به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 49
  1. #11
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,432
    امتیاز
    287,744
    سطح
    100
    Points: 287,744, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,603

    تشکرشده 37,102 در 7,012 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    مواردی هم در صحبت های شما دیدم که نیاز هست اطلاعات و مهارت خود را بالا ببرید. چون وقتی ما اشتباه فکر کنیم. حتما اشتباه هم رفتار خواهیم کرد. نمونه هایی را در ذیل می آورم:


    نقل قول نوشته اصلی توسط ارشد نمایش پست ها
    اصلا دوست ندارم حتی یکبار فرزندم رو در آغوش آنها ببینم.
    ما مالک فرزندانمان نیستیم. آنها علاوه بر پدر، مادر هم دارند، مادر بزرگ هم دارند. خاله و عمو و دایی و عمه و رفیق و معلم و همبازی و .... هم دارند. و با همه اینها تعامل خواهند داشت.
    به مرور که بزرگ می شوند یاد می گیریند که با هر کدام چگونه تعامل داشته باشند.
    شما به عنوان والدین حتما نیاز هست متناسب با سن او تربیتش کنید. در این سن نباید او را درگیر تعارض ارتباطات بکنید. او فهمی برای این تفکیک سازی ها را ندارد.
    از طرف نمی توانید انتظار داشته باشید همه بستگانش را که شما نمی پسندید او را ترک کنند.
    باید واقعیت را بپذیرید و اجازه دهید اکنون رشد عاطفی اش کامل شود. نگرانی های شما بیش از اندازه هست.


    نقل قول نوشته اصلی توسط ارشد نمایش پست ها
    من دوست ندارم فرزندم آنها (خواهر همسرم) را خاله صدا کند
    همان پاسخ بالا


    نقل قول نوشته اصلی توسط ارشد نمایش پست ها
    از اون روز به بعد دائم میان نزد فرزندم و بهش میگن به ما بگو خاله و فرزندم هم میگوید و این کارشان گره کار را بیشتر محکم می کند. اینجا مداخله انجام شده بدون اینکه ما عملی انجام دهیم ...
    انتظارتان را اصلاح کنید. پاسخ بالا را مجددا با دقت مطالعه فرمایید.



    نقل قول نوشته اصلی توسط ارشد نمایش پست ها
    بنده دوست دارم فرزندم لهجه نداشته باشد خیلی روی صحبتش کار می کنم ولی آنها این موضوع را می دانند و حرفهای لهجه بهش می گن و خب اونهم از روی بچگی تکرار می کنه و یاد می گیره و بعدش باید چیزی حدود یکماه روی صحبتش کار کنم تا لهجه اش درست بشه.
    دقت کنید. اینجا مهارتهای تربیت کودک را باید بیاموزید.
    شما والدین همیشه روزهای سال و ماه و هفته و روزها و ساعتها و ثانیه ها در کنار فرزندتان هستید. مطمئنا اگر با محبت و عاطفه با او گرم باشید، نهایتا او به شما شبیه خواهد شد.
    اما اگر با نگرانی و ترس و حساسیت او را محدود کنید یا تنش برایش پیش بیاید او به همان کسانی شبیه خواهد شد که زمان کمتری با او هستند، اما فرزند شما با آنها احساس محدودیت نمی کند.
    لطفا این پاسخ را با دقت بیشتری مطالعه کنید.


    نتیجه:
    بخشی وسیعی از این فشارهایی که حس می کنید نگاه غیر واقع بینانه و کمالگرایانه به ارتباطات هست.

    ما انسانها نمی توانیم انتظار داشته باشیم که همه افراد دیگر آنطور رفتار کنند که ما دوست داریم.
    خودتان دقت کنید. همیشه مردم اطراف ما به شیوه خود برخورد می کنند. نمی توانیم خود را ایزوله از همه بکنیم. از دوستان، اقوام ، فامیل، همسایه و ....
    بلکه باید متناسب با هر کس رفتار صحیح را اتخاذ کنیم.

    اکنون مهمترین رسالت شما اینست که بستر آرامی برای فرزند و همسرت و خودت ایجاد کنید. این بستر هست که محافظت می کند از خانواده (خودت، همسرت و فرزندت)
    مهم مهم :دقت کنید آسیب عاطفی که فرزندت از این محدودیت ها و حساسیت ها می بینید بسیار بیشتر از آسیب هایی هست که احتمالا ممکن است از رفتار بستگان همسرت ببیند.



  2. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 20 خرداد 00), Pooh (چهارشنبه 19 خرداد 00), فرزانه 123 (چهارشنبه 19 خرداد 00), لاله123 (پنجشنبه 20 خرداد 00), ارشد (چهارشنبه 19 خرداد 00), سحر بهاری (پنجشنبه 20 خرداد 00), طنین باران (چهارشنبه 19 خرداد 00)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 18:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    9,385
    سطح
    65
    Points: 9,385, Level: 65
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 265
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    علاوه بر نکاتی که سایر اعضا فرمودن، به این نکته هم توجه داشته باشید که همه آدمها در نوع خود و حد خود، کمبودهایی دارند و زخمهایی در طول زندگیشان خورده اند. اگر نه خودمان را کامل بدانیم نه دیگران رو، راحت تر بشه توقع بدرفتاری هم از دیگران داشت.
    بسیار پاسخ خوب و قابل تأملی بود. یکی دیگه از اشتباهاتم رو پیدا کردم و از شما نهایت تشکر را دارم. بنده خیلی دوست دارم کامل باشم ولی با این طرز فکر نه اینکه به سمت کامل بودن پیش نمی روم بلکه انتظار کمال را از دیگران دارم.

    تصمیم می گیرم به جای کمالگرایی هر روز بر روی تفکرات و سطح انتظاراتم کار کنم و از دیگران انتظار کمالگرایی را نداشته باشم.


    خیلی عالی بود.
    لطفا اشتباهات دیگرم را هم شما و سایر بازدیدکنندگان و اساتید بیان کنند ممنون می شوم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید ارشد تشکرکرده است .

    Eram (دوشنبه 24 خرداد 00)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 18:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    9,385
    سطح
    65
    Points: 9,385, Level: 65
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 265
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و عرض ادب خدمت مدیریت محترم سایت همدردی

    ممنون از پیگیری دلسوزانه شما

    مواردی هم در صحبت های شما دیدم که نیاز هست اطلاعات و مهارت خود را بالا ببرید
    بله دقیقا این خلا را در زندگی ام حس می کنم. احتمالا منظورتان از اطلاعات و مهارت، اطلاعات و مهارتهای ارتباطی هست. لطفا بفرمایید چه کتابها، محصولات و مجلاتی در این زمینه هست تا مطالعه کنم.


    ما مالک فرزندانمان نیستیم. آنها علاوه بر پدر، مادر هم دارند، مادر بزرگ هم دارند. خاله و عمو و دایی و عمه و رفیق و معلم و همبازی و .... هم دارند. و با همه اینها تعامل خواهند داشت.



    * در این سن نباید او را درگیر تعارض ارتباطات بکنید.
    * او فهمی برای این تفکیک سازی ها را ندارد.

    * از طرفی نمی توانید انتظار داشته باشید همه بستگانش را که شما نمی پسندید او را ترک کنند.
    * باید واقعیت را بپذیرید و اجازه دهید اکنون رشد عاطفی اش کامل شود.
    * نگرانی های شما بیش از اندازه هست.
    خیلی عالی بود. خیلی. لطفا راهکاری ارائه نمایید تا این نگرانی ها را کم کنم. سخنان شما و سایر اساتید محترم مرهمی بود بر روی زخم های دلم.


    * اینجا مهارتهای تربیت کودک را باید بیاموزید.


    * مطمئنا اگر با محبت و عاطفه با او گرم باشید، نهایتا او به شما شبیه خواهد شد. اما اگر با نگرانی و ترس و حساسیت او را محدود کنید یا تنش برایش پیش بیاید او به همان کسانی شبیه خواهد شد که زمان کمتری با او هستند، اما فرزند شما با آنها احساس محدودیت نمی کند.

    خیلی عالی بود.
    برای خلاصه برداری نوشتم کدام قسمتهاش نقاط ضعفم بود.


  6. 2 کاربر از پست مفید ارشد تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 24 خرداد 00), Pooh (جمعه 21 خرداد 00)

  7. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام به شما
    در راستای توصیه ها در مورد فرزندتون؛

    از اونجایی که شما وقت بیشتری رو با فرزندتون سپری میکنین کارهای زیر میتونه ارتباط قوی تری رو شکل بده؛

    _ هر روز چند دقیقه ای رو صرف بازی بازی با فرزندتون کنین، توجه به این بازیها، توجه به سن فرزندتون و شیوه اجرای اون مهم هست. مثلا بازیهای کسل کننده نباشه... من توجه کردم شبکه ی پویا بازیهای خانوادگی رو نشون میده که هم شامل تحرک هست و هم میتونه به فرزندتون کمک کنه... در حالی که آموزشی هم هست .

    _ فرزندتون رو در آغوش بگیرین و بهش بگین که دوستش دارین، در عین اینکه شنونده خوبی هم هستین. روابط پانتومیم نیست باید احساسات خودتون رو به فرزندتون منتقل کنین.
    » اشتباهی که والدین مرتکب میشن اینه که؛

    * میگن من برای فرزندم زحمت میکشم چه بیرون از خانه و چه داخل خانه و فکر میکنن این کافی هست. خیر این غلطه و لازمه احساستمون رو بروز بدیم... هم با حرف و هم با عمل این دو تا مثل بال هستن. شما پرنده ای نمیبینین که با یه بال پرواز کنه.
    * محبت و توجه رو شرطی نکنین، مثل شرطی کردن محبت در صورت موفقیت یا ... این هم غلطه.
    * سرزنش، محرومیت، تحمیل، انتقاد مخرب، تبعیض، توهین، تنبیه، مقایسه و ... اینها هم زحمات و عشق ما رو به فرزندمون کمرنگ میکنه و باعث تیرگی روابط بین والدین و فرزندان میشه.

    متاسفانه فرزندانی که عشق و توجه کافی رو از والدین دربافت نمیکنن در معرض آسیب های بیشتری قرار میگیرن .

    _ با فرزندتون مثبت صحبت کنین، در عین اینکه بصورت واضح مفهوم رو انتقال میدین . اگر میوه نخوری خبری از بازی نیست ( اشتباه ) ← میوه رو باهم بخوریم و بازی رو شروع کنیم. ( درست ).

    _ فرزندتون رو تحسین کنین، این تحسین آدابی داره که باید رعایتش کنین. مثلا رفتار درست فرزندتون رو تشویق کنین ، نه شخصیتش رو. ( این آداب تشویق و تحسین رو میتونین سرچ کنین و مطالعه کنین )

    _ او رو هم کم کم با افزایش سن وارد همکاری ها و مشورت هاش کنین و اجازه بدین خودش رو بصورت یک فرد مستقل، توانمند و صاحب نظر احساس کنه. جایی که بهش توجه میکنن و نظرش رو در کنار سایر نظرات قرار میدن، جایی که احساس میکنه میتونه همکاری کنه و میشه روش حساب کرد.

    _ خانواده باید به نامش بیاد، پراکندگی و بی توجهی به محیط خانه میتونه افراد رو فراری بده و اونها رو جذب شبکه های اجتماعی، دوستان، اقوام و ... کنه. سعیتون این باشه اغلب با هم غذا بخورین، با هم گردش برید، با هم مشارکت داشته باشین، با هم بازی کنین و ... البته این بمعنی وابسته کردن نیست بلکه میخوایم خانواده هایی رو اشاره کنیم که برای هر چیزی وقت دارن جز با هم بودن و از در کنار هم لذت بردن.

    مثلا آخر هفته پدر میره به اقوامش سر بزنه، مادر بدلایل خودش در خانه میماند، دختر میره خونه ی دوستش و پسر هم میره تو پارک یا مسافرت با رفقاش. این گسیختگی، فقدان برنامه و رها شدگی نمیتونه فرزندان سالمی رو تحویل اجتماع بده.
    شما از این دختر و پسر نباید انتظار داشته باشین از دوستانش و سایرین تأثیر مخربی نگیره ، افراد سمی رو کنار بگذاره، برای خانواده ی آیندش وقت بگذاره، پی رفیق بازی نره، به رفتارهای خطرناک رو نیاره، بتونه احترام والدین و اقوام رو بجا بیاره و ... .

    و + توصیه هایی که بالاتر یا در ادامه بشما شد یا خواهد شد.

  8. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    ارشد (پنجشنبه 20 خرداد 00)

  9. #15
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,432
    امتیاز
    287,744
    سطح
    100
    Points: 287,744, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,603

    تشکرشده 37,102 در 7,012 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ارشد نمایش پست ها
    ب احتمالا منظورتان از اطلاعات و مهارت، اطلاعات و مهارتهای ارتباطی هست. لطفا بفرمایید چه کتابها، محصولات و مجلاتی در این زمینه هست تا مطالعه کنم.
    با سلام
    نه مهارتهای دیگری بود. مثل خود آگاهی
    شما برای شناخت خود می توانید 2 مقاله ذیل را مطالعه کنید ببینید چقدر به شخصیت شما می خورد؟!
    خوب هایی که از زندگی لذت نمی برند (تیپ شخصیتی کمال گرا)

    «آنهایی که از خودشون راضی نیستند (شخصیت کمالگرا) »
    درمان شخصیت کمالگرا (شخصیت وسواسی)
    پرسشنامه کمالگرایی هیل به همراه شیوه نمره گذاری
    تله های شخصیتی


    همچنین دو تست معتبر شخصیت ذیل را می توانید انجام دهید تا در مورد شخصیت خود بیشتر بدانید
    تست NEO240

    تست MMPI567




    نقل قول نوشته اصلی توسط ارشد نمایش پست ها
    * اینجا مهارتهای تربیت کودک را باید بیاموزید.

    * مطمئنا اگر با محبت و عاطفه با او گرم باشید، نهایتا او به شما شبیه خواهد شد. اما اگر با نگرانی و ترس و حساسیت او را محدود کنید یا تنش برایش پیش بیاید او به همان کسانی شبیه خواهد شد که زمان کمتری با او هستند، اما فرزند شما با آنها احساس محدودیت نمی کند.

    برای آموزش بیشتر در مورد مسائل کودکان می توانید به بخش مشاوره کودک در سایت همدردی (hamndardi.com) مراجعه فرمایید.



    ===
    پاورقی:
    سایت hamdardi.com در حال بازطراحی هست که می توانید از این آدرس مشاهده بفرمایید:
    www.hamdardi.webexir.net

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 20 خرداد 00), Niagara (پنجشنبه 20 خرداد 00), لاله123 (جمعه 21 خرداد 00), ارشد (پنجشنبه 20 خرداد 00)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آبان 00 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1399-5-06
    نوشته ها
    219
    امتیاز
    5,439
    سطح
    47
    Points: 5,439, Level: 47
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    270

    تشکرشده 423 در 177 پست

    Rep Power
    46
    Array
    بعضی از پدر و مادرها از دلسوزی زیاد در زندگی بچه هاشون وارد میشن و این وارد شدن طبیعتا بعضی موقع ها برای زوجین مشکل ساز و آسیب زاست .کاری که شماباید انجام بدین این آتش و این غذا را هم نزنین . یعنی وارد بازی مادر همسرتون نشین . یه کتاب هست به نام کتاب : بازی ها . از اریک برن . مطالعه داشته باشین .اریک برن در کتابش از والد درون - بالغ درون - کودک درون صحبت می کنه .
    اونجا دیگه می فهمید مادر همسرتون ، کودک درونش فعال تره یا والد درونش یا بالغش .
    بحث بعدی هم کمال گرایی هست . روی نگاه کمال گرایی خودتون کار کنین . .یعنی مادر همسرتون را با این شخصیت و این آگاهی و همین بینش بپذیرین . خواهید دید با وجود همین رفتارها، ویژگی های مثبتی هم در وجودشون هست . لازم به ذکر هست که نگاهتون به مادر همسرتون یک مادر زن معمولی باشه نه رویایی . وقتی تصور کنین ایشون هم مثل خیلی از آدم ها معمولی هست از کمال گرایی شما کم میشه خب ، و این را راحتتر می پذیرین . خود این روش باعث میشه مادر همسرتون هم اگه رفتار اشتباهی داره به رفتارهای اشتباهش پی ببره و مدیریت بهتری داشته باشه .

  12. 2 کاربر از پست مفید Niagara تشکرکرده اند .

    لاله123 (جمعه 21 خرداد 00), ارشد (جمعه 21 خرداد 00)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 18:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    9,385
    سطح
    65
    Points: 9,385, Level: 65
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 265
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Niagara نمایش پست ها
    بعضی از پدر و مادرها از دلسوزی زیاد در زندگی بچه هاشون وارد میشن و این وارد شدن طبیعتا بعضی موقع ها برای زوجین مشکل ساز و آسیب زاست .کاری که شماباید انجام بدین این آتش و این غذا را هم نزنین . یعنی وارد بازی مادر همسرتون نشین . یه کتاب هست به نام کتاب : بازی ها . از اریک برن . مطالعه داشته باشین .اریک برن در کتابش از والد درون - بالغ درون - کودک درون صحبت می کنه .
    اونجا دیگه می فهمید مادر همسرتون ، کودک درونش فعال تره یا والد درونش یا بالغش .
    بحث بعدی هم کمال گرایی هست . روی نگاه کمال گرایی خودتون کار کنین . .یعنی مادر همسرتون را با این شخصیت و این آگاهی و همین بینش بپذیرین . خواهید دید با وجود همین رفتارها، ویژگی های مثبتی هم در وجودشون هست . لازم به ذکر هست که نگاهتون به مادر همسرتون یک مادر زن معمولی باشه نه رویایی . وقتی تصور کنین ایشون هم مثل خیلی از آدم ها معمولی هست از کمال گرایی شما کم میشه خب ، و این را راحتتر می پذیرین . خود این روش باعث میشه مادر همسرتون هم اگه رفتار اشتباهی داره به رفتارهای اشتباهش پی ببره و مدیریت بهتری داشته باشه .

    با سلام و سپاس از راهنمایی شما بزرگوار و سایر اساتیدی که بنده رو مورد لطف خود قرار داده و راهنمایی فرمودند.
    وقتی این پست شما را مطالعه کردم لازم دونستم در یک زمینه خاص هم موضوع را درمیان بگذارم تا دوستان اگر پیشنهادی به ذهنشون می رسه رو به بنده ابلاغ بفرمایند.

    روزهای اول که نامزد بودیم و بعد از ازدواج، متوجه این رفتارهای خودپسندانه ایشون شدم و سعی در نادیده گرفتن داشتم و از آنجایی که همیشه مهربانی را بر حق داشتن ترجیح می دهم لذا سکوت می کردم و در مقابل زخم زبانها فقط لبخند می زدم ولی به مرور متوجه مداخلات عجیب ایشون شدم و از همه بدتر متوجه شدم بنده رو هالو فرض کرده و چون سکوت کردم داره کار به جاهای باریک می کشه.

    مثلا زمان تهیه جهاز، همیشه می گفت ما بهترین جهاز رو برای دخترم خریدیم و سعی کردیم سنگ تموم بذاریم. یادمه من با یکسری مارکها خیلی موافق نبودم و خیلی دوستانه بهشون گفتم شما که میخواهید زحمت بکشید لطفا اگر ممکنه فلان مارک رو بخرید ولی رفتاری که از ناحیه ایشون می دیدم جلوی من در حضور جمع از دیگران مشورت میخواست (دقیقا از همان کالایی که من گفته بودم فلان مارک رو بگیرید بهتره) و در نهایت دقیقا همان چیزی را که بنده گفته بودم مشکل دارم با مارکش رو خرید کردند. و این موضوع چندین مرتبه در چند محصول و کالای جهاز تکرار شد ولی خب از آنجاییکه والدین بنده دنبال خاموش کردن این آتش بودند به من می گفتند بذار هرچی میخوان بخرن بعد برو خودت واسه خودتون دوباره بخر و اونها رو بفروش. که این موضوع آرامم کرد و بعد از ازدواج باز دلم سوخت و میگفتم اونها با تمامی شادی این جهاز رو خریدند و نفروختمشون و با همون ها زندگی گذراندیم.

    بعد از ازدواج هم ایشون می آمد خانه ما و دائم اظهارنظر می کرد. مبل باید فلان جا باشه، قالی باید اینطوری پهن بشه، چرا قابلمه ها رو فلان جا گذاشتید. مگه تلویزیون باید جاش فلانجا باشه و... حالا کاش حداقل خودش جابجاشون می کرد. من و همسرم و اجیر می کرد که باید اینها رو جابجا کنیم.

    یه خواهر خانم جغله هم دارم که وقتی می آمدن منزل ما، حالا تصور کنید منزلی که نو سازه و دیوارهاش همه سفیدن. این جغله یه مهر داشتم رفته بود مهر رو زده بود به دیوار و کل دیوار رو خراب کرده بود. دستاش رو سیاه کرده بود و زده بود به دیوار من وقتی رسیدم خونه و با این صحنه مواجه شدم با خونسردی جغله رو آوردم و گفتم فلانی خانم چرا این کار رو کردی؟ کارت خیلی بد بود که ناگهان مادر خانم خندید و نازش می کرد. که مثلا برو پی کارت دخترمه دوستش دارم به درک که خونه تو خراب کرده.

    وقتی خواهر خانمم در مرکز استان قبول شده بود برای ادامه تحصیل. اینها از ما میخواستند که ما به شهرستان برویم پنجشنبه ها و جمعه ها خواهر زن را به مرکز استان (محل سکونت خودمان) برسانیم.

    وقتی هم قبول شده بودند کلا قصدشون این بود که ایشون بیاد خانه ما بجای خوابگاه و بنده هم حرفی نداشتم ولی اخلاقشون طوری هست که باید همیشه مطیعشون باشیم. مثلا یادمه من هنوز از تصمیم شون خبری نداشتم یه روز بهم گفتند که فلانی وقتی دخترمون میاد خونه تون تنهاش نذارید و عصرها ببریدش سینما و پارک و شبها برید پیتزا بخورید و خلاصه... که من فکر کردم منظورشون اینه که وقتی تو خوابگاه هست بریم بیاریمش پیش خودمون و از این حرفها ولی بعد از مدتی دیدم نه ظاهرا منظورشون اینه که کلا میخوان بیارنش خانه ما و من هم خیلی رک گفتم من حرفی ندارم ایشون بیاد منزل ما و اصلا یه اتاق مال ایشون ولی نه من و نه خانمم وقت نداریم ببریمشون و برسونیمشون و عصرها هم به گردش ببریمشون که ناگهان پدر خانم گفت: وظیفه تونه...!!! ما بچه بزرگ کردیم که عصای دستمون باشه و... منم گفتم بله درست می فرمایید ولی دختر خانم خودتون (همسرم) از صبح تا عصر دانشگاه هست و منم محل کارم هستم و عصرها حتی واسه تفریح خودمون وقت نداریم. اگر میخواهید ما یه اتاق در اختیار ایشون می ذاریم ولی آمد و شد به عهده خودش. وقتی پافشاری من رو دیدند گفتند کاری به شما نداریم. شما ماشینتون رو بدید دست دخترم (همسر من) تا فلانی رو روزها برسونه و برگردونه...!!!

    بعد از اینکه موفق نشدند موضوع فوق رو عملی کنند، نازدونه شون رو فرستادن خوابگاه. هر روز به من زنگ می زدند که فلانی تنهاست ببریدش سینما و پارک و براش کباب بخرید تا از تنهایی درآد. حالا جالبه تا زمانیکه در خانه خودشون بود یه بارم خودشون بیرون نمی بردنش و همیشه دختره با پدر و مادر بابت این موضوع دعوا داشت و جالب تر اینکه پدر خانم رو کرد به من و گفت: دخترم باشه خانه شما و هر روز ببریدش بیرون و بیاریدش و آخرای هفته بیاریدش شهرستان من ماهی بهتون 100 هزار تومان میدم که هزینه ای روی دست شما نداشته باشه. حالا تصور کنید ما برای ایاب و ذهاب به شهرستان فقط 30 هزار تومان در هفته میبایست هزینه کنیم.

    یا مثلا وقتی از شهرستان می آمد مرکز استان به من میگفتند برو دنبالش یا وقتی میخواست بره شهرستان به من زنگ می زدند که برو دنبال فلانی و از خوابگاه تا پایانه مسافربری برسون فلانی رو که روزهای اول یکی دو بار این کارها رو انجام می دادم دیگه دیدم کلا از کار و زندگی افتادم و تبدیل شدم به یه راننده تاکسی... بخاطر همین اول به خوبی بهشون گفتم من وقت نمی کنم این کارها رو انجام بدم و بعد از مدتی دیدم دست بردار نیستند دیگه باهاشون بصراحت اعلام کردم نه من و نه همسرم هیچ کدوم از این کارها رو براتون انجام نمی دیم.

    حالا دخترش نامزد کرده. جلوی من به نامزدش زنگ می زنه میگه فلانی بیا منو برسون مرکز استان (از شهرستان تا مرکز استان حدود 2 ساعتی راهه) و برگرد شهرستان !!! هم مادر خانم و هم خواهر خانم جلوی من میگن چقدر فلانی (نامزدش) آدم خوبیه که کارهای ما رو انجام میده. منظورشون اینه که اون زمان من این کارها رو نمی کردم الان مثلا میخوان تلافی کنند.
    ویرایش توسط ارشد : جمعه 21 خرداد 00 در ساعت 16:24

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 18:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    9,385
    سطح
    65
    Points: 9,385, Level: 65
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 265
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانه پست بالا دیگه اجازه افزودن بقیه مطلب را نداد و من بقیه اش را در این پست مجزا می آورم.

    در کل خدمت شما دوستان عرض کنم که اگر میخوام اونها خوب باشند با من باید هرچی گفتند بگم چشم ولو کار داشته باشم.

    الانم دیگه روی آوردند به آزار بنده. به من میگن فلانی میتونی بری فلان کار رو برامون انجام بدی؟ خب طبیعتا منم میگفتم بله و میرفتم انجام می دادم و بعدش میدیدم رفتند و خودشون انجام دادند.

    یه شب منزل ما بودند و من تا دیر وقت محل کارم بودم. ساعتهای 7 عصر پدر خانم تماس گرفته میگه من فلان جا هستم میتونید بیایید دنبالم؟ منم گفتم تا بیام با توجه به مسافت و ترافیک یک ساعتی تو راهم و ایشون هم گفت اشکال نداره من صبر می کنم. منم کارم رو تعطیل کردم و راه افتادم که مثلا دلخوری های گذشته از بین بره و بعد از سپری کردن کل ترافیک و تقریبا یک ساعتی توی راه بودم تا رسیدم. تماس گرفتم که بگم رسیدم. میگه: دیدم شما دیر کردید آمدم خانه!!! بیایید خانه و زحمتتون دخترای من نان خانگی دوست ندارند تو راه چند تا نان بازاری بگیرید. منم عصبانی شدم و نخریده رفتم خونه و گفتم نانوایی تعطیل بود.

    یه بار پدر خانم زنگ زده به من که در مرکز استان فلان کار رو در فلان اداره دولتی دارم و تا آخر وقت امروز بیشتر فرصت نیست. کسی هم ندارم برام انجامش بده. شما برام انجامش می دید؟ گرمای تیر ماه و ماه رمضان که اصلا حوصله انجام کارهای خودمم نداشتم گفتم باشه. رفتم مراحل رو انجام دادم تا جایی که گفتند دیگه کاری نداره و تمام و فقط باید فلانی خودش باشه تا امضا کنه. منم خوشحال زنگ زدم گفتم کارتون انجام شده مونده امضای شما. هفته بعد آمدن منزل ما و خانمش رو کرد به شوهرش میگه راستی کارت توی اداره انجام شد؟ من پیش خودم گفتم الان پدر خانم میگه بله دامادم انجام داد و منم امضا کردم تمام شد. ولی پدر خانم گفت: آره خدا خیری به فلانی بده از شهرستان خودشو رسوند مرکز استان و کار رو برامون انجام داد. من گفتم مگه کارتون انجام نشده بود. چون به من گفتند فقط شما امضا کنید تمامه. گفت نه من وقتی شما اینطوری گفتید به دوستم گفتم پیگیر کارم بشه و رفته کارمو از اول انجام داده و نیازی به امضای منم نبوده...!!!!

    پدر خانمم امده میگه من یه مقدار پول بیکار دارم میخوام سرمایه گذاری کنم شما میتونید باهاشون کار کنید و هرچی شد نصف نصف؟ منم گفتم چشم و پول رو گرفتم. بعد از یک هفته زنگ زده میگه من پولمو لازم دارم لطفا امروز تا آخر وقت واریزش کنید. گفتم آخه من الان باهاش کارهایی کردم نقدینگی ندارم. مادر خانم گوشی رو میگیره میگه نه ما الان پول لازمیم و باید تا فردا پولمون تو حسابمون باشه!!! الانم که میرم شهرستان بهم میگن دامادمون (باجناق بنده) پولمون رو گرفته و ماهی کلی سود بهمون میده.

    میخواستیم بریم تفریح. به من گفتند شما دارید میایید آبم بیارید ما آب نداریم. ما هم با خانم آب برداشتیم بردیم دیدیم خودشون از قبل دو تا ظرف آب آوردند.

    به خانمم میگم چرا اینکاری می کنند؟ میگه سوء تفاهم شده. اونها قصد بدی ندارند. میگم خب اشکال نداره ولی دیگه من کاری براشون انجام نمی دم. میگه میخوای تلافی کنی؟؟؟

    یه بار میخواستند ما رو دعوت کنند و در بین خانواده های ما و اونها این رسمه چون جمعیتمون کمه معمولا علاوه بر والدین بنده به خواهرم هم میگن بیا ولی مادر خانم یه بار فقط خواهر و برادرمو دعوت کرد و تمام. ولی وقتی ما میخواستیم این کار رو باهاش بکنیم. قهر کرد و گفت من و بچه هام یا با هم یا هیچکداممون. شما تصور کنید برای عروسی خواهر خانمهام، خانواده ما رو دعوت نکردند ولی تا دخترخاله پدر باجناقمو دعوت کردند...

    یه مدت بینمون کدورت بیش اومد و تقریبا رابطه ها کمرنگ شد. منم گفتم تا زمانیکه اونها دست از این کارهاشون بر ندارند نه من میرم شهرستان و نه میذارم بیان بچه مو ببینند. یه روز خانمم میگه: مامانم گفته مشکل ما با شوهرت حل نمیشه باید بری پیش مادر و پدر شوهرت و جلوی اونها بگی پسرتون توی زندگی منو محدود کرده. من گفتم مگه محدودت کردم. میگه نمی دونم جواب مامانمو چی بدم؟ گفتم من آزادت میذارم ولی با افشا کردن موضوع پیش والدین من مشکل حل نمیشه. اونها باید رفتارشون رو تغییر بدهند. من کاری نکردم. اگه مامانت اصرار داره برو بگو.... خلاصه موضوع افشا شد. والدین از من خواستند توضیح بدهند و من هم ماجرا رو گفتم. از آنجاییکه اونها از اخلاق خانواده همسرم اطلاع داشتند طرف من رو گرفتند و گفتند خوب کاری کردی و این موضوع به گوش مادر زن رسید. نمی دونم زنگ زده بود به والدینم چی گفته بود که اونها یه شب اومدن خانه ما و من را نصیحت کردند که از خر شیطون بیا پایین...!!! گفتم چرا چی شده؟ گفتند برو شهرستان و به خانواده همسرت سر بزن. گفتم آخه اونها چقدر آزارم دادن و الانم اگه برم میگن دیدی به والدینش گفتیم آدم شد. خلاصه والدین ما اصرار تا اینکه برای اینکه دلشونو بدست بیارم گفتم باشه. بعدها متوجه شدم مادرخانمم زنگ زده به والدین بنده و یکی از حرفهاش این بوده که پسرتون همه حرفهاش دروغه. اون کلا دروغ گفته تا ما رو بد کنه...

    دوستان لطفا راهکار بدهید... ضمن اینکه دوست دارم مهربانی کنم و گذشت داشته باشم ولی همش به ضررم تمام شده...
    ویرایش توسط ارشد : جمعه 21 خرداد 00 در ساعت 16:57

  15. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    جناب ارشد، لطفا بفرمایید خودتون فرزند چندم هستید؟ و چند خواهر و برادر دارید؟


    میتونید در دو خط بفرمایید نحوه و روش رفتاری پدر و مادرتون با شما در کودکی چگونه بوده؟
    وقتی با خودتون تنها هستید چه احساسی نسبت به خودتون دارید؟


    اگر شرایط چگونه باشه احساس رضایت و آرامش خواهید داشت؟


    فکر میکنم مطالعه در مورد گره ها و عقده های شخصیتی براتون مفید باشه. کلمه عقده منظور بدی نداره. در واقع در ترجمه complex هست. همه ما آدمها بدون هیچ استثنایی یک سری complex. رو به همراه خودمون داریم. این عقده ها، میتونن بدون اینکه بهشون آگاه باشیم، کنترل رفتار و برداشتها و احساسات ما رو در دست داشته باشند. اما اگر بهشون آگاهی پیدا کنیم، دست خودمون رو زودتر میخونیم وهر جا عقده شروع به عمل کرد، میتونیم در جهت درست هدایتش کنیم.

    کتاب عقده ها میتونه خیلی به شناخت خودتون و کشف دلایل مشکلاتی که براتون زیاد پیش میاد، کمک کنه.

    همینطور کتاب بازی ها اریک برن.

  16. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    ارشد (جمعه 21 خرداد 00)

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 18:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    9,385
    سطح
    65
    Points: 9,385, Level: 65
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 265
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    جناب ارشد، لطفا بفرمایید خودتون فرزند چندم هستید؟ و چند خواهر و برادر دارید؟


    میتونید در دو خط بفرمایید نحوه و روش رفتاری پدر و مادرتون با شما در کودکی چگونه بوده؟
    وقتی با خودتون تنها هستید چه احساسی نسبت به خودتون دارید؟


    اگر شرایط چگونه باشه احساس رضایت و آرامش خواهید داشت؟


    فکر میکنم مطالعه در مورد گره ها و عقده های شخصیتی براتون مفید باشه. کلمه عقده منظور بدی نداره. در واقع در ترجمه complex هست. همه ما آدمها بدون هیچ استثنایی یک سری complex. رو به همراه خودمون داریم. این عقده ها، میتونن بدون اینکه بهشون آگاه باشیم، کنترل رفتار و برداشتها و احساسات ما رو در دست داشته باشند. اما اگر بهشون آگاهی پیدا کنیم، دست خودمون رو زودتر میخونیم وهر جا عقده شروع به عمل کرد، میتونیم در جهت درست هدایتش کنیم.

    کتاب عقده ها میتونه خیلی به شناخت خودتون و کشف دلایل مشکلاتی که براتون زیاد پیش میاد، کمک کنه.

    همینطور کتاب بازی ها اریک برن.
    سلام
    اگه ممکنه بفرمایید از پاسخ به این سوالات میخواهید به چه نتیجه ای برسید؟
    اگرچه بر این باورم که رفتار دیگران دقیقا مربوط به نحوه برخورد ما با آنهاست و اگر ما خط قرمزهامون رو به دیگران نشان بدهیم دیگر نمی توانند مزاحمت ایجاد کنند ولی بنظرم در موضوعی که مورد بحث هست بیشتر یک جاده یکطرفه از آنهاست که ایجاد کردند. ممنون می شوم بفرمایید ممکنه چه عقده هایی در من بوده که این روابط شکل گرفته.
    بابت توجه تان از شما متشکرم

  18. کاربر روبرو از پست مفید ارشد تشکرکرده است .

    Pooh (شنبه 22 خرداد 00)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.