخر، خودآگاهی باعث ارزشمندی شما می‌ شود و به شما کمک می‌ کند تا ارزش‌ های واقعی زندگی خود را از ارزش‌ های غیر واقعی و دروغین تشخیص دهید و به رضایت و خشنودی از زندگی‌تان دست یابید.

  2. 2 کاربر از پست مفید طنین باران تشکرکرده اند .

    miss seven (پنجشنبه 28 مرداد 00), مدیرهمدردی (پنجشنبه 30 دی 00)

  3. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 983 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    اجزاء خودآگاهی

    آیا تا به‌ حال از خودتان پرسیده‌ اید "من کیستم؟ به‌ نظر دیگران چگونه‌ آدمی‌ هستم؟" برای اینکه به این سؤالات جواب بدهید، باید

    خودآگاهی داشته باشید. خودآگاهی یعنی اینکه چگونه به خودتان نگاه می‌ کنید و بر اساس این‌ نگاه چه احساسی دارید.

    خودآگاهی شامل:

    1. شناخت خصوصیات ‌جسمانی

    2. شناخت احساسات

    3. شناخت نقاط قوت و ضعف

    4. شناخت توانمندی‌های خود

    5. شناخت موفقیت‌های خود

    6. شناخت گفتگوهای درونی

    7. شناخت افکار، احساسات و رفتار خود

    8. شناخت خصوصیات رفتاری

    9. شناخت اهداف خود



    1. شناخت ‌خصوصیات جسمانی

    ابتدا برای شناخت خود لازم است با خصوصیات جسمانی خود آشنا شوید. شاید شما بعضی از ویژگی‌ های ظاهری خود را مثبت و برخی دیگر را منفی ارزیابی ‌کنید. بعضی را قابل تغییر و بعضی را تغییر ناپذیر ‌بدانید. ویژگی‌ های جسمانی همان: توصیف قد، وزن، رنگ چشم، پست و مو است.


    2. شناخت احساسات

    یکی از موارد مهم در خودآگاهی، شناخت احساسات است؛ اینکه خود را بشناسید، احساس خوبی در مورد خود داشته باشید و از کسی که هستید، راضی باشید.


    3. شناسایی نقاط قوت و ضعف

    برای شناسایی نقاط قوت و ضعف خود، شما با برخی از ویژگی‌ هایی که نمایان است، آشنا هستید و آن‌ ها را می‌شناسید و با بعضی دیگر کاملاً بیگانه‌ اید که در این حالت می‌ بایست آن‌ ها را شناسایی و پیدا کنید. اگر در این کار موفق نبودید بهتر است از یک مربی یا مشاور زندگی کمک بگیرید.


    4. شناخت توانمندی‌ های خود

    هر یک از شما استعدادهایی دارید که باعث پیشرفت شما در یکسری از کارها می‌ شود. برای مثال، نویسندگی، خوانندگی، نقاشی، نجاری و... .


    5. شناخت موفقیت‌های خود

    دقت کنید در کارهای روزمره زندگی‌ تان، در چه زمینه‌ هایی پیشرفت داشته‌ اید. برای مثال، وقتی در یک مسابقه مقام برتر را کسب کرد‌ید، امتحان رانندگی را قبول شدید و... خودتان و موفقیت‌ هایتان را بهتر می‌ پذیرید.

    در واقع، توانایی شما محدود است؛ یعنی ‌در برخی موارد موفق و در برخی موارد ضعیف عمل می‌کنید؛ پس، نقاط ضعف خود را پیدا کنید و درصدد رفع آن‌ ها برآیید.


    6. شناخت گفتگوهای درونی خود

    اکثر مواقع، وقتی شما کاری را خوب انجام نمی‌ دهید، از دست خود خشمگین می‌ شوید و خود را ملامت می‌ کنید. این سرزنش‌ ها در شرایط‌ های ‌مختلف زندگی خود را نشان می‌ دهد و باعث تشکیل گفتگوهای درونی می‌ شود. این گفتگوی درونی می‌ تواند منفی باشد و شما را در تردید و ترس‌ هایتان نگه‌ دارد. اما در مواقعی هم این گفتگوها می‌ تواند مثبت باشد و به شما جرأت دهد تا دست به کارهای خوب و تازه بزنید.


    7. شناخت افکار، احساسات و رفتار خود

    شما در زندگی روزانه، پی‌ در‌ پی با محرک‌ هایی مواجه می‌ شوید که افکار شما را تشکیل می‌ دهد. با شکل‌ گیری افکارتان، احساسات تان برانگیخته می‌ شوید. سپس دست به اعمال و رفتاری خاص می‌ زنید. با شناخت افکار خود و اصلاح آن‌ ها می‌ توانید مدیریت زندگی‌ تان را به‌دست بگیرید.


    8. شناخت خصوصیات رفتاری

    هر فردی یکسری ویژگی‌ های رفتاری مخصوص به خود دارد و به انجام بعضی از آن رفتار‌ها عادت کرده است و آن‌ ها را مرتب تکرار می‌ کند.

    مجموعه‌ ای از رفتارهای شما در کنار هم، ویژگی‌ رفتاری شما را نشان می‌ دهد. برای مثال: مرتب، نامرتب، صبور، مسئولیت‌ پذیر و وقت‌ شناس و بادقت و...

    نتایج شناخت ویژگی‌ های رفتاری توسط بازخوردهای دیگران:

    ● سردرگمی

    ● به فکر فرو رفتن

    ● تصحیح رفتار


    9. شناخت اهداف خود

    شما همواره می‌ خواهید به هدفتان برسید ‌و ب ه‌طبع، برای رسیدن به آن برنامه‌ ریزی می‌ کنید. وقتی شناخت شما از خودتان دقیق‌ تر باشد، هدفی را هم که انتخاب می‌ کنید منطقی‌ تر خواهد بود. برای دستیابی به اهداف، باید هدف خود را کوچک کنید و مرحله به مرحله جلو بروید.

  4. 2 کاربر از پست مفید طنین باران تشکرکرده اند .

    miss seven (پنجشنبه 28 مرداد 00), مدیرهمدردی (پنجشنبه 30 دی 00)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,945 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    257
    Array
    سلام طنین باران عزیز،
    امیدوارم هر کجا هستی حال دلت خوب باشه
    خیلی تاپیک های خوبی ایجاد کردی و محتوای عالی دارن، حتما در اسرع وقت میام و همه شون رو میخونم .
    نباید اینجا پیام براتون میزاشتم چون نه توی تاپیک حال و احوال و نه پیام خصوصی نمیتونستم بیام و ازتون تشکر کنم بابت این چنین پست های خوب و مفیدی که در تالار برامون به اشتراک میزارین ،ممنونم دختر مهربون .
    در پناه حق همیشه سلامت و موفق باشین .
    در عشق

    اگر طاقت ویرانگی ات نیست
    دلتنگ کسی باش که
    دلتنگ تو باشد . . . !

  6. 2 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (پنجشنبه 30 دی 00), طنین باران (پنجشنبه 28 مرداد 00)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 983 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    تکنیک پنجره جوهری جهت استفاده در خودآگاهی


    - منطقه کور:

    خصلت‌ هایی که خودتان نمی‌ بینید، ولی دیگران می‌ بینند و آگاهند.

    چیزهایی که شما از آن‌ ها خبر ندارید و یا برای آن ارزش قائل نیستید، ولی از نظر دیگران ارزشمند است و آن‌ ها بهتر از شما می دانند.

    مثلاً همسرتان فکر می کند شما یک آدم مهربان هستید، ولی شما فکر می‌ کنید خیلی خشن هستید یا برعکس.


    - منطقه معلوم (شفاف):

    هم خودتان آگاهید و هم دیگران آگاهند.

    چیزهایی در زندگی شخصی و کاری شما هست که هم خودتان و هم دیگران از آن خبر دارید و کاملاً معلوم است.

    مثلاً شما:

    "قورمه سبزی را خیلی دوست دارید."

    "خیلی حساس هستید و اگر احساس کنید کسی به شما دروغ می‌گوید، خیلی زود ناراحت می‌شوید."

    "درون‌ گرا و کمی خجالتی هستید."

    "رنگ قرمز را خیلی دوست دارید."

    اگر شما این اطلاعات را درباره یکدیگر بدانید، ارتباطات شما کمتر آسیب می‌بیند.


    - منطقه خصوصی:

    فقط خودتان می‌ دانید و می‌ بینید و نه دیگران.

    چیزهایی که شما کاملاً از آن‌ ها اطلاع دارید، ولی دیگران از آن خبر ندارند، چون جزء اسرار زندگی شما است و نباید دیگران آن را بدانند.

    شاید هم، این موارد رمز و راز نباشند، ولی شما دوست ندارید که دیگران آن را بدانند و مخفی
    می‌کنید.

    مثلاً شما دوست ندارید که دوستتان بداند کار دوم دارید یا دوست ندارید که همسرتان بداند که اعتماد به نفستان کم است.


    - منطقه تاریک (ناخودآگاه):

    نه خودتان می‌بینید و آگاهید و نه دیگران.

    چیزهایی که نه تنها شما از آن‌ ها بی‌ خبر هستید بلکه دیگران هم هیچ چیزی درباره آن‌ ها نمی‌ دانند.

    مثلاً شما ناخودآگاه وقتی از یک کوچه تاریک رد می‌ شوید، ترس عجیبی تمام وجودتان را فرا می‌ گیرد. نه شما و نه دیگران نمی‌ دانید که علت آن چیست؛ چون به احتمال زیاد در دوران کودکی خاطره بدی در ذهن شما شکل گرفته است.

    این چهار منطقه با هم ارتباط دارند و تغییر هر منطقه بر منطقه دیگر تأثیر می‌گذارد.

    هر چقدر منطقه معلوم را آگاهانه‌ تر گسترش دهید، هم شناخت از خودتان بیشتر می‌ شود و هم روابطتان با دیگران بهتر خواهد شد.

    با خودافشایی و صراحت در بیان خود و دریافت بازخورد از دیگران و انتقادپذیر بودن، پذیرش خود و دیگران برای شما آسان‌ تر خواهد شد.

  8. کاربر روبرو از پست مفید طنین باران تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (پنجشنبه 30 دی 00)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 983 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    خودآگاهی و خود باوری


    وقتی شما از خودتان غافل می‌ شوید، سر در گم و بی‌ هدف به زندگی ادامه می‌ دهید. یأس و نا امیدی در شما جوانه می‌ زند و کم کم به یک
    آدم آهنی تمام‌ عیار تبدیل می‌ شوید. به یک ناباوری درونی می‌ رسید. ریشه‌ی این ناباوری در "خودتان" است. همان "خودی" که اکنون در درونتان خفته است و منتظر تلنگری از جانب شماست تا بیدار شود.

    مطمئن باشید او با این بی‌ توجهی، بسیار غمگین و گریان در گوشه‌ ای از وجودتان کِز کرده و به نقطه‌ ای نامعلوم خیره شده است.

    شما با ناباوری او را به‌ زودی می‌کُشید، دفنش می‌ کنید و بعد از مدتی فراموش می‌ کنید که او وجود داشته است. ناباوری اولین سد در رسیدن شما به رضایت درونی است.

    "من نمی‌ توانم" این جمله‌ ای است که شما را یک قدم به ناباوری نزدیک‌ تر می‌ کند؛ چرا که بستر ناباوری را برای شما ایجاد می‌ کند! همین جمله دو کلمه‌ ای چنان بهانه‌ هایی به‌ دست شما می‌ دهد که مغزتان سوت می‌ کشد. چنان داستان‌ های تخیلی به‌ دست تان می‌ دهد که حتی خودتان هم باور می‌ کنید که "نمی‌ توانید".

    دوستی داشتم با استعداد شگرفی در موسیقی. درک موسیقی او حتی بتهوون را هم مبهوت می‌ کرد. اما می‌گفت: "چون انگشتانم کوتاه است، نمی‌ توانم گیتار بنوازم. پس من برای موسیقی ساخته نشده‌ ام." آرام آرام و خودآگاهانه به این باور رسید که نمی‌ تواند. استعداد موسیقی‌ او به همان آرامی خشکید. حالا هرچند مکانیک خوبی است، اما حتی با اینکه هنوز هم می‌ تواند با یکی دو تلاش استعدادش را زنده کند و دلش هنوز پیش موسیقی است، می‌گوید:

    "نمی‌توانم. دستانم دیگر زمخت شده است و نمی‌ توانم بنوازم." می‌بینید؟ یک بهانه پشت بهانه قبلی سبز شد.

    این بهانه چند وقت دیگر جای خود را به بهانه دیگری مانند: "سن بالا، از من دیگه گذشته، زشته مردم چی میگن؟" و هزاران داستان دیگر می‌دهد.

    نکته مهم:

    خودتان را همان‌طور که هستید، ببینید و باور کنید. آوردن عذر و بهانه ربطی به سن و سال ندارد و تنها شما را از حقیقت دور می‌ کند. اگر نقطه ضعفی دارید، ‌آن را برطرف کنید. انتظار نداشته باشید که خودش به یکباره با یک عصای جادویی رفع شود. به‌ دنبال علاقه‌ تان بروید و از انجام کارهایی که با استعداد شما همخوانی ندارند، دوری کنید. "نمی‌ توانم" را از زندگی خود محو کنید.



    خودآگاهی و پذیرش خود


    بعد از اینکه به خود باوری رسیدید، نوبت به "پذیرش خود" می‌ رسد.

    بسیار ضروری است که بدانید در زندگی‌ تان هیچ محدویتی وجود ندارد. موانعی که اطراف خود می‌ بینید، ساخته شده توسط خود شما است. درب خروج و کلید آن را نیز خودتان ساخته‌ اید، اما فراموش کرده‌ اید که کجا گذاشته‌ اید. به‌ طور حتم، کلید آن در جیب خودتان است. بگردید و آن را پیدا کنید.

    این محدویت‌ ها همه ساخته و پرداخته‌ ی ترس وجودی‌ تان است. به‌عمق درونتان نگاهی بیاندازید. رشته‌ های ترس را که به شما متصل هست، می‌ بینید؟ یادتان باشد که نگاه سطحی، شما را به هیچ‌ کجا نخواهد رساند. برای پیدا کردن ترس باید به لایه‌ لایه‌ های عمق وجودتان رسوخ پیدا کنید.

    رشته‌ های ترس، به ترس متصل هستند. ترس، شما را از درون کنترل می‌ کند. او به شما فرمان می‌ دهد که به کجا بروید و با چه افرادی معاشرت کنید. این ترس، فرمان زندگی را از دست شما می‌ گیرد و به‌ جای شما تصمیم‌ گیری می‌ کند. در این صورت، شما دیگر برده او هستید.

    تا به‌ حال به این موضوع فکر کرده‌ اید، چرا اطرافیان تان مانند شما هستند؟ کاملاً مشخص است. ترس، افرادی مثل خود را گزینش می‌ کند و به‌ آن‌ ها سمت و سو می‌ دهد و شما را وادار می‌ کند، مانند آن‌ ها حرکت کنید.

    شما می‌ ترسید حرف رد بشنوید و با شما مخالفت کنند، تحقیر شوید یا کسی به شما اهمیت ندهد. به همین خاطر کنار می‌ کشید یا با کنترل دیگران اجازه حرف زدن به آن‌ ها را نمی‌ دهید. سرانجام، با کمال تعجب خواهید دید که همین افراد نیز جذب زندگی‌ تان می‌ شوند.

    در این موقعیت ممکن است تنها شوید، اما خُب، تنهایی را بر موقعیت‌ های تنش‌ زا ترجیح می‌ دهید.

    در این شرایط، شما کاملاً تحت فرمان ترس شده‌ اید. او پرچم به‌ دست در جلو و شما به‌ دنبال او همانند یک "زیر دست فرمانبر"، حرکت می‌ کنید.

    بس است دیگر. همین‌جا و همین الان از خواب بیدار شوید. جلوی یک آیینه قدی بایستید، خودتان را تماشا کنید! چه می‌بینید؟

    یک شکم فربه، یک بینی بزرگ، پستی و بلندی‌ هایی در صورت و گودی و سیاهی دور چشم. این ظاهر شماست. باید همه این شرایط را بپذیرید.

    بدیهی است که همه‌ی این نقص‌ ها و کمبودها، یعنی آن قسمت‌ هایی که هیچ‌ وقت دوست ندارید بخشی از خودتان هستند. نقاط ضعفی که همواره از آن‌ ها "روی‌گردان" بوده‌ اید. این روی‌ گردانی ریشه در "ترس" دارد. همان ترسی که خودتان برای خودتان رقم زده‌اید.

    حالا نوبت به این می‌رسد که این ترس‌ها را کنار بگذارید. همان‌طور که هستید خودتان را ببینید. چاقی، لاغری، کوتاهی، بلندی، زشتی، زیبایی، سفیدی، سیاهی و هزاران عنصر دیگر را با هم مخلوط کنید و خودتان را از آن خلق کنید.

    خبر خوش این است که وقتی دوباره خلق شوید، دیگر خبری از آن ریسمان‌ های ترس نیست. اختیار شما از آن خودتان و افسار زندگی نیز در دستان خودتان است. با پذیرش اصل وجودی‌ تان آزادید و به‌ دور از هرگونه قید و بندی می‌ توانید همانی باشید که دلتان می‌ خواهد.

    به شما تبریک می‌ گویم: اکنون اختیار کامل عمل در دستان شماست. ایمان دارید که "می‌ توانید". دیگر از محدویت‌هایی که زاده ترس بود، خبری نیست.

    نکته مهم:

    همه‌ ی ما با یکدیگر متفاوت هستیم. تفاوت‌ هایمان به ما موجودیتی یکتا می‌ دهد. از این موجودیت یکتا در هراس نباشید. آن را بپذیرید و هر طوری دوست دارید، آن را شکل دهید. فرمان زندگی خودتان را به‌دست بگیرید. نگذارید ترس‌ هایتان کنترل شما را به‌دست بگیرد. هرگز اجازه ندهید ترس‌ها برایتان حد و مرزی تعیین کنند. تنها کسی که حد و مرز را معین می‌کند، شما هستید. سکان این کشتی، تنها و تنها در دستان شماست.

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 983 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    خودآگاهی و ترس درون

    همان‌ طور که پیشتر اشاره شد، با خودآگاهی به خودباوری و پذیرش خود می‌ رسید. در این مرحله است که می‌ توانید از زندان درونتان نجات یابید و خودتان را از چنگال ترس و واهمه درونی خلاص کنید.

    برای روشن شدن این موضوع به این داستان توجه کنید:

    روزی و روزگاری در مملکتی دور، کشوری بزرگ وجود داشت. پادشاهی عادل بر آن حکومت می‌ کرد، وزرایی خردمند داشت و سپاهیانی شجاع. اما روزهای خوش دیری نپایید و آسمان به‌ ناگهان سیاه شد و اژدهایی آتش دمان مانند بلایی بر آن کشور نازل شد. محصولات را نابود کرد، جنگل‌ ها را سوزاند، گله‌ ها را کشت و انسان‌ ها اعم از زنان و مردان و حتی کودکان را از بین برد.

    دیگر از آن کشور بزرگ چیزی باقی نمانده بود، جز بستری از خاکستر و خون. برای نابودی او قهرمانان بسیاری ظهور کردند. پوست اژدها از هر چیزی که انسان تا آن دوره از آن آگاهی داشت سخت‌ تر، دَمش سوزان‌ تر و عقلش فرای بشریت بود. قهرمانان یکی پس از دیگری مغلوب می‌ شدند و اژدها هربار که قهرمانی را به خاک و خون می‌افکند، طلب خون بیشتری می‌کرد، تا جایی که روزی وزرا به این فکر افتادند که چگونه می‌توانند اژدها را آرام کنند.

    در آخر، به این نتیجه رسیدند که خودشان هر ساله هزار مرد و زن را پیشکش اژدها کنند تا شاید از عطش خون آن کاسته شود. این تصمیم خوبی نبود، ولی آنان برای آرامش مردم مجبور به این کار شدند.

    در ابتدا، کار با سختی بسیاری همراه بود. مردم حاضر به همکاری نبودند. نمی‌ خواستند قربانی شوند، ولی به ناچار تن به این کار می‌ دادند. آرام آرام جو تغییر کرد. بعد از سال اول که اژدها از پیشکشی‌ ها راضی شد، دیگر به مردم حمله نکرد، گله‌ ها را بیهوده نکٌشت و مزارع را نسوزاند. رونق به کشور بازگشت. آرام آرام، قربانی شدن برای اژدهای سنگدل به‌ مانند یک وظیفه درآمد.

    سال‌ ها به همین منوال می‌ گذشت. هزاران نفر قربانی شدند، تا اینکه دانشمندی توانست ماده‌ ای را کشف کنند که قدرت نابود کردن اژدها را داشت. مردم همگی که از کشته شدن نزدیکان شان در این مدت خسته شده بودند، تصمیم نهایی‌ شان را گرفتند که با اژدها بجنگند و یکبار برای همیشه جلوی او بایستند و به این موضوع خاتمه دهند. در این مدت دانشمندان توانستند موشک بزرگی را آماده کنند تا در روز موعود آن را به سمت اژدها پرتاب کنند.

    موشک پرتاب شد. نفس‌ ها در سینه حبس شده بود. بالاخره صدای انفجار به گوش رسید و همه در سراسر شهر دیدند که اژدها از بالای کوه به زمین افتاد و جان داد. بله، بالاخره به این ترتیب اژدها نابود شد و مردم آن شهر توانستند دوباره به خوبی و خوشی زندگی خود را ادامه دهند.

    اما شما چه؟ شما با اژدهای بزرگ درون خودتان چه کرده‌ اید؟ هنوز دارید قسمتی از وجود خود را پیشکش آن می‌ کنید تا بزرگ‌تر شود؟ برای خود ارزش می‌ سازید و برای درست جلوه دادن تمام قربانی‌ هایتان بهانه می‌ آورید؟ نمی‌ خواهید کمی پیشرفت کنید و این ترسی را که به‌ مانند یک اژدهای درنده و آتشین نفس، به دور ذهن و حضورتان چنبره زده است، از پا در بیاورید؟

    می‌ دانید هر چه دیرتر اقدام کنید، تاوان سنگین‌ تری را باید تحمل کنید؟ ترس یک حس عمومی و ساده است. حسی است ضروری برای ادامه بقای شما. ترس اگر از حد بگذرد، آرام آرام جان می‌ گیرد، تفکر پیدا می‌ کند، زیاده‌ خواه و قدرت‌ طلب می‌ شود و اگر کنترلش نکنید، شما را از درون می‌ بلعد خود واقعی‌تان را زندانی می‌ کند. کنترل احساسات و عقلتان را به‌ دست می‌ گیرد و در پایان از شما یک عروسک خیمه شب بازی می‌ سازد.

    ترس باعث می‌ شود از خودتان هم بترسید و کم کم هویت شما را می‌ گیرد و شما را از خودتان دور می‌ کند. در این زمان به خودتان و اطرافیانتان هم دروغ می‌ گویید. در این مرحله، دیگر حتی خودتان هم خودتان را نخواهید شناخت و یک هویت جعلی پیدا خواهید کرد.

    اما چطور باید از شر این هویت جعلی، این دروغ‌ ها و در نهایت، این ترس‌ ها خلاص شد؟ ساده است، باید دوباره خود را بکاوید. اصل وجودی‌ تان را پیدا کنید. باید با خودتان رو راست باشید. بدی‌ ها، خوبی‌ ها، نقاط قوت و نقاط ضعفتان را باید از خودتان بیرون بکشید. به‌ جای دست روی دست گذاشتن، بلند شوید و اقدامات لازم را انجام دهید.

    یک سفر هزار فرسنگی،‌با یک قدم آغاز می‌گردد و با یک قدم پایان.


    برای جلوگیری از رسوخ ترس، باید با خودتان هم کنار بیایید. باید خود را همان‌ طور که هستید ببینید. حتی با اینکه با تمرین زیاد می‌توانید ویولونیست شوید، اگر علاقه‌ ای به آن ندارید، آن را کنار بگذارید. اینکه دیگران چه می‌ گویند مهم نیست شما راه‌ تان را ادامه دهید و لذت یاد گرفتن و تجربه کردن را با دل و جان احساس کنید. ترس از حرف مردم را کنار بگذارید.

    نکته مهم:

    همه چیز آن‌طور که شما می‌ خواهید پیش نخواهد رفت. باید تلاش کنید. شکست خوردن یک امر طبیعی است. هرچقدر بیشتر به خود باور داشته باشید، کمتر ترس به شما رسوخ پیدا می‌ کند. هر چقدر هم کمتر خودتان را به مسائل کم اهمیت مانند حرف مردم درگیر کنید، کمتر به خود شک می‌ کنید، در نتیجه اعتماد‌ به‌ نفس‌ تان بیشتر و ترستان کاهش می‌ یابد. آرام آرام پیش بروید. در سر گردنه‌ ها با آرامش رفتار کنید، تا انتهای این راه، هزاران گردنه و دره وجود دارد. مراقب باشید، آرام و صبور.

    برای اینکه سریع‌تر خودتان را باور کنید و همان‌طور که هستید خود را بپذیرد و از اژدهای درونتان نجات یابید، باید بتوانید به این سؤال پاسخ دهید: "من کیستم؟"

  11. کاربر روبرو از پست مفید طنین باران تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (پنجشنبه 30 دی 00)

  12. #7
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,432
    امتیاز
    287,744
    سطح
    100
    Points: 287,744, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,603

    تشکرشده 37,102 در 7,012 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    جهت به روزرسانی
    با تشکر و قدردانی از زحمات طنین باران

  13. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    طنین باران (پنجشنبه 30 دی 00)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 983 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    من کیستم

    "من که هستم؟ دیگران درباره‌ ی من چگونه فکر می‌ کنند؟" این‌ ها سؤالاتی است که به "خود" ما اشاره می‌ کنند. "خود" ما جنبه‌ های‌ مختلفی دارد که بهتر است به کشف آن‌ ها اقدام کنیم: جسم ما، افکار ما، احساسات ما، باورهای ما از خودمان، عملکردهای ما و...

    خود فیزیکی

    این "خود" آسان‌ تر از جنبه‌ های دیگر قابل شناسایی است، خود فیزیکی به تصویری گفته می‌ شود که نسبت به جسم خود دارید. آیا تصویر خوب یا بدی از جسم خود دارید؟ به‌ یاد داشته باشید که بخشی از ارتباط ما با دیگران از این طریق صورت می‌ گیرد. کانال ارتباطی که به آن زبان بدن یا ارتباط غیر کلامی می‌ گویند، از عناصر مهمی مانند تماس چشمی، فاصله با دیگران، حرکات دست و پا، حالات صورت و... شکل می‌ گیرد. شاید به‌طور کاملاً ناخودآگاه با حرکات بدن تان پیام‌ های مختلفی ارسال کنید. بخشی از خودشناسی مربوط به این است که راجع به پیامی که از این طریق به دیگران ارسال می‌ کنید، آگاه شوید.

    تمرین: بررسی و شناخت پندارهای شخص درباره ظاهر خود شناخت شباهت‌ ها و تفاوت‌ های ظاهری خود با دیگران؛
    فهرستی از مشخصات فیزیکی و ظاهری خود را در دفتر خودسازی‌ تان یادداشت کنید، سپس، مشخصات فیزیکی یکی از کسانی را که دوست دارید، فهرست کنید و همین کار را برای کسی که از او خوشتان نمی‌ آید انجام بدهید، آنگاه پاسخ سؤالات زیر را بنویسید:

    ● کدام مشخصه‌ های ظاهری خود را خیلی دوست دارید و کدام را نه؟

    ● کدام مشخصه‌ های ظاهری شما شباهت زیادی به ‌فردی دارد که خیلی از او خوشتان می‌ آید؟

    ● دوست دارید کدام ویژگی‌ های شما تغییر پیدا کند؟

    ● کدام مشخصه‌ های ظاهری شما شباهت زیادی به ویژگی‌ های ظاهری والدین تان دارد؟


    خود واقعی

    خود واقعی عمیق‌ ترین بخش وجود ما است. خودمان، آن را به‌ خوبی می‌ شناسیم، ولی افراد کمی از این بخش ما آگاه هستند. معمولاً ما انرژی زیادی را صرف مخفی نگاه داشتن این بخش از وجود خود می‌ کنیم. شاید نگران این هستیم که اگر دیگران خود واقعی ما را بشناسند، علاقه‌ شان را به ما از دست بدهند؛ به‌ همین دلیل، ما بر اساس شرایطی که در آن قرار می‌ گیریم، نقش‌ های گوناگونی را بازی می‌ کنیم.

    تمرین: بررسی و شناخت نقاط قوت و ضعف خود

    1. مهارت تان را در توصیف خود افزایش دهید

    دفتر خودسازی‌ تان را بردارید و از نگاه فرد سوم، توصیفی از خود بنویسید. برای مثال، علی محمدی، جوانی است قد بلند که تا سال سوم دانشگاه در رشته کامپیوتر درس خوانده و... سعی کنید با سرعت، در مدت چند دقیقه، این کار را انجام دهید. بعد از این تمرین، یکبار دیگر به‌ طور شفاهی این کار را انجام دهید. برای مثال، من جوانی قد بلند هستم که تا سال سوم دانشگاه در رشته کامپیوتر درس خوانده‌ام و...

    2. ویژگی‌های کنونی خود را بررسی کنید

    در جدول زیر، بیست ویژگی شخصیتی نوشته شده است. آن‌ ها را به‌ ترتیبی که برایتان اهمیت دارد، رتبه‌ بندی کنید. عدد یک، برای ویژگی که برایتان بیشترین اهمیت را دارد و عدد 20 برای کمترین آن. ویژگی‌ های دیگری را که به‌ نظرتان مهم است می‌ توانید به این جدول اضافه کنید.

    به این شکل هم می‌ توانید عمل کنید: به هر کدام از خصوصیاتی که فکر می‌ کنید، آن را بیشتر از همه دارید، عدد 1 بدهید؛ یعنی اولین ویژگی مهم‌ ترین ویژگی شماست و عدد 20 بدان معنا است که یا آن ویژگی را ندارید و یا کمترین میزان آن را دارید.




    حالا با توجه به اولویت‌ های خود، به ترتیب اهمیت، هشت ویژگی شخصیتی‌ مهم‌ تان را فهرست کنید. این‌ ها ویژگی‌ های اصلی هستند که شما در هر موقعیتی قرار بگیرید، آن‌ ها را نادیده نخواهید گرفت و بدون شک، بر رفتارهای شما تأثیر زیادی می‌ گذارد.


    3- ویژگی‌ های خود را از نظر دیگران بررسی کنید

    چند نفر از افرادی که شما را می‌ شناسند انتخاب کنید و از هر کدام بخواهید سه ویژگی مثبت و سه ویژگی منفی شما را بگویند. بعد نظرات آنان را با خصوصیاتی که از خود یادداشت کرده‌ اید، مقایسه کنید.
    این عمل باعث می‌ شود که فرد تصویری روشن از ویژگی‌ ها، ارزش‌ ها، نگرش‌ ها، علایق و نیازهایش داشته باشد. خودآگاهی، شبیه نقشه راهی است که به ما کمک می‌کند سریع‌ تر به مقصد برسیم.


    خود آرمانی

    از همان دوران کودکی تصاویری از خود ایجاد می‌ کنیم و به مقایسه خود با دیگران می‌ پردازیم. شاید در این مقایسه‌ ها به این نتیجه برسیم که زندگی عده‌ ای چقدر خوب و زیبا است و آرزو کنیم که ما هم مثل آن‌ ها بشویم. در طی چنین فرآیندی، خود آرمانی تشکیل می‌ شود. تصویر ایده‌ آل برخی افراد، آنچنان دور از دسترس است که هر چه تلاش کنند به آن نمی‌ رسند. در چنین شرایطی، امکان بروز احساس نا امیدی و افسردگی خیلی زیاد است. اگر خود آرمانی واقعی باشد، اهداف شکل می‌ گیرد و زمینه‌ ی رشد و پیشرفت مهیا خواهد شد.

    تمرین: بررسی تصاویر ذهنی خود

    به این سؤالات پاسخ دهید:

    ● "آرزو دارم شبیه چه کسی باشم؟ چرا؟ چه‌ کاری دوست دارم انجام دهم؟ چگونه آن را انجام دهم؟ این کار با کدام‌ یک از ارزش‌ های من انطباق دارد؟ چطور از وقت خود بهتر استفاده کنم؟"

    ● فرض کنید با چند تن از دوستان خود قرار گذاشته‌ اید، یکدیگر را بعد از پنج سال در یک مکان ملاقات کنید، تصور کنید در آن موقع شما در چه وضعیتی هستید. می‌ خواهید چه خصوصیات جدیدی به شخصیت تان اضافه شده باشد؟ می‌ خواهید درآمدتان چقدر شده باشد؟ در زندگی خانوادگی‌ تان چه تغییراتی به وجود آمده باشد؟

    ● از خود بپرسید، اگر فقط شش ماه به پایان زندگی‌ تان باقی مانده باشد، در این فرصت باقی‌ مانده چه کارهایی را انجام می‌ دهید.


    خود اجتماعی

    فکر می‌ کنید دیگران شما را چگونه می‌ بینند؟ شما در میان جمع چگونه رفتار می‌ کنید؟ بهتر است گاهی به تفاوت رفتار خود در میان جمع دوستان صمیمی یا گروه‌ های رسمی‌ تر مثلاً در محیط کاری فکر کنید. در این گروه‌ ها شاید شما دوست داشته باشید شبیه افرادی شوید که بیشتر با آنان سر و کار دارید. بنابراین ویژگی‌ های فردی شما و شرایط اجتماعی‌ تان در روند تشکیل خود اجتماعی تأثیر دارند.

    تمرین: پندارهای خود را از خود اجتماعی‌ تان بررسی کنید

    در این فعالیت نام چند نفر مانند: معلم، همکار، والدین، فرزندان و یا خواهر و برادر خود و ... را یادداشت کنید و توصیف کوتاهی از حضور خود در مقابل هر یک از این افراد را بنویسید. برای مثال آیا با آنان احساس آرامش می‌ کنید یا خیر؟ وقتی با آنان صحبت می‌ کنید بیشتر از چه کلماتی استفاده می‌ کنید؟ در مقابل هر کدام از این افراد بیشتر راجع به چه مسائلی صحبت می‌ کنید؟

    در تمرینی دیگر نام دو نفر از افرادی را که بسیار دوست دارید یادداشت کنید و ویژگی‌ های شخصیتیِ مثبتی را که دارند لیست کرده و بعد خصوصیات شخصیتی خود را با آنان قیاس کنید.

    کدام ویژگی‌های خود را مایلید تغییر دهید؟
    ویرایش توسط طنین باران : جمعه 01 بهمن 00 در ساعت 01:15

  15. کاربر روبرو از پست مفید طنین باران تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 12 اردیبهشت 01)

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 983 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    خود معنوی


    آگاهی از جنبه "خود معنوی" به شما کمک می‌ کند تا انتظار نداشته باشید همه افراد درباره همه چیز همان‌ گونه فکر کنند که شما فکر می‌ کنید. همچنین با داشتن چنین آگاهی، زمانی که با فردی روبرو می‌ شوید که معنای زندگی خود را از دست داده است بهتر می‌ توانید به او کمک کنید.

    وقتی به انسان‌ ها اجازه داده شود، خودشان دربارۀ خودشان و اعتقادهایشان تصمیم بگیرند، راحت‌ تر هستند. به‌ جای فشار به اطرافیان تان، به آن‌ ها اجازه دهید خودشان درباره‌ ی خودشان و باورهایشان تصمیم بگیرند.

    تمرین: آنچه را که برای شما ارزش دارد، بررسی کنید

    به ده ارزش زیر دقت کنید. به ترتیب، آن ارزش‌هایی که برایتان بیشترین اهمیت را دارد، اولویت‌بندی کنید، موارد دیگر را هم می‌توانید به آن اضافه کنید.

    ● استقلال

    ● توجه به خانواده

    ● ایمان

    ● برابری

    ● تعادل درونی

    ● زندگی راحت و مرفه

    ● زندگی هیجان‌انگیز

    ● شادی و رضایت

    ● عشق کامل

    ● گذاشتن اثری ماندگار

    حالا با نگاه کردن به اولویت‌ های خود، به ترتیب اهمیت، هشت ارزشی را که برای شما مهم است، فهرست کنید. این‌ ها ارزش‌ های اصلی هستند که شما در هر موقعیتی، آن‌ ها را نادیده نخواهید گرفت.

    تمرین: دستیابی به دیدگاهی کلی از خود

    درباره‌ ی این سؤالات فکر کنید و پاسخ دهید. بهتر است دست‌ کم، سه ماه یکبار بدون دیدن پاسخ‌ های قبلی خود، دوباره به این سؤالات پاسخ دهید و با جواب‌ های قبلی‌ تان مقایسه کنید:

    1. برای چه چیز یا چه شخصی بیشترین ارزش را در زندگی‌ تان قائل هستید؟

    2. کدام سه کار را می‌ توانید به خوبی انجام دهید؟

    3. دوست دارید از شما به چه صورت یاد کنند؟

    4. مهمترین کاری که در زندگی انجام داده‌ اید، چیست؟

    5. کدام خصیصه در وجودتان هست که دوستان تان، شما را به‌ خاطر آن دوست دارند؟

    بعد از این مرحله، نوبت به افکار و احساسات تان می‌ رسد. بهتر است یک دفتر خودسازی برای خود تهیه کنید و در پایان هر روز احساسات و افکاری را که در آن روز تجربه کرده‌ اید یادداشت نمائید. سپس، به حوادثی که برایتان اتفاق افتاده است، توجه و آن‌ ها را اصلاح کنید. سعی کنید از جنبه‌ ها و زوایای دیگری موضوع را بررسی کنید و به احتمالات مثبت‌ تری فکر کنید.
    همه‌ ی آن‌ ها را بدون در نظر گرفتن محدودیت‌ ها یادداشت کنید. بعد، تک تک موارد یادداشت شده را بررسی و به این سؤالات فکر کنید که چرا چنین کارهایی را دوست دارید؟ چگونه می‌ توانید خواسته‌ هایتان را بدون آنکه برای خود و دیگران دردسر تولید کنید، انجام دهید؟

    بسیار خوب، حالا که تا حدودی با خودتان آشنا شدید، نوبت به این می‌ رسد که وارد اعماق درونی خود شوید و خودتان را بیشتر بشناسید.
    حالا شما آماده حرکت هستید. در این مرحله شاید نیاز باشد سکان را کمی به اطراف بچرخانید. برای این موضوع، شما نیاز دارید وارد مرحله شناسایی خود شوید، یعنی خود را بیشتر بکاوید و ببینید ویژگی‌ های مثبت، منفی، خصوصیات رفتاری، ارزش‌ها و مهارت‌ هایتان چگونه است.
    برای یکبار هم که شده، خود را همان گونه که هستید، با تمام کمی‌ ها و کاستی‌ هایتان ببینید. در بدترین وضعیت هم که باشید، باز هم ذره‌ ای خوبی و نقطه‌ ای قوی در درون خود خواهید یافت. با دیدن نقطه ضعف‌ های خود، خجالت‌ زده و نا امید نشوید. برای خودسازی لازم است تمام ویژگی‌ های خود را زیر ذره‌بین بگذارید. پنهان کردن نقص‌ ها، مشکلتان را حل نخواهد کرد.

    در قدم اول، با سؤال کردن از خود شروع کنید. لیستی تهیه کنید که شامل دو ستون و چند ردیف باشد. به عنوان مثال، در ستون اول معایب را بنویسید:

    - صبور نیستم. معاشرت با بقیه را دوست دارم، اما خجالتی هستم. رؤیاهای بسیاری دارم، اما از پیش رفتن به سوی رؤیاهایم پروا دارم. حسادت می‌کنم و ...

    حالا در ستون دوم مزایا را بنویسید:

    - قدرت عمل بالایی دارم. می‌ توانم به سرعت فکر کنم و تصمیم بگیرم. محاسبات را به‌ راحتی انجام می‌ دهم و ...

    حالا با خودتان صادق باشید. پنهان کردن ضعف‌ ها و ندیدن آن‌ ها، شما را فرسنگ‌ ها از خودشناسی دور می‌ کند. شاید بگویید که نقطه ضعفی دارید که هیچ وقت قادر به حل آن نیستید به همین خاطر، خود را افسرده و ناتوان می‌ بینید! انیشتین بارها در امتحان زبان فرانسه رد شد و تا آخر عمرش هم فرانسه را آن‌ طور که باید یاد نگرفت. اما او را به عنوان یک فیزیکدان مطرح در تاریخ می‌ دانند. در این مسیر ثابت قدم باشید. استوار بودن در راه، یکی از عوامل بسیار مهم است. خودسازی، شناسایی و برطرف کردن نقاط ضعف، یک فرآیند طولانی است که تنها با تیشه‌ی پولادین صبر، تحمل و آرامش مرتفع می‌ شود.

    هرگز تصور نکنید که شما می‌ توانید تمام ضعف‌ هایتان را به‌ طور کامل از بین ببرید و از خود موجودی خدایی خلق کنید! این طرز فکر، کمال‌ گرایی شما را می‌ رساند. با کمال‌ گرایی، شما به‌ زودی احساس یأس و نا امیدی می‌ کنید. چون ما هرگز نمی‌ توانیم کامل "به معنای واقعی" باشیم، ما فقط می‌ توانیم به سمت بهتر شدن پیش برویم. ضعف‌ ها در کنار قوت‌ ها هستند که شخصیت منحصر به فرد شما را می‌ سازند. وظیفه شما این است که این نقاط را شناسایی کنید. یعنی نقاط قوت خود را تقویت کرده و درصدد رفع یا کاهش نقاط ضعفتان باشید. به‌ عنوان مثال، اگر قرار است یک‌ سال دیگر در مسابقات شنا شرکت کنید، صفات جسمانی خود را پیدا کنید و با تمرین و سخت‌ کوشی، ‌آن نقاط ضعف را به حداقل برسانید و از لحاظ فکری نیز باید روی خودتان کار کنید، حتی شاید نیاز باشد برای گرفتن انگیزه از یک مشاور یا مربی زندگی کمک بگیرید.

    مهمترین مسئله در رفع نقاط ضعف، صبور بودن، داشتن برنامه مناسب و تمرین است. استمرار در هر کاری، شما را به اوج می‌ رساند.از قدم‌ های کوچک شروع کنید. نباید از همان ابتدا، خودتان را خسته کنید. به‌ عنوان مثال، در همان روزهای اول تمرینات بدن‌ سازی، از وزنه‌ های سنگین شروع نکنید. آرام آرام پیش بروید. هر چقدر کار را برای خودتان سخت کنید، امکان توقف در مسیر بیشتر خواهد بود. چند قدم اول همیشه سخت است. اما به شما قول می‌ دهم، اگر همین چند قدم را محکم بردارید، موتور وجودی‌ تان روشن می‌ شود و شما راحت‌ تر مسیر را ادامه می‌ دهید.


    نکته مهم:

    خودشناسی با شناختن زیر و بم‌ های شخصیتتان شروع می‌شود، در این مسیر خودسازی هر چقدر بیشتر با خودتان رو راست و صادق باشید، راحت‌ تر به اصل وجودی‌ تان نزدیک می‌ شوید. شناسایی نقاط قوت و منفی کار ساده‌ ای نیست و یک شبه اتفاق نمی‌ افتد؛ زمان‌ بر است، پس عجول نباشید و زود از میدان به در نروید. این موضوع ممکن است سال‌ ها طول بکشد. تنها کافی است ثابت قدم و صبور باشید و با یک برنامه‌ ریزی صحیح پیش بروید.

    در اینجا، نوبت به لایه‌ های شخصیت می‌ رسد. با شناسایی این لایه‌ های ذهن، به‌ طور حتم، به شخصیت بهتری دست خواهید یافت.

    تقسیم‌ بندی شخصیت

    شخصیت شما به سه قسمت هشیار، نیمه هشیار، ناهشیار تقسیم شده است. زمانی شما می‌ توانید منطقی عمل کنید که به نیروهای درونی ناهشیار خود، آگاهی و آن‌ ها را تحت کنترل خود قرار دهید. هر چه آگاهی فرد از خودش، تجارب دوران کودکی و انگیزه‌ های ناهشیارش افزایش یابد، انسان عقلانی‌ تر و منطقی‌ تر عمل می‌ کند. "زیگموند فروید" روانشناس مشهور اتریشی اولین کسی بود که این موضوع را مطرح کرد.

    - هشیاری

    بخشی از شخصیت است که شما از آن آگاهی دارید. هشیاری شامل تمام احساس‌ ها، تجربیات و افکاری است که شما به آن آگاهی دارید. مانند حافظه، دقت و توجه. از آنجایی که ما فقط به بخش محدودی از افکار، خاطرات، احساسات، تمایلات خود در هر لحظه آگاهی داریم، به همین جهت هشیاری را بخش کوچکی از شخصیت می‌ دانیم.


    - نیمه هشیاری

    سطحی است که تصورات و داشته‌ های موجود در آن به زحمت به‌خاطر می‌ آید. مطالبی به اصطلاح نوک زبان گیر ‌کرده، در این بخش قرار داد.
    نیمه هشیاری بین هشیاری و ناهشیاری قرار دارد و انسان به محتوای آن دسترسی ندارد، ولی با کمترین تلاش می‌ تواند به محتوای آن دست‌ یابد.

    - ناهشیاری

    این بخش عمیق‌ ترین و وسیع‌ ترین سطح شخصیت شما است که مملو از خاطره‌ های دوران کودکی‌ تان است. به این سطح از شخصیت خود آگاهی ندارید؛ اما محتوای این سطح تعیین کننده رفتار، افکار و شخصیت است. این سطح، بخش تاریک شخصیت شماست که در دوران کودکی شکل گرفته است. گرچه شما نسبت به محتوای این سطح شخصیت آگاهی ندارید، اما این سطح نسبت به سطوح دیگر فعال‌ تر است.

    ریشه‌ی نابهنجاری‌ ها و مشکلات روانی را باید در سطح ناهشیاری جستجو کرد، زیرا محتوای این سطح در طول زندگی نه تنها ارضاء نشده‌ بلکه سرکوب هم شده است. بنابراین برای اینکه به خودآگاهی برسید و در موقعیت‌ های مختلف، رفتاری بهتر داشته باشید، بهتر است نسبت به محتوای ناهشیار خود آگاهی داشته باشید. برای پیدا کردن بینش درست در مورد این سطح، بهتر است از یک روانشناس کمک بگیرید.

    و اما خبر خوش این است که ذهن، بسیار انعطاف‌ پذیر است و به راحتی فریب می‌خورد. به‌ عنوان مثال، اگر هر روز تکرار کنید: "من خودم را دوست دارم" به تدریج به این باور می‌ رسید که به راستی خودتان را دوست دارید. پس با انجام همین تکنیک ساده می‌ توانید به شخصیتی که دوست دارید تبدیل شوید.
    آناتومی ذهن بسیار پیچیده است. در واقع، ذهن همانند رایانه‌ ای است که طبق نر‌م‌ افزارهایی که به آن داده می‌ شود، کار می‌ کند. ذهن شما وابسته به نوع تفکر و باورهایی است که به آن تزریق می‌ کنید. پس، با شناسایی لایه‌ های ذهن قطعاً می‌ توانید به شخصیت بهتری نیز دست یابید.

  17. کاربر روبرو از پست مفید طنین باران تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 12 اردیبهشت 01)

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 983 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    مثلث شناختی
    توجه به چرخه فکر، احساس و رفتار


    زمانی ما می‌ توانیم ادعا کنیم که به یک خودآگاهی دست یافته‌ ایم که بتوانیم بر روی چرخه فکر، احساس و رفتار خودآگاهانه مسلط شویم. شاید بگویید: «من با کوچکترین محرکی ناسزا می‌ گویم و از کوره در می‌ روم.»

    دلیل چنین رفتاری عدم خودآگاهی است. یعنی من به نوعی با خودم بیگانه هستم و خیلی نسنجیده و غیر منطقی واکنش نشان می‌ دهم.
    اگر به راستی دوست دارید رفتار خود را تحت کنترل درآورید، بهتر است به چرخه فکر، احساس و رفتارتان توجه کنید.

    قطعاً قبل از هر فکری، یک محرکی وجود دارد. بعد از محرک، فکر در ذهنتان ایجاد می‌ شود و در همین حال، احساستان شکل می‌ گیرد و در نهایت، رفتار یا عمل خاصی از شما سر می‌ زند. حال به این چرخه توجه کنید. اگر خودمان را عادت به نوشتن و ارزیابی این چرخه‌ ها کنیم؛ قطعاً به تعادل در زندگی خود دست می‌ یابیم.

    چرخه اولیه

    محرک: به دوست تان تلفن کنید، او به شما جواب نمی‌ دهد.
    فکر: واقعاً عجب آدم بی‌ فکر و بی‌ محبتی است.
    احساس: احساس خشم وجودتان را فرا می‌ گیرد.
    رفتار: او را از دفترچه تلفنتان حذف می‌ کنید.

    حال اگر توجه کنید، متوجه می‌ شوید که این فکر اولیه شما بوده است که رفتار نهایی را شکل داده است. پس با یک خودآگاهی و نوشتن و ارزیابی چرخه‌ ی فکر، احساس و رفتار در طول روز خیلی زود با خودتان آشنا می‌ شوید و در نهایت، رفتار‌های منطقی بهتری انجام می‌ دهید.

    بعد از نوشتن چرخه اولیه، نوبت به این می‌ رسد که چرخه ایده‌ آل آن را نیز در زیر آن بنویسید.

    چرخه ایده‌آل

    محرک: به دوست تان تلفن می‌ کنید، او به شما جواب نمی‌ دهد.
    فکر: شاید دچار مشکل شده است.
    احساس: همدردی
    رفتار: اقدام به احوال‌ پرسی و کمک به او در روز‌های بعد.

    اگر ما خودمان را عادت به نوشتن و ارزیابی این چرخه‌ ها کنیم، قطعاً به تعادل در زندگی خود دست می‌یابیم.

    فکر

    افکار ساخته و پرداخته ذهن ما هستند. با آگاهانه فکر کردن می‌توانید اقیانوس افکارتان را آرام کنید همواره قبل از آنکه واکنشی را نشان دهید، خوب فکر کنید که رفتار شما چه واکنشی را به دنبال خواهد داشت. در طی روز، یکی دو ساعت را به این تمرین اختصاص دهید. ببینید چه افکاری در شما موجب بروز چه رفتاری می‌شود. خودتان را از نگاه شخص سوم مورد بررسی قرار دهید. ارزیابی کنید آیا واکنش شما بجا بوده است یا خیر.

    به‌ عنوان مثال، در جریان یک تصادف یا نزاع با یک همسایه، خودتان را ارزیابی کنید و ببینید رفتارتان چگونه بوده است.

    حال برای اینکه بهتر فکر کنید، به این موارد توجه کنید:

    - دوری از افراد منفی‌ باف


    افکارتان را آلوده بحث و کشمکش با این افراد نکنید. این موضوع به‌ معنای واقعی خودشیفتگی، بی‌ توجهی یا نادیده گرفتن دیگران نیست، بلکه به‌ معنای ارزش قائل شدن برای خودتان است.

    - ورزش کنید

    عقل سالم در بدن سالم است. ورزش و تحرک بدنی یکی از مؤثرترین روش‌ های طبیعی برای کاهش استرس و اضطراب است. با کم شدن سطح استرس و نگرانی، قطعاً بهتر فکر می‌ کنید و به تصمیم‌ گیری‌ های بهتری نیز می‌ یابید.

    - آرام‌ سازی ذهن

    با دعا، مدیتیشن، یوگا، تصویرسازی مثبت می‌ توانید به آرامش روانی برسید. شما ذهن تان با مسائل مختلف در طی روز درگیر است. اگر آن را با این حجم از فشار رها کنید، به‌ زودی دچار فشارهای عصبی زیادی می‌ شوید. پس برای جلوگیری از این موضوع، به طبیعت بروید و با خود خلوت کنید. با آرام‌ سازی ذهن، فکرتان بهتر کار می‌ کند.

    - کنترل نگرش و رفتار خود

    وقتی فکر و نگرش خود را نسبت به مسائل تغییر می‌ دهید، رفتارتان نیز دستخوش تغییر می‌ شود. به‌ عنوان مثال، اگر کسی شما را آزار داده است، به‌ جای اینکه سال‌ ها در ذهن خود در فکر انتقام باشید، دیدگاه‌ تان را نسبت به او تغییر دهید. در واقع با این روش، به فکری سالم و نرمال دست خواهید یافت.

    با اجرای این تکنیک‌ ها به تدریج، واکنش‌ هایتان آرام‌ تر و سنجیده‌ تر و تصمیم‌ گیری برایتان آسان‌ تر می‌ شود.

  19. کاربر روبرو از پست مفید طنین باران تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 12 اردیبهشت 01)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.