به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 اردیبهشت 03 [ 16:32]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,156
    امتیاز
    90,044
    سطح
    100
    Points: 90,044, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,808

    تشکرشده 6,772 در 2,368 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Somebody20 نمایش پست ها
    فک‌میکنم خیلی هم رویاپردازم، من از نوجونی دوس داشتم مثلا همسرم اهل کره باشه، بعد برن باهاش تو ب کشور دیگ و فرهنگ جدید زندگی کنم و .... اووو خلاصه دنبال اتفاقای عجیب غریبی بودم
    فکرشم نمیکردم همسرم همین همسایه بغلی باشه، و انقد وابسته باشه ک من حتی نتونم از خیابونی ک توش بزرگ شدم تکون بخورم، چ برسه کشور دیگ :))))
    البته من ب پذیرش این مساله رسیدم و نمیخوام رو همسرم کار کنم و تغییرش بدم ، ولی حس میکنم جای بعضی چیزا خیلی خالیه تو زندگی

    ....................

    با سلام
    امکان داشت برید کره و همسر کره ای داشته باشید ....یکدفه دیدید یکی مثل مادر تسو ( فیلم جومونگ ) میشد مادر شوهرتون - چقدر سخت میشد
    تو همه زندگی ها مسائل هست ،،،اگه ما در جایی که باشیم شاد باشیم ،،،همه جای دنیا هم بریم می تونیم شاد باشیم ،،،
    برعکس هم هست ،،اگه ما در زمان حالمون ،،در زندگیمون ،،در اکنونمون شاد نباشیم و این را تمرین نکنیم و یاد نگیرییم ،،بقیه جاها هم ، تمام این مسائل هست ولی شاید به شکل دیگر .
    نکات مثبت زندگیتون را روی کاغذ بنویسید و هر هفته یا هر روز بهش نگاه کنید ( همراه با همسرتون )
    سعی کنید با همسرتون این نکات مثبت را توسعه بدید .
    اونوقت می بینید که زندگیتون چقدر پیشرفت خوبی داشته .

    موفق باشین.


    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 29 فروردین 00 در ساعت 20:43

  2. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Somebody20 (جمعه 17 اردیبهشت 00)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام‌ دوستان،

    راستش ب قول دوستمون من افسردگی دارم و انگار دنبال بهونه م ک بگم ناشی از فضای مجازیه یا همسر بد یا...

    ب شدن ب خودکشی فک میکنم و همیشه سعی میکنم مادرمو اماده کنم ک اگ کسی خودکشی میکنه بد نیست، خیلی بهتر از کسیه ک‌تو اوج لذت از زندگی‌ میمیره، این انتخابو داشته ک‌ این کارو‌بکنه

    چند شب پیش با ی مشت فرص رفتم حموم، و متاسفانه انقد دست دست کردم و ترسوام ک برادرم زنگ درو زد و انگار دنبال بهونه بودم رفتم درو‌ باز کردم
    خواهشا از بعد معنویه خودکشی نگین دوستان، چون بهش ااعتقادی ندارم
    واقعا گذران زندگی برام سخت و‌کسل کننده شده

  4. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    Pooh (چهارشنبه 22 اردیبهشت 00), باغبان (جمعه 17 اردیبهشت 00)

  5. #13
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 اردیبهشت 03 [ 16:32]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,156
    امتیاز
    90,044
    سطح
    100
    Points: 90,044, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,808

    تشکرشده 6,772 در 2,368 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    مشاوره رفتید حضوری ؟
    حتما برید بهتون کمک می کنه .



    .........................................


    یه مطلبی می خوندم در مور سگ سیاه افسردگی
    براتون میذارم - فرصت کردید ببینید.
    سگ سیاه افسردگی



    .........................................


    این مستند و پژوهش را هم ببینید ،،
    فرمودید نگید از این مسائل :)
    ولی دیگه گذاشتم ...شرمنده :)
    گفتم شاید در حد خودم وظیفه باشه بذارم .
    کمک خیلی خوبی بهتون میکنه.


    فرد محترم از دو تجربه اش سخن می گوید ،،
    یه بار در حال غرق شدن
    یک بار خودکشی .

    زندگی پس از زندگی 10




    .........................................



    این فایل را هم ببینید :
    رهایی از حال بد افسردگی




    .........................................


    به داشته هاتون بیشتر تمرکز کنید و به اکتشاف خودتون بروید .
    اون موقع می بینید که چقدر چیز هست باید کشف کنید و چقدر میتونید رشد داشته باشید .
    در پناه خدا.










    ویرایش توسط باغبان : جمعه 17 اردیبهشت 00 در ساعت 22:26

  6. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 18 اردیبهشت 00), Pooh (چهارشنبه 22 اردیبهشت 00), Somebody20 (شنبه 18 اردیبهشت 00)

  7. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد خانم سام بادی.

    خودت به درستی تشخیص دادی که افسردگی داری، میدونم بعد این مدت عضویت توی این تالار میدونی که نیاز به مشاوره حضوری داری

    به نظرم افرادی که به خودکشی فکر میکنن افراد باهوشی هستند از هوش زیاد و پیش بینی های سریع به یه بن بست هایی میرسند، اگرچه نتایج عجولانه ای که بهش میرسند قابل قبول نیست ولی اگه همین هوش توی مسیر درست بیفته میتونه اونها رو به جاهای عالی برسونه‌‌.

    زندگی مثل چرخش کوزه سفالگری کوچکترین عملی به این کوزه نقش میده، ولی جای شکرش باقیه که توی همین چرخش و حرکت سریع میتونیم نقشها و عادتهایی که نقش بستند ولی اونا رو دوست نداریم رو تغییر بدیم حتی اگه تبدیل به نقش و نگار شده باشند.چون تا آخر عمر این چرخش و عادت پذیری وجود داره، یه مجموعه باورها و افکار و عادات تکراری داری که داره تو رو به نتیجه خودکشی میرسونه. مطمئنا برای هر مساله ای جوابی برای هر مشکلی راه حلی وجود داره. کافیه که بخواهی عمیقا بخواهی و طلب کنی تا راه حلها رو پیدا کنی، دقیقا توی نقطه ای که به عجز و بن بست میرسیم دوباره نور و آگاهی که ازش خبر نداریم به درون ما تابیده میشه، فرقی نمیکنه کی هستی و مشکلاتت چقدر پیچیده و غیر قابل حل به نظر برسند. انرژی های معنوی نجات بخش و خفته ای درون ماست که بعد اون عجزها و بن بست ها زنده و بیدار میشن ولی نوع جرقه برای هر کسی ممکنه کمی متفاوت باشه، وقتی اون جرقه زده میشه میفهمی چقدر ارزشمندی و چقدر اتفاقات این دنیا معنی دار و به هم پیوسته هستند.اینها رو از نظر تئوری نمیگم بارها و بارها برای خود من و کسانی که میشناسم اتفاق افتاده.

    پ.ن: به دلیل اینکه نمیخام تبلیغ پیج یا سایتی بشه، نام یه پیجی رو به ایمیلت میفرستم.خودش هر روز لایو واستوری میذاره خیلی خوب با روشهایی که به دل میشینه راه حلهایی رو ارایه میده امیدوارم برات مفید باشه

  8. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Pooh (چهارشنبه 22 اردیبهشت 00), Somebody20 (شنبه 18 اردیبهشت 00), بهاره جون (یکشنبه 19 اردیبهشت 00), باغبان (شنبه 18 اردیبهشت 00)

  9. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ممنون جناب باغبان ، من این برنامه رو هرروز میبینم و اصلا باورش ندارم، حس‌میکنم اولش با بی طرفی و‌کفتن از حس خوب مرگ شروع شد و الان داره مخاطبو‌میبره سمت شست شوی‌مغزی و اسلام گرایی.
    اما ممنون بابت بقیه فایل ها، خیلی خوب بودن

    اقای امین ممنون از لطفتون، ایمیلم غیر فعال شده و پسوردشو گم کردم، اگ ممکنه در قالب پیام خصوصی برام بفرستین

    راستش خسته شدم از نوسان خلقیاتم، همه مشکلاتی ک در رندگی داشتم ب کنار، همه مشکلات روحی روانی رو هم دارم
    افسردگی، اضطراب، کمالگرایی، وسواس فکری،
    کدومو‌ درمان کنم؟ چن تا مشاور عوض کنم؟
    یه روز بیدار میشم زندگی رو دوس دارم، ۶ روز دیگه نالانم و به فکر نداشته هام،
    هرشب قبل مرگ ارزوی مرگ میکنم، میگم خدایا چرا این قلب و مغزو همه اعضایی ک مثل ساعت در من کار میکنن، نمیگیری بدی به کسی ک رندگی رو‌دوس داره و ازش لذت میبره؟؟ در ارزوی داشتم همین کلیه و اعضای منه که یه ساعت بیشتر نفس بکشه؟
    هربار ک اشپزی میکنم، رابطه جنسی دارم با همسرم، خونه رو‌مرتب میکنم، حالم بهم میخوره از همه این تکرارها و از ترسها و ناتوانی تو حل مشکلایی ک تمومو ندارن و... برای چی داریم جون میکنیم همه مون؟
    نمیدونم من زندگی‌رو پر از زجر و کسالت اور میبینم، باورم نمیشه روزی بیاد ک حالم خوب باشه و ازش لذت ببرم

    اصلا نمیدونم چرا اینجا مینویسم؟ مگ دنبال درمانم؟ نمیدونم چی میخوام ، چرا میخوام،
    تقریبا بیشتر روزها از همه ادمهای اطرافم بیزارم، با همه عصبانیم، حال روحیم روی جسمم تاثیر گذاشته و‌صب و‌شب سردرد دارم.
    هربار میخوام خودمو بکشم به مادرم فک‌ میکنم بدون من چقدر سخت میگذره بهش، باز مییگم به من چه، مگ من گفتم من رو ب دنیا بیاره؟ مگ من گفتم من رو‌مریض و افسرده بار بیاره؟

    اقای امین زندگی معنی داره، قبول،چ کنم ک من معنی شو نفهیدم؟
    حق من این نبود، من تیزهوشان درس میخوندم، ولی هیچوقت ب چیری ک حقم بود نرسیدم، زندگی معمولی، شوهر معمولی، خونه معمولی...
    اما کاش خنگ بودم، باورتون میشه بزرگترین ارزوم اینه مثل خیلی از دوستام کم هوش باشم؟ بشینم فقط ب رنگ رژ لب و لاک دستم فک کنم و کیف کنم؟؟
    خسته شدم انقد برای درز دیوارم دنبال دلیل گشتم و خواستم منطقی بهش نیگا کنم، چه کنم که دست من نیست،
    ویرایش توسط Somebody20 : شنبه 18 اردیبهشت 00 در ساعت 14:20

  10. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    Pooh (چهارشنبه 22 اردیبهشت 00), اثر راشومون (شنبه 18 اردیبهشت 00)

  11. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی افسردگی داری و این افسردگی اونقد حاده که به فکر خودکشی افتادی، من بهت بگم سعی کن حالت خوب کنی مثل این میمونه که کسی پاش شکسته باشه و بهش بگی راه برو. اگه پیش روانپزشک رفته باشی احتمالا برات سرترالین نوشته حداقل سرترالین مصرف کن. میدونم که دوس داری حالت خوب باشه اما نمیتونی. اصلا نمیخواد دنبال معنای کلی زندگی باشی. فرانکل توی کتاب انسان در جستجوی معنا میگه کسانی که توی اردوگاه آشویستس(اردوگاه یهودیان توی آلمان) دوام آوردند کسانی بودند که توی اوج ناامیدی و مرگ که فضای هر روز اردوگاه بود، ناخوداگاه هر کدوم به یه انگیزه ای دوس داشتن یه روزی از اون اردوگاه آراد بشن یکی به خاطر همسرش یکی به خاطر با دوستاش جمع شدن یکی به خاطر دخترش یکی پدر و مادرش و ... تو خواستی خودکشی کنی به خاطر مادرت دوس نداشتی این کار کنی. از همینجا شروع کن و به خاطر مادرت دوباره زندگی کن. دور خود کشی رو به عنوان یه راه خل خط بکش تا بتونی راههای دیگه رو امتحان کنی.

    هر چند فضای مجازیه ولی با توجه به حرفات و تایپکهات شناختی که ازت پیدا کردم. بسیار باهوش و با روحیه ای هنرمندانه هستی احتمالا چیزای که ازش لذت میبری بیشتر خاص افراد درونگرا باشه و اینجا شاید با شوهرت یه تفاوت اساسی داری. چیزی که قبل از عقد تا الان بسیار آزارت داده احساس کم ارزشی بوده و تا حدودی تایید طلبی درک میکنم نیاز بیشتری به توجه شوهرت داری ولی متاسفانه افراد تایید طلب معمولا توی ازدواج با کسانی مواجه میشن که توی نقطه مقابل توجه کردن قرار دارن. به خاطر کمالگرایی و وسواسی که داری و تقریبا اکثر ما هم داریم اهدافی رو انتخاب میکنی که در عمل ادامه دادنشون سخته.

    مساله تحسین برانگیز این بوده که توی ۹ یا ۱۰ سال از زمان عقد تا الان بسیار تلاش کردی زندگیت رو ترمیم کنی و یه جوری به خودت کمک کنی.توی تایپیکها متوجه شدم وقتی به خواست تو شوهرت هم راضی به جدایی میشه خودت دوباره پشیمون میشی. پس شرایط به گونه ای رقم خورده که برای ادامه زندگی مشترک هم مجبور نیستی و خودت انتخاب کردی

    اگه تصمیم گرفتی دوباره زندگی مشترکت ادامه بدی حتما نقاط امیدوار کننده ای دیدی که ارزش ادامه دادن داشته. به هر حال فراموش نکن تو کاملا آزاد هستی سبک و نوع زندگیت خودت انتخاب کنی و تا الان هم نتیجه انتخاب های خودت رو داری میبینی. اگه زیاد توی خونه نشستی و احساس بیکاری میکنی این مساله به شکل بدی روی احساس ارزشمندیت تاثیر منفی میذاره و سردرگمیت بیشتر میکنه حتی باعث میشه گاهی از خواب بیدار بشی و چند لحظه ندونی کجایی و فکر کنی فراموشی گرفتی.کمال طلبی راههای برون رفت رو دچار مشکل میکنه مثل اینه که رفتی یه نمایشگاه ماشین سه تا ماشین مجانی اونجاست یکیش بنز یکیش یه پژو و یکیش یه پیکان. قطعا تو نگاه اون بنز با اون تیپ و زرق و برق و پرستیژ زیبایی که داره میکنی و به سرعت تصورمیکنی باهاش یه مسافرت عالی رفتی و تو جاده ای و ... حالا اگه من بگم پژو رو انتخاب کن چه حسی بهت دست میده؟؟ دقیقا همین حس موقع انتخاب تصمیمات منطقی به افراد کمال طلب دست میده یعنی راهی که درسته رو بهش اکراه دارن در صورتی که اگه اون راه برن توش موفق میشن و میتونن به صورت زنجیر وار به اهداف عالی تر هم برسن. منظورم از مجانی بودن ماشینها همون وسوسه جذابیه که اول انتخاب هدفها به آدم دست میده یه سنگ بزرگی انتخاب میکنی که بعدا حمل کردنش بسیار سخته خسته میشی و زمینش میذاری.
    ویرایش توسط ammin : پنجشنبه 07 مرداد 00 در ساعت 14:48 دلیل: حذف بخش اسپم

  12. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Pooh (چهارشنبه 22 اردیبهشت 00), Somebody20 (شنبه 18 اردیبهشت 00), بهاره جون (یکشنبه 19 اردیبهشت 00), باغبان (یکشنبه 19 اردیبهشت 00)

  13. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ممنونم اقای امین
    رایتش الان امی تریپلیتین مصرف میکنم
    قبلا سرترالین مصرف میکردم

    چقد عالی از کمالگرایی گفتین، دقیقا همینم، مثلا در انتخاب ساز همسرم میگفت برو گیتار یاد بگیر، میگفتم اونو که همه میزنن ولش کن، رفتم ویویلن ک که کسی نتونه بزنش، و سر سه ماه ولش کردم....

    ممنون راستش پیج اقای هلاکویی رو دارم، قبلا هرروز صبح تو خونه فایل های صوتی مراجعین رو‌گوش‌ میکردم
    فک‌ میکنم اقای هلاکویی خیلی جسورانه راهکار میدن همیشه، و خیلی هم کمالگرایانه، در ۹۰ درصد مواقع پیشنهاد میدن دوست عزیز خب چرا جدا نمیشین؟
    من هربار فایلای ایشونو گوش‌میکنم و به این نتیجه میرسم هم من و هم همسرم چقد غیرنرمالیم، عجب ادمای داغونی اطراف منن، همه این ویژگیهایی ک‌ میگه نباید باشه رو‌ اینا دارن،
    بعدش حالم به شدت بدتر میشه و اضطرابم‌بیشتر میشه ک چرا جدا نشدم و وقتمو گذاشتم رو کسی که در بهترین حالتش انقد از مرد خوب فاصله داره؟

    میدونین، اتفاقا به نظرم اصلا تحسین برانگیز نبوده، وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم اگ شخصیت درستی داشتم باید رها میکردم و میرفتم، نه اینکه ادمی که انقد با معیارای من فرق داره به زور بیارمش بکنم ا‌ونی که میخوام، و در اخر هیچکدوم خوشحال نباشیم

    بهرحال الان در نقطه ای از زندگیم ک‌ بعد اونهمه دست و پا نمیتونم بگم وای چقد زندگیم رویاییه،
    ولی نمیتونمم بگم رفتارای همسرم به شدت قبل ازاردهنده س، جالبیش اینه فک‌ میکردم اگ روزی فلان بشه و فلان نشه، من چقد خوشبخت میشم پ خوشحال میشم، الان ۸۰ درصد اون اتفاقا افتاده و من هنوزم خوشحال نیستم.
    تازه هرروز به خودم میگم اونهمه اذیت شدی برای همین؟ خوشبختبت همین بود؟؟؟

    همچنان اون چرخه ادامه داره، یعنی وقتا ترسهام میان سراغم نمیتونم کنترلشون کنم،برای چیزی ک میخوام هفته ها شب بیداری میکشم،
    اک بهش نرسم تا همیشه گوشه ذهنم میمونه و عذابم میده
    اگه بهش برسم فقط یک روز خوشحالم نهایتا و تمام.

    بیشترین چیزی ک ازارم میده تکراره،
    از خیابونای تکراری، از دوستای تکراری، از روزایی ک همه شون مثل همه ن، از کارای روزمره م واقعا انقد تحت فشارم ک حد نداره.احساس بطالت میکنم، حس میکنم مث ی زن صدسال پیش فقط تا الان خونه داری کردم و شوهر داری،
    هروق ب زنذگیم نگاه میکنم هیچ اتفاق خاصی توش نمیبینم
    ویرایش توسط Somebody20 : یکشنبه 19 اردیبهشت 00 در ساعت 13:23

  14. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 19 اردیبهشت 00), Pooh (چهارشنبه 22 اردیبهشت 00)

  15. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی میگی شوهرت به ۸۰ درصد اون تغییراتی که میخواستی رسیده و از طرفی محدودیتی برای تغییر و تحول و یادگیری های تو ایجاد نکرده یه امتیازات مثبتیه. با توجه به برخی صحبتهایی که ازش گفتی احتمالا برای بعضی توانایی ها و راههای جدیدی که بخوای بری حمایتت کنه و شاید همراهیت هم کنه.البته این تایپیک بحث زندگی مشترکت نیست.

    مساله مهم خودت هستی، نظر و برداشت من اینه که این تکراری شدن زندگی و خوشحال نشدنت ریشه در افسردگی داره. حالا اینکه جنس این افسردگی چیه و ریشه در چی داره خودش یه سوالیه که شاید با پیدا کردن جوابش بتونی تغییرات جدیدی درست کنی.

    یه داستانی از دوست خودم میگم شاید برات الهام بخش باشه. یه دوستی دارم که صاحب یه شرکتیه. میدونم ماهی بین ۵۰۰ تا یک میلیارد درآمد ناخالص ماهانشه.روزی بالای ۲۰۰ هزار تومن فقط هرویین و شیشه مصرف میکرد اگه مهمون داشت این میزان بیشتر میشد. هر وقت میدیمش داشت مصرف میکرد یعنی هر بعد هر دو ساعت تنفس هوای آزاد باید حداقل یک ساعت مینشت و مصرف میکر. با مصرفش و بقیه مخارجش هزینه های ماهانه زندگیش بالای سی میلیون درماه بود.تنها چیزی که باعث شده بود دوستیم کاملا باهاش قطع نکنم این بود که علی رغم اعتیاد شدیدش آدم خوش قلبی بود

    تا اینکه متوجه شدم اخیرا خودش رفته کمپ ترک کرده و به جلسات انجمن ها هم وصل شده. خیلی خوب و درست ترک کرده بود. وقتی اتفاقی دیدمش سوار ماشین شد یه انرژی معنوی خاصی ازش حس کردم. از صدای آهنگ ماشین لذت میبرد از نگاه به درختای کنار جاده لذت مبیرد از شوخی کردن بامن لذت میبرد. انگار دنیا و تک تک لحظه هاش براش تبدیل به بهشت شده بود. خودش میگفت ۱۵ و ۲۰ سالی که مصرف کردم از دنیا لذتی نبردم نمیدونم چطوری گذشته. حالا فکر کن این آدمی که به اندازه کافی ثروت داره که هر جای دنیا بره ، با شنیدن یه آهنگ هم لذت میبرد از درست کردن املت کیف میکرد.حضور خدا رو توی تک تک لحظاتش حس میکرد واینو منم از انرژی هاش متوجه میشدم. وجالب اینکه به خاطر دخالت دیگران و مصرف قبلیش خانمش با چنتا بچه در حال طلاق گرفتن بود و چنتا رقیب هم پیدا شدن که اراذل و اوباشی رو جمع کردن که شرکت از دستش در بیارن یعنی همزمان به خاطر دو تا مشکل بزرگ باید میرفت دادگاه!!

    ببخشید که حرفام طولانی شد منظورم این بود شاید این راکد شدن زندگیت شاید این افسردگی هات داره بهت میگه راه تعالی خودتو پیدا کن، یکی با نماز احساس تعالی میکنه یکی با کمک به دیگران یکی با نواختن موسیقی یکی با مسافرت و ... یه آدمی مثلا با دیدن معماری مسجد شیخ لطف ا...اصفهان و شبیه اون مست و متعالی میشه. نمیدونم راه تعالی تو چیه. برای حال خوبت تلاش کن بخواه عمیقا بخواه وتلاش کن میدونم که نکته های خوب شدن حال رو میدونی وقتی تو مسیرش بیفتی همونا رو رعایت میکنی. وقتی مسیر معنویت رو پیدا کنی دیگه نگران نیستی هر سوال و چالشی داشته باشی خیالت راحته به زودی جوابش برات پیدا میشه، ایمان داری که هر اتفاقی برات بیفته خیر و صلاحت در اونه، ترسها و نگرانی هات کنار میرن، صبحا که بیدار بشی نا خودآگاه خدا رو شکر میکنی دیگه نه از بیماری میترسی نه از پیری نه از مرگ میدونی توی مسیر درست قرار داری.
    ویرایش توسط ammin : یکشنبه 19 اردیبهشت 00 در ساعت 20:01

  16. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Somebody20 (یکشنبه 19 اردیبهشت 00), بهاره جون (یکشنبه 19 اردیبهشت 00), باغبان (یکشنبه 19 اردیبهشت 00)

  17. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    Somebody جان

    من هم همیشه وقتی عکس دوستانم رو میدیدم که مهاجرت کردن و در حال پیشرفت هستن، این احساس بهم دست میداد. مدام توی ذهنم خودم رو با اونها مقایسه میکردم. هرچند خودم هم در داخل ایران در حال پیشرفت بودم، ولی میدونستم توانم خیلی بیشتر از اونه ...

    اما جالبه که وقتی مهاجرت کردم، دچار افسردگی و وسواس فکری شدید شدم. وارد یه محیطی شده بودم که زبانشون رو نمی دونستم. از خانواده و دوستانم دور بودم و شدیدا احساس تنهایی میکردم. علیرغم مدرک تحصیلی خوبی که داشتم، اعتماد به نفسم به صفر رسیده بود. احساس پوچی میکردم.‌ دقیقا مثل تو از روزمرگی حالم بد می‌شد ...

    یه روز با یه روانشناس غیرمعروف تو ایران تماس گرفتم و جلسات آنلاین رو شروع کردم. اولین سوالاتی که روانشناسم ازم پرسید اینا بود:
    احساس ارزشمندی داری؟ احساس خوب بودن داری؟ احساس شایستگی داری؟ احساس زیبا بودن داری؟ خودت رو دوست داری؟
    اونموقع جواب همه اینا یه NO پررنگ بود.

    بهم گفت چند جلسه باهات کار می‌کنم تا راه بیافتی و از توانایی هات استفاده کنی. من اونموقع با خودم گفتم داره الکی میگه که دلخوشم کنه. اما کمتر از چند ماه تونستم بلند بشم و مسیر زندگیم رو اونجور که دلم می‌خواد پیش بگیرم.

    عزت نفس پایین و کمالگرایی یه ترکیب خطرناکه ...

    یه چند تا جمله هست که اونا رو زندگی کردم:
    دکتر هلاکویی میگه زندگی درد آور و رنج آور هست، ولی اونی که یه کاری رو شروع میکنه و کلی رنج متحمل میشه، در پایان روز شادتر از کسی هست که از ترس رنج کشیدن هیچ کاری رو شروع نمیکنه ....
    یه جمله هم از سارتر هست که میگه آزادی با مسئولیت همراه هست...

    یه سری واقعیت تو زندگی هست که نمیشه تغییرشون داد. مثلا خانواده پدریمون یا زادگاهمون ... یا مثلا کسی که دارای یه معلولیت هست ... این واقعیت ها رو باید پذیرفت و باهاشون کنار اومد ... انکارش هیچ نتیجه ای نداره ... یا همین شرایط کرونا که تا چندماه هیچ راه حلی براش وجود نداشت ....
    اما خیلی خیلی چیزها در دنیا هست که انتخابشون دست ما هست ... ازدواجمون، محل زندگیمون، تحصیلاتمون، دایره دوستان و‌روابطمون، لایف استایلمون، بچه داشتن یا نداشتن، رسیدن به ظاهرمون، ساعت خواب و بیداری، نظم در زندگی، نحوه استفاده از وقتمون و ....

    فقط کافیه که به خودت اعتماد کنی و به ارزش واقعی خودت پی ببری و قدم های بعدی رو بر اساس خواسته ها و هدف های خودت از زندگی برداری.‌ اگر از درون به خودت اعتماد داشته باشی، بی نیاز و بی توجه به نظر دیگران میشی ...

  18. 3 کاربر از پست مفید بهاره جون تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 21 اردیبهشت 00), Somebody20 (یکشنبه 19 اردیبهشت 00), الهه زیبایی ها (یکشنبه 19 اردیبهشت 00)

  19. #20
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 اردیبهشت 03 [ 16:32]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,156
    امتیاز
    90,044
    سطح
    100
    Points: 90,044, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,808

    تشکرشده 6,772 در 2,368 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با سلام
    ممنون
    یه چیز کلی بگم ، واقعیتش مسئله خودکشی مسئله ای نیست که بر زندگی انسان و پایان انسان نقطه بذاره ....ما در هر وضعیتی در این دنیا هستیم همان وضعیت را به دنیای بعدی میبریم
    مثلا فردی که به خاطر افسردگی قصد خودکشی داره ،،،همان افسردگی را به دنیای بعد می بره.
    تجربه ی فردی که براتون گذاشتم، فکر کنم اواخر مستند هست که زندگی یه شخص خارجی را نشون میده که تجربه خودکشی داشت .
    اون فردی ایرانی از تجربه اش نمیگه به خاطر ترسی که براش بوجود آمده بود از تجربه .
    پروفسور ریموند مودی ( رئیس مطالعاتی دانشگاه نوادا ) تو اون مستند زندگی پس از زندگی که براتون گذاشتم ، نکات خوبی میگه .
    واقعیتش ما نمی تونیم از مشکلاتمون فرار کنیم ...یه روزی باید باهاش مواجه بشیم و حلش کنیم .
    چه خوب که در اینجا و تا موقعی که زنده ایم حلش کنیم .
    هر مشکلی هم راهی داره و میشه براش راهی پیدا کرد .


    ..............................................


    مشکلات و مسائل را لیست کنید
    مثلا افسردگی - کمال گرایی و ....
    برای هر کدامش راه حل ها هست .
    یه جدول برای خودتون درست کنید و پیشرفت خودتون را بررسی کنید .
    آرام و آرام در حرکت باشید .
    پیشرفت خودتون را چک کنید ،،،اگر مسیر پیشرفت نزولی هست یعنی یه جا را باید درست کنید و مسیر ایراد داره .



    ..............................................


    من تاپیک های گذشته شما را دیدم ،،،این مسئله ریشه قدیمی در شما داره و هنوز هم به طور کامل حل نشده .
    شاید هر دفعه مُسکنی باشه ،، ولی از ریشه حل نشده .
    اگه این افسردگی با همسرتون در ارتباط هست ،،تلاش شما به تنهایی کافی نیست و شوهرتون هم باید با شما به مشاوره برن و یه مسائلی را تمرین کنن.
    با همسرتون مشاوره حضوری بروید و طبق نظر ایشون هر دو بزرگوار پیش برید .


    ..............................................


    ما یه درمان داریم ، و یه شفا .
    دارو درمان هست ولی شفا نیست !
    بعضی موقع افسردگی به نورون های مغزی ما تاثیر می ذاره و نمیذاره در سطح نرمال باشیم و شاید باعث بشه تصمیم های عجیب بگیریم .
    شاید لازم باشه مدتی دارو درمانی صورت بگیره طبق نظر مشاور ،،،ولی همان طور که خدمتتون گفتم دارو درمان هست ولی شفا نیست .
    عمده اصلی کار با تکنیک های روانشناختی حل باید بشه ،،،که این لازمه : زمان - تمرین - تلاش هست .
    شوهرتون هم تو این مسیر باید شما در حرکت باشن .




    هم راستا با مشاوره همدردی ،،مشاوره حضوری داشته باشید
    بعضی موقع ها خود درمانی جواب نمیده ،،مثل موقعی که آپاندیس ما مشکل پیدا می کنه و باید جراحی بشه و هر چی دیرتر بریم درمان آپاندیس کار را سخت تر می کند .


    موفق باشین .
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 19 اردیبهشت 00 در ساعت 23:40

  20. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Somebody20 (دوشنبه 20 اردیبهشت 00)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.