یک فنجان روانشناسی برای مهارت های فردی

[طنین باران]

«بسم الله الرحمن الرحیم»

در این تاپیک مهارت های فردی رو یاد می گیریم از خانم کوهپایه زاده
پست اول :





چگونه به خودم کمک کنم تا احساس بهتری داشته باشم؟


تمام احساسات ما لزوماً تحت کنترل حوادث، ژنها و دیگران نیستند بلکه توسط افکار ما تولید یا برانگیخته می‌ شوند. به همین دلیل است که اتفاقات مشترک در میان انسانها، احساسات متفاوتی تولید می‌کنند. افراد مختلف، افکار، اعتقادات و باورهای متفاوت دارند که همین‌ ها باعث احساسات مختلف در آنها می‌شود. اما اگر شما احساسات خود را بدون توجه به افکار، عقاید و برداشتهایتان، تنها به عوامل خارج از کنترل خود نسبت دهید؛ به این نتیجه می‌ رسید که قربانی هستید و کاری از دست شما ساخته نیست! زیرا همیشه عواملی در جهان وجود دارند که می‌ توانند احساسات شما را کنترل کنند.


برای اینکه به تغییر خودتان کمک کنید؛ تغییرات خود را وابسته به عوامل بیرونی نکنید! رسیدن به این دیدگاه مستقل، می‌ تواند نقطه آغاز تغییرات شما باشد. باور کنید که تا خود نخواهید کسی نمی‌ تواند به جای شما فکر کند یا شما را کنترل کند که چگونه فکر کنید! این برداشت شما از رویدادهاست که بیشتر و عمیق‌تر شما را ناراحت می‌کند؛ نه واقعا خود رویدادها. رویدادها ممکن است ما را ناراحت کنند اما چقدر، چه اندازه و تا کجا !؟ ما نمی‌خواهیم احساسات و افکار بد خود را انکار کنیم اما باور به اینکه من مالک افکار و احساساتم هستم؛ می‌تواند من را از افتادن به حلقه باطل احساس قربانی نجات دهد

برای اینکه به این نتیجه برسید که این من هستم که با برداشت خود، باعث می‌شوم احساسات خاصی در من تشدید و تکرار شود یا به وجود بیاید؛ لازم است روزانه احساسات خود را در دفتری بنویسید و بررسی کنید زمانی که مثلاً ناراحت، عصبانی یا نگران هستید؛ چه افکاری در شما تولید شده است؛ به چه فکر کرده‌اید و چه فکری در مورد خود داشته‌اید؟ به احساساتی که شَدید و طولانی مدت در شما وجود دارند توجه کنید. چقدر در اثر عوامل تحت کنترل شما رخ داده‌اند؟ چقدر شما در تکرار و تشدید آنها نقش دارید؟

اکثر نگرانی‌ها، ناراحتی‌ها و ناخشنودی‌های شما همیشه با حذف یا تغییر دیگران از بین نمی‌ روند بلکه ناشی از تفکرات غیر منطقی، باورهای غلط و عدم پذیرش واقعیت در شما هستند که باید آنها را تغییر دهید یا اصلاح کنید. پس ابتدا باید متوجه احساسات و منشاء افکار خود باشید و بعد دوباره مسئله خود را تعریف کنید. وقتی شدیداً ناراحت هستید افکارتان به نظر خودتان منطقی‌ ست و به خودتان حق می‌ دهید که نگران، ناراحت یا افسرده باشید. اما اگر افکار خود را مورد سئوال و راستی‌آزمایی قرار دهید؛ احساساتتان نیز تغییر می‌کند

[طنین باران]

[طنین باران]

چگونه می توانم نسبت به قضاوت دیگران بی تفاوت باشم ؟


بسياري از افراد ترس زيادي از قضاوت شدن توسط ديگران دارند. البته هر چند ممكن است اين مساله را در ظاهر رد كنند! اما در عمل بسياري از رفتارهاي آنان مستقيم يا به صورت غير مستقيم به خاطر حرف مردم شكل مي گيرد. از انتخاب همسر تا انتخاب رشته تحصيلي و انتخاب شغل و انجام عمل هاي زيبايي غير متعارف ...

نكات و شيوه هايي مؤثر برای بی تفاوت شدن نسبت به حرف و قضاوت مردم :

۱- یادتان باشد که خیلی از افراد اصلاً حواسشان به شما نیست “خیلی از ما آنقدر نگران نوع نگاه دیگران هستیم که یادمان رفته آن‌ ها اصلاً وقت این کار را ندارند!”

افراد خود خواه هستند، در واقع به ندرت به ما توجه و فكر مي كنند از همین لحظه این نگرانی را کنار بگذارید و به خودتان بقبولانید که آن‌ ها اصلاً به شما فکر نمی‌ کنند و هر بار که این حس سراغتان آمد بدانید که ترس‌ ها و نا امنی‌ هاست که به این تصورات شما تبدیل‌ شده است . اگر فكر ميكنيد به تنهايي نميتوانيد بايد براي رفع ترس ها و تغيير نگرشتان نسبت به اين موضوع از يك درمانگر كمك بگيريد


۲- تأیید دیگران فقط یک اتفاق است

به خودتان بگوید دیگر نگرانی برای حرف مردم کافی است. زمان آن رسیده که به افکار و علائق و تصميمات خودم میدان بدهم. هر بار که جلوی روش قدیمی می‌ ایستید و به روش خودتان عمل می‌ کنید در واقع به خودتان فرصت زندگي كردن می‌ دهید. هیچ‌وقت اجازه ندهید حرف مردم و نظر دیگران در مورد شما به واقعیت زندگیتان تبدیل شود.

۳- دنبال این نباشید بدانید فلانی چه نظری راجع به شما دارد! افكار وسواس گون در مورد جويا شدن نظر ديگران بايد به صورت ريشه اي درمان شود.
حقيقت اين است كه نمي توان همه را راضي نگه داشت ، مردم با هم تفاوت دارند و طرز فكر همه مانند هم نيست.بنابراين اين كار غير ممكن است!
خودتان را بخاطر خوشايند ديگران تغيير ندهيد!


۴- روی چیزهای مهم تمرکز کنید هرچقدر هم محتاطانه عمل کنید و مراقب رفتار و حرف‌ هایتان باشید ‌برخي از مردم راهی برای آزارهایشان می‌ یابند. به نظرتان دیگر جایی برای نگرانی در مورد حرف مردم می‌ ماند؟ مسلماً خیر! تنها چیزی که مهم است نگاه شما به خودتان است. پس زمان تصمیم‌گیری به عقاید و ارزش‌ هایتان وفادار بمانید



۵- مهارت "خود آگاهي " را افزايش دهيد ! هر چه بيشتر و بهتر خودتان را بشناسيد بهتر مي توانيد آنچه را كه هستيد بپذيريد و يا تغيير دهيد. وقتي ما شناختي از خود دروني مان نداشته باشيم ، خود را به دست محيط و اطرافيانمان مي سپاريم در نتيجه با يك قضاوت يا نگاه ديگران بسيار شكننده و آسيب پذير مي شويم.

به اين سوالات خوب دقت كنيد!

چه ميزاني خودتان را مي شناسيد؟ ارزش ها و شايستگي هاي شما كدامند؟ زندگي را چگونه تعريف مي كنيد؟ اهداف و علائق شما چيست ؟چه ميزان با سختي هاي زندگي سازش مي كنيد ؟ و ....

چنانچه در مهارت خود آگاهي به عنوان اولين مهارت زندگي دچار ضعف شناختي هستيد از يك روانشناس كمك بگيريد تا با تقويت اين مهارت مهم در شما ، قضاوتهاي ديگران برايتان ذره اي اهميت نداشته باشد!

۶-عزت نفس خود را تقويت كنيد، "عزت نفس به معني احساس ارزشمندي فرد نسبت خودش و اينكه چگونه خود را ارزيابي و تاييد مي كند" بالا بردن عزت نفس به معناي شناخت دوباره خودتان است ، بايد باور هاي منفي اي كه نسبت به خودتان داريد، شناسايي كنيد و آنها را به چالش بكشيد و به طور فعال شروع كنيد به جمع آوري و نوشتن شواهدي كه آنها را نقض مي كند.

يادتان باشد ممكن است اعتماد به نفس و عزت نفس شما به خاطر اتفاقاتي كه در زمان كودكي و نوجواني تان رخ داده اند پايين باشد اما در هر سني كه باشيد مي توانيد رشد كنيد و راه هاي جديدي براي شناخت خودتان و افزايش اعتماد به نفس و نهايتا عزت نفس تان پيدا كنيد ، در آن صورت احساس خوبي در مورد خودتان خواهيد داشت و با صحبت و قضاوت ديگران مسير زندگيتان تغيير نمي كند و از درون فرو نمي پاشید.

یادتان باشد كه لازم نيست كه حتما بي عيب و نقص باشيد تا بتواتيد خودتان را بپذيريد و دوست داشته باشيد و از قضاوت ديگران در امان باشيد. به جاي توجه به نظرات ديگران به خودتان بيانديشيد

اميدوارم حكايت " سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد، آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد " نشود.

[طنین باران]

این علايم به شما می گوید افسرده هستید یا نه !

افسردگی باعث کاهش انگیزه و انرژی در زندگی روزمره می شود. فرد افسرده نا امیدانه تقلا میکند که به کارهای خود رسیدگی کند، اما انگار ممکن نیست. نمی تواند خودش را بلند کند که کارهایش را شروع کند و حتی اگر موفق شود، به علت ضعیف شدن «تمرکز» در اختلال افسردگی، نمی تواند متمرکز شود و کارهایش را تمام کند، به همین خاطر انبوهی از کارهای نیمه تمام دارد که مانند کوه سنگینی، روان او را تحت فشار می گذارند و اضطراب او را هر روز بیشتر و بیشتر می کنند.

مشکل اصلی اینجاست که خیلی از اوقات، هم خود فرد و هم اطرافیان او به علت نداشتن آگاهی، به این مشکل برچسب «تنبلی» می زنند و همین منجر به فشار روانی بیشتر، گفتگوهای درونی منفی، خود تخریبی، احساس گناه بیشتر و در نتیجه افزایش افسردگی می شود. هر چه قدر افسردگی قوی تر شود، انرژی، تمرکز و انگیزه هم بالطبع بیشتر کاهش می یابد، توانمندی انجام کارها کمتر می شود و این چرخه معیوب روز به روز اختلال را بدتر و بدتر می کند. بنابراین بیمار و اطرافیان او باید به طور جدی از این موضوع آگاهی داشته باشند.

افسردگی تنبلی نیست و کمبود انرژی و انگیزه که به هنگام افسردگی روی می دهد تقصیر بیمار نیست. فردی که به این اختلال مبتلا شده و اطرافیان او باید افسردگی را مانند هر بیماری جسمانی دیگری جدی بگیرند و در مورد آن همدلی به خرج دهند


√ برای افرادی که دچار افسردگی اند، چه کار می توان کرد ؟


* حمايت خانواده و دوستان درمان افسردگي را تسهيل مي كند به روشنی بگویید که می خواهید کمک کنید. بدون قضاوت کردن گوش کنید و حمایت های موردنظر خود را پیشنهاد کنید

* با كمك روانشناس اطلاعات بیشتری درباره افسردگی و روند درمان کسب کنید.


* آنها را به کمک گرفتن از متخصصانی که در دسترس اند ،تشویق کنید. به آنها پیشنهاد کنید که در جلسة ملاقات با متخصصان همراهیشان می کنید.

* اگر دارویی برایشان تجویز شده به آنها در مصرف دقیق آن کمک کنید. شکیبا باشید. تاثیر داروها پس از چند روز ظاهر می شود.


* به آنها در انجام دادن وظایف روزانه و داشتن الگوی غذایی و خواب منظم کمک کنید.


* آنها را به ورزش منظم و فعالیت های اجتماعی تشويق كنيد.


* آنها را برای تمرکز روی موضوعات مثبت در مقابل موضوعات منفی هدايت و تشويق نماييد.


* اگر درباره آزار رساندن به خود صحبت کردند، یا اگر قبلا به خودشان آسیب زده اند، آنها را تنها نگذارید.

*وقتی با کسی زندگی می کنید که افسرده است، می توانید به بهبود او کمک کنید، اما باید مراقب سلامت روان خودتان نیز باشید

[طنین باران]

تغییری کوچک در عادت‌ های روزانه می‌ تواند زندگی‌ تان را به مقصدی متفاوت هدایت کند. اتخاذ تصمیمی که اوضاع را یک درصد بهتر یا بدتر می‌ کند شاید در لحظه بی‌ اهمیت به نظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل می‌ دهند، این انتخاب‌ ها می‌ توانند تفاوت ایجاد کنند. تفاوت میان کسی که هستید و کسی که می‌ توانستید باشید..!

[طنین باران]

منفی‌ گرایی عین تاریکی است؛ اما تاریکی چیست؟ تاریکی را می‌ نگری و می‌ بینی خودش واقعاً چیزی نیست؛ بلکه غیاب چیزی است. چراغ را روشن کنی، تاریکی از میان می‌ رود. اما آفتاب نمی‌ تواند منفی‌ گرایی را محو‌ کند. تاریکی را چرا، اما منفی‌ گرایی را خیر. پس همان‌ طور که آفتاب تاریکی را محو می‌ کند، کدام چراغ را باید روشن کنی تا منفی‌ گرایی را محو کند؟ آن چراغ، هشیاری ناب است؛ خود؛ نور وحدت. با تاریکی نجنگ. حتی نگران تاریکی نباش. چراغ را روشن کنی، تاریکی از میان می‌ رود. چراغ هشیاری ناب را روشن کن، منفی‌ گرایی از میان می‌رود.