به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array

    آیا درمانی برای کابوسهای شبانه وجود دارد؟

    سلام دوستان

    مدت زمان زیادیه شاید بیشتر از یک سال هست که هر شب کابوس میبینم.

    خوابهای تاریک و سیاه, گم شدن, کشته شدن هر چیزی که در زندگیم ازش ترس داشتم را هر شب در خواب میبینم.

    جدیدا حتی جاهای را که دوست داشتم و خاطره خوب هم ازش داشتم و دارم را هم در حالت وحشت میبینم. مثلا یکی از اقوام باغ بزرگی داشت که وقتی بچه بودیم انجا بازی میکردیم حقیقتا برای من جای خاطره انگیز و زیبایی بود که خیلی دوستش داشتم و دارم ولی جدیدا خواب میبینم که تو اون باغ گم شدم یا دخترم گم شده جوری که وقتی در بیداری بهش فکر میکنم هم حالم بد میشه.

    به روانشناس هم مراجعه کردم که چند تا تکنیک ارام سازی ذهن با مدیتیشن و قرص خواب اور برام تجویز کرده. ولی واقعا دلم میخواد مثل قبل باشم.

    مشکلات و اضطراب و استرس را مدتهاست که دارم منحصر به این یکی دوسال نیست به همین دلیل فکر میکنم شاید دلیلش چیز دیگه ای باشه.

    کسی در زمینه میتونه به من کمک کنه؟

  2. 2 کاربر از پست مفید آنه ماری تشکرکرده اند .

    Pooh (یکشنبه 09 شهریور 99), مدیرهمدردی (یکشنبه 09 شهریور 99)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام چهار سؤال از شما دارم، لطفا پاسخ بدین؛

    ۱. شما بعد از عمل به دستورات وضعیتتون چطور هست؟
    ۲. یکسال پیش از چه زمانی این کابوس ها شروع شد؟
    ۳. برای درمان اضطرابتون زیر نظر بودین یا نه؟
    ۴. کابوس ها معمولا چه زمانی از شب شروع میشن؟

  4. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (یکشنبه 09 شهریور 99), آنه ماری (جمعه 07 شهریور 99)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    سلام سحر عزیز

    1. مدیتیشن روی استرسم تاثیرش خوب بوده ولی روی خوابم تاثیری نداشته.اما قرص خواب را هر وقت میخورم دیگه خوابی نمیبینم یا اصلا یادم نمیمونه که چی دیدم. ولی فقط چند روز خوردم چون ترسیدم معتاد بشم به خوردنشون.
    در حقیقت دلم میخواد مثل قبل خواب راحت داشته باشم نه به زور قرص.

    2.یشتر از یک سال پیش که رابطم با همسرم به اوج اختلافاتش رسید. اون زمان همسرم خودش اعتراف کرد که با کسی ارتباط داره و بهش هم علاقه داره. اون موقع به خاطر اصرارهای من تا پای طلاق رفتیم ولی خانوادش خیلی مخالفت کردن و اونم بخاطر خانوادش نظرش عوض شد. تلاشهای منم دیگه فایده نداشت چون خانواده خودم هم شروع به مخالفت کردن.از اون زمان بالاجبار با هم زندگی میکنیم(. این جمله را خودش چندین بار گفته)ولی هیچ ارتباطی بینمون نیست یعنی طلاق عاطفی. از همون زمان کابوسهای من شروع شدن هر شب و هرشب.

    اگرچه موضوع همسرم برام حل شده حقیقتا احساسی بهش ندارم که از روابطش ناراحت بشم ولی کابوسهای من تموم نشدن. گاهی وقتها چند روزی راحتم ولی بعد دوباره شروع میشن.

    3.بله بیشتر از یک ساله که ماهی دوبار پیش روانشناس میرم از همون اول هم فلوکستین مصرف میکنم. البته اول یه داروی دیگه مصرف میکردم ولی چون خیلی سرگیجه میگرفتم با فلوکستین تعویضش کرد. اضطراب و استرسم خیلی بهتر شده ولی هنوز هست.

    4.کابوسها نزدیک به صبحه اخرهای خوابم. یعنی وقتی از خواب میپرم نزدیک به زمانیه که دیگه باید بیدار بشم.

  6. 2 کاربر از پست مفید آنه ماری تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (یکشنبه 09 شهریور 99), سحر بهاری (جمعه 07 شهریور 99)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    عزیزم شما باید مسئله ی عاطفیتون رو حل کنین. تابحال برای اون مشورتی بصورت تخصصی گرفتین؟
    اگر نه آیا میتونین بصورت خصوصی از مشورت های سایت بهره مند بشین؟


  8. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (یکشنبه 09 شهریور 99), آنه ماری (شنبه 08 شهریور 99)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    ممنون سحر جان

    اگر منظورتون از مسایل عاطفی همسرم هست که اون یه موضوع تموم شدست برای من. یک زمانی خیلی تلاش کردم ولی متاسفانه سیستم شوهر من برای یک ادم متاهل ساخته نشده. اصلا معنی تعهد را نمیفهمه.


    بگذریم. سحر جان چیزی که برای من سوال شده اینه که درسته چند ماه اول بعد از اون اتفاقات بدجور اسیب روانی خوردم و اضطراب و استرس شدیدی بهم وارد شد ولی بعد از اون تونستم خودمو جمع کنم .

    الان استرس و اضطرابم خیلی کم شده حقیقا ارامشی که الان دارم خیلی بیشتر از قبل از اون اتفاقه.کارهای همسرم دیگه ازارم نمیده یعنی اصلا اون را به عنوان همسر حساب نمیکنم که بخواد ازارم بده.

    خیلی از مسایلی که یک عمر ازشون وحشت داشتم سرم اومد و رفت و فهمیدم که اصلا ترسناک نبودن.

    الان نگرانی ها و ترسهام خیلی خیلی کمتر شده.
    پس چرا هنوز کابوس میبینم ؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید آنه ماری تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (یکشنبه 09 شهریور 99)

  11. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    عزیزم کابوس هایی که شما میبینید پیام هایی از جانب ضمیر ناخودآگاه شما هستن. که در صحنه هایی، در قالب هایی رخ میدن تا شما رو به واکنش مناسبی سوق بدن.

    مثلا توی خواب در حال فرار هستین ، گم شدین، همه جا تاریکه ، دخترتون گم شده و ... اینها همه پیام هایی داره و نمادهایی از اتفاقات بیرونی زندگیتون هستن که احساسات منفی رو ایجاد میکنن و شما رو هول میدن بسمت تصمیمات درست و حل و فصل مسائلی که برای زندگیتون مطرح هست، همون مسائلی که راه فرار و مواجهه نشدن رو براشون انتخاب کردین.

    نمادها رو در زندگیتون پیدا کنین و در نتیجه از این خواب ها رمز گشایی کنین. برای همین میگم اجازه بدین برخی مسائل بررسی بشن و از اونها حل نشده، نگذرین.

    شما به ترس هاتون اشاره کردین و یا ترس هایی که برای ما نگفتین، باید با اونها مواجه بشین و اونها رو حل کنین، باید صدمات روحی رو متوقف کنین و قدم در راه بهبود و حل ماجرا بگذارین.

    اگر قدم برداشتین ضمیر ناخوداگاه شما متوجه اقداماتتون شده و کم کم کابوس های شما کمتر و حتی قطع خواهند شد.
    اگرچه استرس هم در کنار ضربات روحی و عوامل دیگر میتونه دلیل کابوس های شبانه باشه.

    بنظرم درمانتون رو زیر نظر متخصص پیگیری کنین و اون رو خودسرانه قطع نکنین. قطع خودسرانه برخی داروها در هر بیماری باعث بروز مشکلات بیشتری خواهد شد.

    اگر مقدور هست بصورت خصوصی در سایت مشورت بگیرین تا انشالله این موارد رو برطرف کنین.

  12. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (یکشنبه 09 شهریور 99), آنه ماری (یکشنبه 09 شهریور 99)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    ممنون سحر جان

    حرفهاتون کاملا درسته. روانشناسم هم همین حرفهای شما را میزنند.

    به قول شما من دارم فرار میکنم از ترسهام ولی فرارم فایده ای نداره . در هر صورت اونها بر میگردن حتی شده به صورت کابوس.

    سحر جان من قبلا از این سایت مشاوره تخصصی گرفتم. در حقیقت خیلی جاها رفتم و با خیلی ها صحبت کردم ولی فایده ای نداشته.

  14. 2 کاربر از پست مفید آنه ماری تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (یکشنبه 09 شهریور 99), سحر بهاری (یکشنبه 09 شهریور 99)

  15. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    خواهش میکنم
    حتما توصیه های خوبی دریافت کردین، اما...
    فکر میکنین چقدر در عمل به توصیه ها و قدم برداشتن هاتون موفق بودین؟


  16. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (یکشنبه 09 شهریور 99), آنه ماری (یکشنبه 09 شهریور 99)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    سحر جان من بهار سال 96 از این سایت مشاوره خصوصی گرفتم.

    اون زمان بخاطر اینکه همسرم و زندگیم را هنوز دوست داشتم وهنوز امیدوار بودم که میشه تغییری در اوضاع داد اتفاقا خیلی با پشتکار و دقیق توصیه ها را عمل میکردم هم توصیه هایی که از این سایت گرفتم هم از دیگر روانشناسها.

    حتی با یک روانشناس که روحانی هم بود و هم دکتر هلاکویی هم صحبت کردم.این دو نفر را اسم اوردم که بگم با اینکه دو روانشناس از دو قطب مختلف بودن ولی هر دو یه نظر داشتن.

    ولی همسرم واقعا ناامیدم کرد.من هر قدمی بر می داشتم سعی میکرد دورتر بشه. مثلا رابطه جنسی برام خیلی مهم بود و چیزی بود که اصرار داشتم حتما باشه ولی اون به هر دلیلی از زیرش در میرفت.

    به بهانه های بی خود اتاقش را جدا میکرد.زود میخوابید بهانه میاورد. و خیلی اتفاقهای بد دیگه ای افتاد که حتی اقوامشون هم متوجه شدن که با شخص دیگه ای رابطه داره.

    کم کم استرسم شدید شد از هر اتفاقی مضطرب میشدم. اعتماد به نفس و عزت نفسم سقوط کرد به قدری از لحاظ روحی فشار بهم بود که در چند ماه تغییر وزن شدیدی کردم.

    اگر ادم قوی تری بودم یا اعتماد به نفس بالاتری داشتم شاید میتونستم توصیه ها را ادامه بدم ولی واقعا دیگه قدرتش را نداشتم.

    دیگه به این نتیجه رسیدم که این منم و اون هم اونه دو تا ادم عاقل وبالغ 39 ساله که دیگه تغییر دادنشون کار راحتی نیست.

    به همین دلیل فقط دیگه به خودم چسبیدم که خودم را تقویت کنم. به قول شما از مشکلاتم فرار کردم.

    البته این را هم بگم که همه مشاورها توی تمام حرفهاشون این نکته بود که تغییر دادن همسرت کار راحتی نیست.

    سحر جان مثلا رابطه جنسی یکی از همون ترسها بود که همیشه میترسیدم و نمیخواستم باور کنم که همسرم با زن دیگه ای هم رابطه داشته باشه برای همین با همه فشارها سعی میکردم همسرم را راضی نگه دارم و این رابطه را حفظ کنم.

    ولی الان مدتهاست که دیگه رابطه جنسی نداریم هم من و هم اون دیگه هیچ تمایلی به هم نداریم.

    ومطمعن هستم که همسرم با شخص دیگه ای رابطه جنسی داره واگر چه تونستم این موضوع را برای خودم حل کنم و بهش بی تفاوت باشم.

    ولی به قول شما ضمیر ناخوداگاه من هنوز هم در عذابه.این عذاب را چه جور میشه تمام کرد؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید آنه ماری تشکرکرده است .

    Pooh (یکشنبه 09 شهریور 99)

  19. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    ممنون از توضیحاتت

    ضمیر ناخودآگاه شما به اقناع کافی نرسیده و برای تموم شدن این کابوس ها باید سعی کنین مسئله ی زندگی مشترکتون رو حل کنین.
    در صورتی میشه ضمیر ناخودآگاه رو اقناع کرد که تصمیمی در کار باشه و به درستی اون اطمینان داشته باشین. ( در اینصورت اگر ضمیر ناخودآگاه اقناع نشده باشه شما با ضمیر ناخودآگاهتون مذاکره میکنین و بر اساس شواهد و مدارک قوی اون رو قانع میکنین )

    اما الان شما هم همسر دارین و هم ندارین! این بلاتکلیفی و سرکوب نیازهای زنانه و... اسمش تصمیم درست نیست، بلکه رها کردن و فرار هست.

    قبلا اگر یادتون باشه در تاپیکتون درخواستی داشتین مبنی بر تصمیم درست... و اینکه به مهارت هایی اساسی اشاره شد ( برگردین بخونین ) . باید ببینیم شما چقدر اونها رو مطالعه کردین و بهش پرداختین و این باعث میشه در نهایت وقتی قوی شدین بدنبال حل مسئله باشین.

  20. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    آنه ماری (پنجشنبه 13 شهریور 99)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.