نمیتونم با سن ایشون کنار بیام - نه به خاطر ویژگیهای مثبت و علاقه ، جواب منفی بدم .

[Pooh]

سلام مجدد.

فکر نمیکنم خیانت ربطی به سن داشته باشه. احتمالا خیانت از طرف زوج هایی با ده سال اختلاف سن هم ممکنه پیش بیاد.

به نظرم اگر مسالتون ترس از خیانته، با یک سال کوچکتر یا ده سال بزرگتر بودن حل نمیشه.
توی مرام و ذات و شخصیت طرف میتونید بفهمید که چقدر کنترل رو انسانیت خودش داره و آیا تحت کنترل غرایزشه یا غرایزش تحت کنترل خودش.

این ترسی که از خیانت دارید رو نسبت به هر کسی میشه داشت. پس زیاد زوم نکنید روش.

خواهر من هم یک عقد چند ماهه داشت و طلاق گرفته بود. و دامادمون هم و خانواده شون هم میدونستن. با اینکه خواستگار سنتی هم بودن. حالا هم ۱۲ ساله دارن زندگی میکنن و تا حالا پیش نیومده بخواد حساسیتی نسبت به گذشته نشون بده.


اگر اینقدر این مساله خیانت و سن براتون مساله شده، یک فرصت ازشون بخواید و فعلا عجله ای در جواب +یا - دادن نکنید.

بخواید دو سه هفته ای ازتباطی نباشه تا جمع بندی کنید و تصمیم نهایی رو اعلام کنید.
توی این مدت هم شاید بهتر باشه با یک مشاور برای ترس کلیتون از خیانت صحبت کنید.
.
.
راستی دین رو با حربه ی تامین مالی کردن و بعد درس دادن, فکر نمیکنم روش اخلاقی ای باشه.
دین رو یاد ندید. بذارید خودشون انتخاب کنن.

[گیسو کمند]

پوه جان خیلی ممنون که وقت گذاشتی .

آره خیانت توی هر سنی میشه ، ولی حس میکنم این مساله بیشتر بهش دامن میزنه
وقت مشاوره گرفتم ولی برای 10 آبان ماه هست یکم دیره.
ان شاالله میرم .




درباره خیریه مون . کاش نمینوشتم . اینو مینویسم ولی دیگه بحث رو ادامه ندیم ( ممنون عزیزم)
ما حربه نمیزنیم . اینها خانواده های مسلمون و شیعه هستن . که بچه هاشون رو خیلی غلط دارن تربیت میکنن ،
چیزی که خانواده هاشون دارن کج و کوله میگن و آسیب میزنه ما درست و صاف میگیم که آسیب نزنه بلکه سازنده هم باشه .
بزه کاری توشون زیاده
اعتیاد همینطور
بیماری ، خانواده های ایتام و خیلی مشکلات دیگه .
ما بهشون روش زندگی ، ارتباط با خدا ، حقیقت دین رو میگیم .
و خدا روشکر نتیجه مثبت خوبی داشته . توی گروهمون روانشناس داریم .
در قبال آموزش غلطی که خانواده های متعصب یا جاهل دارن ، و نتیجه ای جز سستی ، بزه ، احساس پوچی ووو... نداره ، آموزش درست میدیم که اینا به یه رشته ی محکم وصل بشن
حقیقت دنیا رو بپذیرن و خودشونو قربانی نبینن .
وقتی این آموزشها داده نمیشه اینا به راحتی جذب هر گروهی میشن .
ما حتی روش درامدزایی رو بهشون اموزش میدیم و برای بیکارهاشون کسب و کار راه انداختیم . اشکالی نداره در کنار اینا ، حقیقت تاریخ رو هم بهشون بگیم
تاریخ که هر روز یه سریا دارن به اشکال مختلف درمیارنش و تحریف میکنن .
ما تاریخ رو اونطور که منابع معتبر میگن بهشون میگیم .

امیدوارم قانع کننده باشه و اگه نیست ازم بپذیری .

[gholam1234]

واقعا نمیشه اون مواردی که گفتین رو پاسخ داد. نظر من مهم نیست، بلکه نظر آقای خواستگار مهمه.

حقیقتش به نظرم یه مقدار بی قرار بنظر میرسین. انسجام فکری ندارین (جسارت نباشه البته! حس کردم اینجوریه) همانطور که Pooh گفتن به نظر منم یه فاصله چند هفته ای خیلی خوب باشه برای بیشتر فکر کردن. اگه نیاز به تحقیق بیشتری هست، انجام بدین. از کمک بزرگان خانوادتون نیز حتما استفاده کنین. پدرتون مطمئنا شناخت خوبی از آقایون داره.

باز هم تاکید میکنم که ریسک ازدواج رو شما نمیتونین به صفر برسونین، اگه خیلی دقیق بشین در دام کمالگرایی میفتین و از انتخاب درست عاجز میشین، اگه همینجور هر دم بیلی هم انتخاب کنین که انتخاب درستی نمیشه و عواقب وحشتناکتری داره. به هرحال این هنر شماس که یه توازنی برقرار کنین و اون پارامترهای اساسی رو اگه در ایشون دیدین و حس خوبی داشتین بهشون (منظورم اینه که به دلتون نشسته ایشون)، در نهایت انتخابتون رو بکنین.

بیاین ایشالا در نهایت خبرشم بدین اینجا.

واستون آرزوی خوشبختی میکنم، گیسوکمند بزرگوار. واقعا از یه جهاتی حق هم میدم بهتون انتخاب بزرگیه. . . خدا ایشالا کمک حالتون باشه

[الهه زیبایی ها]

گیسووو و وو سلااااام
جمله من درآستانه ازدواجم چقدر شیرین بووووووود
گیسوی عزیزم
از ته دلم آرزو میکنم
آلله خیر گاباخوا چیخارتسون
خانم زهرا سنه کمک اولسون
هِچ نِینیم دمییَسن

حس علاقه تون هم خیلی شیرینهههههه
ان شالله باشاجان
جواب متفی چرا؟؟؟!!!!!!!!
نگاه به سن شناسنانه نکن
ببین میتونی قبولش داشته باشی
تو چشمت مرد بزرگی پخته هست؟
حس نمیکنی باید مامانش شی؟؟


تجربه متاهلی داشتن و نمیدونم ...یعنی تفاوتی ایجاد میکنه؟؟
چی رو میتونه عوض میکنه؟؟


حالا حست که درمورد حیانت و اینها بد بین شدی
خودت میدوتی فقط ی حسه...و علت پیدایشش رو هم میدونی.!!
پس
قابل اتکا نیست
خب؟
پس
ایشون رو از نظر وجدان و تعهد بررسی بکن
و اگر به هر نمره ای رسیدی
با دلیل منطقی باشه نه با دلیل حس ات.به خاطر رفتارهای این چند نفر!!

با دلیل و شاهد باشه نه به خاطر تجربه اخیر دوستات!!
فارغ از مواردی که موج منفی تو ذهنت راه انداخته
باید وجدان و پاکی و تعهد این اقا رو بررسی کنی

عجله هم نکن بازم بیشتر معاشرت کن تو موقعیتهای مختلف بسنجش
ایشون یک ساله داره فکر میکنه زیر نظر داشته شمارو
ولی شما میگی فکر نمیکردی درسته؟؟
فرصت بگیر برای معاشرت بیشتر و اینکه مشاوره هم باید بریم تو تاریخ فلان

من برداشتم این بود که
اقایی که فعلا ستند بای هست اقای بانکی
خوب بود ولی
خیلی جفت نمیشد با گیسوی ما
اقای ۲۹ ساله خوبتر هست
درسته؟
اینکه میگی ظاهرت رو همه جوره دیده خسته رنگ پریده فلان و
البته حجاب و نگفتی!.
اونها هم میدونن رفته رفته از زیبایی ادم کم میشه برعکسش به فهم و داناییش اضافه میشهچرا فکر کردی اونها اینها رو نمیدونن!! درنظر نگرفتن؟؟؟!!!
.پس بالا غیرتا ی جو شعور هم قائل شو براشون:) خب اقا خوشش اومده دیگه:)براش اولویت نیست دیگه:)
فکر کنم شاید شاید نسبت به این اقا حس پایین بودن داری
شاید از اردواج میترسی
شاید...
بعد میزنی به درو دیوار که نکنه ۴۵ سالگی من شکسته شم نکنه خیانت کنه
ولی به خاطر یک سال اختلاف معکوس یا چون این روزها خیانت زیاد شدع
اینها دلیل نمیشه
دلیل خیانت اون ۳ گروه که تو جریان قرار گرفتی چی بوده؟؟ خانمهاشون بزرگتر بودن؟؟
اصلا بحث خیانت چه ربطی داشت!!
نمیدونم درست فهمیدم حرفاتو یا نه... همش میگم کاش ی دور دی گه میخوندم پستهاش و...باشه حالا برای فردا...بیام ببینم چی گفتی چی گفتم:)

- - - Updated - - -

راستی گروه خیرتون چه خوبه
منم یک دوسال پیش میخواستم همچین جایی برم
با کودکان کار بود..
ولی مسیرش بد بود اینکه سلب توفیق شدم
موفق باشی عزیزم

[شمیم الزهرا]

سلام گیسوکمند نازنین خوبی؟اینقد ذوق کردم دیدم تاپیک زدی اونم با چه موضوعی
چه کم پیدایی خانم

منکه حرفی واست ندارم در حیطه تاپیکت خواستم فقط عرض ارادتی کرده باشم

ولی گیسو اینو بدون تو در دیده اون اقا نیستی که تورو چطور میبینه اما اونقدر مناسب دیده که اینقدر پیگیره و این ذهنیت تو که بزرگتری قبلا ازدواج کردی و...فقط ممکنه روش اثر بذاره و الا نظر خود اون اقا مسلما با نظر تو یکی نیس که این موارد به چشمش بیاد
کمااینکه بر فرض تو پنج سالم کوچکتر باشی از کجا معلوم جوونتر و زیباتر ازون اقا بمونی؟ و غیر ازین اگر ان شاالله زندگیتون بر مدار درست و بندگی خدا پیش بره ظاهر پیرتر تو در اینده هیچ اثری نخواهد گذاشت
اینقد من اطرافم دیدم..‌ پدر و مادر دوست نزدیکم ۵سال خانم بزرگتره و خیلییب پیرتر دیده میشه.اینقدر عاشق همن که به خاطر شغل بعد بازنشستگی اقا که یک منطقه دور افتادست خانمش اونجا میمونه و میگفت واسم خیلی سختره پیش بچه هام تو شهر خودم باشم بدون همسرم...
همسرش وقتی ماموریت میخوره دوستم میگه بااین سنشون شبش اصلا بابام حالش بده که از مامانم دور میشه... اگر در دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی

دید ماست که حقیقت تو ذهنمون میسازه رفیق. الانم ذهن اون اقا متفلوت از شماست به ظاهرتون
ولی مشاوره برین و از مشاور بخواه غیرمستقیم این تیپ سوالات رو بپرسه که ببینه ته ذهنش چیه

موفق باشی عزیز دلم

[میشل]

کمند جان مسئله اصلی شما سن نیست. بلکه اون چیزهائی هست که سن رو بهشون ربط می دی. یکیش بالا رفتن احتمال خیانت.

کلا هرکس با آدمیزاد عهد ببنده، باید مسئله خیانت رو برای خودش حل کنه. چون انسان در معرض خیانت کردن هست، و این یکی از مواد امتحانی آدمیزاده (خیانت به خدا خیانت به خود خیانت به بقیه آدم ها و ...). یکیش خیانت به همسر (خصوصا در جامعه امروز). بنابراین بدان و آگاه باش که با هرکس ازدواج کنی (هر قدر ازت بزرگتر باشه، یا زشت تر باشه و ...) باز هم در معرض خیانت قرار خواهد گرفت و ممکنه انتخابش باعث سربلندیش نشه...

من هم از خیانت می ترسیدم. تا اینکه یبار نگاهش کردم و دیدم این یه چیزیه بین شوهرم و خدا. هرچند اون با من ازدواج کرده، ولی همچنان خدا مالکشه، نه من. پس سعی کنم براش خوب باشم، اما طوری زندگی کنم که اگه کار ناحقی در موردم انجام داد (مثلا خیانت یا کوچتر یا بزرگتر از اون) متلاشی نشم و از بین نرم. این شد که دیگه ازش نمی ترسم و می تونم خالصانه دوستش داشته باشم (با وجود همه احتمالاتی که براش وجود داره- همونطور که برای من و بقیه آدم ها وجود داره).

نمی دونم تو چطور باید به موضوع نگاه کنی که استرس های بیهوده رو از خودت دور کنی. اما می دونم راهش رو پیدا می کنی.

معیارهات رو درست انتخاب کن و درست بسنجش. اما اسیر خیالات منفی ای که می دونی نمی تونی ازشون دفاع کنی نشو.

[بی نهایت]

سلام عزیزم
شاید تجربه من به دردت بخوره.
من هم خواستگارهای زیادی داشتم بعضی مواقع دو تا با هم، مواردی بود که شش ماه پروسه آشنایی طول می کشید ولی قلبم اوکی نمی داد، همه موارد که بررسی می کردم قابل قبول بود ولی قلبم صد درصد اوکی نبود.

تا اینکه همسرم اومد خواستگاریم توی همون جلسه اول که برام صحبت کرد آنچنان اطمینان قلبی بهش پیدا کردم که تمام نقاط ضعفی که ازش می دیدم برام مهم نبودن.

ما زندگی مون رو شروع کردیم و الحق در همه شرایط کنارم بوده.
زندگی مون فراز و نشیب زیادی داشته و متاسفانه حتی خیانت را هم تجربه کردم. اون هم به بدترین شکل ممکن‌.

اما به کمک هم تونستیم اون ماجرا رو مدیریت کنیم. گرچه هر دومون خیلی از اون ماجرا آسیب دیدیم. ولی زندگی مون ادامه داره اون هم با یک نمره قابل قبول.

با توجه به تجربه خیانتی که در زندگی دیدم ولی هنوز هم هر دومون عاشق هم هستیم و برای خوشحالی همدیگه هر کاری می کنیم.و حتی بعد از اون ماجرا بچه دار شدیم.

زندگی خیلی پیچیده تر از این حرف هاست که بخواهیم با یک خیانت پرونده اش را ببندیم.

به هر حال خیانت برای خیلی ها تابوعه، در صورتی که مساله روز جامعه ما هست و اصلا ربطی به سن و سال و مذهبی بودن یا نبودن وزشت و زیبا بودن و .... نداره.

برای رخ دادن خیانت خیلی فاکتورها دخیل هستند، و خیلی از اونها از دست ما خارجه.
موردی که برای ما پیش اومد یک خانمی بود که همسرش معتاد به شیشه بود، و اون خانم کارگر همسرم بود، همسرم از سر خیرخواهی درگیر مشکلات کارگرش می شه، کارگری که از همسرم بزرگ تر بود و دختر دم بخت داشت و همسرم تازه 30 سالش بود.
من در مقابل اون خانم یک حوری بودم برای همسرم. من 28 ساله بودم و اون زن 40 ساله و به خاطر مشکلاتی که داشت خیلی بیشتر به نظر می رسید. به کمک همسرم از همسرش جدا می شه و همسرم برای حمایت بیشتر اون زن رو به عقد خودش در می یاره. 5 سال این ماجراها طول می کشه.

می خوام بگم سن و زیبایی که تو برات دغدغه شده نمی تونه یه دلیل قطعی برای خیانت باشه.
از خیانت برای خودت یه تابو نساز، میشل حرف خیلی خوبی زد، سعی کن با این قضیه به عنوان یک مشکل که ممکنه توی زندگیه هر کسی پیش بیاد کنار بیای. فعلا روی انتخابت تمرکز کن، از آینده هیچ کس خبر نداره.
توانایی های این آقا را نگاه کن.

زمانی که اون ماجرا ما برای من رو شد و زندگی ما دچار بحران شد همزمان ما یک ورشکستگی وحشتناک را هم تجربه کردیم و مزاحمت هایی که اون خانم توی زندگی ما به وجور می آورد، درسته من از خودم خیلی انرژی گذاشتم، البته با مشاوره هایی که گرفتم، ولی از حق دور نشم همسرم هم کم نیاورد و پای من و این زندگی ایستاد.

تو باید این رو بررسی کنی به هر حال انسان ممکنه خطا کنه، اون خطا ممکنه خیانت باشه، اما آیا اون آقا اونقدر توانایی داره که بتونه سربلند از اون مشکلات بیرون بیاد؟ یا نه آدمیه که جا را خالی می کنه و تو رو تنها می ذاره؟

[فکور]

سلام گیسو کمند عزیز
خوشحالم که دوباره اینجایی
ان شاالله بهترین انتخاب رو انجام بدی

گیسو جان، ازدواج پروسه پیچیده ایه که البته خودت بهتر از من می دونی
سعی کن بدون در نظر گرفتن احساست بررسی کنی
همه چیز رو کاملا منطقی

الان زوم کردی روی اختلاف سن
به نظرم شاید باعث بشه از موارد مهمتری باز بمونی

بهت پیشنهاد می کنم از نظرات یک مشاور حتما استفاده کن
حالا شده اینترنتی یا تلفنی

در مورد اختلاف سن
دایی من از زنداییم کوچکتره
البته هیچکدوم سابقه ازدواج قبلی نداشتن
ولی به نظرم خوب و خوشبختن

البته گاها زندایی میگه من اگه برگردم عقب این ازدواج رو انجام نمیدم و با کسی کوچکتر از خودم ازدواج نمی کنم
اون میگه علتش حرفهای اطرافیان هست که گاها به گوشم رسیده و منو آزار داده در حالی که من هم موقعیتهای ازدواج دیگه داشتم و به خاطر اخلاق دایی، باهاش ازدواج کردم
راستم میگه
حتی خواستگار پزشک هم داشته
خانوادش داییم رو دوست داشتن و به خواستگاریش جواب مثبت دادن
دوست برادرش بوده

ولی به نظرم در کل هیچ دو نفری مثل هم نیستن

فقط چیزی که بگم اینه که تنها چیزی که هرگز به نظرم اتفاق نمی افته خیانت داییم به زنداییم هست
من ارتباطی بین اختلاف سن و خیانت نمی بینم

به نظرم خیانت به کیفیت رابطه و به محجوب بودن فرد مربوطه حالا اسمش رو ایمان نمیذارم منظورم متعهد بودن فرد هست

و البته به افرادی که در مسیر اون قرار می گیرن بعضی زنها واقعا حیله گر هستن و مرد باید خیلی محکم باشه در دامشون نیفته

الان کسی رو سراغ دارم که با داشتن یک زن جوان بسیار زیبا و دو بچه، باز هم دوست دختر داره و به خانمش هم گفته همینه که هست

برای بررسی همه موارد حتما مشاوره بگیر و فقط روی این یه مورد زوم نکن که بقیه موارد از نظرت پنهان بمونه

[gholam1234]

به نظرم خیانت به کیفیت رابطه و به محجوب بودن فرد مربوطه حالا اسمش رو ایمان نمیذارم منظورم متعهد بودن فرد هست

و البته به افرادی که در مسیر اون قرار می گیرن بعضی زنها واقعا حیله گر هستن و مرد باید خیلی محکم باشه در دامشون نیفته

این جمله، به نظرم حق مطلب رو برای خیانت ادا کرد. اگه حوصله داری سریال the affair رو هم ببین. ولی بقول فکور خیلی زوم کردی روی خیانت

[باران13]

سلام خانم گیسو کمند، آرزوی حال خوب و شنیدن خبرهای خوش برات دارم


اول از همه بهت بگم من اگه تو جیبم یه الماس 10 گرمی حمل کنم خیلی خیلی بیشتر استرس دارم تا یه گونی شن بگیرم رو دوشم، من درکتون می کنم، آدم وقتی یکی رو دوس داره خیلی براش باارزش میشه اون آدم، این احساس ترس طبیعی، من نمیخام طومار بنویسم یه کتابی هست خیلی بهت می تونه کمک کنه به نام زندگی شجاعانه از برنه براون daring greatly, Brene Brown


مکمل بودن
ببین تو یه بار ازدواج کردی و تا اونجایی که من متوجه شدم اون ازدواج نکرده، بزار از خودم مثال بزنم، من قبلا یکی رو خیلی دوست داشتم که سابقه یه عقد ناموفق داشت، یادم بهش گفتم من دوست دارم چراغ ها رو خاموش کنم زیر نور شمع باهات غذا بخورم، بهم می گفت این کارا برام تازگی نداره، شوق من رو نداشت، من فقط یه مثال موردی زدم، تا حالا دقت کردی به خواسته هاش، آیا کارهایی که براش شوق داره واسه تو هم شوق داره؟

خوشحال باشی