به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 99 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1399-4-03
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,894
    سطح
    25
    Points: 1,894, Level: 25
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اختلاف نظر با پدر

    سلام من دختری ۲۸ ساله هستم مدتی هست با پسری در ارتباطم جهت شناخت برای ازدواج و پدر و مادرم از همون ابتدا در جریان این آشنایی بودند. راستش در مورد اون آقا به شناخت کافی رسیدم و ایشون گزینه بسیار مناسبی هستند و هر دو معیارهای مدنظر همدیگه رو داریم و بین خودمون هیچ مشکلی وجود نداره اما مشکل اصلی من پدرم هستن.
    من پدرم متاسفانه خیلی خسیس و پول دوست هستن و با اینکه وضع مالی خوبی دارن اما اصلا هزینه نمیکنن و الان که من میخوام ازدواج کنم از من میخوان با اون آقا صحبت کنم که خونه ای که به تازگی خریدن رو به نام من بزنن به عنوان مهریه و فقط در اون صورت هست که پدر راضی میشن به من جهیزیه بدن در غیر این صورت مهریه من رو تعداد بالایی سکه در نظر میگیرن و جهیزیه هم نمیدن. من اما اصلا روم نمیشه همچین درخواستی ازشون بکنم و میترسم فکر کنن من آدم پولکی ای هستم. از طرفی دلم نمیخواد همین اول کاری بین همسر آیندم و پدرم کدورت پیش بیاد چون میدونم پدرم از هر کس کینه بگیره تا بهش ضربه نزنه ولش نمیکنه. واقعا مستاصلم
    اینم بگم پدرم برای ازدواج بچه هاش تنها ملاکش پول هست و قیافه خوب (بیشتر پول) و اگر بخوام به سلیقه پدرم ازدواج کنم احتمال اینکه شکست بخورم خیلی زیاده! فقطم خودشو قبول داره و نمیشه از یه واسطه کمک بگیرم.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 اردیبهشت 03 [ 15:43]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,820
    سطح
    71
    Points: 11,820, Level: 71
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 230
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    منم جای اون اقا باشک فک می کنم خیلی پولکی هستی
    بهترین کار اینه که شوهرت بگه سند درگرو بانکه ..خخخخخ
    الان میریزن سرم که این چه مشاوره ای

  3. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    wisdom (جمعه 06 تیر 99)

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام، لطفا به سؤالات با دقت پاسخ بدین.

    ۱. شما و اون آقا چند ساله هستین؟

    ۲. معیارهاتون برای ازدواج چه هست؟

    ۳. چند ماه هست که با این آقا صحبت میکنید؟

    ۴. آیا درباره ی تفاوت ها با طرف مقابل به نتیجه رسیدین؟ ( تفاوت های فرهنگی ، اعتقادی، مالی و ... )

    ۵. چقدر در زندگی از پدرتون مشورت میگیرین؟

    ۶. ترس های درونی شما چه هستن؟ ( مثلا طرد شدن، تنهایی، ... ؟ )

    ۷. فرض کنین ازدواج کردین، اگر مشکلی در زندگی مشترکتون پیش بیاد چکار میکنین؟

    ۸. بعد از ازدواج دوست دارین بیشترین وقت آزادتون رو با کی بگذرونین؟

    ۹. شما شاغل هستین؟

    ۱۰ . درباره ی اعتماد بنفس بخونید و برای من بنویسید بنظرتون اعتماد بنفس کافی دارید؟


    ببنید اول باید اطمینان حاصل کنیم که آقایی که با شما صحبت میکنن اراده کافی برای ازدواج دارند یا خیر. شما به توافقی در ذهن خودتون رسیدید و حتی از لفظ همسر آینده استفاده میکنید، اما باید ببینیم اون پسر چه قدم های جدی در این راه بر میداره بعد موارد مختلف رو بررسی کنیم.
    پس باید در قدم اول واقع بین باشین.

    باید ببینیم شما به اندازه ی کافی ایشان رو آنالیز کردید یا خیر و معیارهای شما منطبق با معیارهای یک ازدواج موفق هستند یا خیر .

    اما در خصوص پدرتون احتمالا توقعات و مداخلات ایشان تنها به ازدواج ختم نمیشه و ادامه دار هست. پس باید ابتدا شما رو بررسی کنیم و سپس نظر بدیم، چون ممکن هست اونفرد مقابلتون الان یا بعد از ازدواج تسلیم خواسته های پدرتون بشن تا بشما برسن یا حفظتون کنن و در اینصورت زندگی مشترکتون بعدها تحت تأثیر قرار بگیره و دچار بحران بشین.


    ویرایش توسط سحر بهاری : سه شنبه 03 تیر 99 در ساعت 13:53

  5. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Butterfly Effect (سه شنبه 03 تیر 99), wisdom (جمعه 06 تیر 99)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 99 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1399-4-03
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,894
    سطح
    25
    Points: 1,894, Level: 25
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    سلام، لطفا به سؤالات با دقت پاسخ بدین.

    ۱. شما و اون آقا چند ساله هستین؟
    من ۲۸ ایشون ۳۳
    ۲. معیارهاتون برای ازدواج چه هست؟
    معیار که خیلی داشتم اما در کل هم فکر بودن و درک متقابل و اینکه طرف مقابلم اهل زندگی باشه و مسئولیت پذیر باشه و حامی همدیگه باشیم
    ۳. چند ماه هست که با این آقا صحبت میکنید؟
    نزدیک دو سال که البته قرار نبود اینقدر طول بکشه اما چون یه سری کارای هردومون طبق برنامه پیش نرفت بازه آشنایی طولانی شد
    ۴. آیا درباره ی تفاوت ها با طرف مقابل به نتیجه رسیدین؟ ( تفاوت های فرهنگی ، اعتقادی، مالی و ... )در بیشتر موارد هم عقیده هستیم در مورد اختلافاتمون هم قبلا به تفصیل صحبت کردیم و به توافق رسیدیم کلا هر دو خیلی خوب با هم مچ شدیم
    ۵. چقدر در زندگی از پدرتون مشورت میگیرین؟
    من معمولا تصمیماتم رو مستقل میگیرم در بعضی موارد که میدونم پدر تجربه دارند ازشون مشورت خواستم فقط اما بحث ازدواج فرق میکنه چون هم از نظر قانونی و هم عرف اجازه ازدواج دختر دست پدر هست و صورت خوشی نداره ایشون رضایت نداشته باشند
    ۶. ترس های درونی شما چه هستن؟ ( مثلا طرد شدن، تنهایی، ...
    بیشتر از همه از محدود شدن و اینکه نتونم به میل خودم زندگی کنم میترسم
    ۷. فرض کنین ازدواج کردین، اگر مشکلی در زندگی مشترکتون پیش بیاد چکار میکنین؟
    با همسرم مذاکره میکنم در موردش نهایتش از مشاور خانواده کمک میگیرم
    ۸. بعد از ازدواج دوست دارین بیشترین وقت آزادتون رو با کی بگذرونین؟
    همسرم قطعا
    ۹. شما شاغل هستین
    خیر شغل و درامد ثابتی ندارم دانشجو هستم و درامد ناچیزی در کنار تحصیل دارم در اصل از خونه خرجی میگیرم فعلا
    ۱۰ . درباره ی اعتماد بنفس بخونید و برای من بنویسید بنظرتون اعتماد بنفس کافی دارید؟ اعتماد به نفسم نسبت به جایگاه و موقعیتی که دارم خیلی پایینه و اینو همه بهم میگن
    ببنید اول باید اطمینان حاصل کنیم که آقایی که با شما صحبت میکنن اراده کافی برای ازدواج دارند یا خیر. شما به توافقی در ذهن خودتون رسیدید و حتی از لفظ همسر آینده استفاده میکنید، اما باید ببینیم اون پسر چه قدم های جدی در این راه بر میداره بعد موارد مختلف رو بررسی کنیم. پس باید در قدم اول واقع بین باشین.

    باید ببینیم شما به اندازه ی کافی ایشان رو آنالیز کردید یا خیر و معیارهای شما منطبق با معیارهای یک ازدواج موفق هستند یا خیر
    بله ایشون اراده کافی برای ازدواج دارند و بسیار به این ازدواج اشتیاق دارند
    اما در خصوص پدرتون احتمالا توقعات و مداخلات ایشان تنها به ازدواج ختم نمیشه و ادامه دار هست. پس باید ابتدا شما رو بررسی کنیم و سپس نظر بدیم، چون ممکن هست اونفرد مقابلتون الان یا بعد از ازدواج تسلیم خواسته های پدرتون بشن تا بما برسن یا حغظتون کنن و در اینصورت زندگی مشترکتون بعدها تحت تأثیر قرار بگیره و دچار بحران بشین.

    ​بعد از ازدواج میتونم مدیریت کنم و اجازه مداخله ندم اما ترسم از فرایند خواستگاری و ازدواج هست که ایشون به نظر من اهمیت ندن و مشکل ایجاد کنن

  7. کاربر روبرو از پست مفید Butterfly Effect تشکرکرده است .

    wisdom (جمعه 06 تیر 99)

  8. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    ۱. در مورد سوال ششم میتونین بیشتر توضیح بدین؟ مثلا چه محدودیت هایی؟

    ۲. درآمد ناچیز مثلا چقدر؟ و اینکه چقدر ماهیانه پول جیبی دریافت میکنین؟

    ببینید شما گفتین خانواده هاتون در جریانن و از طرفی ظاهرا هر دو نفرتون به درک متقابلی از هم و شرایط یکدیگر رسیدین، پس قاعدتا آقای خواستگار ضمن پرسش و پاسخ ها و حتی تحقیق باید به این مهم رسیده باشن که توقعات خانواده ی شما و نوع تفکر آنها یا حتی خودتون چه هست.

    شما به این آقا مطلب رو عرض نکنین، اجازه بدین یک جلسه ی رسمی همراه خانوادشون تشریف بیارین و قبلش به پدرتون عرض کنین که هر شرط و شروطی دارن در همون جلسه بعنوان بزرگتر جلوی همه مطرح کنن.

    در اینصورت هم شما از گفتن این جملات بصورت مستقیم معذور میشین و هم آقای خواستگار و خانوادش در برابر واقعیت و شرایط شما قرار میگیرن.
    هیچ چیز بهتر از شفافیت در مسائل نیست.

    باید آقای خواستگار هر چه زودتر ببینن‌ میتونن با پدر شما و شرایطی که مطرح میکنن کنار بیان یا نه، چون این ها بتنهایی عامل تنش خواهند بود و رابطه ی شما رو در هر زمانی دستخوش بحران خواهند کرد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Butterfly Effect نمایش پست ها
    پدرم از هر کس کینه بگیره تا بهش ضربه نزنه ولش نمیکنه.



  9. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Butterfly Effect (سه شنبه 03 تیر 99), wisdom (جمعه 06 تیر 99)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 99 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1399-4-03
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,894
    سطح
    25
    Points: 1,894, Level: 25
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    متشکرم

    ۱. در مورد سوال ششم میتونین بیشتر توضیح بدین؟ مثلا چه محدودیت هایی
    محدودیت هایی که به ناحق و به خاطر ظالم بودن کسی به من تحمیل بشه
    ۲. درآمد ناچیز مثلا چقدر؟ و اینکه چقدر ماهیانه پول جیبی دریافت میکنین؟
    به اندازه ای که بتونم به شکل حداقلی غذا و لباس و مایحتاجمو تامین کنم و مدام در حال قناعت کردن و دودوتا چهارتا کردن هستم که مدیریت کنم چون پدرم اصلا حاضر نیست رفاه ما رو تامین کنه و از همون بچگی بهمون فشار آورده از نظر اقتصادی
    ببینید شما گفتین خانواده هاتون در جریانن و از طرفی ظاهرا هر دو نفرتون به درک متقابلی از هم و شرایط یکدیگر رسیدین، پس قاعدتا آقای خواستگار ضمن پرسش و پاسخ ها و حتی تحقیق باید به این مهم رسیده باشن که توقعات خانواده ی شما و نوع تفکر آنها یا حتی خودتون چه هست.

    شما به این آقا مطلب رو عرض نکنین، اجازه بدین یک جلسه ی رسمی همراه خانوادشون تشریف بیارین و قبلش به پدرتون عرض کنین که هر شرط و شروطی دارن در همون جلسه بعنوان بزرگتر جلوی همه مطرح کنن.

    در اینصورت هم شما از گفتن این جملات بصورت مستقیم معذور میشین و هم آقای خواستگار و خانوادش در برابر واقعیت و شرایط شما قرار میگیرن. هیچ چیز بهتر از شفافیت در مسائل نیست.

    باید آقای خواستگار هر چه زودتر ببینن‌ میتونن با پدر شما و شرایطی که مطرح میکنن کنار بیان یا نه، چون این ها بتنهایی عامل تنش خواهند بود و رابطه ی شما رو در هر زمانی دستخوش بحران خواهند کرد.





    خیر این کار شدنی نیست چون اولا با پدرم مطرح کردم و ازشون خواستم توی جلسه خواستگاری خودشون این شرایط رو اعلام کنند و ایشون نپذیرفتن و گفتن خودم موظف هستم سنگا رو وابکنم با ایشون و در صورت نپذیرفتن اجازه خواستگاری نمیدن.
    دوما ما خودمون توی صحبتا تصمیم گرفتیم سر همه چیز توافق کنیم و جلسه خواستگاری بحثی پیش نیاد که یه موقع کدورتی بین خونواده هامون ایجاد شه و کار برامون سخت بشه.
    اینم اضافه کنم حالت ایده آلی که خودم میپسندم این هست که تمام حق و حقوقی که با ازدواج از من سلب میشه رو ایشون به من بدند به علاوه یه مهریه کم و سبک و اصلا تمایل به مهریه سنگین ندارم چون حس بدی بهم دست میده انگار دارم خودمو به عنوان یک برده میفروشم اما پدرم شدیدا مخالف این هستند و فقط مهریه را قبول دارند اونم سنگین.
    حالا من بین دوگانگی هستم اگر خواسته پدرم رو اجرا کنم پا روی شخصیت خودم و اعتقادات خودم گذاشتم و اگر طبق میل خودم رفتار کنم و با خواستگار صحبت کنم پدرم مشکل ایجاد میکنه
    از طرفی من از همه اعضای خونواده مشورت گرفتم مادر و برادر و خواهر همه گفتن کار درستی نیست من از ایشون بخوام خونشون رو به من بدند اما پدرم مرغش یه پا داره متاسفانه

  11. کاربر روبرو از پست مفید Butterfly Effect تشکرکرده است .

    wisdom (جمعه 06 تیر 99)

  12. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    نظر مادرتون چی هست؟ آیا میتونین از ایشان کمک بگیرین؟

    آیا قبلا چنین روشی رو پدرتون برای خواهر یا برادرهای شما داشتن؟ نتیجه چه بوده؟



  13. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Butterfly Effect (سه شنبه 03 تیر 99)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 99 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1399-4-03
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,894
    سطح
    25
    Points: 1,894, Level: 25
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    متشکرم

    نظر مادرتون چی هست؟ آیا میتونین از ایشان کمک بگیرین؟

    آیا قبلا چنین روشی رو پدرتون برای خواهر یا برادرهای شما داشتن؟ نتیجه چه بوده؟


    رابطه پدر و مادرم اصلا خوب نیست و از طرفی تمام مسئولیت مدیریت خونه و زندگی به دوش مادرمه و پدرم اصلا مسئولیت پذیر نیست به همین خاطر مادرم همین الانشم فشار زیادی داره تحمل میکنه و آستانه صبر و تحملش خیلی اومده پایین برای همین خودم هم تمایل ندارم بهشون فشار مضاعفی وارد بشه و بار مسائل شخصی من هم به دوششون بیفته.
    نظر مادرم به نظر من نزدیک تره و طبق تجربه زندگی خودش عقیده داره حق و حقوق برابر تو ازدواج لازمه و اگر خودش مثلا حق طلاق داشت مجبور نبود تو زندگی ای که نمیخواد بمونه.
    راستش داستانش طولانیه و برمیگرده به حتی قبل تولد ماها. پدرم همیشه از لحاظ مالی فشار میاورد به مادرم و بعد هم ما و در برابر اعتراض مادرم جوابش این بوده که این بچه ها بزرگ بشن نیاز دارن جهیزیه خوب براشون تهیه بشه و ازدواجشون هزینه داره دانشگاهشون هزینه داره خودمونم سنمون بره بالا باید خونه زندگی آبرومند داشته باشیم و مادرم هم باهاش همکاری میکرد و قناعت و از نون شکم زدن و... تا پدرم از صفر صفر رسید به جایی که پولش از پارو بالا میره و سرمایه خیلی زیادی به هم زده اما موقع دانشگاه رفتن ما همون اول گفت من شهریه بده نیستم یا دولتی میخونید یا هیچ. ما همه دولتی خوندیم. سر و وضع زندگیمونم از گداها بدتر بود و پدرم حاضر نمیشد قرونی پول خرج کنه و مادرم به خاطر آبرو چند تیکه طلا داشت همه رو فروخت باهاش چند تا وسیله خرید انداخت تو خونه. موقع ازدواج خواهرم هم با زور و اصرار و جنگ و دعوا یه جهیزیه خیلی معمولی خرید که اونم به جاش وام ازدواجشونو گرفت(کل جهیزیه در حد همون وام میشد) و با اون حال هنوزم که هنوزه سرکوفت میزنه که من جهیزیه خریدم و نباید میخریدم. الان که مادرم فهمیده تموم اون سالها کلاه سرش رفته هر روز دعواس خونمون و تهش به توهینای بابام و قهر کردنشون ختم میشه.

  15. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    ممنونم

    ببینید در هر صورت پدر شما برای ازدواجتون شرایطی رو قرار دادن که خودتون هم اشاره میکنین ؛ ↓

    نقل قول نوشته اصلی توسط Butterfly Effect نمایش پست ها
    من معمولا تصمیماتم رو مستقل میگیرم در بعضی موارد که میدونم پدر تجربه دارند ازشون مشورت خواستم فقط اما بحث ازدواج فرق میکنه چون هم از نظر قانونی و هم عرف اجازه ازدواج دختر دست پدر هست و صورت خوشی نداره ایشون رضایت نداشته باشند.
    من بعنوان کسی که بشما مشورت میده و خارج از میدان احساسات شماست باید یه سری به آینده هم بزنم. این احساسات و اشتیاقات الان تضمینی نداره بیشتر یا کمتر بشه.‌حتی تضمینی نداره ثابت باقی بمونه، اما آنچه که مهمه مثل معروف حساب حساب است و کاکا برادره.

    اگر حتی شرایط ازدواج شما با پا در میانی این و آن تسهیل پیدا کنه، این آخر ماجرا نیست و همانطور که پیش تر بما گفتین؛

    نقل قول نوشته اصلی توسط Butterfly Effect نمایش پست ها
    پدرم از هر کس کینه بگیره تا بهش ضربه نزنه ولش نمیکنه.


    این ها روی زندگیتون تأثیر میذاره و کم کم شما رو بین پدر و همسرتون قرار میده و باید رضایت هر دو نفر رو بدست بیارین اما در نهایت این خودتون و زندگیتون هست که پژمرده خواهد شد.

    ( این هم در صورتی که احساساتتون نسبت به همسرتون ثبات داشته باشه و همون احساسی که به والدین دارین به موازات اون برای همسرتون هم داشته باشین )

    از طرفی شرایط زندگی شما، رابطه ناخوشایند پدر و مادر، رفتارهای نادرست پدر و ... میتونه در آینده بستری فراهم کنه که به دنبال حقوق قانونی خودتون برید و اون زمان عشق نمیتونه جلوی گام های شما و سایه ی سرد دیگران بر زندگیتون رو بگیره ↓

    نقل قول نوشته اصلی توسط Butterfly Effect نمایش پست ها
    محدودیت هایی که به ناحق و به خاطر ظالم بودن کسی به من تحمیل بشه .
    نقل قول نوشته اصلی توسط Butterfly Effect نمایش پست ها
    بیشتر از همه از محدود شدن و اینکه نتونم به میل خودم زندگی کنم میترسم.
    من پیشنهادی دادم و شما در پاسخ گفتین ؛

    نقل قول نوشته اصلی توسط Butterfly Effect نمایش پست ها
    خیر این کار شدنی نیست چون اولا با پدرم مطرح کردم و ازشون خواستم توی جلسه خواستگاری خودشون این شرایط رو اعلام کنند و ایشون نپذیرفتن و گفتن خودم موظف هستم سنگا رو وابکنم با ایشون و در صورت نپذیرفتن اجازه خواستگاری نمیدن.
    آقایی که مقابل شما هستن همانطور که گفتید ظاهرا به درک درستی از شخصیتتون رسیدن و قاعدتا باید متوجه صحبت های باشند و بعد از این مدت شما رو فردی بدنبال پول و ثروت ارزیابی نکنن. بهتر هست نظر پدرتون رو بهشون بگین و تصمیم رو بر عهده ی خودش بگذارین.

    ایشان این حق رو داره که متوجه نظرات خانوادگی فرد مقابل بشه و فکر کنه که آیا میتونه از پس چنین شرایطی بر بیاد یا نه، سپس نظر نهاییش رو اعلام کنه.

    من قبل تر هم گفتم در ازدواج
    شفافیت و صداقت بسیار مهم هست و میتونه مسیر زندگی دو نفر رو مشخص کنه.


  16. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Butterfly Effect (چهارشنبه 04 تیر 99)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 99 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1399-4-03
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,894
    سطح
    25
    Points: 1,894, Level: 25
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    ممنونم

    ببینید در هر صورت پدر شما برای ازدواجتون شرایطی رو قرار دادن که خودتون هم اشاره میکنین ؛ ↓



    من بعنوان کسی که بشما مشورت میده و خارج از میدان احساسات شماست باید یه سری به آینده هم بزنم. این احساسات و اشتیاقات الان تضمینی نداره بیشتر یا کمتر بشه.‌حتی تضمینی نداره ثابت باقی بمونه، اما آنچه که مهمه مثل معروف حساب حساب است و کاکا برادر
    راستش من اصلا بر پایه احساساتم تصمیم نگرفتم که حالا نگران باشم با فروکش کردن احساسم تصمیمم عوض شه من چون پدر خوبی نداشتم نسبت به آقایون بسیار بدبین بودم و هر نشانه ای رو به بدترین شکل تعبیر میکردم و چشمام رو نمیبستم موقع شناخت. اما این آقا همه جوره از فیلتر های ذهنی من رد شدند و از همه آزمونها سربلند بیرون اومدن و به معنای واقعی تونستند اعتماد من رو جلب کنند البته در طول زمان و هر چی میگذره این اعتماد کمرنگ نمیشه که شواهد باعث بیشتر شدنش هم میشه.
    البته حق دارید اینطور فکر کنید چون الان اکثر دختر خانوما تحت تاثیر احساسات هستند ولی من به خاطر شرایط سختی که داشتم و پدر مستبد و بی مسئولیتم از همون بچگی یاد گرفتم منطقی باشم و خودم مراقب خودم باشم و از انتخابم هم ۹۰ درصد مطمئنم که اون ۱۰ درصد هم برمیگرده به اینکه آدما ممکنه تو طول زندگی عوض بشن که اون دیگه از کنترل همه خارجه و نمیشه پیش بینی کرد.
    اگر حتی شرایط ازدواج شما با پا در میانی این و آن تسهیل پیدا کنه، این آخر ماجرا نیست و همانطور که پیش تر بما گفتین؛



    این ها روی زندگیتون تأثیر میذاره و کم کم شما رو بین پدر و همسرتون قرار میده و باید رضایت هر دو نفر رو بدست بیارین اما در نهایت این خودتون و زندگیتون هست که پژمرده خواهد شد.
    این در صورتیه که من پدرم رو قبول داشته باشم اما من اصلا روش و اصولش رو نمیپسندم و دوست دارم کاملا ازش مستقل باشم
    ( این هم در صورتی که احساساتتون نسبت به همسرتون ثبات داشته باشه و همون احساسی که به والدین دارین به موازات اون برای همسرتون هم داشته باشین )

    از طرفی شرایط زندگی شما، رابطه ناخوشایند پدر و مادر، رفتارهای نادرست پدر و ... میتونه در آینده بستری فراهم کنه که به دنبال حقوق قانونی خودتون برید و اون زمان عشق نمیتونه جلوی گام های شما و سایه ی سرد دیگران بر زندگیتون رو بگیره ↓
    من همیشه تو زندگیم به دنبال آرامش بودم چرا باید زندگی ای که خودم میخوام و دارم برای به دست آوردنش تلاش میکنم رو بخوام نابود کنم؟ من از زندگی پدر و مادرم درس گرفتم نه تاثیر. چندین ساله مطالعه میکنم و روی خودم کار میکنم که مهارت های زندگی مشترک رو یاد بگیرم و الگوهای ذهنیم از زندگی پدر و مادرم رو بشناسم و اصلاح کنم. از این به بعد هم همین رو ادامه خواهم داد



    من پیشنهادی دادم و شما در پاسخ گفتین ؛



    آقایی که مقابل شما هستن همانطور که گفتید ظاهرا به درک درستی از شخصیتتون رسیدن و قاعدتا باید متوجه صحبت های باشند و بعد از این مدت شما رو فردی بدنبال پول و ثروت ارزیابی نکنن. بهتر هست نظر پدرتون رو بهشون بگین و تصمیم رو بر عهده ی خودش بگذارین.

    ایشان این حق رو داره که متوجه نظرات خانوادگی فرد مقابل بشه و فکر کنه که آیا میتونه از پس چنین شرایطی بر بیاد یا نه، سپس نظر نهاییش رو اعلام کنه.

    من قبل تر هم گفتم در ازدواج شفافیت و صداقت بسیار مهم هست و میتونه مسیر زندگی دو نفر رو مشخص کنه.

    درست میفرمایید ولی پس خواسته های من چی میشه؟ من واقعا نمیخوام ایشون خونه شون رو به عنوان مهریه به من بدند هر چند به احتمال زیاد اگر مطرح کنم راضی به این کار بشند. چون در مورد سخت گیری های پدرم تا حدودی به صورت کلی صحبت کردم و ایشون در تلاشند شرایطی رو فراهم کنند که پدرم نتونن نه بگن.
    مساله من اون آقا نیست مساله اصلی بین من و پدرمه. من نمیخوام مطابق خواسته ایشون زندگی کنم از طرفی به خاطر عرف و قانون مجبورم طبق خواسته ایشون باشم. من دنبال یه راهی هستم که بتونم میانه رو بگیرم نه سیخ بسوزه نه کباب


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.