نوشته اصلی توسط
رفتگر
... تو این زمان صداش بالا و بالاتر میرفت.انقدر ادامه دادیم تا دیگه داد میزد و هندونه رو پرت کرد کف آشپزخونه و فریاد میکشید من خیلی داغ کردم با چاقوی آشپزخونه رفتم سمتش واون دست منو گرفت و به زور از دستم کشید.
گفتم زنگ میزنم به پلیس گفت من زنگ میزنم ننه و بابات بیان ببرننت رفتم سمت اتاق اومد دنبالم هولم داد افتادم رو تخت پاشدم من دستمو بردم سمت صورتش خودشو کشید عقب بهش نخورد.یادم نیس چی میگفتیم.ولی یه سیلی محکم زد صورتم پرت شدم رو تخت و چند ثانیه بی حرکت موندم اونجا.توی تمام این مدت پدرش مانع میشد ولی بی توجه بهش کاراشو انجام میداد.ز زد به مدرم که شهرستان بودن گفت بیا من اینو از خونه میندازم بیرون دیگه هم نمیذارم بیاد...بگذریم من خیلی ترسیده بودم ازش طلاهامو و شناسنامه مو برداشتم تو جیبم. شب وحشتناکی بود.
پ.
وقتی اومدن من و ایشون کمی عقده گشایی کردیم به شدت از من ایراد گرفت کوچکترین خاطره ها رو تعریف کرد از من. پدرش پیشنهاد مشاوره داد ولی همسرم معتقده خودش بهتر بلده ولی خیلی چیزی تغییر نکرد.
الان یکم با مشاوره حرف زدم.همسرم منو آورد خونه پدرم دو روز بمونم خودم برگروم حالم عوض شه.
یکبار حضوری و با پیام عذر خواهی کرده اما من الان معلق رو هوام.
اون اشتباهتشو قبول نمیکنه و من دلم نیس که بمونم و باهاش خوب باشم.نمیشه باهاش حرف زد زود داغ میکنه و همه چیو به سمت من برمیگردونه.رغبت ندارم.از طرفی اون شب برام یادآوریش مثل داغی رو دلمه.چون خیلی اهل گذشت و طلب بخشش نیست.
.
رفتارهای شما به عنوان یه خانم خیلی عجیبه
مهمون داشتی بعد با شوهرت کل کل کردی ؟!!
کاش جلو مهمون رفتارت را کنترل میکردی، لازم نیس جلو مهمون عقده گشایی باشه و در مقابل همه حرفای همسر عکس العمل اونم تند و ادامه دار
چاقو برداشتی !!!!!
زنگ بزنی پلیس چی بگی؟ بگی چاقو کشیدم ایشون چاقو را از دستم گرفته؟؟!!
باچنگ و ناخن میجگیدی اونم وقتی مهمون داشتی
اینطور هم که میگی فقط چند ثانیه ساکت شدی
عزیزم باید بیشتر ساکت میموندی جلو باباش یه حرفی زد اما شما دنبال ریختن خون بودی
باید صبر میکردی یه شب ، یه روز، تا زمانی مهمون بره بعد بهش میگفتی که من از اون حرف ناراحت شدم
همسرت فقط گفت خواب بودی طول میکشه تا ویندوزت بالا بیاد که همه اینطورن، بیدار که میشن یه زمانی طول میکشه تا لود شن، و اصلا حرف بدی نیس و البته راحت میشه بهش خندید و عبور کرد و اصلا دلیلی نداشتکه تا این حد عصبانی بشی
تعجب میکنم که ذره ای از رفتارت جلو پدر ایشون شرمسار نیستی
اگه پدرش ایشون را میگرفته دلیل این نیس که رفتار و برخورد شما غلط نبوده بلکه نشانه درایت و بیطرفی پدر ایشون بوده
خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد
علاقه مندی ها (Bookmarks)