به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 شهریور 02 [ 02:50]
    تاریخ عضویت
    1396-5-06
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    5,232
    سطح
    46
    Points: 5,232, Level: 46
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 29 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کنترل زندگی ما بوسیله ی والدین همسرم

    سلام
    من 30ساله و همسرم 36 ساله هستیم.نه سال هست که ازدواج کردیم و بچه نداریم. خودم شاغلم و همسرم شغل آزاد دارند. ایشون خیلی آدم پرتلاشی هستن و درآمد خوبی دارند. مشکلی که هست شراکت ایشون با برادرهاشونه، باقی برادرها تلاشی برای انجام شغلشون ندارن و فقط در درآمد سهیم هستند اما همسر من، هر روز باید سرکار برود و اگر یک روز سرکار نرود برادرها و همینطور والدین همسرم ایشان را بازخواست می کنند.
    من بعد از ازدواج به دلیل شرایط شغلی خودم و همسرم به شهر ایشون رفتم، علاوه بر اینکه خانواده ایشون توی اون مقطع زمانی احترام زیادی برای بنده قائل بودن. اما پس از مدتی از رفتن من به اون شهر، به رخ کشیدنها و توقعاتشون شروع شد دائم زندگی خواهرشوهرها به رخم کشیده میشد و اگر هم به منزل هر کدام از آنها می رفتم، توقع از بنده این بود که در حد مادر خانواده دلسوز باشم و به همه کاری رسیدگی کنم. دفعات و زمان رفتنم را کم کردم. اما همسرم،بنده رو با تهدید به نیامدن به خانه پدرم، هفته ای یک مرتبه به اجبار به منزل مادرشون می بردن. که مرتبه آخر توهینهای زیادی از مادر همسرم به دلیل کم رفتن به منزلشان شنیدم، سکوت کردم ولی فردای آن روز به منزل پدرم رفتم و اصرار کردم که خانه ام باید در شهر خودمان باشد. فاصله بین شهر ما و همسرم حدود 30 دقیقه راه است. پدر ایشان علی رغم نارضایتی شان، با اصرار من راضی به انتقال منزلمان به شهر من شدند و همسرم هر ظهر و گاها نیز شبها در منزل مادرش میماند. ما غیر از آخر هفته ها، در طول هفته یک با دوبار همدیگر را می بینیم.
    علی رغم درامد بسیار خوب همسرم ما هنوز موفق به خرید یا ساخت منزل نشده ایم و اینکه همسرم مازاد درآمدشان را برای شروع شغل دیگری سرمایه گذاری میکنند که این شغل نیز با برادرهای دیگرشان، که همگی متاهلند و منزل مسکونی از محل درآمد مشترکشان خریداری کرده اند، بصورت شراکتی است و این شراکت خواسته ی پدر همسرم است. بنده هر چه تلاش میکنم نمیتوانم همسرم را از این شراکت بازدارم و مشکل دیگر اینکه با رفتن از شهر همسرم تاثیر پذیری همسرم از خانواده اش بسیار زیاد شده و با اینکه سعی بنده بر اینست که محیط خانه را در زمان حضور ایشان در منزل دوستانه و شاد نگه دارم ایشان بسیار سرد و بهانه گیر برخورد میکنند و از لحظه ورود به خانه دنبال بهانه گیری برای قهر هستند و گاها بحثی را شروع کرده، خودشان قهر میکنند و به منزل مادرشان برمیگردند.
    همسرم نیازهای زندگی مرا برطرف میکند اما نه بگونه ای که نیاز به هزینه کردن از پس انداز خودم نباشم. در نبود من همیشه حامی من است اما فکر کردن به جفاهایی که خانواده اش در حقم کردند و او به دلیل رودربایستی چیزی به خانواده اش نگفت و این شراکتی که نه او توان به هم زدنش را دارد و نه من دیگر توان تحملش را، و عمری که از هر دوی ما در حال تلف شدن است. نمیدانم جدایی صلاح هست یا خیر؟

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    این موضوع شراکت همسرتون بنظرم باید بر عهده ی خودش بگذارین تا تصمیم رو خودش بگیره. اینکه سختی های این شراکت رو ببینه و تصمیم به ادامه یا تمام کردن اون داشته باشه. اجازه بدید به عنوان یک فرد بالغ حریمی داشته باشه و خودش به نتیجه برسه...( اگر شما از نظر مالی تأمین میشین و اگر مشکل حادی با هم ندارین. )

    _ از طرفی باید ببینیم شما تا چد در مسائل مالی منزل سهیم هستین ( در اینمورد توضیح بدین )

    _ و اینکه شما بواسطه شغلتون چند ساعت در روز بیرون از منزل هستین؟



    درباره ی شراکت های خانوادگی باید محتاط تر رفتار کرد، چون چگونگی ارتباط های خانوادگی هم متأثر از این مسئله خواهند شد.

    مسئله ی بعدی اشتباه خود شماست، یعنی مدیریت غلط رابطه با خانواده همسر.

    اگر ایشان تأثیر پذیر تر شدن و رفتارهاشون تغییر کرده و اگر کمتر همدیگر رو میبینین بدلیل فاصله ایست که خودتون بین همسر و خانواده اون ایجاد کردین.

    این اشتباه سبب کشش بیشتر همسرتون به خانوادش و دافعه بین دو نفرتون شده، شما اگر از سمت خانواده شوهرتون براتون ناراحتی پیش می آمد بهتر بود بجای صرف انرژی و شکایت به همسر تمرکزتون رو از مسئله بردارید و با روش های مختلف مسائل رو حل کنین و انرژی خودتون رو برای ترمیم و تحکیم رابطه بین خودتون بکار ببرید.

    باید سعی کنین؛

    * خانواده ی همسرتون رو بهتر بشناسین، یعنی بررسی تک تک افراد و سپس پیدا کردن راه صحیح برای ارتباط سالم

    * احترام گذاشتن به خانواده همسر مخصوصا والدینشون.
    این نکته رو بپذیرین که اگرچه همسرتون برای شما شوهر و مرد زندگی هست اما برای پدر و مادرش همون پسر بچه هست که نگرانشن، در قبالش احساس مسئولیت میکنن، میتونن ازش درخواست هایی داشته باشن و ... . پس به نیازها و تفکرات اونها تا حد امکان احترام بگذارین و این رو بمعنی از دست دادن همسرتون ندونین ( باید نگرشتون به مسئله تغییر پیدا کنه )

    * شنونده باشین، تا شنیده بشین!
    شنونده ی خوبی برای سخنان همسرتون باشین تا حدی که این جرأت رو داشته باشن که بتونن بدون نگرانی از سرزنش، تمسخر، توهین و در کل تنش تمامی آنچه که در ذهنشون هست در محیطی آرام صحبت کنن و نیازهاشون رو تعریف کنن و همچنین نگرانی از عکس العمل شما نداشته باشن.)
    این هم بر میگرده به اینکه شما تحمل خودتون رو بیش از پیش بالا ببرین و آرامش و صبر رو اولویت خودتون قرار بدین. شنونده بودن کم کم به گفتگوی مؤثر کشیده میشه و میتونین برای هم از نیازهاتون بگین، از مشکلاتتون، از دغدغه هاتون...
    _ برای مسئله ی صبر و آرامش مقالات سایت رو بخونید.

    * برای رابطه با خانواده همسرتون برنامه ریزی داشته باشین.
    در قدیم مردم چند خانواده در یک خانه زندگی میکردن و آدم های سالم و شادی در اون محیط ها پرورش پیدا میکردن. برای این مهم باید منصف باشین یعنی خودتون رو جای همسرتون بگذارین، باید دیدتون رو تغییر بدین، باید آستانه تحملتون رو رو بالا ببرین و...

    * همسرتون رو بین خودتون و خانوادش قرار ندین، اشتباهی که اکثر خانم ها انجامش میدین و نتیجه دلخواه رو هم نمیگیرن! و از طرفی ایشون رو در موقعیت هایی که نیاز هست دربارش گفتگو کنین، قرار ندین.

    _خونه ی پدرم رفتم و اونجا فلان درخواست رو کردم، یعنی موقعیتی که همسرتون رو مجبور به پذیریش کردین نه به خواست قلبی خودشون باشه و در نتیجه باب حرف و حدیث رو باز گذاشتین. ( نارضایتی پدرشوهر )

    * زمان های پر تنش رو برای گفتگو انتخاب نکنین و از طرفی فضای نقد رو بوجود بیاین. اگر در خانه ی خودتون فضای نقد و بررسی بوجود نیاد، همواره مکان ها و افرادی دیگر آماده نقد شما و پیچیدن نسخه ی زندگیتون هستن.

    * صمیمیت و اعتماد سازی بهترین کاری هست که میتونین در ارتباط با همسرتون انجام بدین تا زندگی خصوصی شما متأثر از نظرات نادرست دیگران نشه. (همون مبحث شنیدن و گفتگو )


    ویرایش توسط سحر بهاری : پنجشنبه 09 مرداد 99 در ساعت 20:36

  3. 3 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 09 مرداد 99), Mvaz (پنجشنبه 09 مرداد 99), دوران آرامش (پنجشنبه 09 مرداد 99)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 شهریور 02 [ 02:50]
    تاریخ عضویت
    1396-5-06
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    5,232
    سطح
    46
    Points: 5,232, Level: 46
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 29 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سحر بهاری عزیز
    ممنون از راهنماییتون

    این موضوع شراکت همسرتون بنظرم باید بر عهده ی خودش بگذارین تا تصمیم رو خودش بگیره. اینکه سختی های این شراکت رو ببینه و تصمیم به ادامه یا تمام کردن اون داشته باشه. اجازه بدید به عنوان یک فرد بالغ حریمی داشته باشه و خودش به نتیجه برسه...( اگر شما از نظر مالی تأمین میشین و اگر مشکل حادی با هم ندارین.
    من این مسئله رو از ابتدای زندگی به عهده خودشون گذاشتم. اما هر چه بیشتر پیش میریم انگار این کلاف در هم تنیده تر میشه و روابط کاری و شراکتها مستحکم تر. میدونم که همسرم هم از این شرایط راضی نیست. چون اصلا بچه نمیخواد و مدام دنبال راهی برای مهاجرت هست، من فکر میکنم به این دلیل که نمیتونن مخالف حرف پدرشون چیزی بگن. میخوان به بهانه مهاجرت، مسئولیت زندگی برادرهاشون رو از دوششون بردارن.

    _ از طرفی باید ببینیم شما تا چد در مسائل مالی منزل سهیم هستین ( در اینمورد توضیح بدین )
    هزینه های شخصی خودم مثل آرایشگاه و لباس و گاها مایحتاج منزل وقتی که ایشون نیستن رو خودم میپردازم. و مابقی پولم رو با نظر ایشون هزینه میکنم. زمین میخرم یا ماشین و... برای خودم یا ایشان. چون تمایل ندارم درامد من با حسابهای مشترک ایشان یکجا شود، درآمدم را در حسابی جداگانه پس انداز میکنم و بعد با نظر خودشان صرف میکنیم.

    و اینکه شما بواسطه شغلتون چند ساعت در روز بیرون از منزل هستین
    تایم کاری من چهار روز در هفته و از ساعت8 صبح تا ساعت 2 بعدازظهر است

    درباره ی شراکت های خانوادگی باید محتاط تر رفتار کرد، چون چگونگی ارتباط های خانوادگی هم متأثر از این مسئله خواهند شد.
    بله قطعا، به همین دلیل فقط به تازگی به پدر همسرم فهماندم که از این بیش از حد کار کردن همسرم رضایت ندارم.


    مسئله ی بعدی اشتباه خود شماست، یعنی مدیریت غلط رابطه با خانواده همسر.

    اگر ایشان تأثیر پذیر تر شدن و رفتارهاشون تغییر کرده و اگر کمتر همدیگر رو میبینین بدلیل فاصله ایست که خودتون بین همسر و خانواده اون ایجاد کردین.

    این اشتباه سبب کشش بیشتر همسرتون به خانوادش و دافعه بین دو نفرتون شده، شما اگر از سمت خانواده شوهرتون براتون ناراحتی پیش می آمد بهتر بود بجای صرف انرژی و شکایت به همسر تمرکزتون رو از مسئله بردارید و با روش های مختلف مسائل رو حل کنین و انرژی خودتون رو برای ترمیم و تحکیم رابطه بین خودتون بکار ببرید.
    در مدتی که در شهر همسرم زندگی میکردیم آنقدر روابط من و همسرم خوب بود که فکر نمیکردم کسی بتواند جای مرا برای او پر کند. که این تحکیم رابطه با کلی تمرین از جانب من و ایشان پیش آمده بود. اما در آن زمان رفت و آمد ایشان به منزل مادرشان کمتر بود و هر بار که میخواستند بروند علی رغم عدم تمایل بنده، مرا نیز همراه میبردند. بی حرمتی ای که از آنها دیدم آنقدر عرصه را بر من تنگ کرد که چاره ای جز بازگشت به شهر خودم نمیدیدم. تحت فشار روانی بسیار زیادی این تصمیم را گرفتم. علاوه بر این فکر میکردم اگر مکان منزلمان را تغییر دهم شاید پدر و برادرانش به فکر بیفتند که او هم خانواده ای دارد و نظم و ترتیبی در سر کار رفتنشان حاصل شود و بدین وسیله زمان بیشتری را کنار همسرم باشم. متاسفانه در این مورد علی رغم اینکه چندین سال رفتارهای ناشایست بسیاری از خانواده همسرم دیدم و تحمل کردم، و شاید به دلیل فشار ناشی از غربت و تنهایی، عواملی که باعث ناراحتی در بنده میشد را دوستانه به مادر همسرم گوشزد کردم که این موضوع سبب جبهه گیری آنها در مقابل بنده شد.



    خانواده ی همسرتون رو بهتر بشناسین، یعنی بررسی تک تک افراد و سپس پیدا کردن راه صحیح برای ارتباط سالم
    * احترام گذاشتن به خانواده همسر مخصوصا والدینشون.
    این نکته رو بپذیرین که اگرچه همسرتون برای شما شوهر و مرد زندگی هست اما برای پدر و مادرش همون پسر بچه هست که نگرانشن، در قبالش احساس مسئولیت میکنن، میتونن ازش درخواست هایی داشته باشن و ... . پس به نیازها و تفکرات اونها تا حد امکان احترام بگذارین و این رو بمعنی از دست دادن همسرتون ندونین ( باید نگرشتون به مسئله تغییر پیدا کنه )
    بعد از گذشت اینهمه سال تک تک اعضای خانواده ایشان رو به درستی میشناسم، با شناختی که بنده دارم فکر میکنم مقدار زیادی خودشیفتگی در آنها نهادینه است که برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب، علی رغم اینکه نمونه های زیادی در این رابطه از آنها دیده ام، از ارائه مثال در این مورد خودداری میکنم، اما اعتراف میکنم قابلیت برخورد درست با انسانهای خودشیفته را ندارم و معمولا در برخورد با چنینی شخصیتهایی، برای جلوگیری از طولانی شدن تنشها رابطه را قطع میکنم. من هیچگاه مانع دیدن یا احترام گذاشتن همسرم به والدینش نشده ام و معتقدم اگر همسرم به راحتی بتواند محبتهای مادرش را فراموش کند و سراغ من بیاید، قابلیت این را دارد که روزی مرا نیز فراموش کند. واقعا هیچگاه هیچ بی احترامی، حتی به کوچکترین اعضای خانواده آنها نداشته ام. و حتی در همه زمینه ها تمام سعیم بر این بود که با حداکثر توانم به آنها در هر زمینه ای کمک کنم.


    شنونده باشین، تا شنیده بشین!
    همسرم معمولا توی خونه زیاد صحبت نمیکنن. با اینحال خانواده اش معتقدن که وقتی با من هست بیشتر حرف میزنه و قبراق تر هست. و معمولا هم شنونده خوبی برای من هست. و غیر از مورد خانواده اش که انگار رودربایستی شدیدی با والدینش داره، در مورد مشکلات دیگه ام شدیدا حمایتم میکنه.

    برای رابطه با خانواده همسرتون برنامه ریزی داشته باشین
    حقیقتا در مورد این موضوع چیزی نمیدونم. برنامه ریزی من بر مبنای خوشامدگویی و روی خوش پذیرفتن من هست. اگر با روی خوش بپذیرند که هر کسی باشد رفت و آمد را می پذیرد. دفعه آخر که همسرم مرا بازهم به اجبار به آنجا برد آنقدر بلای بدی سرم آوردند که تا یک هفته ناراحت و گرفته و تحت فشار روحی بسیار شدیدی بودم بطوری که بعد از آن همسرم هم دیگر تمایلی به بردن من ندارد.
    و اینکه متاسفانه من آستانه تحمل بالایی ندارم، پس از آخرین برخوردشان داروی اعصاب مصرف میکنم و اینکه ببخشید، الان دوره فرق کرده است. من فکر میکنم وقتی کسی برای دختر خودش خوشبختی آرزو میکند باید فکر کند که آیا مقدمات خوشبختی دختر دیگران را هم فراهم کرده است؟

    همسرتون رو بین خودتون و خانوادش قرار ندین
    سعیم بر همین بوده، اما ممکن هست که جاهایی خطایی کرده باشم. اما واقعا مادرش را دوست داشتم، و برایش احترام قایل بودم. حتی همین الان با اینهمه مشکلاتی که برایم ایجاد کردند اگر بتوانم کاری برایشان انجام دهم دریغ نمیکنم. حداکثر تلاشم را برای ایجاد صمیمیت میکنم، در مواقع خستگی و ناراحتی درکش میکنم حتی از مشکلاتی که خانواده اش برایم ایجاد کردند صحبتی نمیکنم اما متاسفانه چون همسرم بیشتر وقتش را در شهر خودشان هست و به دلیل فشار ناشی از کارش دائم دنبال مقصر برای تخلیه ی فشارهای روحی اش میگردد و مقصر را در قضاوت بین من و خانواده اش پیدا میکند. و مسلما چون من کنارش نیستم مقصر شناخته میشوم و در بازگشت رفتار خوبی با من ندارد. علی رغم برخوردهای نابجایش، تمام سعیم را در جلب دوباره اعتماد ایشان میکنم و اکثرا موفق میشوم، اما باز پس از یک رفت و برگشت به شهرشان موقع آمدن به منزل باز هم رویه قبلی را دارد. و بازهم کنار آمدن من و بهبود روابط...، البته گاهی هم موفق به بهبود رابطه نمیشوم که این موضوع انرژی روانی بسیار زیادی از من میگیرد و مرا از مطالعات روزانه ام که برایم بسیار مهم است باز میدارد.


    باز هم ممنون از راهنماییتون، منتظر راهنمایی های بیشتر شما هستم





    ویرایش توسط دوران آرامش : پنجشنبه 09 مرداد 99 در ساعت 21:52

  5. 2 کاربر از پست مفید دوران آرامش تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 09 مرداد 99), سحر بهاری (جمعه 10 مرداد 99)

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    خواهش میکنم، متشکرم

    بنظرم شما مشکلی با همسرتون ندارین و اگر مسائل کاری و خانوادگی همسرتون رو وارد ارتباطتتون کنین و مدیریتی نداشته باشین در واقع مرتکب اشتباه بزرگی شدین.

    اینکه در انتهای پست اول به جدایی اشاره کردین یعنی نیاز دارین به آگاهی هایی برسین و مهارت هایی رو بیاموزین و در برابر مشکلاتی که ممکن هر خانواده ای با شدت یا ضعف درگیرش باشن، زندگی مشترکتون رو به خطر نندازین.

    اون مثال هایی رو که در رابطه با شناخت خانواده ی همسرتون بود و نگفتین رو لطفا بنویسین و بگین در مواجه با اون موقعیت ها چگونه عمل کردین.



  7. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    دوران آرامش (جمعه 10 مرداد 99)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 شهریور 02 [ 02:50]
    تاریخ عضویت
    1396-5-06
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    5,232
    سطح
    46
    Points: 5,232, Level: 46
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 29 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سحر بهاری عزیز
    متشکرم که با دقت مطالبم رو خوندید و نظرتون رو اعلام کردید

    بنظرم شما مشکلی با همسرتون ندارین و اگر مسائل کاری و خانوادگی همسرتون رو وارد ارتباطتتون کنین و مدیریتی نداشته باشین در واقع مرتکب اشتباه بزرگی شدین.
    بله من به تنهایی با همسرم مشکلی ندارم و حتی دو طرف خیلی هم از رابطه مان راضی هستیم اما گذشت سالها و فشارهایی که از خانواده ها و اطرافیان به بنده وارد میشود، از جهت خانه و بچه نداشتن، توانایی ادامه راه را از من گرفته. خیلی سعی کردم به خودم بقبولانم که مسائل کاری ایشان به خودشان مربوط است اما فکر میکنم ضربه ای که از کوتاهی و رودربایستی ایشان، به من و فرزندان آینده ام وارد میشود جبران ناپذیر است. ایشان اجازه خرید منزل حتی در شهر خودم را هم به بنده نمیدهد. و من فکر میکنم اینهمه تلاشی که ایشان دارد باید مایه ی آرامش من و پس اندازی برای فرزندم در آینده میشد نه صرف عیش و نوش برادران و خانواده شان، و در نهایت هم ماحصل زحمات همسر من هست که بین همه برادرزاده هایش و فرزندان من به طور یکسان به ارث خواهد رسید.
    و واقعا این من نیستم که مسائل خانوادگی ایشان را وارد زندگی میکنم، شاید بنده بصورت نقد زمانی که ایشان در آرامش هستند و جو صمیمی برقرار است در مورد رفتار اشتباه خودش یا خانواده اش محترمانه چند جمله ای صحبت کنم. اما معمولا در این مورد کوتاه صحبت میکنم چون ایشان سریعا جبهه میگیرند، به هیچ عنوان خطاهای خانواده اش را نمیپذیرد و رفتارهای خانواده مرا با دلایل پیش پا افتاده ای مورد نقدهای تندی قرار میدهد.مجموعا همیشه قصد دست پیش گرفتن را دارد. اما میدانم در حضور او هیچکس از اعضای خانواده اش حق بدگویی از مرا ندارد و درصورت وقوع هم به همین تندی از من دفاع میکند.
    در منزل هم اوقاتی که ایشان هستند سعی بر بهبود روابط دارم و سعیم بر اینست که با عشق او را روانه شهرشان کنم، در طول زمانی که در شهرشان هست از طریق تماس یا فضای مجازی کاملا با ایشان در ارتباطم، اما هنگام برگشتن، انگار ایشان با دنیایی از کینه و بهانه جویی به منزل می آیند.
    قصدم از این گفته ها این است که انگار ایشان روابط خانوادگی را وارد ارتباطمان می کنند.

    اینکه در انتهای پست اول به جدایی اشاره کردین یعنی نیاز دارین به آگاهی هایی برسین و مهارت هایی رو بیاموزین و در برابر مشکلاتی که ممکن هر خانواده ای با شدت یا ضعف درگیرش باشن، زندگی مشترکتون رو به خطر نندازین.
    بله احتمالا به دلیل ضعف خودم هست که حرف از جدایی میزنم. شاید به این دلیل که تمام تلاشم را برای هدایت زندگی ام در مسیر معقول کرده ام و نتوانستم موفق شوم. دیگر راهی به ذهنم نمیرسد، به مادر همسرم هم نارضایتی ام را از این شراکت گفتم و دلیل فرزند نخواستن پسرش را هم توضیح دادم میدانم ایشان هم حرفهای بنده را به همسرشان انتقال داده اند. اما پدر همسرم باز هم بر این شراکت اصرار دارند.

    اون مثال هایی رو که در رابطه با شناخت خانواده ی همسرتون بود و نگفتین رو لطفا بنویسین و بگین در مواجه با اون موقعیت ها چگونه عمل کردین.
    شاید گفتن این حرفها درست نباشد اما تعریف های بیش از حدی که از خوب بودن خودشان میکنند، که علی الخصوص همسرم تمامی این حرفها را پذیرفته و مادر و خواهر هایش را بهترین میداند و به هیچ وجه حاضر به پذیرش خطاهایشان نیست. من هیچ واکنشی در قبال تعریفهایشان از خودم نشان نمیدهم. همیشه بهترین قسمت هر چیز را برای خود برمیدارند و حق خود میدانند ( خوراک یا جای خواب در مسافرت یا هر چیز دیگری) و اگر عروس خانواده یا غریبه ی دیگری بخواهد در این زمینه مثل خودشان رفتار کند ساعتها پشت سر او از بی فکری و خودخواهی اش صحبت میکنند. که در این مورد هم بنده سعی میکنم به گونه ای رفتار کنم که منجر به بدگویی پشت سر من نشود. از زیبایی شان و پوستشان و مهربانیشان و ... دائم تعریف میکنند.
    موقع خرید جهیزیه ی بنده، والدین همسرم مانع از خرید چند قلم از اجناسی که بنده قصد خریدشان را داشتم شدند و گفتند که بی استفاده است. اما دقیقا همان اجناس را برای جهیزیه دخترشان خریداری کردند و بعد از آن دائما به جهیزیه ی ایشان افتخار میکنند، که بهترین جهیزیه را برده، خودش زیباترین و باشعورترین و با تحصیلات (ایشان فوق دیپلم کامپیوتر داشتند و شاغل نبودند) و ... است. لیاقت شوهر خوبش و جهیزیه ای که همراهش کردیم را دارد و ....
    مطالب در این زمینه بی شمار است اما صحبت کردن از این مطالب بسیار برایم سخت است، چون بنده به هیچ وجه انسان مادی ای نبودم و همینطور فکر میکنم صحبت کردن در این موارد منزلت خودم را هم کاهش میدهد. اما غربت و تنهایی ای که جز این خانواده در آن شهر کسی را نداشتم، باعث شد آنقدر به این رفتارهای زشت بی پایانشان فکر کنم که اکنون حتی هنگام یادآوریشان نیز حالم دگرگون میشود و دستانم میلرزد...

    منتظر راهنمایی های گرمتان هستم

  9. کاربر روبرو از پست مفید دوران آرامش تشکرکرده است .

    سحر بهاری (جمعه 10 مرداد 99)

  10. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array

    خواهش میکنم
    ببینید اگرچه همسر شما زحمت بیشتری رو متحمل میشن و شما این رو حس میکنین اما باید در نظر داشته باشین که همسرتون و برادرهاشون شاید بینشون توافق هایی و مسائلی باشه که شما کاملا از اونها خبر ندارین. اینکه همسرتون در این کار مسئولیت پذیر تر و توانا تر هست یک امتیاز مثبته و ایشون هم حتما سود و زیانش رو در نظر میگیره.

    وقتی شما نظرتون رو میدین مطمئنا همسرتون متوجه میشه نگرانش هستین یا از معایبی آگاهش کردین، اما وقتی برای بار چندم مطرح میکنین طرف مقابل ممکنه برداشتش این باشه که فلانی من میخوام بین تو و خانوادت تفرقه ایجاد کنم، شراکتت رو بهم بزن و ...!

    از طرفی اگر شما ناراحت هستین چرا خونه نمیخریم یا نمیذاره خونه بخرم اون بر میگرده به توافقات اولیه شما بر سر مسائل مالی و درآمدهاتون.

    مثلا اشاره کردین زمین یا ماشین میخرم... میتونین زمینتون رو بسازین. البته جای دیگری اشاره به مهاجرت کردین شاید همسرتون نمیخوان اینجا سرمایه ای جا بگذارن که اینم باید توجه کنین و در این خصوص از برنامشون مطلع بشین.

    در انتها توصیه میکنم تمرکزتون رو از مسائل زیر بردارین؛

    * برادرها و زندگی هاشون
    * تفکر و نگرانی بیش از حد روی مسائل مالی
    * رفتارهای خانواده همسر


    _ اونها هر چه که هستند و هر تفکری و رفتاری که دارن برای خودشونن و شما زندگی مستقلی دارین که مسائل خارج از اون باید پشت درب بسته ی خانه ی شما بمانند و تنها عکس العمل شما باید لبخند و صبر باشه.
    _ درباره ی فاصله ای که بین شما و همسرتون پیش آمده بنظرم میتونین هفته ای یکی، دو روز ( از تعطیلی هاتون ) رو هم شما برید اون شهر! هم تجدید دیدار ( با خانوادش ) کنین و هم با همسرتون در حد یک تفریح بیرون باشین و خوش بگذرونین.
    شما باید پیشنهاد بدین که میخوام پدر و مادر رو ببینم احوال پرسی کنم، اومدی اینجا با هم بر میگردیم . وقتی میخواین منزلشون برید به همسرتون بگین نگه دار شیرینی بخرم، میوه بخرم .
    این کارها باعث میشه هم اونها در رفتارشون تجدید نظر کنن و همسرتون هم کم کم به تعادل برگردن.
    از طرفی قرار نیست تا ابد بمونین، اون روز بشین دختر خونه و هیچ ایرادی نداره.
    توصیه میکنم ارتباط خودتون با همسرتون رو تقویت کنین و جای خالی رو خالی نگذارین. پاییز پیش حوضی دیدم که پر از جلد چیپس و پفک و برگ و ... بود. وقتی توی حوض خالی از آب و ماهی باشه جاش رو چیزای دیگه پر میکنن...
    _ بچه دار شدن مسلتزم آمادگی هست، شاید الان همسرتون در شرایط خوبی نیستن به این قضیه مهم فکر کنن، این مسئله نیاز به گفتگو داره. زمینه های یک گفتگوی مؤثر رو فراهم کنین.


  11. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    دوران آرامش (شنبه 11 مرداد 99)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 شهریور 02 [ 02:50]
    تاریخ عضویت
    1396-5-06
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    5,232
    سطح
    46
    Points: 5,232, Level: 46
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 29 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تشکر از لطف شما که باز هم صمیمانه مرا راهنمایی میکنید.

    ببینید اگرچه همسر شما زحمت بیشتری رو متحمل میشن و شما این رو حس میکنین اما باید در نظر داشته باشین که همسرتون و برادرهاشون شاید بینشون توافق هایی و مسائلی باشه که شما کاملا از اونها خبر ندارین. اینکه همسرتون در این کار مسئولیت پذیر تر و توانا تر هست یک امتیاز مثبته و ایشون هم حتما سود و زیانش رو در نظر میگیره.

    بله همسر من توانایی اداره چندین شغل رو همزمان دارن. اما این باید یک امتیاز برای زندگی من به همراه داشته باشد که متاسفانه باعث ضرر هم شده، دیگران رعایت نمیکنند و بی حساب خرج میکنند و در عوض همسر بنده که دلش برای زحماتش میسوزد، برای جلوگیری از کاهش میزان پس اندازشان و آسیبهای احتمالی، قصد ساخت یا خرید خانه ندارد. بارها نارضایتی همسرم را از این شراکت دیده ام که در منزل از بی فکری و بی حساب خرج کردن برادرهایش صحبت میکند اما نمیتواند در مقابل پدرش نارضایتی اش را ابراز کند. و در صورت ابراز هم پدرش با چند جمله، حس خانواده دوستی همسرم را تحریک میکند و بحث را فیصله میدهد. یک دلیل عدم اقدام همسرم برای ساخت منزل هم همین پدرش است. همسرم بدون اجازه پدرش کاری نمیکند و منتظر است پدرش دستور ساخت یا خرید منزل را بدهد، که ایشان هم فکر میکنم اصلا به این موضوع فکر نمیکنند.


    وقتی شما نظرتون رو میدین مطمئنا همسرتون متوجه میشه نگرانش هستین یا از معایبی آگاهش کردین، اما وقتی برای بار چندم مطرح میکنین طرف مقابل ممکنه برداشتش این باشه که فلانی من میخوام بین تو و خانوادت تفرقه ایجاد کنم، شراکتت رو بهم بزن و ...!
    بله فکر میکنم همین حس را دارد، علی رغم اینکه بارها به او گفته ام که من فقط به فکر زندگی خودمان هستم پس تو هم فقط به فکر زندگی خودمان باش. اما ایشان متاسفانه به دلیل حس خانواده دوستی که هر روز با رفتن به منزل مادرش تقویت نیز میشود در مقابل من جبهه میگیرد. در عین اینکه میدانم قلبا از این شراکت ناراضی است.



    از طرفی اگر شما ناراحت هستین چرا خونه نمیخریم یا نمیذاره خونه بخرم اون بر میگرده به توافقات اولیه شما بر سر مسائل مالی و درآمدهاتون.


    مثلا اشاره کردین زمین یا ماشین میخرم... میتونین زمینتون رو بسازین. البته جای دیگری اشاره به مهاجرت کردین شاید همسرتون نمیخوان اینجا سرمایه ای جا بگذارن که اینم باید توجه کنین و در این خصوص از برنامشون مطلع بشین.


    توافق اولیه ی ما بر این بود که من هیچ هزینه ای در زندگی نپردازم و از لحاظ مالی به میل خودم رفتار کنم، بله من چند زمین در شهر ایشان و خودم خریداری کرده ام. اما قصد ساخت منزل را ندارم، چون سه برادر ایشان با درامد ایشان صاحب خانه و زندگی آنچنانی شده اند و هر کدام یک یا دو بچه دارند. بخصوص در شهر ایشان که هیچ آرامش روانی ای ندارم، اما تمایل برای خرید منزلی در شهر خودم دارم که همسرم، تحت تاثیر خانواده اش، اجازه نمیدهد.
    قصد ایشان بر این است که یک زندگی مرفه برای سه برادرش در اینجا ایجاد کرده و با هزینه ی بنده مهاجرت کنیم.
    متاسفانه ایشان قصد به همراه آوردن هیچ سرمایه ای را ندارند. کاملا در جریان برنامه های ایشان هستم.

    در انتها توصیه میکنم تمرکزتون رو از مسائل زیر بردارین؛

    * برادرها و زندگی هاشون
    * تفکر و نگرانی بیش از حد روی مسائل مالی
    * رفتارهای خانواده همسر

    _ اونها هر چه که هستند و هر تفکری و رفتاری که دارن برای خودشونن و شما زندگی مستقلی دارین که مسائل خارج از اون باید پشت درب بسته ی خانه ی شما بمانند و تنها عکس العمل شما باید لبخند و صبر باشه.
    سحر جان چندین سال هست که ذهنم را از فکر کردن به این مسائل منحرف میکنم اما هیچ تغییری در زندگی ام حاصل نمیشود. میدانم که پول همه چیز نیست، اما رفاه و داشتن ذهن آرام لازمه ی داشتن امید به زندگی است. من بهای فکر نکردن به این مسائل را باید با تلف شدن بی حاصل بهترین سالهای عمرم و شنیدن طعنه های اطرافیان در مورد بی عرضگی همسرم بپردازم .


    _ درباره ی فاصله ای که بین شما وهمسرتون پیش آمده بنظرم میتونین هفته ای یکی، دو روز ( از تعطیلی هاتون ) رو هم شما برید اون شهر! هم تجدید دیدار ( با خانوادش ) کنین و هم با همسرتون در حد یک تفریح بیرون باشین و خوش بگذرونین.
    شما باید پیشنهاد بدین که میخوام پدر و مادر رو ببینم احوال پرسی کنم، اومدی اینجا با هم بر میگردیم . وقتی میخواین منزلشون برید به همسرتون بگین نگه دار شیرینی بخرم، میوه بخرم .

    محل کار من در شهر همسرم است و هر روز رفت و آمد میکنم. و فشار کاری من آنقدر زیاد است که واقعا پس از 4 روز کار چند روز نیاز به استراحت دارم در غیر اینصورت بدن ضعیفی دارم و به سرعت بیمار میشوم. علاوه بر فشار کاری، خستگی ناشی از رفت و آمد هم مرا بیشتر از پای در میآورد. اما از این به بعد سعی میکنم یک روز در هفته را کنار ایشان بگذرانم. مضاف بر اینکه بنده در نود درصد مواقع دست خالی به منزل مادر همسرم نمیروم اما همانطور که در پست اولم هم اشاره کردم در منزلشان انتظار کمک کردن از عروس بسیار زیاد است اما خستگی دخترانشان را به خوبی درک میکنند. بارها اتفاق افتاده که همه دخترهایشان در منزلشان در حال صحبت با هم یا استراحت بوده اند اما مادر همسرم بنده یا عروسهای دیگر را به کار واداشته است. اصلا ملاحظه ی خستگی عروس یا بیماری اش را نمیکنند. از زمانی که این رفتارهای اشتباهشان را به مادر همسرم گوشزد کرده ام،علی رغم اینکه همه ی سعیم را کردم که هیچ بی احترامی هم نکنم، تمایلی به رفتن من به منزلشان ندارند و حتی گاها جواب سلامم را هم نمیدهند. در مورد آخرین باری که به منزلشان رفتم رفتارشان آنقدر زننده بود که در پستهای قبلی نوشتم که تا یک هفته خواب و خوراک نداشتم...، هر چند که دست خالی هم نرفته بودم.


    تشکر از راهنمایی و وقت گذاشتن شما
    ویرایش توسط دوران آرامش : شنبه 11 مرداد 99 در ساعت 10:26

  13. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    خواهش میکنم

    مطلبی به ذهنم رسید، در مورد شغل و وظایف سنگین همسرتون اینبار به ایشان بگین تابحال درمورد مشاوره مالی چیزی شنیدی؟
    بیا از یک مشاور مالی برای هدایت سرمایه هامون استفاده کنیم تا بتونیم بیشتر پیشرفت کنیم. ( حتما تحقیق کنین و از چند منبع جویا بشین )
    اگر یک مشاور خوب داشته باشین ایشون بسیار کمک کننده هستن و دیگر لازم نیست شما دخالت کنین.
    حساسیت های خودتون رو کمتر کنین و بهترین کار این هست احساساتتون رو مدیریت کنین.

    اشاره کردین فشار کارتون بالاست، اگر میتونین کمترش کنین . چون بنظر میرسه الحمدلله وضع مالی خوبی هم دارین. داشتن رفاه مالی خوب هست بشرطی که آرامش و آسایش شما رو مختل نکنه، بشرطی که تمام توجه شما رو جلب نکنه و در نتیجه یکی از علل نارضایتی و تنش نباشه.



  14. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    دوران آرامش (شنبه 11 مرداد 99)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 شهریور 02 [ 02:50]
    تاریخ عضویت
    1396-5-06
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    5,232
    سطح
    46
    Points: 5,232, Level: 46
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 29 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا از راهنماییهاتون متشکرم. بله من روی سه تا مسئله ای که در پست قبلیتون نوشته بودید، خیلی تمرکز کرده ام که زندگی را برایم سخت کرده. اما به نظرم، چون خودم قلبا تمایل به جدایی ندارم باید ذهنم را از پرداختن به این مسائل منحرف کنم. هر چند که همسرم طی این چند سال زندگی به هیچ وجه اینهمه از خودگذشتگی و سکوت مرا ندید.
    و اینکه اخیرا به مشاوره فکر کرده بودم، در موردش با همسرم صحبت کرده و رضایت ایشان را برای یک مشاوره حضوری زوج درمانی جلب کرده بودم. اما فعلا به دلیل کرونا، امکان مراجعه حضوری به مشاور را نداشتم. این شد که از دوستان عزیزم در این تالار کمک خواستم. نمیدانستم که این زندگی ارزش اینقدر جنگیدن را دارد یا خیر...

    دوستان عزیز خوشحال میشوم راهنمایی هایتان را با من به اشتراک بگذارید. مطمئنا چند فکر بهتر از یک فکر عمل میکنند.

    باز هم تشکر از راهنماییهای سودمندتان سحر بهاری مهربان

  16. کاربر روبرو از پست مفید دوران آرامش تشکرکرده است .

    سحر بهاری (یکشنبه 12 مرداد 99)

  17. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    خواهش میکنم. آفرین به شما ، کار درست همین هست.

    نیاز دارید:

    1. دچار مقایسه نشین.
    2. سوژهای جدید و خوب برای فکر کردن پیدا کنین.
    3. روی زندگی دو نفره خودوتون تمرکز کنین.
    4. افکار منفی رو از خودتون دور کنین.
    5. حساسیت های خودتون رو نسبت به شنیده ها, رفتارها کاهش بدین.
    6. مسائلی رو که باعث ناراحتی شما شده, هر کدومش رو با یک جریان مثبت, اتفاق خوب یا داشته های ارزشمندتون کمرنگ کنین.
    7. گرفتار جزئیات نشین.
    8. افکار مثبت روجایگزین افکار منفی کنین.
    9. خواسته ها و نیازهای همسرتون رو بررسی کنین.
    10. فضای گفتگوی دوستانه رو بوجود بیارید.
    11. به مسائلی که مانع خوشبختی و حال خوب شماست, بی اعتنا باشین.
    12. از گذشته خارج بشین و برای آینده برنامه ریزی کنین.
    13.مسائل کاری همسرتون رو به خودشون واگذار کنین.
    14. مسائل خانوادگی رو وارد زندگی مشترکتون نکنین.
    15. دیگران رو همانگونه که هستن بپذیرین و برای هر کدام روشی مناسب برای ارتباط صحیح پیدا کنین ( مثل خواهر شوهر )
    16. تلاش, پیشرفت و موفقیت هرگز بد نیست به شرطی که؛
    مانعی برای برقراری آرامش در زندگی نباشه.
    مانعی برای ارتباط بین زن و شوهر نباشه

    موفق باشین


  18. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    دوران آرامش (یکشنبه 12 مرداد 99)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.