به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 46
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دلم نمیخواد تنها برم خونه مادرشوهرم

    سلام.
    من 30 ساله و همسرم 32 سالشه.
    ما مدت خیلی کوتاهی هست که عقد کردیم. حدوداد 3 ماه و من کمتر از 10 بار تاحالا رفتم منزلشون.
    و متاسفانه هر بار در نبود همسرم، مورد عنایت از سمت مادرشون قرار گرفتم!!!
    ولی تا الان هیچ چیز به همسرم نگفتم و نادونی مادرش رو بخشیدم و زدم به حساب سادگیش.
    کلا هم دوس ندارم تایمی رو که با همسرم سپری میکنم درگیر مسائل خاله زنکی باشم، دوس دارم از لحظات لذت ببرم و فقط در مورد خودمون حرف بزنیم.

    مادرشون ایندفعه در حضور ایشون در غالب شوخی و خنده منو شستن و پهن کردن.
    من اونجا خیلی خونسردیمو حفظ کردم.
    ولی بعدش که اومدم خونه خیلی دمغ شدم.
    مادرشون در واقع حرفی رو نقل قول از خاله همسرم گفتن.

    همسرم گفتن اصلا چنین چیزی رو خالشون نگفتن.
    منم از همسرم خواستم دفاع بی جا نکنن چون واقعا به من حس عدم امنیت روحی و عاطفی دست میداد.
    منم خواستم زشتی کار مادرشون رو بگم، مستقیم نگفتم مادرت چرا اینطوری گفت.
    گفتم بازگو کردن این حرف کار جالبی نبود.

    اون شب همسرم خیلی خسته بود و دوس نداشتم ادامه پیدا کنه.

    ولی روز بعدش طاقت نیاوردم و دوباره مطرح کردم و قلبم اونقدر شکسته بود که وقتی بهم زنگ زد همون اولش گریم گرفت.
    همسرم فکر کرد من چرا انقدر ناراحت شدم و میگفت این چیزا ارزش ناراحتی نداره.
    من خیلی سر بسته گفتم که اولین بار نبود.
    ایشون گفتن دیگه چه چیزایی بود.
    منم گفتم بیخیال و دوس ندارم خودمون رو درگیر کنیم.
    ایشون گفت هرچی شد به من بگو حتما.

    ولی من دوس ندارم.
    من از روز عقد تاحالا سعی کردم همیشه جویای احوال خانوادش باشم، به پدرش زنگ میزدم احساس کردم مادرش حسودی میکنه، به ایشون هم جداگانه زنگ میزدم.
    خواهر همسرم که خودش باعث و بانی وصلت ما بود، یک ماه سراغی ازم نگرفت ولی من بازم بهش پیام دادم.
    من هفته ای یه بار عصر سر میزدم، دو هفته یک بار هم برای شام.

    از روز جمعه تاحالا نه دیگه سر زدم، نه زنگ.
    دوس ندارم.
    تو دوران پی ام اس هستم، خیلی رنجور و عصبی هستم.
    دلم نمیخواد برم ببینمشون و چیزی بارم کنن.
    نمیدونم همسرم پرسید چرا نرفتم این هفته چی باید بگم.
    به همسرم تاکید کردم در مورد اون قضیه بهشون چیزی نگه که دامن زده نشه به قضیه

    خیلی همسرم دوسم دارم، همه جوره هوای منو داره، شغل سختی داره، اصلا دلم نمیاد درگیر مسائل خاله زنکیش کنم.

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام بر شما
    سؤالاتی دارم لطفا جداگانه پاسخ بدید؛

    ۱. چه رفتاری، چه حرفایی از طرف مادر همسرتون شما رو آزار میده؟ یک نمونه از آزاردهنده ترینش رو برای ما شرح بدید.

    ۲. معمولا این حرف ها بی مقدمه گفته میشه یا نه بدنبال صحبت های شما یا رفتارهای شما بیان میشن؟

    ۳.ارتباط خانواده شما با خانواده همسرتون چگونه هست؟


  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ۱.آزار‌ دهنده ترینش این بود که گفت فلانی گفته از وقتی پسرت ازدواج‌ کرده چقد بداخلاق شده، در حالی که همسرم قبلا خودش بهم گفته بود خیلی خوشحالم که باهات ازدواج‌ کردم و از وقتی اومدی تو‌ زندگیم‌ خیلی خوش اخلاق شدم با خانوادم.
    اون فلانی هم که ازش حرف زدم خاله همسرم‌ هستن که بینشون بنا به دلایلی وابستگی هست که من نه تنها با این موضوع مشکلی نداشتم، حتی به شوهرم‌‌ توصیه کردم از این به بعد باید حواس هر دومون بیشتر بهش باشه.

    ۲.کاملا بی مقدمه گفته میشه.
    مثلا یهو‌ میگن وای چقدر پارچه گرون شده، میدونی اون پارچتو فلان تومن برات خریدیم، منم ازش‌ تشکر کردم و گفتم ممنون که رنگی‌ رو‌ خریدین که من خیلی دوس‌ داشتم و چقد زحمت کشیدین و ...

    ۳.کاملا محترمانه،‌ من تاحالا باهاشون صمیمی نشدم، کلا از‌ صمیمی شدن در هر رابطه ای بدم میاد ولی اونقدرا خشک و رسمی نیست، باهم میگیم و‌ میخندیم.


    کلا از‌ ایشون خیلی انرژی منفی میگیرم و همش در حال ناله هستن، همسرم هم گفته بهم که خانوادش این مدلی هستن و چیزای منفی رو‌ بولد میکنن.
    من در طی سه ماه برای اولین بار تو عمرم بهم ریختگی هورمونی داشتم که همش ناشی از استرس هایی بود که مادرشون بابت یه مریضی کوچیک همسرم بهم وارد کردن.
    که من در یه گفتگوی‌ محترمانه با همسرم در میون گذاشتم و ایشون گفتن که خانوادشون این مدلن‌ و منم‌ دیگه‌ حواسم رو جمع کردم که استرس بیخود نگیرم .

  4. 2 کاربر از پست مفید نیکی 69 تشکرکرده اند .

    زن ایرانی (چهارشنبه 02 مهر 99), سحر بهاری (سه شنبه 01 مهر 99)

  5. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    وقت بخیر
    تکنیکی در روانشناسی مطرح به نام عروسک بچگی
    این تکنیک به این صورت هست که در کودکی شما بزرگترین ناراحتی این بود که عروسکتان چیزیش بشود
    بعدا که بزرگتر شدید نمراتتان خیلی مهم میشود در صورتی که الان که بهش فکر میکنیم میبینیم خیلی هم بد نبود و ما به اقتضای سنمون مشکل رو بزرگ میکردیم
    از انجا که شما مشخصه که انسانی فهیم هستید
    بهتره همونجور که تا الان برخورد کردید بازم اینگونه باشید
    شاید صحبت مادر همسرتان ناراحتی که بعد از حرف ایشون براتون بوجود میاد بعد از ١٠ ٢٠ سال اصلا مهم نباشه برای شما و این فکرا الکی باشد
    همانطور که اشاره کردید زندگی شما با همسرتان مهم تر از این مسایل است

  6. 4 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 18 مهر 99), نیکی 69 (سه شنبه 01 مهر 99), زن ایرانی (چهارشنبه 02 مهر 99), سحر بهاری (سه شنبه 01 مهر 99)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لطف دارید.
    بله کاملا حق با شماست.
    ما چون از خانوادشون خیلی تعریف و‌ تمجید شنیدیم که آدمهای بی آزاری هستن تا الان همه چیزو به حساب سادگی و مظلومیت زده بودم ولی چون منم انسان هستم یکم دلم چرک شد.
    شاید اگه دوران پی ام اس نبود، زود فراموش‌ میکردم.
    ولی امروز انقدر‌ عصبی بودم که دلم‌ میخواست شوهرمو ببینم و همه چیزو با جیغ از اولش تا الان تعریف کنم.
    ولی شوهرم انقد آدم خوب و سنگین و مودبی هست و همش به فکر‌ خوشحالیه منه که واقعا شرمم میاد حتی یه ایراد کوچیک از خانوادش بگیرم،‌ چون مطمئنم ناراحت میشه، هم به خاطر اینکه هر آدمی روی خانوادش تعصب داره هم اینکه قطعا نمیتونه اون مشکل رو حل کنه و از اینکه من آزار میبینم ناراحت میشه.

    قطعا نمیتونه مادرش ۶۰ سالشو‌ توجیه کنه جلو‌ من نباید انقد انرژی منفی بده، شاید اون بنده خدا حتی ندونه انرژی منفی و مثبت چیه.

    خیلی دلم میخواد بدونم تا چه حد باید شوهرمو‌ در جریان بعضی چیزا بزارم.
    چه جوری بهش بگم دلم‌‌ نمیخواد مگر در شرایط خاص اونجا تنها باشم.

  8. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم لازم هست نکاتی رو بشما توصیه کنم؛

    * سعی کنین خانواده ی همسرتو رو بشناسین.
    شما بتازگی عقد کردین و باید مدتی رو هم صرف شناخت خانواده ی همسرتون کنین، اینطور میتونین علت رفتارها یا حرف های اونها و بسترهای تحریک رو شناسایی و حذف کنین.

    * نوع کلام و رفتار شما بسیار مهم هست.
    این خوب هست که با همسرتون صحبت میکنید اما نباید به شکایت های مداوم از خانوادش، ابراز همراه جیغ و گریه و ... بی احترامی به اونها و... همراه باشه.
    نحوه ی صحیح گفتگو با همسرتون میتونه انتقال دهنده ی پیام کامل شما به ایشان باشه. البته اینو لحاظ کنین همسر شما نقشی در این جریانات ندارن و نباید این دلخوری ها ایشان رو بین خانوادش و شما قرار بده.
    نحوه ی صحیح انتقال پیام به همسر ، گفتگوی مؤثر هست ... یعنی ؛

    * رفتار گرم و‌ صمیمی
    * انتخاب زمان مناسب برای گفتگو
    * سخن روشن و‌ بدور از ابهام
    * استفاده از کلماتی مثل ( عزیزم )_ ( جانم ) و... بجای صدا زدن اسم همسر یا تو
    * فکر کردن روی مسئله ای که میخواین بیان کنین
    * جدا کردن مسائل غیر ضروری برای گفتگو
    * خلاصه گویی و عدم پر حرفی
    * خوب گوش دادن به حرف همسر
    * تقویت تماس چشمی
    * مدیریت احساسات
    * استفاده از کلمات و جملات مثبت در ارتباط با خانواده همسر
    * تشکر و قدردانی از زحمات یا تلاش های فرد مقابل و خانوادش
    * توجه به لحن و تن صدا خود
    * قرار گرفتن در فضای مناسب و آرام
    * عدم سرزنش، توهین، تمسخر، مقایسه و ... همسر و خانوادش
    * تقویت اعتماد بنفس خود
    و...

    * تعیین وقت قبلی برای مهمانی
    یعنی شما با اینکار جلوی ناراحتی احتمالی رو میگیرین و باعث میشین میزبان با اطلاع از آمدن شما آماده پذیرایی باشه. علاوه ی بر اون اینکار باعث حفظ احترام میشه و دربرنامه های شخصی طرفین اخلالی ایجاد نمیشه.

    * درنظر گرفتن باید و نبایدهای خانوادگی
    شما وارد خانواده ی جدیدی شدین که شاید قوانین خاصی برای رفت و آمد و نحوه ی ارتباط در این دوران داشته باشن و از زاویه ی دیگری به مسائل نگاه کنن. این رو میتونین از طریق گفتگو با همسرتون متوجه بشین.

    * ارتباطتون رو‌ کم کم تقویت کنید و انتظارات فست فودی نداشته باشین
    شما اوایل ازدواجتون هستین و باید مسیری رو برید و مورد اعتماد خانواده ی همسرتون قرار بگیرید و بتونن شما رو بعنوان عضو جدید بپذیرن .
    مادران، خواهران و ... آقای داماد حساس و نیازمند زمانی هستن تا به پذیرش برسن، این صبوری و مهر شما رو میطلبه.

    * ذره بین دستتون نگیرین
    اگر شما بخواین تمام حرف ها و رفتارهای خانواده همسر مخصوصا مادرش رو بررسی کنین قطعا به مواردی میرسین که بنظرتون نادرست و آزاردهنده میاد. دیگران رو در کنار تفاوت ها، نوع بیان خواسته ها، میزان ادراک و آگاهی های اونها و ... ببینید .
    مثلا ما از دو نفر ( در سن یکسان ) یک انتظار مشخص رو نداریم.

    مطالب بیشتری به ذهنم رسید برای شما ارسال میکنم


    ویرایش توسط سحر بهاری : سه شنبه 01 مهر 99 در ساعت 22:38

  9. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    نیکی 69 (چهارشنبه 02 مهر 99)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    دوست عزیز پیامتون رو خوندم یاد رفتارهای مادر همسرم افتادم که همیشه در حال ناله و ناراحتی بودن. حرفهای کنایه دار و با منظور، با اینکه انتخاب خودشون بودم از بعد عروسی هر دختری که میدیدن یا میدونستن با من دوست هستن میگفتن که ما میخواستیم بریم خواستگاریشون و ...، منم مثل شما حوصله حرفهای خاله زنک نداشتم و فقط سکوت میکردم ولی متاسفانه ظرفیتم فقط پنج سال دوام داشت و ارتباطم رو بعد از بی احترامی به خونواده م کلا قطع کردم. بنظرم اگه میتونی به حرفهاشون فکر نکن اگه نمیتونی بی محلی کن که من نتونستم از بی محلی جواب بگیرم، شاید اگه بلد بودم مستقیم ناراحتیم رو بیان کنم به این نقطه نمیرسیدم.

  11. کاربر روبرو از پست مفید زن ایرانی تشکرکرده است .

    نیکی 69 (چهارشنبه 02 مهر 99)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوستان بابت راهنمایی های ارزشمندتون.


    خانم سحر بهاری
    من هم دقیقا پروتکل های خونشون رو‌ رعایت میکنم، وقتی میبینم نمیرم‌ سراغی نمیگیرن، برام مفهوم این رو داره تمایل به رفت و آمد ندارن و سعی میکنم کم برم و سنجیده و با اطلاع قبلی توسط همسرم برم.

    ذره بین رو‌ خیلی موافق هستم چون خودم احساس میکنم دفعه پیش که رفتم داشتم این کارو میکردم.
    من حتی پوشش اونا رو تو خونشون رعایت میکنم‌ فقط‌ برای احترام.

    دیشب با همسرم بودم و هرچقدر فکر‌ کردم دیدم نه این آدم و‌ رابطمون انقدر ارزشش بالاست که اصلا دلم نمیخواد حتی یک ثانیه‌ش هم‌ به ناراحتی به خاطر حرفا و کارای خانوادش بگذره.

    زن ایرانی ممنون که تجربه‌تون برام گفتین.


    مشکل منم که این روزا خیلی بهش فکر میکنم اینه که بازم حرکتی انجام دادن همونجا ابراز ناراحتی محترمانه بکنم یا نه؟
    مثلا تو همین مثالی که تو پست بالاتر زدم میگم ای کاش یه واکنش خیلی کوچیک و محترمانه مبنی بر ناراحت شدنم نشون میدادم.

    از یه طرفی دوس ندارم آدمی باشم که بقیه ازم بترسن و در حضورم استرس بگیرن.
    از یه طرف دوس دارم حد و حدود رو رعایت کنن.

    کلا خیلی گیجم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید نیکی 69 تشکرکرده است .

    زن ایرانی (چهارشنبه 02 مهر 99)

  14. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    _ شما بعد از ازدواج باید بسیاری از رفتارهای خانواده همسرتون رو اصلا نبینین، برخی حرف هاشون رو نشنیده بگیرین و نسبت به موارد مختلف که سبب تنش و ناراحتی بیشتر میشه بی اهمیت باشین... تا جایی که ممکن هست مسائل رو برای همسرتون بازگو نکنین و اگر خیلی ناراحت شدین سربسته بیان کنین و شرح ماوقع نکرده و ادامه ندین.

    _ برای پیشگیری از ایجاد چنین موقعیت هایی شما چند راه دارید. اول اینکه در منزل این عزیزان تا زمانی حضور داشته باشید که همسرتون تشریف دارن ( مثلا اگر همسرت از خونه بیرون میره برای خرید بگو منم پام کمی خشک شده باهات میام بلکه قدمی بزنیم ) , یعنی حتی الامکان سعی کنید تنها نمونید مگر در مواقع ضروری . اگر همسرتون حضور ندارن برنامتون رو طوری تنظیم کنین که ایشان اون زمان حضور داشته باشن.


    تذکر ۱
    زمانی که همسرتون نیستن و مورد آزار زبانی قرار میگیرین میتونین با جواب های کوتاه مثل ( بله یا خیر ) پاسخ بدین و یا در جواب حرف هاشون سکوت کنین, بهیچ عنوان وارد درگیری لفظی نشین.
    بحث رو. عوض کنین تا فرصت آزار زبانی رو از دست بدند.
    میتونین ازشون تعریف کنین و این تعریف هم جلوی همسرتون و هم در برابر خودشون باشه تا اونها در زمان تنهایی درباره حرف ها و عملشون بیشتر فکر کنن.

    تذکر ۲
    شما نیاز دارین؛
    * سوژهای جدید و خوب برای فکر کردن پیدا کنین.
    * روی زندگی دو نفره خودوتون تمرکز کنین.
    * افکار منفی رو از خودتون رو‌ مهار کنین. ( رجوع به مقالات سایت )
    * حساسیت های خودتون رو نسبت به شنیده ها, رفتارها کاهش بدین.
    * مسائلی رو که باعث ناراحتی شما شده, هر کدومش رو با یک جریان مثبت, اتفاق خوب یا داشته های ارزشمندتون کمرنگ کنین.
    * گرفتار جزئیات نشین.
    * افکار مثبت روجایگزین افکار منفی کنین.
    * به مسائلی که مانع خوشبختی و حال خوب شماست, بی اعتنا باشین.

    تذکر ۳
    در زندگی مشترک راه حل برخورد با چنین موقعیت هایی فقط اجتناب نیست.
    بلکه بکارگیری روشهای تعاملی سازنده است← (رجوع به مقالات سایت)

  15. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    نیکی 69 (چهارشنبه 02 مهر 99), زن ایرانی (چهارشنبه 02 مهر 99)

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظرم نشان دادن ناراحتی با جملات محترمانه بهترین راه هست
    من هم در فامیل همسرم خیلی اهل خودخوری بودم یعنی فکر می کردم آقای x یا خانم y اگر حرفی زد و منو ناراحت کرد و من چیزی بهش نگفتم خودش بعدا می شینه فکر می کنه و بعدا سعی می کنه از دلم دربیاره
    ولی هیچ وقت اینجوری نشد
    من فقط به عنوان یه آدم پوست کلفت که هرچی بهش میگن بازم ظاهرا عادی رفتار می کنه شناخته شدم

    همسرم خیلی خیلی کم برخوردهاشون رو می دید چون من یه مواقعی مجبور بودم بدون همسرم منزل مادرشوهرم باشم
    یه بچه کوچیک داشتم و همسرم یه شهر دیگه بود و منزل مادرشوهرم توی شهر محل تحصیل من
    مادرم اینا هم یه شهر دیگه

    همسرم می گفت اگر برای بچه پرستار بگیری مادرم ناراحت میشه برو خونه مادرم اینا

    خلاصه که شرایط خاصی بود
    ولی الان می بینم که آدم اگه همون موقع یه حرف محترمانه به ذهنش بیاد و بگه، دیگه بعدش تا چند ماه اون دلخوری رو با خودش حمل نمی کنه

    فقط محترمانه
    من متاسفانه مغزم هنگ می کنه و بیشتر وقتها نمی دونم چی بگم که از حالت کاملا طلبکار تبدیل به یک آدم کاملا بدهکار نشم و همچنان حق با من باشه

    به نظرم خودت بتونی یه دفاع محترمانه داشته باشی بهتره تا اینکه همسرت رو قاطی ماجرا کنی

    و اینکه شما به نظرم اصلا مجبور نیستی تنهایی بری خونه مادرشوهرت
    با همسرت برو
    مواقعی که ایشون هست

    مواقع دیگه رو هم تلفنی احوالپرسی کن

    و چیزهایی که تا الان اتفاق افتاده رو ببخش
    به قول خودت اونها یه پسر متین و موقر تربیت کردن و تحویل شما دادن
    پس بالاخره تا حدی هم حق گردنت دارن
    انقدری هست که بتونی گاهی گذشت کنی
    ویرایش توسط فکور : چهارشنبه 02 مهر 99 در ساعت 11:39

  17. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    نیکی 69 (چهارشنبه 02 مهر 99), زن ایرانی (چهارشنبه 02 مهر 99), سحر بهاری (جمعه 04 مهر 99)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.