احساس خوبی به خودم و زندگیم ندارم

[miss seven]

سلام همدردی های عزیز ، امیدوارم حال همتون خوب باشه و سلامت باشین
نمیدونم دقیقا عنوان مناسبی برای این تاپیک انتخاب کردم یا نه ولی در کل میخوام بهتون بگم حال خوبی ندارم.
مدت زیادیه که فکر میکنم از خودم دست کشیدم ، از نظر روحی و جسمی به خودم رسیدگی نمیکنم ، بعنوان مثال نصف شب میخوابم و ظهر ساعت ۱۲ یا یک بیدار میشم .
برای زندگیم برنامه ریزی کردم و میدونم چی خوبه برام و تا دلتون بخواد توی فضای مجازی ولاگ روزانه دختر های دیگه رو میبینم و کلی حالم خوب میشه و توی ذهنم خودمم با اون کیفیت خوب زندگی متصور میشم ولی قدم از قدم بر نمیدارم.
تا اینکه دیروز بعد از ظهر با خودم قرار گذاشتم که فردا روز متفاوت تری رو تجربه کنم و یکی از اهدافم این بود شب ساعت ۱۱ بخوابم و صبح ۵ بیدار بشم .
هیچی خلاصه به حرفم عمل کردم و زود خوابیدم و ۵ بیدار شدم ، صبحانه خوب و مقوی برای خودم آماده کردم ، پیاده روی رفتم و یه سری چیزی خریدم، اما واقعا از ته دلم اصلا تا الآن که دارم این تاپیک رو براتون می نویسم از امروزم لذت نبردم و حتی ذره ای شاد نبودم . توی پیاده رو که داشتم قدم میزدم حالت غم داشتم ،بر خلاف گذشته که پیاده روی و خرید کمی خوشحالم میکرد اما این بار اصلا .
برای همین ناراحتم چون فکر میکردم اگر روز سالم تری رو شروع کنم قطعا حال روحی خوبی هم تجربه میکنم ولی برعکس شد.
از یه طرف فکرم درگیر آینده کاری و شغلیم هست. اینقدر میدونم که حمایت و کمک و راهنمایی به دیگران رو دوست دارم، ولی دقیقا نمیدونم هنوز چی میخوام ، نمیخوام تصمیم اشتباهی بگیرم ، ترجیح میدم مدت طولانی فکر کنم و یه تصمیم درست بگیرم تا اینکه سریع وارد عمل بشم و پشیمون بشم .

از کجا شروع کنم به حل دغدغه های زندگیم؟ شما چطوری حال خودتون رو خوب میکنید ؟ چطوری شادی های واقعی زندگیمو پیدا کنم ؟

لطفا منو راهنمایی کنید

[Niagara]

علتش می تونه این باشه هدف های بزرگ خودتو نمی تونی درست خرد کنی . مقصد هدفه مهمه برات و مسیر هدف برایت خسته کننده . اگه در مسیر هدف اصلی شاد نیستی :می تونه ایراد از کمال گرایی باشه - می تونه ایراد از دوست نداشتن شغلت باشه - می تونه ایراد در مقایسه باشه و بگی از بقیه عقب ترم .زیاد فکر کردن هم خوب نیست . برو در کار و هدفت غرق شو و اقدام عملی کن استقامت داشته باش . خیلی ها فقط دوست دارن فکر کنن و ایده های جدید بدن در حالی که اقدام نمیکنن و یا اون اقدام استوار نیست .

[لاله123]

سلام سون . به نظرم خودتو کم قبول داری .شاید در عزت نفس و اعتماد نفس باید بیشتر کار کنی . هدف های کوچولو انتخاب کن که دست یافتنی باشه . البته در مدت زمان کوتاه . بعد مدتی می بینی نظرت نسبت به خودت و زندگی بهتر میشه . سنگ بزرگ برندار .

[miss seven]

سلام دوستان عزیزم صبحتون بخیر،
نیاگارا عزیز صحبت هاتون واقعا درست بود ولی من هدف هامو کوچیک کوچیک کردم تا بدون خستگی و دلزده شدن بهشون برسم و دیگه اینکه به نکته خوبی اشاره کردین که مقصد ممکنه بیشتر از مسیر برام لذت بخش باشه ، واقعیت اینه که خودمم نمیدونم ولی من همیشه مسیر رسیدن رو بیشتر دوست دارم اما شاید شناختم از خودم کافی نیست و دارم اشتباه فکر میکنم . یه موردی که درباره من هست اینه که من در رسیدن به خواسته هام عجول هستم ، ولی در واقع هر کاری زمان میبره اما من انتظار دارم زود به نتیجه برسم .
فقط خدا میدونه اون روز که این تاپیک رو می نوشتم چقدر حال روحی بدی داشتم و انگار احساس بغض داشتم ولی نمیتونستم گریه کنم . ولی روز بعد خیلی بهتر شدم و واقعا هنوز هم درک نمیکنم که چطور اون روز از صبح ساعت ۵ تا نیمه شب حال خوبی نداشتم .

لاله عزیزم این مسئله عزت نفس و اعتماد بنفس رو که گفتین ، این دو میخوام بگم که شاید در ظاهر برداشت کنی که ممکنه در این موارد ضعیف باشم ولی در درون خودم اگر کاری رو واقعا بخوام انجام بدم خیلی به خودم اعتماد دارم که بهترین عملکرد را خواهم داشت و میتونم حتما موفق باشم .

ممنونم دوستان خوبم از زمانیکه گذاشتین و راهنماییم کردین .

[لاله123]

ممنون سون . پس خیلی خوبه در عزت و اعتماد به نفس اوکی هستی . پس می مونه همون صبر در هدفت .
سون در برنامه ریزی روی خودت کار کن . می تونی از یه مشاور هم بپرسی . من خودم قبلا از یه مشاور پرسیدم می گفت هدف های کوتاه مدت و بلند مدت داشته باش . اگه هدف بلند باشه و در کنارش هدف های کوتاه نداشته باشیم آدم در مسیر خسته میشه .
بعضی موقع ها هم سخته خوب ، یه کار جدید را شروع کنیم بخاطر عادت هایی که به قبل داشتیم .. راهش مقاومت و سخت کوشی و توکل به خداست . که مطمئن هستم میتونی .

[باغبان]

سلام خانم seven
از اکهارت تله ، یه متنی می ذارم - وقتی خوندمش برام جالب بود ، چیزهایی خوبی به من یاد داد :




"""" بسیاری از آدم ها همه عمر خود را صرف می کنند تا شاید عاقبت به روزی برسند که بتوانند واقعا زندگی کنند.

انتظار حالتی است از حالات ذهن، انتظار اساسا به معنای آن است که تو آینده را می خواهی و لحظه حال را نمی خواهی.

هیچ عیبی ندارد که هدف هایی را برای خود تعیین کنی و برای رسیدن به آنها بکوشی،،،

اشکال در این است که این هدف ها را جانشین احساس از زندگی کنی ،،، آنها را با هستی اشتباه بگیری، لحظه حال را وسیله کنی و به پای آینده بریزی.

آیا تا کنون به آسمان پر ستاره و بی منتهای شب نگاه کرده ای؟

آیا با دیدن آن همه شکوه و جلال و آرامش حیرت نکرده ای؟

آیا تا کنون حقیقتا به صدای جویبار در دل کوه گوش سپرده ای؟یا به صدای آواز خوش پرنده در یک غروب تابستانی آرام؟

هشیاری نسبت به این چیز ها، مستلزم خاموشی ذهن است.

باید برای یک لحظه کوله بار شخصی دغدغه ها، گذشته و آینده، و همه دانسته های خود را زمین بگذاری،در غیر این صورت، نگاه می کنی، اما نمی بینی، گوش می سپاری، اما نمی شنوی.

حضور کامل تو لازم است ،،، بسیاری از آدم ها چنان زندانی ذهن خویش اند که برای آن ها زیبایی طبیعت اصلا وجود ندارد.

ممکن است که بگویند: ” چه گل قشنگی ” ، اما این گفته آن ها چیزی نیست، مگر برچسب زدنی مکانیکی و ذهنی.

زیرا آن ها سکون و آرامش ندارند، حضور ندارند، گل را حقیقتا نمی بینند، ذات گل را احساس نمی کنند، قداست گل را احساس نمی کنند.

همان طور که خود را نمی شناسند، ذات خود را حساس نمی کنند، قداست خود را احساس نمی کنند.

همه چیز زنده است، خورشید، زمین، سیاره ها، حیوانات، انسان ها همه این ها مراتب ظهور آگاهی اند. خداست که خود را در صورت های گوناگون پدیدار می سازد """"

[miss seven]

سلام آقای باغبان
امیدوارم سلامت و خوب باشین ، خوش آمد میگم که دوباره شاهد حضورتون در تالار هستیم .
ممنونم از زمانیکه گذاشتین و راهنماییم کردین، اتفاقا همین چند روز پیش کتاب قدرت حال رو دانلود کردم تا بخونم ، در واقع خیلی از کتاب ها هستن که در لیست انتظارن تا بخونمشون. من در واقع شاید تا ۳ الی ۴ سال پیش هم فرد کتابخوانی نبودم تا اینکه به خاطر آگاهی بیشتر و بهبود سبک زندگیم شروع به کتاب خوندن کردم و خیلی حس نابی رو تجربه کردم و از اون زمان به بعد بیشتر مطالعه میکنم .
درباره حال و احوال خودم یه مسئله ای رو متوجه شدم و اون این هست که واقعا نمیدونم راز و رمز هستی چیه و چطور برای مدتی طولانی حالت خوبه و یه دفعه یه روز کامل بهم میریزی وروز بعد انگار خیلی حالت بهتر میشه . البته اگر اشتباه نکنم من یه بار قبلا داشتم صحبت های آیت الله بهجت ره رو میخوندم که گفته بودن وقتایی که آدم دلش یه دفعه میگیره و غمگین میشه بخاطر این هست که در مکان های دیگه از کره زمین افرادی از دنیا میرن که کسی نیست براشون عزاداری کنه چون کسی رو ندارن و به همین خاطر ممکنه این حالت غم به سراغ شما بیاد :( امیدوارم درست گفته باشم و نوشته های دیگه ای که خوندم رو با صحبت آقای بهجت اشتباه نکرده باشم .

یه مسئله ای که احساس میکنم ممکنه در حال بد من موثر باشه این هست که خیلی سرگرم دنیا و مشغولیات اون شدم و نماز رو هم صرفا برای ادای وظیفه میخونم و اون حس خوب و یاد خدا کمرنگ شده توی وجودم ، بعنوان مثال سرگرمی بیش از اندازه در فضای مجازی و دنبال کردن کانال ها و پیج ها ... همه چیز در حد اعتدال خوبه و من اندازه هارا رعایت نکردم .

[gholam1234]

سعی کن نمازت را با آگاهی و اول وقت بخونی

[باغبان]

سلام - ممنون از لطف شما - سلامت باشین .
اینکه فرمودید : واقعا نمیدونم راز و رمز هستی چیه ،،،، یه لحظه فکرم رفت به کارتون پاندای کنگ فو کار .
در کارتون پاندای کنگ فو کار ، همه دنبال این بودن که استادشون چی در اون لوح نوشته بود که باهاش قدرتمند بشن .
وقتی کاراکتر اصلی کارتون به اون لوح میرسه خودش را می بینه در اون لوح و میگه : چیزی نیست که سر ِ کاری بود .
پس از مدتی کاراکتر اصلی کارتون متوجه میشه رمز اصلی ، خود ما هستیم که مهم هستیم و میگه رموز پیچیده ای نیست .
خودشناسی و باور به خودمون هست که اول خیلی مهمه و تمام پیشرفت از این شروع میشه ،،،چون اگه همه ما به حقیقت خودمون و خودشناسی برسیم ، به سکوت ذهن پی بریم ، به نیروی زمان حال پی ببریم - می تونیم از پرش ذهن به گذشته و آینده جلوگیری کنیم . و جلوی خیلی از اضطراب ها را بگیریم و یا اون اضطراب و اتفاق را بهتر معنا و هضم کنیم .
خب این مسئله ای هست که باید همیشه کار کنیم و از دقایق قبلمون بهتر بشیم .
کتاب نیروی حال از اکهارت تله را بخونید خانم 7 .


من از تجربه خودم میگم خدمتتون :
هر وقت بیشتر سمت دنیا و غصه های دنیوی و فرداها بودم .... آسیب پذیریم نسبت به حوادث و اتفاق های زندگی بیشتر بود .
هر وقت انوری بودم ، راحتر زندگی می کردم و خودم را با اتفاق های سخت بهتر تطبیق می دادم .
انگار وقتی وابسته به دنیا و نگران دنیامون میشیم یه چیزی از ما گرفته میشه و وقتی بر خلاف این عمل کنیم ، اون بر میگرده .

[miss seven]

آقای باغبان خیلی ازتون ممنونم که زمان میذارید و به این خوبی راهنمایی میکنید ، منم از خرافات خوشم نمیاد ولی فکر میکنم واقعا یه سری مسائل و اسراری در هستی و دنیای ما هست که از اون بی خبریم اما روی حال و روانمون و گاهی زندگیمون تاثیر میزارن، ممکنه هم تاثیر مثبت داشته باشن و هم منفی ، اما خب نمیشه وجودشون رو انکار کرد.
واقعا مشتاق شدم هر چه زودتر کتاب نیروی حال رو بخونم ، از توی همین سایت اسمش رو جایی دیدم و کنجکاو شدم و دانلود کردم .
امیدوارم هممون بتونیم در جهت بهبود فردی قدم بر داریم و موفق بشیم .