به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 52
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array

    طلاق به دلیل خیانت،توهین و تحقیر

    سلام دوستان.امیدوارم حالتون خوب باشه
    من اصلا خوب نیستم. راستش اصلا حوصله و روحیه ایجاد تاپیک رو هم نداشتم.
    الانم نمیدونم این تاپیکی که ایجاد میکنم رو اصلا میتونم ادامه بدم.


    بعضی از دوستان شاید من رو بشناسن و جسته گریخته بدونن چه مشکلی برای من اتفاق افتاده.
    من 32 سالمه.همسرم40 ساله. فرزندی نداریم.هر دو کارشناسی ارشد داریم و تو دو تا اداره مرتبط با هم کار می کنیم. طوری که بین این دو تا اداره مراودات کاری زیادی وجود داره.


    نزدیک به سه سال هست که ازدواج کردیم. همسرم من رو تو محل کارم دیده بود. چندین بار بهش جواب رد دادم اما اصرار و پافشاریش، ابراز علاقه های شدیدش ، ترس خودم از بالا رفتن سنم و خستگی مفرط از آشنایی با خواستگاران متعدد که خونوادم رو هم کلافه کرده بود و میگفتن چقد سخت گیری میکنی باعث شد من به همسرم جواب مثبت بدم. هر چند الان می فهمم که خودم هم تا حدی مقصر بودم در رخداد این ازدواج.


    برای اینکه خیلی گزافه گویی نکرده باشم خلاصه وار توضیح میدم چه مشکلاتی با همسرم داشتیم. در زمان آشنایی از نظر همسرم، من زیباترین، متین و با وقارترین، باهوش ترین دختر و با خونواده آبرومند بودم. اما در همون دوره عقد با هر بحث و اختلاف نظری شروع به بددهنی، فحش های رکیک، توهین به من و خونوادم، تحقیر خودم و خونوادم(از نظر ظاهری، تحصیلاتی، شغلی، منطقه زندگی و..) میکرد. در حالیکه از هر نظر من و همسرم و خونواده هامون هم سطح بودیم اما از نظر ظاهری و فرهنگی من بالاتر بودم(اصلا دلیل بر خودستایی نشه فقط خواستم توضیح بدم با این شرایط بازم همسرم من رو مدام تحقیر میکرد). به همه اینها شکاک و بدبین بودن و تهمت هایی که از این جهت به من میزد رو هم اضافه کنید.



    چندین بار تو دوره عقد خواستم جدا بشیم اما با قول های الکی که اول پیش خودم و بعدها پیش پدر و مادرم میداد من رو توجیه میکرد که این رفتارهاش به خاطر فشار مالی هستش. یکی دیگه از اشتباهات من همین بود که باید سرسختانه پای تصمیمم برای جدایی در دوره عقد می موندم و گول وعده و وعیدهای الکی همسرم رو نمیخوردم که میگفت این رفتارهش صرفا به خاطر فشار مالی هستش.



    من تا اوایل عروسی سعی میکردم جواب توهین و تحقیرهای همسرم رو ندم و با گفتگو موضوع رو حل کنیم و از همون دوره عقد بارها ازش خواستم بریم پیش مشاور اما قبول نمیکرد. تا اینکه دیدم سکوت و سعه صدر در برابر این آدم انگار نتیجه عکس داره و وقیح ترش میکنه که منم شروع کردم به جواب دادن در قبال توهین و تحقیرهاش.



    از یه ماه بعد از عروسی، همسرم به رفتارهای قبلیش، کتک رو هم اضافه کرد که رفته رفته شدتش بیشتر میشد تا اینکه یه بار به حدی زد که من به پدر و مادرم گفتم و تصمیم گرفتم برای جدایی اما بازم با قول های الکی خودش و خونوادش کوتاه اومدم.بازم درخواست من برای مشاوره و تعهد برای عدم تکرار رفتارهای قبلیش رو قبول نکرد.



    متاسفانه من که قبل از ازدواج دختر خیلی آروم و مهربونی بودم و تا اوایل عروسی هم سعی میکردم کوتاه بیام اما این اواخر دیگه منم مقابله به مثل میکردم و درگیری های کلامی و فیزیکی بینمون اتفاق می افتاد.



    شاید باورتون نشه اما همسرم بدون اغراق شاید هزاران بار پیش خودم و نزدیک به 50 بار پیش خونوادم قول داد دیگه من رو تحقیر نکنه، توهین نکنه، تهمت نزنه و..اما هر بار زد زیر قول هاش.



    در کنار همه این ها شما موضوع خیانت رو هم اضافه کنید. دو هفته بعد از عقد من خیلی اتفاقی متوجه شدم همسرم تو تلگرام با چند خانم چت کرده(با جملات عاشقانه و احساسی). این چتها از ماهها قبل از آشنایی با من بود تا دقیقا همون لحظه ای که من چتها رو دیدم.

    همون موقع انکار کرد. منم بهش گفتم دیگه اعتمادم رو از دست دادم و واقعا تصمیم داشتم ازش جدا بشم اما با داد و هوار و گریه و زاری و اینکه غلط کردم تکرار نمیشه من به سختی قبول کردم ببخشمش.
    همسرم به من گفته بود یکی از این خانمها یه دختریه که خواهان همسرم بوده و همسرم برای اینکه ردش کنه بره مجبور شده جوابش رو بده.


    اما بعد از قضایایی که اتفاق افتاد و توضیحش تو این تاپیک حوصله بر میشه من متوجه شدم که این خانم یه خانم متاهل 46 ساله هستش که شوهر داره، دخترش فقط چند سال از من کوچیکتره، داماد و نوه داره. هر چند فقط این خانم نبود و پیامهایی از خانمهای دیگه ای هم تو گوشی همسرم بود.
    همون دوره عقد که چتهای همسرم لو رفت مثلا اون سیمکارتش رو دور انداخت و شماره های اون خانمها رو حذف کرد اما بعد از عروسی بارها و بارها اون شماره ها و پیامهایی که دقیقا اسم همسرم توشون اومده بود رو دیدم. هر بار انکار کرد گفت توهم زدی، این پیامها رو همکارم با گوشی من داده و بازم کتک و درگیری.

    من حتی تو ماشین همسرم یه سری وسایل دیدم که برای رابطه جنسی استفاده میشه و ما خودمون از اون استفاده نمیکردیم بازم در جوابم گفت اینا برای فلان دوستمه و بازم درگیری و کتک.


    ضمنا چندین بار هم قرص های اعصاب و روان تو ماشین همسرم دیدم و بازم انکار و اینکه برای همکارمه که جامونده تو ماشینم و بازم کتک و درگیری.



    بعد از دعوای اخیرمون که یک ماه پیش بود من دیگه برای همیشه اومدم خونه پدرم و تمام اتفاقات و خیانتهاشو به خونوادم گفتم. با مشورت خونوادم دیگه تصمیم گرفتم این زندگی و عذابهاشو تموم کنم.


    رفتم با وکیل صحبت کردم تمام اتفاقات رو بهش توضیح دادم. وکیل در قدم اول تمام اموال همسرم رو توقیف کرد. من قبل از صحبت با وکیل فقط میخواستم همسرم رو از زندگیم پرتش کنم بیرون و راضی بودم با بخشش مهریه بیاد برای طلاق توافقی.به همسرم هم گفتم اما قبول نکرد. اما دیدم که من آینده ام به خاطر خیانتهای این آقا تباه شده. میتونست با همون معشوقه هاش که از قبل از ازدواج بوده ادامه بده اما صرفا برای بستن دهن مردم که بگن اینم ازدواج کرد من رو بازیچه خودش قرار داد. منم برای اینکه فقط یه اپسیلون از دردهام کم بشه تصمیم گرفتم از پا درش بیارم. چون همسرم اموالی به نام خودش داره میخوام از مهریه کوتاه نیام و همه اموالشو به باد بدم.



    بعدش بابت اثبات رابطه با اون خانم یا خانمها علیه همسرم شکایت کیفری کردم که اگه پرینت پیام ها و مکالمات دربیاد و رابطه شون اثبات بشه علیه اون خانمها هم شکایت خواهم کرد. همون طور که آینده و زندگی من تباه شد باید آبرو و زندگی اونها هم تباه بشه.

    برای استرداد جهیزیه هم اقدام کردم و چند روز دیگه باید بریم برای جمع کردن جهیزیه.



    دوستان من اصلا حالم خوب نیست. باورم نشده که انقد راحت زندگی و آینده من بازیچه هوسبازی همسرم و چند تا زن متاهل و هرزه (با عرض پوزش) قرار گرفته. من خیلی دختر موفقی تو تحصیل و کارم بودم، شاد و پر انرژی بودم.برای موفقیت هام و جایگاهی که دارم کلی زحمت کشیده بودم، خودساخته بودم اما تمام زندگی و آینده ام تباه شد.


    اصلا نمیدونم برای چی این تاپیک رو ایجاد کردم. شاید هدفم درد دل بود.

    همسرم و خونوادش اصرار دارن بیان برای صحبت و سازش. من که همسرم رو کلا بلاک کردم اما مدام به خونوادم میگه من آی تک رو دوسش دارم اما مطمئنم تماس های خودش و خونوادش صرفا به خاطر مهریه و به باد رفتن اموالش هستش. آدم کسی رو دوست داشته باشه تحقیر و توهین نمیکنه، بهش خیانت نمیکنه.



    فقط یه بار اجازه دادم خونوادش بدون حضور همسرم بیان که فقط اشاره به توهین و تحقیر و کتک هاش کردم اما چون هنوز پرینت مکالمات درنیومده نتونستم بگم با زنهای متاهل رابطه داشته و فقط یه کوچولو اشاره کردم که چتهاشو دو هفته بعد از عقد دیدم.



    البته همسرم هم به خونوادش گفته آی تک هم جواب من رو میداد یا کتک میزد.در حالیکه من اوایل سعی میکردم کوتاه بیام اما این اواخر دیگه درگیری کلامی و فیزیکی بینمون پیش می اومد.



    الان مسایلی که برای من دغدغه شده:

    همسرم که از دیروز نامه کسر حقوقش بابت مهریه دستش رسیده مثل خاله زنک ها نشسته به همکارای آقا و خانم گفته آی تک مهریه شو به اجرا گذاشته و اموالم رو توقیف کرده اونم به خاطر چند تا حرف ساده!!!!! و گفته آی تک من رو کتک میزد!!!!اصلا نگفته چه توهین ها و تحقیرهایی رو هر روز نثار من و خونوادم میکرد. یا هیچی ازکتک ها و خیانتهاش نگفته. من چیزی به همکارام نگفتم.اما اگه بخوام مثل خودش رفتار کنم میشیم مضحکه مردم.الان رفتار من در برخورد با همکارا چطور باید باشه؟ اگه ازم علت رو پرسیدن چی بگم؟این رو هم بگم که من از اول تو محیط کارم در مورد زندگی شخصیم با همکارا صحبت نمیکردم (حتی در زمان مجردی) اما همسرم خیلی از مسایل روزمره زندگیمون رو به همکاراش میگفت حتی در حد اینکه امروز میوه چی خریدیم چقد گرون شده، یا کدوم رستوران رفتیم و ...هر بار میگفتم یه حد و مرزی باید تو محیط کار برای خودت قائل بشی اما حرف من رو قبول نداشت.



    من اصلا توان روحی برای جمع کردن جهیزیه رو ندارم. خونواده کم جمعیتی هستیم و کمکی هم ندارم که بگم اونها برن جمع کنن.مجبورم خودم با پدر و مادر و یکی از برادرام برم.هر چند کارگر برای جابجایی وسایل میاد اما دیگه برای بسته بندی و جمع کردنشون که کمک نمیکنن.در ضمن حدس میزنم همسرم با گریه و التماس میخواد مانعم بشه یا مادرش هم همین طور(هر چند مامور میدن برای استرداد جهیزیه). برخورد من در قبال اونها چطور باید باشه؟



    خونواده همسرم مدام اصرار میکنن بیان برای صحبت و همسرم تعهد بده و بریم مشاوره.البته منظور اونها تعهد برای عدم تکرار توهین و تحقیر و کتک هستش و خیانتهاشو دقیق نمیدونن و فکر میکنن یه شیطنت ساده بوده که همون موقع تموم شده. دیگه اطلاع ندارن که بارها و بارها با افراد متعدد که متاهل هستن بوده و با شواهد و قرائنی که من دیدم احتمالا به رابطه جنسی هم منجر شده. به نظرم خیلی دیر به فکر تعهد و مشاوره افتادن. ضمنا ذاتی که خراب باشه و خیانت تو ذاتش باشه با هزاران تعهد درست نمیشه. من جوابم به خونوادش باید چی باشه؟ با در نظر گرفتن این موضوع که تا به نتیجه رسیدن شکایت کیفری و مشخص شدن پرینتها مجبورم سکوت کنم.



    من خیلی غمگین و ناراحتم. وقتی یاد خیانتهای همسرم میفتم و اینکه با اون افراد رابطه احساسی و جنسی داشته به شدت عصبی میشم و گریه میکنم.مدام خودم رو تو آینه نگاه میکنم که لابد من ایرادی داشتم که برای همسرم کافی نبودم. خودم رو توجیه میکنم که اون از قبل از ازدواج با من با اونها بوده پس ارتباطی با من نداره. هر چند ایراد داشتن طرف مقابل توجیهی برای خیانت نیستش.میتونیم جدا بشیم و بعد بریم دنبال کثافت کاری هامون(با عرض معذرت).


    مدام خودم رو با بقیه خانمها مقایسه میکنم.حسرت میخورم که چرا من مثل فلانی یه همسر متعهد و وفادار نداشتم و احساساتی از این قبیل. همش میگم من باید کم کم خودم رو برای مادر شدن آماده میکردم.چرا این طور شد. مدام تصویر منفی از آینده ام دارم، اینکه چند سال دیگه پیر شدم تک و تنها با پدر و مادری که پیرتر شدن و دارم به سرنوشت تلخی که داشتم فکر میکنم.



    گاهی نسبت به زندگی مشترک و خاطراتی که با هم داشتیم حس دلتنگی میاد سراغم و بعدش یاد خیانت های همسرم میفتم و عصبی میشم.


    همش به آینده مبهم خودم فکر میکنم. اینکه من تو این سن برمیگردم خونه پدرم. اونها باید الان استراحت کنند یه نفس راحتی بکشند اما من شدم عامل ناراحتی و غصه شون.میگم نکنه چند سال دیگه پشیمون بشم. یا ممکنه چند سال دیگه بخوام ازدواج کنم که با فرهنگ جامعه ما به احتمال زیاد آقایون مسن و یا بچه دار میان سراغم. میگم نکنه اون موقع بگم کاش می موندم همسرم رو اصلاح میکردم.



    من از زندگی بعد از طلاق واهمه دارم. اینکه دیگران سرزنشم بکنن.مخصوصا اینکه تو محل کار خواستگاران زیادی داشتم و با پوزخند میخوان متوجهم کنند چه گندی زدم با انتخابم. جواب فامیل و آشناها رو چی بدم؟و اینکه آیا واقعا دید منفی نسبت به خانم های مطلقه به همون شدتی هستش که میشنویم و آقایون به خودشون اجازه پیشنهادهای بی شرمانه رو میدن؟



    بعضی وقت ها میگم کاش بیدار بشم ببینم همه اینها خواب بوده. یا خیلی فانتزی فکر میکنم میگم کاش تو پرینتهای مکالمات همسرم واقعا چیزی نباشه و بعدش برای عدم تکرار رفتارهای سابقش بیاد تعهد بده و بتونیم زندگیمون رو ادامه بدیم. بعد با خودم میگم نه الان همه فامیل و همکارا از قضیه ما خبر دارن دیگه تمام پل های پشت سرمون خراب شده و...واقعا داغونم.دوس دارم بلند بلند زار برنم.



    گاهی میگم چند سال دیگه که میام همدردی یه سر به این تاپیکم بزنم و بگم چه خوب اون گذشته تلخ رو فرمواش کردم چه خوب که الان زندگی خوبی دارم. یعنی میشه این اتفاق بیفته؟نکنه تبدیل بشم به یه آدم گوشه گیر و افسرده. هر چند الانشم شرایطم همینه.


    بازم عذر خواهی میکنم بابت طولانی شدن تاپیک. دوستان عزیزم اگه حوصله کردند و تاپیک رو خوندن ممنون میشم نظراتشون رو در مورد دغدغه هایی که داشتم بگن. هر چند اصلا نمیدونم خودم دوباره حال و حوصله نوشتن دارم یا نه. شایدم فقط خواستم یکم تخلیه احساسی بشم.

  2. 11 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    *مونا* (چهارشنبه 09 تیر 00), dooo (دوشنبه 14 تیر 00), Mvaz (چهارشنبه 09 تیر 00), Niagara (پنجشنبه 10 تیر 00), sanjab (جمعه 11 تیر 00), فرزانه 123 (چهارشنبه 09 تیر 00), لاله123 (شنبه 12 تیر 00), zzzz (شنبه 12 تیر 00), اقای نجار (چهارشنبه 09 تیر 00), اثر راشومون (پنجشنبه 10 تیر 00), باغبان (شنبه 23 مرداد 00)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 980 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیز دلم خیلی خوب شد که تاپیک زدید و از ناراحتی تون نوشتید برای شرایط پیش اومده متأسفم . خدا بهتون صبر و قدرت بده که از پسش بر بیاید. حرفی ندارم فقط جهت دلداری دادن با شما این پست رو نوشتم. ان شاءالله این روزهای سخت می گذرند و به زودی به آرامش می رسید و باز همون آی تک شاد و پر انرژی و که کلی تجربه کسب کرده میشید.
    دعاتون می کنم

  4. 4 کاربر از پست مفید طنین باران تشکرکرده اند .

    Mvaz (چهارشنبه 09 تیر 00), فرزانه 123 (چهارشنبه 09 تیر 00), آی تک (شنبه 12 تیر 00), اقای نجار (چهارشنبه 09 تیر 00)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1393-8-30
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    10,896
    سطح
    69
    Points: 10,896, Level: 69
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 354
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,179

    تشکرشده 383 در 100 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام خانم ای تک
    خیلی از سرنوشت ازدواج تون ناراحت شدم، امیدوارم با تمام مشکلاتی که تجربه کردید باز هم حالتون خوب باشه و بتونید با عقلانیت و منطق بهترین تصمیم رو بگیرید.
    شما چند بار اشاره کردید به مشاور مراجعه کردید. نظر اونها چی بود و چه راهکاری دادند؟
    به نظرم خیلی به حرف مردم اهمیت میدید شاید بهتر باشه در تصمیم های مهم ادمهای دیگه رو نادیده بگیرید.

  6. 3 کاربر از پست مفید اقای نجار تشکرکرده اند .

    Mvaz (چهارشنبه 09 تیر 00), فرزانه 123 (چهارشنبه 09 تیر 00), آی تک (شنبه 12 تیر 00)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    49
    Array
    سلام
    منم چندماه پیش در شرایط شما بودم و کاملا درکت می کنم. ما هم مشکلات شمارو داشتیم البته بجز خیانت. به نظر من حتما با یه مشاور خوب در تماس باش و اگر خواستی با همسرت ادامه بدی و هنوز کورسوی امیدی داری به این زندگی، با هم پیش مشاور برین.
    حالا طلاق هم خواستی بگیری بدون دنیا به آخر نمیرسه. طلاق آسون نیست ولی اونقدرها هم کشنده و فاجعه بار نیست. اونم یه انتخابه و بقول جناب مدیر میشه قدرتمدانه انتخابش کرد.
    به حرفای بقیه توجه نکن. بذار هرکی هرچی دوست داره فکر کنه. پیش همکارات هم لازم نیست توضیحی بدی. فقط بگو اختلاف داشتیم. اگر اونها صحبتهای شوهرت رو پیش تو بازگو می کنند، احساساتی نشو و فقط بگو این چیزها صحت نداره و ایشون خلاف واقع میگن و شما بهتره در مورد چیزهایی که نمی دونید قضاوت نکنید.

    من واقعا درکت می کنم و از خدا می خوام کمک کنه که زودتر تکلیفتو معلوم کنی و به آرامش برسی.

  8. 4 کاربر از پست مفید فرزانه 123 تشکرکرده اند .

    Mvaz (چهارشنبه 09 تیر 00), آی تک (شنبه 12 تیر 00), ارشد (پنجشنبه 07 مرداد 00), سحر بهاری (چهارشنبه 09 تیر 00)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام آی تک عزیز
    من درکت میکنم چون خیانت دیدم میدونم داری چه دردی رو تحمل میکنی عزیزم.خیانت یعنی مردن همسرت توی قلبت.متاسفانه آقایون با خیانت کردن خانمشون رو عزادار عشق که همون همسرشون هست میکنن.

    اینکه برای آیندت چه تصمیمی بگیری با خودت هست عزیزم ولی از نظر من اگه تشخیصت اینه خیانت بیشتر عاطفی بوده ریسک درست کردن زندگیت زیاده ولی اگه خیانت فقط جنسی بوده راحت تر می تونی درستش کنی
    از یه مشاور خوب حتما کمک بگیر عزیزم برا خودت مادری کن.
    باید بشینی خوب فکر کنی که میخوای چیکار کنی
    اگه تصمیمت برگشت به زندگی بود و خواستی فرصت بدی حتما برای این خیانتی که کرده تنبیه در نظر بگیر مثلا ازش بخواه خونه یا ماشین یا هر ملکی که داره به هرحال یه چیز با ارزش به نامت بزنه.یا اینکه حق طلاق رو بهت بده و در حضور بزرگترها تعهد بده که دیگه خیانتش و رفتار بدش رو با تو کنار میذاره.و حتما حتما حتما شرط مشاوره رفتن رو هم بذار و بگو اعتمادم از دست رفته و این زندگی نیاز به کمک مشاور داره هر دو باهم برید و مشاوره بگیرین.دلیل خیانتش رو بفهم و سهم خودت رو از این قضیه بپذیر و درستش کن و همسرت هم همینطور.تا زندگی ساخته بشه رابطتون درست بشه.بعدشم توی دلت بهش فرصت مثلا 6 ماهه بده و اصلا نه چکش کن نه چیزی و دورادور هواست بهش باشه و نامحسوس چکش کن اگه دیدی بازم خیانتش تکرار شد بعد تصمیم جدی تری بگیر.
    بعد از خیانت نباید درشو بذاری و بدون هیچی فرصت بدی نه مشاوره ای نه چیزی چون احتمال اینکه بازم کارش رو تکرار کنه هست و اینجوری فقط طرفت زرنگتر میشه.

    عزیزم امیدوارم تصمیم درستی بگیری و هرچی صلاحته برات پیش بیاد.

  10. 3 کاربر از پست مفید *مونا* تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 11 تیر 00), آی تک (شنبه 12 تیر 00), سحر بهاری (چهارشنبه 09 تیر 00)

  11. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    خانم آی تک وقتی ما نیاز به تغییر اساسی رو احساس نکنیم مجبوریم در شرایطی که دوست نداریم یا جالب نیست دست و پا بزنیم و خدایی ناکرده مثل باتلاق فرو بریم.

    بدیهی هست رابطه ی شما و همسرتون بیمار هست و پیش از اینها نیاز جدی به مداوا داشته، دادن تعهد و بخشش مکرر بدون احساس نیاز به تغییر و تحول مثل توبه ی زبانی ساده ای هست که چند روز بعد راحت شکسته بشه!

    هم شما و هم همسرتون هر دو نیاز به تغییر دارین.

    ده ها ( اگر )،( چگونه)،( چی میشه)،( چرا )، ( چی بگم )و ... گذشته و این روزها از ذهنتون رد شده و میشه . لازمه در مورد خودتون تغییراتی ایجاد کنین انوقت میتونین در رابطه با همسرتون و دنیای بیرون تصمیم درستی اتخاذ کنین. دیگر نیازی به منطقه ی امن ندارین و قدرتمند ظاهر میشین. تصمیماتی میگیرین که در شرایط درست و با آگاهی گرفته شده و پشیمانی و تکرار آزردگی های گذشته درونش نیست.

    برای تغییر از فردی که تخصص داره کمک بگیرین .

    ویرایش توسط سحر بهاری : چهارشنبه 09 تیر 00 در ساعت 23:00

  12. 4 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 11 تیر 00), sanjab (جمعه 11 تیر 00), آی تک (شنبه 12 تیر 00), اثر راشومون (پنجشنبه 10 تیر 00)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام
    با توجه به تجربه مشابه خودم که تاپیکش موجود هست، می‌دونم که این درد اگر در درون خودمون بمونه و کسی رو نداشته باشیم که باهاش مطرح کنیم، مثل غمباد روانو منفجر میکنه، خوشبختانه شما برعکس من راحت این مشکلات رو میتونید با اطرافیان مطرح کنید و این احساسات رو بروز بدید.
    بهترین توصیه ای که میتونم داشته باشم، مطالعه صحبتهای جناب مدیر در تاپیک بنده هست که واقعا تو اون روزهای اول خوندنش برام حیاتی بود و اگر ایشون کمکی نمیکردن، شاید در اون شرایطی که من داشتم اتفاقات وحشتناکی می افتاد. همینطور جوابی که جناب مدیر در تاپیک صندلی داغ به سوالات من دادن هم می‌تونه بعضی افکار احتمالا خراشنده روح رو از ذهنتون دور کنه.
    مطمینا بخش زیادی از توصیه های ایشون در تاپیک بنده و توصیه‌های دیگر مدیران تالار در جواب پستهای بنده در تاپیک حال و احوال یاران همدردی، برای شما هم می‌تونه مفید باشه.

  14. 3 کاربر از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 11 تیر 00), آی تک (شنبه 12 تیر 00), سحر بهاری (شنبه 12 تیر 00)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    آی تک عزیز
    از مدتهای خیلی قبل در این سایت با نظرات خوبت آشنا شدم می دونم خانم فوق العاده باهوش و فعالی هستی و شاغل و فارغ التحصیل یک دانشگاه خوب.

    متاسفانه شما جرقه هایی از یک رابطه ناسالم و بیمار را در اویل آشنایی و بعد عقد دیدید ولی عمیق و دقیق رابطه را بررسی و واکاویی نکردید و احساسی پیش رفتید تا الان.

    شاید شنیدید تا عروسی کنید همه چیز خوب میشه و یا الان می شنوید اگر بچه دار بشید همه چیز خوب میشه؟

    نمیخوام انرژی منفی بدم ولی بنظرم در یک رابطه که یکی از طرفین چندین بار یک اشتباه را تکرار کرده و مرتب گستاختر در اون اشتباه شده جای امیدواری خیلی کمه؟!

    برام عجیبه که تو قرن حاضر مثل نسلهای قدیم در مورد طلاق و جدایی صحبت می کنی؟؟
    میدونم راه سخت و پر نشیب و فرازی هست ولی باتوجه به اینکه در اطرافم خانمهای معقول و محجوب زیادی را می بینم که جدا شدند و الان به تنهایی دارند بار زندگیشون را به دوش می کشند

    خیلیشون تنها زندگی می کنند و شغلهای شرافتمندانه و موثری در جامعه دارند ناراحت می شم که یک تحصیلکرده جامعه اینقدر با حس کم بینی و ضعف و آسیب پذیر به این قشر از جامعه نگاه میکنه؟!

    چه بسیار افراد متاهلی که حد و مرزی برای خودشون و اطرافیانشون نمی گذارند و چه بسیار افراد مجردی که سالم و صالح زندگی می کنند.

    این نگاه و رفتار ما انسانهاست که خط قرمزها و مرزهامون را مشخص میکنه.

    لطفا هر تصمیمی میگیری قوی و مصمم باش و این را در نظر بگیر که جسم و روح و روان خودت مهمه در چه شرایطی باشه نه قضاوت همکار و همسایه و فامیل و .... که هر مدت بدنبال سوژه ایی جدیدند.
    انشاالله هر تصمیمی می گیری بهترین باشه

  16. 2 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    آی تک (شنبه 12 تیر 00), سحر بهاری (شنبه 12 تیر 00)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,562

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام خانم آیتک، ممنون که بچه های همدردی رو قابل دونستین و اومدین اینجا درد و دل کردین،

    اگر شما و افراد پیرامونتون رو تو چند سطح قرار بدیم، میشه:

    سطح یک : شما

    سطح دو : همسرتون

    سطح سه: خانواده خودتون

    سطح چهار: خانواده همسرتون

    سطح پنج : همکاران و آشنایان

    سطح شش : افراد مرتبط به همسرتون ( در پرینت مکالمات)



    در کلیه این سطوح شما نقش دارین از کم تا زیاد، هر چه به سطوح پایین تر بریم، نقش شما کم رنگ تر میشه، تصمیم ها و رفتار های شما بر همه این سطوح تاثیر میگذاره.

    چیزی که در این سطح بندی مهمه، راس هرمه، که شما هستین، اگر شما خوب نباشید، باقی هرم اهمیت خودشون رو از دست می دند.

    پس در درجه اول، باید بتوانید آیتک را بفهمید، بدانید آیتک چه کار کند تا سریع تر به یک آیتک ایده آل تبدیل شود؟ چه تصمیم های برای آیتک ایده آل مفیده و چه تصمیم های برای سوگواری با آیتک قدیم مفیده؟

    اگر آیتک رو بفهمین به راحتی می تونید تصمیم بگیرید و به راحتی می تونید با همه آثار و عواقب کنار بیاید.

    یه مثال:

    آیتک می گه من تا انتقام نگیرم، آرون نمیشم، برای ساخت آیتک جدید به این انتقام نیاز دارم، به دو دلیل حس شکست رو در خودم کاهش بدم، دوم اینکه همه ثابت کنم من، محق بودم، سوم اینکه در نگاه اطرافیان شکست رو با یک پیروزی جابجا کنم و دلایل دیگه!

    حالا این انتقام و ادامه مسیر کش مکش، چه آثاری بر من داره؟چقدر من رو به آیتک ایده آل نزدیک می کنه؟
    -------------------
    بهترین تصمیم اینه که خانم آیتک در کمترین زمان ممکن، به حالت ایده آلش بر گرده! کمترین زمان یعنی از همین فردا صبح!!!!!!!!!!!!!!!!

    لطفا نگید نمیشه و نمی تونم و اصلا امکانش نیست، شدنیه چون شما می توانید.

    -------------------

    حالا می تونید عنوان تاپیک رو بگذارید آیتک ایده آل شدن تا فردا صبح چه طور امکان دارد؟ میشه نظراتتون رو بدین؟!

    آیتک ایده آل یعنی چه؟

    یعنی، زندگی خوب در آینده براش از همه چه مهمتره
    یعنی، بازگشت هر چه سریعتر آرامش و لبخند به اعضای خانواده ( پدر و مادر و برادر) براش مهمتره
    یعنی، کمتر برای گذشته سوگواری کنه
    یعنی، اتفاقات قبل رو دیگه شکست ندونه، بلکه بخواد در آینده به بهترین شکل به پیروزی تبدیلش کنه
    یعنی، نگذاره ذهنش مدام بهش بگه تا چی کم داشتی که این بلا سرت اومد
    یعنی، نگذاره شعلهه های آتش انتقام، زندگی اش رو بگیره
    یعنی، آثار منفی گذشته هر چه زودتر از زندگی اش پاک بشه، و پازل های نو و خوشگل برای آینده جایگزینش بشه
    یعنی، دوباره تو جامعه مهربان و بشاش ظاهر بشه و به بقیه امید و انرژی بده!
    و باقی اش رو خودتون بگید آیتک ایده آل چه خصوصیاتی داره!



    حالا به نظرتون بهترین تصمیم برای رسیدن به این حالت ایده آل چیه؟


    ---------------------

    پ ن : یکی از کاربران این تالار سال 96 95 از همسرش در کمال ناباوری ما جدا شد، ولی رسیدن به حالت ایده آل براش اهمیت بالایی داشت، به سرعت خودش رو بازیابی کرد، سرعت اش به قدری زیاد بود که خانم فرشته مهربان به ایشون گفتن نکنه بخوای الان ازدواج کنی، بگذار کمی بگذره، الان ایشون فکر می کنم به چندمین خواستگارشون جواب مثبت دادن و دارن زندگی می کنند، تنها چیزی رو که رعایت کردن، این بود که حالت ایده آلش رو سعی کرد زود بهش برسه، تصمیم هاش رو بر اون اساس گرفت، حرف مردم براش مهم نبود بلکه خوش و خانواده اش براش مهم بودن.

  18. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 11 تیر 00), آی تک (شنبه 12 تیر 00), سحر بهاری (شنبه 12 تیر 00)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آبان 00 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1399-5-06
    نوشته ها
    219
    امتیاز
    5,439
    سطح
    47
    Points: 5,439, Level: 47
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    270

    تشکرشده 423 در 177 پست

    Rep Power
    46
    Array
    آی تک شرایط سختی داری و قابل درک هست . حتما می تونی این مرحله را با قدرت طی کنین و تصمیم درست را بگیری . به خاطر اتفاقات زندگی و یا مشکلات زندگی امکان داره بر ما هر احساسی وارد بشه - چه احساسات خوشایند و چه ناخوشایند . مهم این که این احساسات را در کنترل خودت در بیاوری . اگه نتونی احساسات خودتو را در کنترل بیاوری امکان داره تصمیمات اشتباه بگیری .این خودش یه مهارت هست که همه ما باید یاد بگیریم . اگه نمی تونیم یعنی باید از مشاور کمک بگیریم .
    اول با کمک مشاوره خانواده این زندگی را بررسی کن . اگه راهی نمی بینی از آینده تصمیم نترس و تصمیم را بگیر . اگه می بینی این زندگی را میشه ادامه داد باز فکرهای دلشوره آور نکن که خیانت می کنه و یا چیزهای دیگه . با مشاور عیوب را بررسی کنین و آن را حل کنین . به حرف مردم هم توجه نکن . آی تک بعضی موقع ها مسیر درسته و طرفین بی دقتی می کنن اگه میشه درستش کرد باید ادامه داد . بعضی موقع ها هم راه ایراد داره و بنا کج گذاشته شده ،هر موقع جلوش را بگیری بردی .لازمه هر تصمیمی اینکه از درون خودت را قوی کنی - مشورت بگیری - بر احساسات مسلط باشی و از آینده و حرف مردم نترسی . اینو فقط تو می دونی - مشاور فقط می تونه کمکت کنه از درون قوی باشی و بهتر آنالیز کنی . این تو هستی که باید مسیر را ببینی ، درسته با نه ، سپس تصمیم بگیری .
    ویرایش توسط Niagara : جمعه 11 تیر 00 در ساعت 12:35

  20. 3 کاربر از پست مفید Niagara تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 11 تیر 00), آی تک (شنبه 12 تیر 00), سحر بهاری (شنبه 12 تیر 00)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.