ما هممون دنبال ساختن یک گذشته ی باشکوهیم که در اون بخودمون افتخار کنیم، اما این یک افسانه ی ذهنی هست.
هیچکسی قادر به ساختن گذشته ی باشکوه نیست، اما مهارت هایی که پیدا میکنه و بیشتر میفهمه میگه بذار برم تو گذشته و اونو دستکاری کنم. اما نمیشه چون دستش بهش نمیرسه و یچزی هست که رخ داده.
درست مثل کسی که نقاشی کشیده و نقاشیش تمام شده ، اما راضی نیست. هی میخواد بره با رنگای جدید یه رنگی در بیاره که نقاشیش رو زیباتر کنه و نمیتونه.
بعد این کار باعث میشه تمام تابلوها و بوم های سفید پیش روی خودش رو نبینه!!!
میگه نه اونو درست کنم ، اینام درست میشن...هر کی بیاد منو ببینه از اونجا منو میبینه ... اصلا اینطور نیست
راه این هست « من گذشتمو باید ببخشم. »
قدم در دنیای پذیرش...
علاقه مندی ها (Bookmarks)