به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 51
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array

    نمیتونم با سن ایشون کنار بیام - نه به خاطر ویژگیهای مثبت و علاقه ، جواب منفی بدم .

    سلام همدردی های گرامی


    من در آستانه ازدواج هستم
    یادمه یه زمونی خانما و آقایون که ازدواج میکردن خوشحال بودن و ذوق داشتن
    دنیا چقدر کاممون رو تلخ کرده که هیچ چیز خوشحال کننده نیست ،،
    بهتر بگم ، خوشحال کننده هست ،، اما نمیتونه این همه غم رو بشوره ببره

    بگذریم ،،
    خواستگاری دارم که صحبتای کلی رو انجام دادیم و خانواده ها هم همو پسندیدن و فقط مونده جلسه نهایی و تاریخ عقد

    توی این 2 سال اخیر ، بعد از چند جلسه که با آدمای مختلف برای ازدواج آشنا میشدم ، فهمیدم نمی تونم با چند جلسه آشنایی ازدواج کنم
    دلیلش مفصله یک دلیلش این بود که حس بدی داشتم از سر قرار رفتن . حتی وقتی قرار ملاقات توی خونمون بود . کلا خیلی چالش داشت و زمانگیر بود و انرژی و درگیری ذهنی هم داشت .

    خلاصه از خدا خواستم هر وقت ، که وقت ازدواجم رسید یه نفر باشه ، بشناسمش ( اعتقادات و اخلاق و.. )
    بهش اعتماد داشته باشم ، دغدغه هاش باهام یکی باشه ، او هم منو همه جوره قبول داشته باشه ، گذشته منو بدونه ،
    روی خانواده ام شناخت داشته باشه خلاصه از دور منو پاییده باشه و تا حدی به نتیجه رسیده باشه
    بعد بیاد بگه خوب فلانی میشه منو به غلامی قبول کنید :)
    یعنی علاوه بر اینکه شناخت و اعتمادی وجود داشته باشه ، تا حدی تصمیمشو گرفته باشه ، این من باشم که قراره به این پیشنهاد فکر کنم .


    حالا دقیقا همچین شرایطیه ،

    ** یک ساله که او رو میشناسم
    ** مسئولیت پذیره ، منعطفه ، مشورت پذیره ،
    ** خودش رو خوب میشناسه
    ** تحلیل خوبی داره ، قدرت حل مسئله داره و همکارای شرکت باهاش در مسائل مختلف مشورت میکنن
    ** شخصیت معتبر و قابل اعتمادی داره ( هم در خانواده اش هم در اجتماع )
    ** میدونه چرا منو انتخاب کرده ، یعنی یه شبه عاشق نشده ، فرافکنی نکرده . معیاراش براش مشخصه
    ** اعتقادات دینیمون شبیه همه ( افق دیدمون تقریبا یکیه )
    ** فعالیتهای فرهنگی و اجتماعیمون به هم نزدیکه
    ** تیپ شخصیتیمون به هم میخوره ( تفریحات و اوقات فراغت و علاقمندی ها )

    ** قبل ازینکه پیشنهاد ازدواج بده ، با مادرشون مساله رو مطرح کردن و مادرشون دورادور با من ارتباط گرفتن و رضایت کامل دارن
    ** منو یک ساله میشناسه ، چهرۀ رنگ و رو پریده و خسته و سردرد و همه جوره منو دیده
    ( من ظاهرم خیلی معمولیه ) .
    **تا حد زیادی به فعالیتهای اجتماعیم آگاهه و مشتاقه که ادامه بدم و حتی مایله کمک کنه
    ** گذشته منو توی این یک سال میدونست ، و هیچ مشکلی باهاش نداره - با ازدواج سابقم
    ** به انتخابش ( این ازدواج) اصرار داره و آدم پیگیری هست


    مشکل من :

    او از من یک سال کوچکتره + قبلا تجربه ازدواج نداشته
    یعنی اگه قبلا تجربه ازدواج داشت شاید این یک سال کوچکتر بودن خیلی برام مهم نمیشد

    بیشتر هم با سنشون مشکل دارم و مدام هر دومون رو تصور میکنم که 45 سالمون شده
    میدونم من ادمی هستم که زود پیر میشم . توی این دو سال اخیر هم سرعت پیر شدنم بالا بوده

    ****** میدونم با شناختی که از خودم دارم نمیتونم جلوشو بگیرم

    میدونم الان شما میگید این روزا خانمها دیگه 5 تا بچه نمیارن و کلی کار نمیکنن که زود پیر شن بلکه خانمها خیلی جوانتر میمونن
    برو به خودت برس جوون بمونی

    اما مساله اینجاست که من غذای سالم میخورم ، هر سال دندانپزشکی میرم و دندونهامو بررسی میکنم
    ورزش و پیاده روی و کوهنوردی میکنم این مدلی به خودم میرسم
    که توی این دو سال برای این کارها هم حداقل وقت رو داشتم . ولی میتونم بعد از ازدواج زمان این کارها رو بیشترش کنم .

    اما اینکه بخوام وقت بذارم که مثلا دور کمرم فلان بشه ، هر روز برم کلینیک زیبایی و مراقبت کنم و پوست صورتم نیافته ، یا هزینه جراحی زیبایی بدم ، نه اینا رو نمیتونم زمان بذارم و نه هزینه
    و وقتی سرعت پیر شدنمو دارم میبینم مطمئنم که ادمی نیستم که توی 45 سالگی 5-6 سال جوونتر به نظر بیام
    خیلی هنر کنم 5 سال پیرتر به نظر نیام

    از دیشب تصمیم گرفتم بگم نه
    حالم بده . و باید اعتراف کنم توی این مدتی که پیشنهاد دادن و فهمیدم که به پیشنهادشون اصرار دارن بهشون علاقمند شدم
    ( میگن محبت ، محبت میاره )

    نمیتونم نه بگم
    نمیتونمم با این همه دودلی تاریخ عقد رو مشخص کنیم


    ( یه مطلب دیگه اینکه - یه بنده ی خدایی رو قبلا معرفی کردن - ایشونم موقعیت خوبی داشتن
    اخلاق و ایمان و مالی و خانوادگی خوب بودن
    و دوست صمیمی و همکارم یکی از دوستانم هستن که خیلی قبولشون دارم
    ( ولی از لحاظ هم عقیده بودنمون و یکی بودن دغدغه هامون اصلا به پای همکارم نمیرسید یعنی منو همکارم خیلی باهم جفت تریم تا با این اقا )
    او کارمند بانک بود - 5 سال ازم بزرگتر بود - قبلا هم یه نامزدی 20 روزه داشت که به هم خورده بود .

    خلاصه ایشون پدرشون کرونا گرفتن و عذرخواهی کردن ( چون پدرشون بخش مراقبتهای ویژه بودن )
    منم توی این مدت پرونده شون رو بستم

    حالا که خانواده همکارم اومدن ، ایشون هم تماس گرفتن که جلسات آشناییمون رو ادامه بدیم
    منم حقیقت رو بهشون توضیح دادم و گفتم نمیشه دو نفر رو همزمان بررسی کرد
    ایشون تشکر کردن که حقیقتو گفتم و گفتن اگه به همکارم جواب رد دادم بهشون اطلاع بدم
    گفتن این موضوع براشون حساسیت زا نیست که یه خواستگار دیگه اومده و داریم بررسی میکنیم
    و اگه جواب به همکارم منفی بود او مشتاق هست که ادامه بدیم .

    خلاصه این گزینه ی دوم هم هست
    استخاره گرفتم هر دو گزینه "خیلی خوب" بود
    ولی نمیتونم پا روی دلم بذارم و به همکارم جواب رد بدم .
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  2. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Mvaz (شنبه 03 آبان 99), تبسم آسمانی (شنبه 03 آبان 99)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    وقتی شما ۴۵ سالتون شد، ایشون هم ۴۴ سالشون شده.
    خیلی کمتر از شما چین و چروک و افتادگی صورت نخواهند داشت.

    تصمیم نهایی همیشه استرس زاست. اگر مساله واقعا سن بوو دلیل شما برای جواب منفی میتونست باشه، چیزی بوده که از اول میدونستید و اگر اینقدر مهم بوده و اولویت داشته باید از اول قبل از انجام صحبتهای اولیه جواب منفی میدادید. اما اینکه بررسی کرده اید و تا این مرحله پیش رفته اید و الان ناگهان براتون مساله شده، نشون دهنده اینه که بیشتر تحت استرس و اضطراب بله نهایی هستید.

    ضمن اینکه شما از طرف کسی دیگه فکر نکنید. او اگر با سن شما مشکل داشت، طرفتون نمی اومد. فداکاری و دلسوزیهای بی مورد هم نکنید.

    نگران نباشید. همیشه چنین موردهایی پیش نخواهد اومد. دل رو بزنید به دریا و قبول کنید.
    .
    .
    یه چیز دیگه البته به نظر من در رفتارتون درست نبوده.
    اون خواستگار قبلی به دلیل موجهی موقتا عذرخواهی کرد . اگر با هم صحبت کرده بوده اید و اقدامی شده بود، شاید شایسته تر و اخلاقیتر بود صبر میکردید تا شرایطشون برای ادامه دادن اوکی بشه و بیان و صحبت کنید و به نتیجه برسید و اگرمنفی سد بعد به مورد جدیدی اجازه صحبت میدادید.
    ویرایش توسط Pooh : شنبه 03 آبان 99 در ساعت 12:37

  4. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    گیسو کمند (شنبه 03 آبان 99)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام پوه جان
    حالتون خوبه ؟
    ممنون که برام نوشتید

    بله خیلی خیلی خیلی زیاد استرس دارم
    کلا هر وقت به نتیجه مثبت نزدیک میشم ، استرس میگیرم و نهایتا از زیر بار تصمیم گیری فرار میکنم
    یه بار هم خودم نتونستم نه بگم ، یه کاری کردم آقای خواستگار خودش عقب بشینه .

    موضوع اینه که من 2 ماه پیش ، در عرض 3 هفته از نزدیک در جریان 3 تا خیانت بودم
    همکارم ، دوستم و یکی از آشنایان

    هر سه تای اینها قضیه رو کامل برام باز کردن
    و من وقتی خیانت همسر دوستم رو متوجه شدم شوکه شدم - چون خیلی همسر این آقا آدم موجهی بود
    بین زنها نبود - شغلش مردونه بود . از همه مهمتر خیلی خیلی زیاد خانواده اش رو دوست داشت خصوصا همسرش رو
    وقتی خیانت این آقا رو دیدم با همه ی وجودم درک کردم که " هیییچ چیز از هیچ کس بعید نیست "

    ( اینو هم بگم این سه تا خیانت - توسط سه تا خانم و سه تا آقا انجام شده . یکی از آقایون ، طرفه خیانتشون ( دوست دخترشون ) یه خانم متاهل بود که 2تا هم بچه داشته
    یکیشون یه خانم مجرد بوده که 15 سال از آقا گوچکتر بود - یکی هم یه خانم که توی عقد جدا شده بود .
    اینو نوشتم برای عقده گشایی از کسانی که مسبب خیانت رو یه عده ی خاص میدونن مثلا خانمهای مطلقه یا بیوه ! و برای کسایی که معتقدن فقط مردها خیانت میکنن ( گویا مردها با حیوانات دوست میشن و خیانت میکنن نه با زنها - این زنها که با این مردها رفتن دوست شدن خودشون یا دختر کسی هستن یا همسر کسی هستن یا خواهر کسی هستن .
    منتها مردها یا نمیفهمن قضیه ی خیانت رو چون خانمها تیز هستن . وقتی هم مردا میفهمن عموما چون قضیه ناموسیه صداشو در نمیارن و اروم طلاق میدن . اما زنها سریع متوجه میشن و به همه هم میرن میگن )

    خلاصه بعد از این چند موردی که از نزدیک در جریان بودم . حتی 2 تا از خانمها رو ( دوستمو و همکارمو ) پیش روانپزشک بردم یا بچه یکی رو نگه میداشتم
    بعد از این اتفاقها خیلی زیاد جو ذهنم منفی شده

    هر چی سعی میکنم مثبت نگاه کنم نمیتونم .


    درباره ی اون آقای خواستگار اولی - من یک ماه صبر کردم . ولی اصلا وضعیت پدر ایشون مشخص نبود .
    کلا قبل ازینکه همکارم خواستگاری کنن ، به معرفم گفتم دیگه پیگیری نکن . من پرونده ی باز گوشه ی ذهنم نگه نمیدارم که ذهنمو مشغول کنه .
    هر وقت اومدن و خودشون تماس گرفتن اونوقت پرونده شون رو باز میکنم .

    ما هم به نتیجه ی خاصی نرسیده بودیم - ( هر چند مشخص بود که اگه با او ادامه میدادم به احتمال قوی به نتیجه مثبت میرسیدیم )
    ویرایش توسط گیسو کمند : شنبه 03 آبان 99 در ساعت 12:59

  6. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    Pooh (شنبه 03 آبان 99)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,562

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    وقتتون به خیر

    ما آدمها چرا ازدواج میکنیم؟

    یکی از دلایلی که ما ازدواج میکنیم اینه که به تنهایی نمی تونیم به تعالی برسیم، سعی میکنیم همسری را برگزینیم که این راه تعالی را با هم طی کنیم.

    حالا چند حالات وجود داره، خود ما ندونیم کجا ایستاده ایم و از آینده و تعالی خودمون شناختی نداشته باشیم ( که به نظر میاد شما اینطور نیستید) و دست به ازدواج می زنیم و همه ملاک های ما میشه متریال های موجود مثل خونه، زندگی ، بچه ، خواهر شوهر، سن، پول و ....

    یه وقت هست ما میدونیم چه کسی هستیم و قصد تعالی داریم، میدونیم که اگر تو کاخ زندگی کنیم یا تو یه روستا، فرقی نداره برامون، مهم آرمان های ما است که باید هم سو با همسرمون باشه.

    اگر شما بین این ملاک های درونی و بیرونی گیر کرده اید، توصیه اینه که کمی تامل کنید تا افکار و اعتقاداتون هم گرا بشه.

    اگر همسرتون با شخصیت واقعی شما که فرض رو بر این می گذاریم که شخصیت شما با ملاک های درونی مورد توجه هست، همسو و هم خوان هست، نگران نباید باشید از سن و ظاهر.

    ...........................

    ولی چند تا نکته مهم وجود داره،

    اختلاف سنی یک سال کمتر پسر در سنین 21-22 سالگی خیلی حائز اهمیته و توصیه نشده، ولی هر چه سن زوجین برای انتخاب بالا میره، میشه با این اختلاف معکوس با تامل و تدبر کنار اومد البته به شرط پختگی پسر.

    این که می فرمایید ایشون تا کنون مجرد بوده اند، نکته اصلی داستان هست به نظر من، اگر ایشان بلوغ لازم و ثبات در اعتقادات خودش و صد در صد بودن در انتخاب شما رو نداشته باشه و کمی و فقط کمی احساسی انتخاب کرده باشه، در زندگی با حضور مسائلی که چالش زا هستند، ممکنه ذهنش عقب گرد بکنه بگه ای کاش زن مجرد گرفته بودم.
    یا اینکه، اگر شما احساسات ناب یک فرد مجرد را در قبال ایشان خرج نکنید، ایشان از لحاظ احساسی بگه چرا کم می گذاری و شما در ناخودآگاه ذهنتون چون یکبار از لحاظ احساسی در زندگی قبلی تون سرمایه گذاری کرده این، خسیس تر رفتار کنید، دچار مشکل خواهید شد.


    یا اینکه به جز احساسات، شما در موارد فیزیکی و محسوس ازدواج مثل، دعوت از فامیل ها، جهیزیه استفاده شده، پنهان کردن یا نکردن ازدواج قبلی و ... با این آقا مواجه بشید، ایشان بالغانه برخورد میکنه و هم چنان انتخابش صد درصدی هست؟


    این مهم رو حتما و حتما از طریق مشاور پیگیری کنید.

    ....................................


    نتیجه:

    در کل با توجه به مسائل گفته شده، تو سه تا حوزه ورود کنید،

    1- شناخت خودتون که اجزای درونی براتون مهمه یا بیرونی فیزیکی ( نباید گاهی قبله شما دنیا باشه و گاهی اخری)
    2- چالش هایش ازدوج شما با یک مجرد
    3- میزان بلوغ ایشان ( صرف نظر از سن معکوس) در راهبری یک زندگی و ایفای نقش همسر و پدر فرزندانتون
    ویرایش توسط Mvaz : شنبه 03 آبان 99 در ساعت 13:15

  8. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    گیسو کمند (شنبه 03 آبان 99)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام گیسوکمند عزیز
    سن خودتون و این آقا رو نگفتین. به نظرم اگه سنشون زیر 30_31باشه باید حساسیت و وسواس بیشتری خرج داد چون خیلی از آقایون تو این رنج سنی معیاراشون ممکنه بعدا تغییر بکنه. اما مثلا آقایون بالای 33_34سال معمولا ثبات بیشتری تو معیارهاشون دارن(البته این موضوع مطلق نیستش و موارد استثنا هم داریم).

    نکته دوم اینکه آیا ایشون قبلا سابقه آشنایی با خانمی یا خواستگاری رو دارن یا نه؟معمولا آقایونی که تو این زمینه تجربه ای ندارن با اولین دختری که خوششون میاد قصد ازدواج پیدا میکنند.اگه یجوری بفهمید که قبلا سابقه آشنایی و خواستگاری داشتن تصمیم گیری براتون راحت تر میشه چون میشه فهمید شمارو مناسب ترین دونسته بین اونها و تصمیمش از سر احساسات نیستش.

    من دو مورد تقریبا مشابه شما رو از نزدیک تو اطرافیانم دیدم.یکیش برادر خودم که تو سن 27_28 سالگی از یه خانمی تو محل کارش خوشش اومده بود که ایشون سه ماه بعد از عروسی از همسرشون طلاق گرفته بودن. وقتی قضیه رو به ما گفتن پدر مادرم گفتن تصمیم با خودته ما تحقیق میکنیم برات اما خودت ببین میتونی با این قضیه کنار بیایی یا نه.رفتن خواستگاری و چند روز بعدش برادرم با دوستش قضیه رو مطرح کرده بود ایشونم بهش گفته بود اون خانم بعضی چیزارو تجربه کرده که تو تجربه شو نداشتی همین باعث میشه مدام همسر قبلیش بیاد تو ذهنت.بعد برادرم اومد خونه گفت نه دیگه من منصرف شدم ،دوستم همسن خودمه دیدگاه هامون مشابه هم هستش و اینگونه شد که اون خواستگاری به سرانجام نرسید.

    مورد دوم هم دوست خودم بود که تو 29 سالگی با یه آقای 26 ساله ازدواج کردن هر دوشون هم مجرد بودن.الان هم بچه دارن و خوشبختن.از نظر ظاهری هم همسرش یکی دو سالی هم بزرگتر به نظر میرسه.

    یه نکته ای بگم شاید غیراخلاقی باشه.به نظرم شاید اگه آشنایی رو با اون یکی آقا ادامه میدادید به اشتراکات و تناسب بیشتر و در نتیجه علاقه بیشتری میرسیدید. همون طور که خیلی از آقایون همزمان چند تا کیس رو بررسی میکنن خانمها هم میتونن برای ازدواج سبک و سنگین بکنن و مناسب ترین و مشابه ترین فرد به خودشون رو انتخاب کنن.
    امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید و خوشبخت باشید
    ویرایش توسط آی تک : شنبه 03 آبان 99 در ساعت 13:37

  10. 2 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    Mvaz (شنبه 03 آبان 99), گیسو کمند (شنبه 03 آبان 99)

  11. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام اقای ام و زد
    ممنون که وقت گذاشتید

    نباید گاهی قبله شما دنیا باشه و گاهی اخری
    خیلی ممنون که اینو یادآوری کردید .
    اتفاقا هنوز اینو نمی دونم . و یکی از دغدغه هامه که چرا به این آدم علاقمند شدم و نمیتونم بگم نه .
    بخاطر اعتقاداتشه یا دلایل دیگه .

    یا اینکه به جز احساسات، شما در موارد فیزیکی و محسوس ازدواج مثل، دعوت از فامیل ها، جهیزیه استفاده شده، پنهان کردن یا نکردن ازدواج قبلی و ... با این آقا مواجه بشید، ایشان بالغانه برخورد میکنه و هم چنان انتخابش صد درصدی هست؟
    تا اینجا که پنهان کاری نداشته .
    خیلی هم درست و حساب شده عمل کردن .
    یعنی توی این یک سال طوری رفتار کردن و حد و حدود رو طوری رعایت کردن که بدون اغراق من یک درصد به اینکه ایشون یه روزی خواستگاری کنه فکر نکرده بودم
    یعنی نشستن عقب . بررسی کردن ، به نتیجه که رسیدن بدون اینکه بخوان بهم نزدیک بشن یه جلسه رسمی گذاشتن و پیشنهادشونو دادن

    یعنی یه شبه تصمیم نگرفتن
    از همون ابتدا هم به خانواده اشون حقیقت رو گفتن .

    اما این رو هم بگم ، سالها پیش که من هنوز جدا نشده بودم ، ما برای برادرم دنبال یه خانواده ی خوب و یه دختر خوب بودیم
    خلاصه خیلی جاها رفتیم خواستگاری و نمیشد . برادرم مشکلی نداشت بلکه خیلی هم فامیل و آشناها دوست داشتن باهامون وصلت کنن
    خونه و ماشین و شغل خوب هم داشتن .
    نهایتا ما رفتیم جایی خواستگاری و متوجه شدیم که خانم قبلا ازدواج ناموفقی داشتن .
    اما دوران آشنایی رو کامل رفتیم . چون برادرم با این موضوع مشکلی نداشت ما هم نداشتیم و الحمدلله به ازدواج خوبی هم ختم شد .

    خوب ما هییچ مشکلی نداشتیم . یه بار هم نگاه عجیب و غریبی به عروسمون نداشتیم
    با وجودیکه یه مورد هم طلاق توی اقوام نداشتیم ( من هنوز جدا نشده بودم )
    حتی فامیل بارها به ما اعتراض کردن که شما انقد عروستونو لوس میکنید که عروسای ما هم توقع میکنن و بدعادت میشن و غیره .

    با همه ی این وجود نیومدیم به فامیل اعلام کنیم که عروسمون ازدواج قبلی داشتن . اصلا این کار ضرورتی نداره .
    مثل اینکه اگه کسی قبلا تجربه ی اعتیاد یا بیماری خاص یا هر مساله ی خصوصی دیگه ای داشته باشه که ادم نمیاد بگه .

    همونجا توی خانواده بین خودمون مطرح شد و حل شد.

    بازم شما اگه چالش دیگری به جز این موضوع میدونید ممنون میشم و خواهش میکنم بفرمایید .
    زن داداش خودم که میگفت تا حالا با برادرم سر این موضوع به مشکل نخوردن .
    ولی خوب خود من هم ترس دارم که مثلا توی زندگی متاهلی ، این آقا فکر کنه من درصدی به زندگی گذشته ام فکر میکنم یاخاطراتی رو مرور میکنم .
    این ترس هم هست .

    - - - Updated - - -

    سلام آی تک جان
    ممنون که وقت گذاشتی عزیزم

    من 30 سالمه ایشون 29 سال .
    قبلا چند جا خواستگاری رفتن ولی نپسندیدن .
    علت رو هم گفتن چون اون خانمها ظاهرا ( تحصیلات و سطح مالی خانواده و خانواده مذهبی و حجاب و.. ) مچ بودن
    ولی توی اشنایی متوجه میشدن که خیلی پخته به نظر نمیرسن . یعنی پختگی براشون مهم بود .
    یا مثلا میگفتن بحث حیا خیلی مهم بوده براشون ولی خانمهای محجبه که بهشون معرفی شدن خیلی هم مقید نبودن .
    و یکی هم همون دغدغه ها که گفتم میگفتن خیلی کسی که هم دغدغه باشه پیدا نکردن .

  12. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    Mvaz (شنبه 03 آبان 99)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 اردیبهشت 03 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,442
    سطح
    94
    Points: 23,442, Level: 94
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 908
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    سلام
    همیشه انتخاب استرس میاره. حالا انتخاب برای ازدواج که استرسش خیلی بیشتره. اگه فردی هم بگه من استرس ندارم، یا دروغ میگه یا اینکه مشکل داره شخصا.
    انشالا که بهترین انتخاب رو داشته باشین. واقعا هیچوقت نمیشه صد در صد به اطمینان رسید و هیچوقت نمیشه ریسک انتخاب رو به صفر رسوند. بایستی دو کفه ترازو رو قشنگ بسنجین.

    نظر شخصیم اینه که شما ظاهرا از لحاظ عقلی کامل ایشون رو بررسی کردین. این مورد آخر هم (تفاوت سنی) هم در این گروه قرار میگیره. ولی جنبه احساسی هم هست، که به نظر من روش وقت بذارین. ببینین احساستون مثبت هست به ایشون یا نه. یه مقدار تشخیصش سخته، ولی به نظر من در تصمیم گیریتون خیلی موثر خواهد بود.
    واستون آرزوی خوشبختی میکنم ....

  14. 2 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Mvaz (شنبه 03 آبان 99), گیسو کمند (شنبه 03 آبان 99)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,562

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    یه عده میگن بریم فروشگاه اینترنتی بزنیم، خوب در میاره. مثلا همین دیجی کالا کلی مشتری داره، ولی نکته مهم اینه که ما فقط داریم اون که موفق شده رو میبینیم و هزاران شخصی که خواستند یه فروشگاه خوب بشوند، و نشدند رو نمیبینیم.

    مثال برادر شما و توصیه دوست برادر خانم ایتک موید این مهم هست که هر شخص رو در قالب خودش بسنجید.

    .......
    تمجید و تحسین از بابت اینکه دو مورد رو همزمان بررسی نکردین
    .......

    شما انسان عاقل و بسیار با هوشی هستین، قطعا میتونید تصمیم درستی بگیرید.
    کمی ارامش اتون رو از روش هایی که میشناسید خودتون، تقویت کنید، بدور از هیجان تصمیم خوبی میگیرن.

    از مشاور حتما کمک بگیرید

    در انتها به خداوند توکل کنید
    افوض امری الی الله
    ...............


    پ ن : حرف تکمیلی نداشتم همون پست اولم بود با این توضیح در مورد نتیجه گیری شماره یک پست اول، اگر تو چند خواستگاری های اخیرتون فکر کردین با شخصی میتونید خوشبخت بشید، حالا به هر دلیل نشده. اونها رو کنار هم بگذارید ببینید اونها خصوصیاتشون چقدر با هم تفاوت داشته، اگر تفاوت هاشون کم و اشتراک هاشون زیاد بوده، تبریک میگم شما خودتون و ملاک هاتون رو خوب میشناسید ولی اگر خصوصیاتشون متفاوت بوده، جای نگرانی داره که نکنه یا خودتون رو خوب نمیشناسید یا دارید منعطفانه عمل میکنید.

    با ارزوی خوشبختی

  16. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    gholam1234 (شنبه 03 آبان 99), گیسو کمند (شنبه 03 آبان 99)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 اردیبهشت 03 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,442
    سطح
    94
    Points: 23,442, Level: 94
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 908
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    شما خانمها خوش به حالتونه. هر چیزی اتفاقی میفته، سریع میریزین بیرون، یعنی اینکه با یه نفر صحبت میکنین. این یه نعمتی هست. نعمتی که خیلیا قدرشو نمیدونن. ذهن ما جایی نیست که همه چی رو خودش تحلیل و واکاوی کنه. باید فکر ها از جسممون خارج بشه و تبادل نظر اتفاق بیفته. بایستی احساسات خارج بشه از جسممون و بیان بشه. اگه این کار انجام نشه، میمونه میپوسه!!! ببخشید از صاحب تاپیک. یه مقدار بی ربط بود، ولی به ذهنم رسید گفتم بگم....

  18. کاربر روبرو از پست مفید gholam1234 تشکرکرده است .

    گیسو کمند (شنبه 03 آبان 99)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    ببینین احساستون مثبت هست به ایشون یا نه. یه مقدار تشخیصش سخته، ولی به نظر من در تصمیم گیریتون خیلی موثر خواهد بود.
    سلام آقا غلام
    ممنون که زحمت کشیدید نظرتونو گفتید

    منظورتونو دقیق متوجه نشدم ، ؟
    بله احساسم به ایشون مثبته . برای همین کششی که به سمت ایشون دارم نمیتونم بهشون نه بگم .
    و به دلایلی که توی پست اولم نوشتم هم میترسم بله بگم .

    روحیه ی مردونه اش رو ، تحلیلش رو ، قدرت تصمیم گیریشو ،مسئولیت پذیری و اهل تلاش بودنشو دوست دارم .
    و اینکه منو با یه ظاهر خیلی خیلی ساده و بدون هییچ زیبایی ظاهری دیده و پسندیده برام ارزشمنده . ( خیلی وقتا چهرم شبیه کارتون خوابا میشه از خستگی :))

    ولی خوب بحث سن ایشون و اون جو منفی که اطرافم هست به خاطر اون سه تا خیانت واقعا داره روحمو میخوره .


    حالا شما خودتون آقا هستید
    میشه بی پرده و صریح بفرمایید که اگه از یه خانم که قبلا تجربه یه ازدواج داشته، خوشتون بیاد و کاملا منطبق با معیاراتون باشه
    اصلا انگار اینو ساختن برای شما .
    چیزی نگرانتون نمیکنه ؟
    یعنی مثل برادر آی تک خانم میشه و نمیتونید باهاش کنار بیایید ؟

    یادمه جلسات اول به همکارم گفتم هر سوالی از ازدواج قبلیم داره بپرسه من ناراحت نمیشم
    بهم گفتن در حدی که لازم بوده می دونم . روی شما هم شناخت کافی دارم . اگه بیشتر بپرسم فقط باعث میشه بعدا خودم حساس بشم .


    حالا بازم بحث من خیلی این موضوع نیست .
    من همش 45 سالگی و 50 سالگیمون رو متصورم میشم .
    و اینکه شغل ایشون پرکانکشن هست
    چون مدیر دیجیتال مارکتینگ شرکته و یعنی قلب شرکته و مدام به اتاقشون کارمندای مختلف رفت و آمد دارن و ممکنه جلسه شون ساعتها طول بکشه

    ایشون آموزش هم میدن که دیگه بدتر .

    اینا منو میترسونه .

    جلسات اول این موضوعو خودشون باز کردن و درباره حد و حدود صحبت کردیم ،، قرار شد به خانمها مشاوره ندن
    و خودشون یکم از حدو حدود روابط گفتن .
    یکم خیالم راحت شد . ولی هر چی جلو رفتیم دیدم این ترس دست از سرم برنمیداره

    و مدام میگم ای کاش ازم 10 سال بزرگتر بود .

    ------------------------------------------------------------------------------------------

    آقای ام و زد خیلی ممنون که دلسوزانه راهنمایی کردید
    ایشون تقریبا همون چیزیه که من همیشه میخواستم .
    خیلی فراتر و بهتر حتی .

    بله با معیارایی که توی این 4 سال و به مرور زمان کامل شد ، معیارایی که به مرور زمان پخته تر شد ، منطبق هستن .
    اما دلم آروم نیست . ترس وجودمو گرفته .

    اگه با گزینه ی دوم ازدواج کنم . احتمالا یه زندگی خوب و آروم خواهم داشت . یه کارمند بانک که 6 سال ازم بزرگتره و دنبال یه حاشیه ی امن هست
    و خیلی هم حوصله ی کارای فرهنگی رو نداره .

    ولی با ایشون یه زندگی خوب و هیجان انگیز
    اما من دیگه دنیال هیجان نیستم ، دنیال یه زندگی آرومم . و البته حتما ان شاالله دنبال اینکه به دغدغه هام برسم .
    ( ما یه خیریه کوچیگ داریم که با رفع نیاز خانواده های بی بضاعت بهشون نزدیک میشیم ولی نهایتا به نوجوانهاشون دین رو اونطور که صحیح هست آموزش میدیم )
    ایشون سرش درد میکنه برای این خیریه ی کوچیکی که داریم
    ولی خوب ای کاش 10 سال بزرگتر بود . که منم خیالم راحتتر باشه .


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.