به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    راهنمایی کنید بابت تحمل سالها عقده و گذشت از یک شب ترسناک

    سلام
    من خانومی ۳۱ ساله و همسرم ۳۵ ساله است که ما ۲ سال آشنایی ۳ سال عقد و ۶ ساله ازدواج کردیم.
    همسرم از اون دسته افرادی هست که به شدت محتاج به تمجید و تعریف مخصوصا در جمع هست. افراط و تفریط معمولا داره. بسیار مهر طلبه. فرزند اول خانواده است و زمان زیادی حلال مشکلات خانواده بوده از هر جهت.بسیار به افراد محبت میکنه و از طرفی بسیار متوقع هست.سخت گیری و خرده گیری زیادی داره و همه خصوصیات افرادو کنکاش میکنه.پر شر و هیجانه و صدا بلندی داره.کم شوخی میکنه و بیشتر بحث میکنه.به این علت وقتایی که اینکارا رو نمیکنه از دیدگاه خودش خیلی صبر و تحمل داره به خرج میده و افراد مقابلش خیلی در حقش بدی میکنن.نیاز داره همیسه کسی تشویق و همراهیش کنه و کلا انسان جنگ جویی هست.
    از طرفی من فرزند آخر خانواده هستم همیشه مورد حمایت بودم خیلی به مسائل زودگذر نگاه میکنم خیلی چیزا رو یادم میره و کینه نمیکنم.ترس و استرس از تنها بودن دارم و یه مقدار ضعیفم توی حل مسائل.ثدای آرومی دارم زیاد شوخی و متلک میگم و معمولا ساکتم.از کسی تعریف نمیکنم معمولا.صبر و تحملم بالاست ولی در مقابل پرخاش و خشونت سست میشم.
    در کل ما سر هر مسئله کوچیکی بحث میکنیم و ایشون زود صداش میره بالا و من شاکی میشم و اون میگه به دلیل کارای توه و این روند مدت هاست ادامه داره.
    من از نظر خودم اون رو سالهاست کنترل میکنم و پرخاشگریهاشو تحمل کردم.
    از نظر اون ایشون من و رفتارهای بی انصافی من رو تحمل کرده.
    یک شب پدر ایشون اومده بود خونه ما من خواب بودم من رو بیدار کرد و گفت پدرم اینجاست گفتم برای من لباس بیار از آدرسی که دادم نتونست لباسم رو پیدا کنه من گفتم خوبه همینو میپوشم ولی اون اصرار کرد تو خوب آدرس ندادی و کلا باید با منقاش باید ازت حرف کشید.من رفتم توی پذیرایی و آروم به پدرش سلام و خوشامد گفتم.ایشون اومد و به پدرش گفت ببخشید همسر من گاهی خواب پا میشه ویندوزش بالا نمیاد و با بی حالی سلام میده.پدرش گفت من ایرادی نگرفتم هیچوقت شاید خسته است.ایشون بی توجه به حرف پدرش بازهم تکرار کرد تا من گفتم چرا جلوی بقیه آبروی منو میبری گفت من با پدر مادرت خوب حرف میزنم گفتم مگه منم خوب حرف زدم. تو این زمان صداش بالا و بالاتر میرفت.انقدر ادامه دادیم تا دیگه داد میزد و هندونه رو پرت کرد کف آشپزخونه و فریاد میکشید من خیلی داغ کردم با چاقوی آشپزخونه رفتم سمتش واون دست منو گرفت و به زور از دستم کشید.
    گفتم زنگ میزنم به پلیس گفت من زنگ میزنم ننه و بابات بیان ببرننت رفتم سمت اتاق اومد دنبالم هولم داد افتادم رو تخت پاشدم من دستمو بردم سمت صورتش خودشو کشید عقب بهش نخورد.یادم نیس چی میگفتیم.ولی یه سیلی محکم زد صورتم پرت شدم رو تخت و چند ثانیه بی حرکت موندم اونجا.توی تمام این مدت پدرش مانع میشد ولی بی توجه بهش کاراشو انجام میداد.ز زد به مدرم که شهرستان بودن گفت بیا من اینو از خونه میندازم بیرون دیگه هم نمیذارم بیاد...بگذریم من خیلی ترسیده بودم ازش طلاهامو و شناسنامه مو برداشتم تو جیبم. شب وحشتناکی بود.
    پدر و مادرم از شهرستان چند ساعت طول کشید تا بیان.
    وقتی اومدن من و ایشون کمی عقده گشایی کردیم به شدت از من ایراد گرفت کوچکترین خاطره ها رو تعریف کرد از من. پدرش پیشنهاد مشاوره داد ولی همسرم معتقده خودش بهتر بلده ولی خیلی چیزی تغییر نکرد.
    الان یکم با مشاوره حرف زدم.همسرم منو آورد خونه پدرم دو روز بمونم خودم برگروم حالم عوض شه.
    یکبار حضوری و با پیام عذر خواهی کرده اما من الان معلق رو هوام.
    اون اشتباهتشو قبول نمیکنه و من دلم نیس که بمونم و باهاش خوب باشم.نمیشه باهاش حرف زد زود داغ میکنه و همه چیو به سمت من برمیگردونه‌.رغبت ندارم.از طرفی اون شب برام یادآوریش مثل داغی رو دلمه.چون خیلی اهل گذشت و طلب بخشش نیست.
    از طرفی نمیتونم زندگیمو و ایشونو ول کنم برام مثل خانواده است.

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    درود

    ممنون که با ما در میان گذاشتین، در چنین شرایطی که پیش آمده فرصت عذرخواهی رو غنیمت بشمرین و از همسرتون بخواین که هر دو از مشاوره بهره مند بشین. روش مجاب کردن همسرتون این هست که؛

    _ بدون گرفتن انگشت اتهام به سمتش، گوشی برای شنیدن حرف هاش باشین. اینجا خویشتن داری خیلی مهم هست، اینجا مهمه که سریع واکنش نشون ندین، قهر نکنین، میان صحبت اصلاحا نپرین.

    _ اشاره کنین مشاوره رفتن تنها بخاطر درگیری و کدورت و ... نیست بلکه برای داشتن یک زندگی بهتر و موفقیت بیشتر لازمه چون هر دوتون لایق بهترینا هستین. کاری که خیلی از آدمای موفق در دنیا انجامش میدن. از مزایای مشاوره براش صحبت کنین، اینکه اون یه قاضی نیست، درمانگره. بهش بگین تو یه مشاوره خوب سراغ داری؟

    وقتی میگه من خودم از مشاوره بهترم، بهش بگین که نظراتش همیشه برای شما مهمه چون شریک زندگیتون هست و قرار نیست این برای شما تغییر پیدا کنه.

    _ اقتدارشو نشونه نگیرین، روش درخواست مهمه. روش گفتگوی صحیح مهمه.( در انتهای مطلب قرار میدم )

    _ اگر گفت نه من مراجعه نمیکنم شما واکنش تند نشون ندین و بهش زمان بدین تا بتونه تصمیم بگیره. بهش بگین هر جوری که ابتدا براش راحت تره عمل کنه، یا مشاوره اینترنتی، یا مشاوره تلفنی ... بگین مهم اینه که با من یک قدم جلو میای و اینه که خوشحالم می‌کنه. ( دقت کنین مشاوره شما با افراد صاحب صلاحیت باشه نه اینطوری بصورت تاپیک عمومی ، لازمه یه فرد که دانش اینکار رو داره کمکمتون کنه نه اینکه بدتر آتش رو زیاد کنه )

    _ تأکید کنین این مسئله بصورت شخصی پیش میره و دیگران در جریانش قرار نمیگیرن، چون این یه اتفاق خوب بین شما دو نفر هست و لازم نیست دیگران دربارش بدونن.


    .................................................. .

    از طرفی شما هم بنظر میاد رفتار درستی در مقابل خشونت همسرتون نداشتین، پس در چنین شب وحشتناکی سهیم ترس و تنش بودین. آیا شما اشتباهی مثل دست گرفتن چاقو یا دست انداختن به طرف صورت همسر یا اون حرفایی که اشاره کردین یادتون نیست رو قبول دارین؟
    قبول دارین طلا و شناسنامه رو برداشتین و این رفتار میتونه معانی و برداشت های مختلفی رو از این شب رقم بزنه؟

    _ شما در انتهای مطلب اشاره کردین ؛ ↓
    «از طرفی نمیتونم زندگیمو و ایشونو ول کنم برام مثل خانواده است.»

    غیر از این نیست، ایشون الان خانواده شماست، خانواده ی کوچکی که خودتون بوجود آوردین. با رها کردن همسرتون تغییر خاصی ایجاد نمیکنین و چاره هم این نیست.

    این یک مسئله دوطرفست، نتیجه میگیریم لازم دارین هر دو نفر روی خودتون با کمک مشاور کار کنین و مشکلات فردی و مسائل زندگی رو مشترک برطرف کنین. لازم دارین با شناخت دقیق تر هم بدون برچسب گذاری روی هم، روش هایی برای رویارویی صحیح با مسائل و بهتر زندگی کردن رو یاد بگیرین. مشاوره میتونه به ارتقای مهارت های ارتباطی شما کمک بزرگی کنه.


    در مورد راهنمایی برای روش گفتگوی صحیح با همسر؛
    سعی کنین فضای گفتگوی خوبی رو ترتیب بدین. یعنی ↓


    * رفتار گرم و‌ صمیمی و ترجیحا استقبال با روی خوش و شاخه گلی
    * انتخاب زمان و مکان مناسب برای گفتگو
    * سخن روشن و‌ بدور از ابهام
    * استفاده از کلماتی مثل ( عزیزم )_ ( جانم ) و... بجای صدا زدن اسم همسر یا تو
    * فکر کردن روی مسئله ای که میخواین بیان کنین
    * جدا کردن مسائل غیر ضروری برای گفتگو
    * خلاصه گویی و عدم پر حرفی
    * خوب گوش دادن (۱)
    * تقویت تماس چشمی
    * مدیریت احساسات
    * استفاده از کلمات و جملات مثبت
    * تشکر و قدردانی از زحمات یا تلاش های فرد مقابل
    * توجه به لحن و تن صدا خود
    * قرار گرفتن در فضای مناسب و آرام و زیبا، نه فضای شلوغ
    * عدم سرزنش، توهین، تمسخر، مقایسه و ... همسر
    * تقویت اعتماد بنفس خود
    و...

    (۱)
    شنونده ی خوبی برای سخنان همسرتون باشین تا حدی که بتونن بدون نگرانی از سرزنش، تمسخر، توهین و در کل تنش تمامی آنچه که در ذهنشون هست رو برای شما بیان کنن و نگرانی از عکس العملتون نداشته باشن و در اینصورت وقتی هدفتون درک کردن ، نه جواب دادن باشه، میشه این انتظار رو داشته باشین شما هم در گفتگو موفق بشین و سخنانتون شنیده بشه. وقتی قرار باشه فقط خودتون حرف بزنین و تریبون مال شما باشه همسرتون ممکنه تمایل نداشته باشن در گفتگو شرکت کنن یا ادامه بدن.




  3. 3 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 09 مرداد 00), Mvaz (جمعه 08 مرداد 00), رفتگر (جمعه 08 مرداد 00)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از کمکتون.🌹
    یه موضوعی رو هم نمیدونم چیکار کنم. الان که باید برگردم خونه خودم اولا که تو این مدت اصلا به بنده زنگ نزد و پیام هم نداد و جواب پیام منم نداده.
    نمیدونم چی در انتظارمه ولی پیش بینی میکنم تا منو ببینه بعد چند دقیقه شروع به ایراد گرفتن از رفتارام بکنه یا رفتار خانوادم تو این مدت یا قبلش که الان نمیتونم حدسشو بزنم و ازونجایی که زیاد حرف میزنه من خیلی فرصت ندارم چیزی بگم معمولا جواب کوتاه ازم میخاد. تو این شرایط که خود منم خیلی عصبی و پراضطراب و ناراحتم چیکار کنم؟
    تحمل و صبر تو این شرایط خیلی سخته هر لحظه ممکنه داغ بشم.چون اون صبری توی کاراش اعمال نمیکنه و با عجله میخاد همه چیو به نفع خودش تمام کنه.حتی اگه از من مهر تایید نگرفته.


    با خودم میگفتم ای کاش من داد و بیداد کرده بودم ای کاش من اونو زده بودم و آبروشو جلوی خانواده اش برده بودم چون میدونم میتونستم باز دلشو به دست بیارم و خیلی چیزا رو درست کنم.ولی الان از اینکه تنها بمونم و اون هیچکاری برام نکنه میترسم.
    همه اش مضطربم. منتظر اونم.

  5. کاربر روبرو از پست مفید رفتگر تشکرکرده است .

    سحر بهاری (جمعه 08 مرداد 00)

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    خواهش میکنم

    شما نوشتین یکبار حضوری و با پیام عذر خواهی کرده، باید ببینیم واکنشتون چی بوده؟ ( لطفا توضیح بدین )

    اینکه بعد از یه مسئله ای همه ی رفتارا در تمام افراد یکسان باشه، چنین نیست. ممکن هست یه زن و شوهر دیگری تو چنین شرایطی رفتارهای دیگه داشته باشن ، اما همسر شما این پیام و عذر خواهی حضوری براش کافی باشه و منتظر واکنشتون باشه.

    و اینکه انتظار نداشته باشین در این شرایط اشتباهات خودش رو در رابطه بپذیره، این مسئله چیزی هست که با کمک مشاور پیش میره و نیاز به زمان و صبر داره.

    اگر شما داد و بیداد میکردین چه اتفاقی میفتاد؟ احتمالا این رابطه مریض به شکل دیگری ادامه پیدا میکرد.
    نیاز دارین بجای مقابله به مثل راهی برای درمان پیدا کنین و انرژی خودتون رو برای زندگی مشترکتون بگذارین.
    .................

    چند سؤال دیگرم دارم که لطفا پاسخ بدین؛


    ۱. شغل شما و همسرتون چه هست؟ درآمدتون مشارکتی برای زندگیتون هست یا نه فقط برای خودتون؟

    ۲. قبلا هم در منزل سابقه ی چنین دعواها با خشونت هایی رو داشتین؟ چطور تمام شده؟

    ۳. شما به دلیل ترس های خودتون تابحال به روانشناس مراجعه کردین؟


  7. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    رفتگر (جمعه 08 مرداد 00)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شغل من اداری هست و کمی کارای مهندسی ایشون راننده بیرون از شهر هست.من درآمدم رو معمولا توی زندگی زیاد خرج نمیکنم. هر خرجی هم بوده به همسرم گفتم با هر سختی شده برگردونده به من.
    شاید بد نباشه که بگم مدتی من ایشونو تحت فشار گذاشتم چون درست کار نمیکرد و دستش خالی بود این هم توی عقده هاش بود که من کنترلش میکنم یا جلوی دیگران میگم که درامد نداره.
    قبلا دعوا داشتیم ولی به این شدت نبود و من اینقدر بی مهابا نبودم ولی شده ایشون داد و هوار کنه سر موضوع کوچیک و کوتاهم نیاد ولی من اینکارو نمیکردم یا خیلی کم.و خیلی اوقات با گذشت زمان درست میشد .در واقع درست که نه فقط میگذشت.

    مشاوره خیر من به دلیل اینکه همسرم همیشه میگفت من میتونم همه مشکلاتو حل کنم به مشاوره نرفتم .و گاهی که با ایشون حرف زدم احساس کردم حرفامو بد برداشت میکنه و به خودش میگیره و ناراحت میشه و کمکم نمیکنه یا چیزهایی که میگه درمان من نیست.
    الان چند ساله اصرار داره این روش رو به کار بگیریم که هر کدوم از ما که اولین شکایت رو کرده مورد توجه قرار بگیره و طرف مقابل بدون دلیل و بهانه چشم بگه و کارشو درست کنه.
    من قبول نمیکنم چون من معمولا شکایت رو به زبون نمیارم توی خودم میریزم که تو جاهای بی ربط غر غر میکنم.ولی اون میتونه شبانه روز ازم ایراد بگیره.

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فراموش کردم جواب بدم که در برابر عذر خواهی حضوریش گفتم شما ببخشید دستمو بوسید منم دستشو بوسیدم اما بعدش رفتارم تغییر خاصی نکرد.پیام هم که داد گفتم من باتو توی پیام به مشکل نخوردم که اینجوری حلش کنم.
    من میدونم اشتباه کردم اونشب به شدت عصبی و پر از کینه بودم و ازش عذرخواهی کردم ایشون گفتن که بخشیدن منو و من گناهی ندارم فقط بزرگتری نکردم.
    ممکنه از خودش ناراحت باشه و طلب بخشش کنه اما من خودمو که گول نمیتونم بزنم سیلی خوردنم جلوی پدرش و گفتن اینکه پرتش میکنم از خونه بیرون به مدرم ضربات مهلکتی بود برام. من شوهرم برام مثل بت بود احساس امنیت میکردم پیشش ولی اون شب وحشتناک ترسیدم که طلاها و شناسنامه مو برداشتم.
    میترسیدم باهاش تنها باشم اذیتم کنه.از طرفی آبروم پیش پدر و مادرم رفت و چقدر از من بد گفت.پدرم تمام این حرفاشو شنید و دم نزد اما میدونم توی دلش شآن دامادش چقدر پایین اومده.هفتاد سالشه روا نیست واقعا.
    حال من و همسرم خیلی بده. ما مثلا حلال مشکلات زوج های جوون و حتی بزرگترای فامیل و اطرافیان بودیم. زندگی مرفهی نداشتم ولی هیچوقت به هیچی حسرت نشون ندادم. بقیه میگفتن شما چرا مسافرت نمیرید من میگفتم جالب نیست برام. میگفتن چرا ماشین عوض نمیکنید میگفتم این که خیلی خوبه داریم.میگفتن خونتون حاشیه شهره نمیخاید بیاید تو شهر.میگفتم نه مشکلی نداره که از مستاجری بهتره..... حالم بده. دوست نداشتم دیگران زیر و زبر زندگیمو اونم تو بدترین شرایط ببینن.

  10. کاربر روبرو از پست مفید رفتگر تشکرکرده است .

    سحر بهاری (جمعه 08 مرداد 00)

  11. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    بله ممنونم از توضیحتون

    همونطور که خودتون نوشتین و بهش واقفین شما هم مثل همسرتون گهگاه رفتارهای مناسبی بروز ندادین.
    همسرتون بدون شک نیاز به مشاوره داره، اما چون ما الان بشما دسترسی داریم پس بهتره مطالبی رو خدمتتون عرض کنم که بد نیست روش فکر کنین، در عین اینکه لازمه بدونیم سهممون از اتفاقاتی که افتاده چقدر بوده و چه کاری بهتره انجام بدیم.

    مثلا اینکه گفتین؛ ↓
    «شاید بد نباشه که بگم مدتی من ایشونو تحت فشار گذاشتم چون درست کار نمیکرد و دستش خالی بود این هم توی عقده هاش بود که من کنترلش میکنم یا جلوی دیگران میگم که درامد نداره.»

    خب این مسئله باید از شیوه صحیح خودش پیش میرفت که هم همسرتون تلاش بهتر و بیشتری داشته باشه و هم اینکه به عنوان یک مرد اون اقتدار و شخصیتش در برابر شما و دیگران حفظ بشه. شما از هر دری سرزنش و کنترل گری و ... رو وارد رابطه کنین، عشق و احساس تعلق از در دیگه خارج میشه و آدمای اون رابطه از هم دور میشن و مقابل هم می ایستن.

    میرسیم به یک مسئله مهم؛ انتظارات و پذیرش

    اینکه توقعات ما باید بر اساس واقعیت ها شکل بگیره. یعنی وقتی شما در خرج خانه یا مسائل مالی خیلی ورود پر رنگی ندارین و از مشکلات و سختی های شغل همسرتون باضافه درآمدش خبر دارین لازمه خواسته ها یا نیازهای خودتون رو هم بر اساس تلاش همسرتون و انتخاب های خودتون تنظیم کنین و بپذیرین که حدود ما این هست.

    ................

    در مورد عذرخواهی همسرتون خب بهتر اینه شما همدیگر رو یه جای بی طرف ملاقات کنین، یه زمان و مکان مناسبی که خودتون باشین و با هم در خصوص زندگی مشترکتون صحبت کنین و طبق پست اولی که براتون گذاشتم عمل کنین یعنی ← گفتکوی صحیح + خوب شنیدن + ترغیب به مشاوره

    بیاد داشته باشین این درخواست میتونه پیامکی یا تلفنی باشه اما اصلا پشت پیام یا تلفن در مورد چیزی صحبت نکنین و بگذارین رو در رو حرف بزنین.

    ...............

    در خصوص والدینتون یا والدین همسرتون خدمت شما عرض کنم این اشتباهه که ما بجای دیگری فکر کنیم . اونها ممکنه نظرشون، نظر شما نباشه. اینکه فکر کنین ناراحت شدن، در مورد شما نظرشون تغییر کرده، در مورد دامادشون فلان فکر رو میکنن، آبرمون رفت و ... این اشتباهه. یا اینکه بجای دیگری ( مثلا پدر یا مادر ) احساس ناراحتی کنین این هم درست نیست، او خودش یک شخصیت مستقل و دارای قدرت تفکر هست.
    ..............

    سخن مردم تنها زمانی بی اثر هست که؛

    _ شما خودتون و زندگیتون رو همانگونه که هست بپذیرین و دوست داشته باشین. این به معنی رکود نیست، شما میتونین با افزایش مهارت ها و توانایی ها و ... به بهترین شکل خودتون برسین اما زمانی که تنها این تغییر برای خودتون باشه نه دیگری.

    _ در مورد « خودشناسی » مطالعه کنین. کارهایی رو انجام بدین که مطابق با ارزش های شخصی شما هستن ، نه متضاد با اونها. مطابق معیارهای خودتون پیش برین نه معیارهای دیگران.

    _ بجای اینکه روی سخنان دیگران تمرکز کنین، این تمرکز و انرژی رو بیارین روی زندگی مشترک خودتون. اینکه چطور میتونم حال خوب رو بسازم. چطور میتونم از زمان حال استفاده کنم. چطور میتونم بجای حسرت خوردن تغییرات مثبتی برای پیشرفت ایجاد کنم. چطور میتونم آرامش و آسایش رو برای خودم و همسرم به ارمغان بیارم. چطور میتونم زندگی مشترک موفقی رو تجربه کنم و ...

    _ از دیدگاه منفی فرار نکنین یا نترسین. مردم نظرات خودشون رو دارن که گاهی با صراحت صحبت میکنن و خیلی وقت ها هم البته اشتباه میکنن. در هر صورت ما در دنیایی زندگی میکنیم که ممکنه مورد قضاوت قرار بگیریم. پس این مهم نیست، مهم اینه که شما در حال حاضر چه تصمیمی برای بهتر شدن حال خودتون و زندگیتون دارین و کدام کار درست هست که باید اونو انجام بدین و زندگیتون رو نجات داده و بسازین.

    _ شما هم میتونین فردی باشین که نظرات خودش رو داره و ابزار وجود میکنه. برای نظر دادن لازمه که بیشتر بدونین و یاد بگیرین و منابع آگاهی شما برای یادگیری منابع دقیق و درستی باشن .

    _ و اینکه شخصا از حضور یک روانشناس بهره ببرین و روی خودتون کار کنین تا بتونین در سهمتون توی رابطه درست عمل کنین ، ی رابطه سالم رو پیش ببرین و بصورت فرد بهتری ظاهر بشین.

    موفق باشین
    ویرایش توسط سحر بهاری : جمعه 08 مرداد 00 در ساعت 18:59

  12. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    رفتگر (شنبه 09 مرداد 00)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رفتگر نمایش پست ها
    ... تو این زمان صداش بالا و بالاتر میرفت.انقدر ادامه دادیم تا دیگه داد میزد و هندونه رو پرت کرد کف آشپزخونه و فریاد میکشید من خیلی داغ کردم با چاقوی آشپزخونه رفتم سمتش واون دست منو گرفت و به زور از دستم کشید.
    گفتم زنگ میزنم به پلیس گفت من زنگ میزنم ننه و بابات بیان ببرننت رفتم سمت اتاق اومد دنبالم هولم داد افتادم رو تخت پاشدم من دستمو بردم سمت صورتش خودشو کشید عقب بهش نخورد.یادم نیس چی میگفتیم.ولی یه سیلی محکم زد صورتم پرت شدم رو تخت و چند ثانیه بی حرکت موندم اونجا.توی تمام این مدت پدرش مانع میشد ولی بی توجه بهش کاراشو انجام میداد.ز زد به مدرم که شهرستان بودن گفت بیا من اینو از خونه میندازم بیرون دیگه هم نمیذارم بیاد...بگذریم من خیلی ترسیده بودم ازش طلاهامو و شناسنامه مو برداشتم تو جیبم. شب وحشتناکی بود.
    پ.
    وقتی اومدن من و ایشون کمی عقده گشایی کردیم به شدت از من ایراد گرفت کوچکترین خاطره ها رو تعریف کرد از من. پدرش پیشنهاد مشاوره داد ولی همسرم معتقده خودش بهتر بلده ولی خیلی چیزی تغییر نکرد.
    الان یکم با مشاوره حرف زدم.همسرم منو آورد خونه پدرم دو روز بمونم خودم برگروم حالم عوض شه.
    یکبار حضوری و با پیام عذر خواهی کرده اما من الان معلق رو هوام.
    اون اشتباهتشو قبول نمیکنه و من دلم نیس که بمونم و باهاش خوب باشم.نمیشه باهاش حرف زد زود داغ میکنه و همه چیو به سمت من برمیگردونه‌.رغبت ندارم.از طرفی اون شب برام یادآوریش مثل داغی رو دلمه.چون خیلی اهل گذشت و طلب بخشش نیست.
    .
    رفتارهای شما به عنوان یه خانم خیلی عجیبه

    مهمون داشتی بعد با شوهرت کل کل کردی ؟!!

    کاش جلو مهمون رفتارت را کنترل میکردی، لازم نیس جلو مهمون عقده گشایی باشه و در مقابل همه حرفای همسر عکس العمل اونم تند و ادامه دار

    چاقو برداشتی !!!!!
    زنگ بزنی پلیس چی بگی؟ بگی چاقو کشیدم ایشون چاقو را از دستم گرفته؟؟!!

    باچنگ و ناخن میجگیدی اونم وقتی مهمون داشتی
    اینطور هم که میگی فقط چند ثانیه ساکت شدی
    عزیزم باید بیشتر ساکت میموندی جلو باباش یه حرفی زد اما شما دنبال ریختن خون بودی
    باید صبر میکردی یه شب ، یه روز، تا زمانی مهمون بره بعد بهش میگفتی که من از اون حرف ناراحت شدم

    همسرت فقط گفت خواب بودی طول میکشه تا ویندوزت بالا بیاد که همه اینطورن، بیدار که میشن یه زمانی طول میکشه تا لود شن، و اصلا حرف بدی نیس و البته راحت میشه بهش خندید و عبور کرد و اصلا دلیلی نداشتکه تا این حد عصبانی بشی

    تعجب میکنم که ذره ای از رفتارت جلو پدر ایشون شرمسار نیستی

    اگه پدرش ایشون را میگرفته دلیل این نیس که رفتار و برخورد شما غلط نبوده بلکه نشانه درایت و بیطرفی پدر ایشون بوده
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  14. 4 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    MimiBahar (شنبه 05 فروردین 02), نیکی 69 (شنبه 09 مرداد 00), رفتگر (شنبه 09 مرداد 00), سحر بهاری (سه شنبه 12 مرداد 00)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    مهرطلبی و خشم مسائلی هست همسرت باید کار کنه و شدتش را کاهش بده اگه این موارد حل نشه امکان داره از این مسائل باز پیش بیاد . خود تو هم در کنترل خشم مواردی هست که باید کار کنی روی خودت .
    این مسائل از کودکی در ما نهادینه میشه و باید هر دو تخصصی پیگیری کنین .
    ویرایش توسط لاله123 : جمعه 08 مرداد 00 در ساعت 22:42

  16. کاربر روبرو از پست مفید لاله123 تشکرکرده است .

    رفتگر (شنبه 09 مرداد 00)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سحر بهاری عزیز
    خیلی ممنون از پیشنهاداتت. البته فهمیدم به علت زمان و مکان کلی صحبت کردی ولی من واو به واو رو خوندم و فهمیدم....الان توی چگونگیش باید از کسی کمک بگیرم...واقعا نیاز به کسی تو زندگیم دارم...من هیچ دوست خاصی هم ندارم ...تا حالا با کسی درد و دل نکردم....حتی یکبار درباره زندگیم مخصوصا همسرم به کسی چیزی نگفتم...خیلی احساس تنهایی میکنم و خیلی حرف دارم که بزنم...برای من دعا کن بتونم از پس این مشکل بربیام و دوبا ه زندگی شاد برام رقم بخوره ������
    نازنین ۲۰۱۰ عزیز
    .پدر شوهر من تنهاست و هر روز خونه ماست تقریبا به اون شکل که فکر میکنی مهمان رودربلیسی دار نیست. شما پیام منو شاید ندیدی که بنده از همسرم بابت کارام عذرخواهی کردم اینی که میگی ذره ای شرمسار نیستی رو اشتباه گفتی. و اینکه من از همسرم به علت سالها کوتاه اومدن پر از کینه ام و از طرفی اصلا نمیخام مورد قضاوت قرار بگیرم


    لاله ۱۲۳ عزیز
    خیلی ممنونم. بله ما نیاز به کمک داریم. متوجه این شدم ولی بازیگر اصلی ما هستیم بتونیم خوب و درست انجام بدیم و این فوق العاده سخته. حرف زدن درباره اش آسوده است.
    ������
    ویرایش توسط ammin : شنبه 09 مرداد 00 در ساعت 21:28 دلیل: حذف قسمتهای مجادله ای با اعضا

  18. کاربر روبرو از پست مفید رفتگر تشکرکرده است .

    سحر بهاری (سه شنبه 12 مرداد 00)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.