به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,157
    امتیاز
    90,081
    سطح
    100
    Points: 90,081, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,808

    تشکرشده 6,772 در 2,368 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هر فردی باید خودش به این نتیجه برسه کی ازدواج کنه ،،این یه چیز شخصی هست و قابل احترام
    در این باب مقاله های زیادی هست در تالار می تونید مطالعه بفرمایید
    ولی در کل خب ،هر جور که صلاح می دونید .



    ولی یه نکته ای در تاپیکتون به نظرم مهم دیدم ، که گفتم شاید کمکتون کنه و این اینه :


    اول خودمون باید آرامش داشته باشیم( حتی در سخت ترین شرایط ) ،،سپس با آرامش و با منطق با مسئله روبرو بشیم ،، خواهیم دید مشکلی پیش نمی یاد
    ولی اگه خودمون آرامش نداشته باشیم و نتونیم مسئله را با آرامش و منطق استراتژیک جلو ببریم ،،این استرس ها بوجود می یاد
    که این نیاز به تمرین و زمان داره



    موارد بالا یکی از موارد لازم حتی در زندگی زناشویی هست که هر مرد و زنی باید بدونند
    به مسیر زندگیتون و مهارت هاتون ادامه بدید
    ان شالله هرچی خیره
    موفق باشی
    د ر پناه خدا
    ویرایش توسط باغبان : جمعه 18 بهمن 98 در ساعت 14:54

  2. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 18 بهمن 98), خادم رضا (جمعه 18 بهمن 98), سحر بهاری (جمعه 18 بهمن 98)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,562

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    یک ماشین برای راه رفتن در مسیر خودش نیاز به خیلی از مولفه ها داره تا اولا سالم به مقصد برسه و ثانیا از جاده منحرف نشه.

    به جز مراقبت، تمیزی، سوخت رسانی، تعمیر و ارتقا قطعات معیوب به موقع، نقشه خوانی، شناخت مقصد و غیره هیچ ماشینی به مقصد خودش نمیرسه.

    ما انسان ها هم از بدو آفرینش با یکسری از نیاز ها، خواسته ها، مهارت ها و ... بوجود آمدیم. که اگر این نیاز ها و خواسته ها رو در مسیر درست نیاندازیم و به موقع بهشون رسیدگی نکنیم، از جاده منحرف میشیم.

    شما ابتدا باید هدفتون از زندگی رو مشخص کنید. نقشه راه و رسیدن به هدفتون رو خوب فرا بگیرید ( استفاده از راه بلد خیلی مهمه). و سپس مقدمات و نیاز مندی های این راه پرپیچ و خم رو فراهم کنید.


    من نوعی میتونم هدفم رو رسیدن و شنا کردن به استخر سر کوچمون بگذارم، میتونیم هدفم رو شنا کردن در حوض بی عیب و نقص و مطهر باری تعالی قرار بدم.

    خوب رسیدن به کدومیش سخت تره؟

    قطعا دومی سخت تره، و این هدف سخت تر مهارت ها و نیازمندی های زیادی رو میطلبه. از طرفی میطلبه شما از یکسزی از امیال دنیوی زیاده روی نکرده باشی و در حد لازمش استفاده هم کرده باشی، چون اگر اون نیاز خدادای رو بهش توجه نکرده باشیم، باز هم ممکنه از جاده منحرف بشیم.


    مطمئنا برای رسیدن به این هدف یک همسفر و همراه خوب که با ما هم هدف باشه میتونه خیلی به ما کمک کنه. این همسفر خوب میتونه یک همسر خوب با طرز تفکر مشابه خودمون باشه.




    با توجه به موارد بالا شما هیچ وقت نگو ازدواج نمیکنم، بگو با همسفر خودم ازدواج می کنم. وقتی با ادبیات بالغانه با خانواده همواره سخن بگویید و از ادبیات کودکانه فاصله بگیرید، بالاخره خانواده پای میز صلح میان و از مقام شما به سخن می نشینند.

    تا زمانی که خانواده حس نکنه بچه اش بدون کمک و نیاز دیگران می تونه از خیابان رد بشود، هرگز اجازه رد شدن به تنهایی رو به اون بچه نخواهد داد، حالا هر چه بچه بگه که من بزرگ شدم و تنهایی از پسش بر میام.
    تنها زمانی خانواده در ناخودآگاه ذهنش آرامش خواهد داشت که بچه به تنهایی رد بشود، که خود را اثبات کرده باشد و به معنای واقعی بالغ این مهارت شده باشد.



    از هر جهت خواستگار خود را بی دلیل رد نکنید، خواسته های مرد خود را که مبتنی بر اهداف خود است را به خانواده بگویید. تا از هجوم خواستگار ها تعدیل شود و به نوعی فیلتر شده بیایند تا آرامش شما به هم نخورد. خانواده هم قطعا همراه شما می شوند.
    هر خواستگار هم به اندازه خواستگار به او نگاه کنید نه مرد تحمیلی و قطعی آینده. چون خداوند به شما حق انتخاب داده است.

  4. 2 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    سحر بهاری (جمعه 18 بهمن 98)

  5. #13
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    نیاز من داشتن امنیت عاطفیه
    فکر نمی‌کنم داشتن یک همسر متعهد و راستگو زیاده روی باشه
    من به زندگی تعهد در مقابل تعهد اعتقاد دارم چرا که بخاطره این مریضی روانی گرفتم در هیج جای تاریخ نیومده که همسران پیغمبر بخاطره تعهد نداشتن پیغمبر بیمار شده باشن
    چرا که اگر اینگونه بود یا ایشان طلاقشان میداد یا بقیه رو طلاق میداد
    همچنین امام ها اینگونه بوده اند
    حالا که بحث سر حوضچه خدا شد بزار خدایی صحبت کنیم
    لا یکلف الله نفسا الی وسعها
    من بیمار میشم هم رو حی هم روانی هم جسمی اگر همسرم به من متعهد نباشه
    متاسفانه با مردهایی روبرو شدم تا الان که هیچکدامشان تعهد نداشته و من اصلا حالم بد شده حتی از دیدنشان تا مرز جنون دوباره پیشرفتم
    همسر سابق منم خیلی ادعا داشت که متعهد تا زه اون نماز خون و روزه بگیر بود و قیود مذهبی داشت ولی همه رو زیر پاش گذاشت و خطوط قرمز من رو رد کرد
    فکر نمی‌کنم در دنیا فعلا مردهایی وجود داشته باشن که تحت هیچ شرایطی خیانت نکنند
    حتی اگر قرار 50 درصد من اطمینان کنم به مردی و ازدواج کنم کار درستی نیست چون اگر نباشه 100 درصد آبروی من و سلامتیه من در خطر میفته
    اون در حالی که من بچه باشم ولی من بزرگم و قدرت تصمیم گیری برای زندگی خودمو دارم حتی از مراجع تقلید با وجود قرصهایی که میخورم سوال کردم و اونها همشون این نظر داشتن که من فردی بالغ هستم که برای خودم میتونم به تنهایی بدون کمک کسی تصمیم بگیرم حداقل تا موقعی که قرصامو خودم مصرف میکنم
    پس من بچه نیستم من 30 سالمه
    بعضیا که تقریبا همه مردا روی کره زمین هدفشون خور خواب خشم شهوت است فقط نیاز تامیین بشه به هر طور که شده شاید کشتن بچشون و دیگران باشه شاید بیمار شدن خانوادشون باشه ولی اونا کورن به فرمود قرآن صم بکم عمیون فهم لا یشعرون
    حرفتون که فقط نیاز تامین بشه اصلا قبول ندارم چرا که همین یعنی منحرف شدن از جاده
    کی گفته نیاز جنسی و عاطفی باید هر طور که شده تامیین بشه
    رسول خدا زنش 15 سال بزرگترش بود یه زمانی حضرت خدیجه همش مریض بودن و به زندگیشون نمی‌رسیدن پس چرا اگر نیاز آنقدر مهم بود پیامبر نگفت برم چند تا زن بگیرم تا نیازم منحرف نشه


    تو رو خدا دینتون از حرفای کلثوم نه نه نیارید الکی برای خودتون نیاز نیاز نکنید به‌قول یه بنده خدایی نیاز چی نیازی که به چهار تا قرص بنده که نیاز نیست
    نیاز واقعیتو ن ببینید
    نیاز واقعی یعنی دل کسی رو نشکستن نیاز واقعی یعنی اسلام واقعی

  6. 2 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 18 بهمن 98)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,562

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    در میون صحبت های شما چندتا مولفه برای همسر مشهوده.

    1- تعهد و مسئولیت پذیری
    2- وفاداری
    3- اعتقاد به موازینی که شما بهش اعتقاد دارید.
    .
    .
    .
    .
    .


    اینا یعنی اینکه شما بخش بزرگی از راه رو وارد هستین و به قول خودتون بزرگ شدین و سی سالتونه.

    منظور بنده هم همینایی بود که شما بدان اشاره داشتین.

    خودتون رو بشناسید، هدفتون رو بشناسید و یک معیار هایی رو مبتنی بر این مولفه ها برای همسر آینده تون متصور باشید. هر وقت خواستگاری زنگ خونتون رو به صدا در آورد که 100 درصد آدم مطمئنی بود و دل شما براش لرزید، می تونید جواب سلامش رو علیک کنید، در غیر اینصورت هیچ شخصی شما رو مجبور به ازدواج نمی کنه.
    قطعا شما هم آدم باهوشی هستین و تو این زمینه ها خوب گلیم تون رو از آب می کشید بیرون و از آن بالاتر به قله محکمی به نام خدا و دین مبینش تکیه دادین که تو صحبت هاتون کاملا مشخص بود .



    تا اینجا ما با هم همسو و هم جهت صحبت می کنیم


    ولی یکم اگر اجازه بدین یک نقدی وارد کنم به نوع بیان شما.

    ما حد وسط و میانه روابط و ادبیات مورد گفتگو که طرفین میتونن ازش نتیجه بگیرین و منطق محور هست رو عدد 10 لحاظ میکنیم،
    هر چه از این عدد به سمت عدد پنج پایین بیایم ادبیات ما حاوی احساسات، هیجانات، خشونت و .... میشه که مخاطب حس میکنه تصمیم طرف مقابل از منطق خارج هست و احساس محور می باشد.

    از طرفی هر چه از عدد ده به سمت عدد 15 بالا بریم ادبیات حاکمانه می شه، ادبیاتی که با خشونت، صدای بلند، حس دلسوزی نسبت به طرف مقابل، دانای کامل تر نسبت به مخاطب و ... همراه خواهد بود.

    معمولا مخاطب ادبیات عدد پنج می شه عدد پانزده و بالعکس و در انتهای بحث هیچ نتیجه ای گرفته نمیشه و حداقل یکی از طرفین دچار ناراحتی و دلسردی میشه.

    پست قبلی شما حاکی از آن بود که دائما ادبیات شما از شماره پنج به شماره پانزده میرفت و بر میگشت.

    ادبیات نمره ده :

    نقل قول نوشته اصلی توسط خادم رضا نمایش پست ها
    سلام
    نیاز من داشتن امنیت عاطفیه
    من به زندگی تعهد در مقابل تعهد اعتقاد دارم

    یا


    نیاز واقعی یعنی دل کسی رو نشکستن نیاز واقعی یعنی اسلام واقعی

    ادبیات پایین تر از نمره ده :

    نقل قول نوشته اصلی توسط خادم رضا نمایش پست ها
    فکر نمی‌کنم در دنیا فعلا مردهایی وجود داشته باشن که تحت هیچ شرایطی خیانت نکنند

    یا

    پس من بچه نیستم من 30 سالمه

    یا
    بعضیا که تقریبا همه مردا روی کره زمین هدفشون خور خواب خشم شهوت است فقط نیاز تامیین بشه به هر طور که شده

    یا

    دلم نمیخواد ازدواج کنم من که زندگیمم کردم و یه پسر دارم دیگه اصلا احتیاجی به ازدواج نمیبینم مخصوصا هر کی اومد دروغگو و خیانت کار بود

    و همین طور ادبیات بیشتر از نمره ده. مثل من خودم برای خودم بهتر تصمیم میگیرم.



    شما هر وقت تو ادبیات نمره ده بمونید، همه طرفین شما بالاخره میان تو ادبیات شما و شما هستین که میتونید نتیجه بگیرید و به هدفتون برسید.


    با خانواده از موضوع این ادبیات صحبت کنید. نه بالاتر و نه پایین تر.


    تحت هر شرایطی چه ازدواج کنید و چه نکنید شما می تونید به هدفتون برسید. هدف قشنگی دارید. (خدا) جای تحسین داره.

    برایتان آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.

  8. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    خادم رضا (شنبه 19 بهمن 98), سحر بهاری (پنجشنبه 24 بهمن 98)

  9. #15
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آفرین
    اصلا باشه
    من با بالا و پایین نمره کار ندارم
    من شوهر متعهد میخوام یا دور از جون ذلیل بشم
    اگر نبودم نبود چه کنم
    وسع من انقدر
    بدی آدما میدونی چیه مثلا دلشون اندازه یه گنجشکه ولی به اندازه یه فیل قلبشون نشون میدن
    خیلی مهم
    هرچی در اندازش باید نشون داد.
    حرف آخر خدا هیچکس ذلیل نکنه
    من نمیدونم تو خودت ازدواج کردی نکردی اون سی ار یو ازدواج کرده نکرده ولی امیدوارم نه شما و نه هیچ کسی ذلیل بشه
    امیدوارم هممون تا لحظه مرگ همه چیمون صحیح و سالم باشه این خیلی مهم
    خودت تحصیل کرده ای میفهمی من چی میگم
    با تشکر
    ویرایش توسط خادم رضا : شنبه 19 بهمن 98 در ساعت 20:37

  10. #16
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حالا جدای از شوخی
    بد تر از همه زندگیم بخاطر همین آقایون خواستگار فلج شده
    از صبح تا شب دارم با خودم فکر میکنم که به خانوادم چی بگم که ول کن قضیه باشن با ناراحتی بهشون گفتم با خشن گفتم آرام باهاشون صحبت کردم
    تمام فکر انرژی من عوض اینکه صرف کاری بشه فقط صرف فکر کردن به شوهر و چجوری رد کردنش میشه بد بختی اینه که متاسفانه افراد هیز و خیانت کاری به زنشون دنبال من میفتن من باید از صبح تا شب باهاشون چونه بزنم تا ول کنن برن از توهین گرفته تا اصلا من نمیخوام ازدواج کنم یا علاقه به کس دیگه ای دارم
    این اوضاع دوسال که اینجوریه و زندگیم فلج
    بارها به خانوادم گفتم فقط متعهد ولی اونا باز منو اذیت می‌کنند
    از کارم از زندگیم از تحصیلم افتادم
    شما راه حل بدید
    بارها خودم بهشون گفتم فقط متعهد
    از نگاه مردهای متاهل هیزم و رفتارشون خسته شدم راستشو بخواین
    نمیدونم چی کار کنم
    این خواستگارم حس میکنم دروغ میگه
    یا حداقل راستشو نمیگه برای همین یه ترسی اومده تو دلم
    ویرایش توسط خادم رضا : شنبه 19 بهمن 98 در ساعت 22:55

  11. #17
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم خانوادم دشمن منن یا دوستم
    گفتم من اگر ازدواج کنم میرم با همه
    فقط خواستم یه جوری بهشون بفهمونم که من شوهر نمیخوام
    مامانم میگه شوهر سرپرست
    میگم من این سر پرست نمیخوام من خودم پسر دارم
    راستش میترسم هم با همه رابطه برقرار کنم هم بلایی سرش بیارم مثلا بکشمش به واقع
    دلم نمیخواد فعلا ازدواج کنم تا ده سال آینده بعدش ببینم آدمی پیدا میکنم که بهش اعتماد کنم از نظر تعهد یا نه چون یدفعه میزنم ناکارش میکنم اگر نکشمش
    وضعیت من وضعیت طبیعی نیست اگر ازدواج کنم
    من یک خیانت همسر سابقم و پشت سر گذاشتم
    حداقلش واکنشام دو برابر شده تازه 100 برابر شده
    ویرایش توسط خادم رضا : چهارشنبه 23 بهمن 98 در ساعت 19:15

  12. #18
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من بچه نیستم ولی اگر ازدواج کنم و همسر آیندم بهم خیانت کنه ممکن از بچه هم که سفیه بگزرم و یه کارایی که نباید بکنم انجام بدم
    ترجیح میدم اصلا دیگه ازدواج نکنم
    یکی نباشه که اگر بهم متعهد باشه اخلاقش افتضاح باشه
    یکی رو نمیخوام که از بدنم ایراد بگیره
    یکی نمیخوام که برام تعیین تکلیف کنه
    یکی رو نمیخوام که از دندونام ایراد بگیره
    یکی رو نمیخوام که مصخرم کنه
    یکی رو نمیخوام که یا تهدید به خیانت کنه یا بره بگیره یکی نمیخوام ازم ایراد کنه خونه تمیزه یا کثیف
    یکی رو نمیخوام که بخاطره چندر قاز پول که خرجم میکنه از من بخواد که همه کاری براش کنم
    من نیستم
    ازدواج مال شماها
    شماها که اعصاب بگو مگو دارید
    اعصاب خیانت دارید
    اعصاب کتک خوردن دارید
    اعصاب توهین دارید
    اعصاب نوکر شدن برای همسرتون دارید بدون ذره ای بازگشت

    من نیستم
    ویرایش توسط خادم رضا : چهارشنبه 23 بهمن 98 در ساعت 19:56

  13. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    خادم الرضای عزیز، نمیدونم چرا وقتی پستهات رو خوندم، حس کردم اگه نزدیکت بودم بغلت میکردم میگفتم آنقدر نگران نباش خواهری، اروم باش، همه چی درست میشه. هر چی درددل میخوای درددل کن، داد میخوای بزنی بزن، گریه میخوای کنی گریه کن، حرف میخوای بزنی بزن، من همه رو گوش میدم. اونقدر که یکم اروم بشی.


    اگر الان اینقدر آشفته ای، خب به نظرم اجازه بده آروم بشی بعد به ازدواج فکر کنی. حالا دو سال، ده سال، 20 سال دیگش معلوم نیست. هر موقع حس کردی آمادگیشو داری. الان به نظرم این خواستگار رو رد کن اگر واقعا نمیخوایش. ( البته اینو بدون که به خاطر شرایط روحی خودت داری رو میکنی، نه به دلیل اینکه او متعهد هست یا نیست. چون مدرک قطعی بر متعهد نبودنش فکر نمیکنم داشته باشی). ولی هر تصمیمی میگیری، مسوولیتش رو قبول کن. و الان دلیلت رو جایی بنویس. تا چند سال دیگه اگر به گذشته ات برگشتی، یادت بیاد که در فلان شرایط و به فلان دلایل نه گفته ای.


    و بعد از اینکه فراغت پیدا کردی از این جناب خواستگار و کلا بحث خواستگاری، سفر تفریحی، شنا و کوهنوردی و یوگا رو بهت توصیه میکنم.

    اگر لازم میدونی، بد نیست مراجعه ای هم به روانشناس بالینی داشته باش. و بعدش اگر لازم شد، روانپزشک.

    خادم الرضا جان، درک میکنم که خیانت واقعا دردناکه. نمیدونم چه مدت از جداییتون گذشته، ولی اینکه چون یک مرد بهت خیانت کرده همه مردها رو خیانتکار بدونی، درست نیست. اون خیانت کرد و ضربه زد. ولی تو اگه بخوای اینجوری ادامه بدی خودت هم داری به خودت ضربه میزنی و یکم دیگه اینجوری پیش بره، مشکل پارانوئید پیدا میکنی. تو طلاق کرفتی که با یه خیانت کار زندگی نکنی. ولی حالا هم داری خودتو توی فکر اینکه همه خیانتکار هستن، نابود میکنی.

    یکم خوش بین تر باش. ( منظورم ساده لوحی نیست) و زندگی رو راحت تر بگیر.

    تو همیشه برای سایر مراجعین از تله ها صحبت میکنی. سعی کن اروم باشی و با آرامش تله ی خودت رو هم شناسایی کنی و باهاش منطقی و عاقلانه برخورد کنی. من زیاد توی بحث تله ها وارد نیستم. ولی فکر میکنم دچار تله ی رهاشدگی باشی. ( فقط حدس می‌زنم.) سعی کن ازش به روش صحیح خلاص بشی.


    ادامه تحصیل میتونه بهت کمک کنه خیلی. حتی اگه برای کنکور نخونده ای، ولی همون شانسی هم برو سر جلسه و کنکور بده.



    امیدوارم به زودی بهتر بشه حالت.

  14. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    خادم رضا (پنجشنبه 24 بهمن 98), سحر بهاری (پنجشنبه 24 بهمن 98)

  15. #20
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پو عزیز من اینا رو گفتم که اگر ازدواج کنم اینطوری میشم نه که الان اینطوریم حال من خوبه ولی کلا با اسم ازدواج حالت تهوع میگیرم
    آنقدر که همه خواستگارام نا متعهد بودن و خانوادم روی خوش بهشون نشون دادن
    از خانوادم دلم گرفته
    انگار من هیچ ارزشی پیششون ندارم
    دلشون برای آبروشون نمیسوزه
    این آقا هم میگه میخوام خونه جدا مجردی بگیرم تو صیغه
    یعنی حرف بدتر از این
    قبل خواستگاری یه خونه جور کرده بود اصرار که بیا بریم خونه خالی
    خجالتم نمی‌کشید
    تقصیر منه اصلا همچین آدمی رو راه دادم بیاد خواستگاری
    روز خواستگاری هم به من اشاره کرد که من نمیام گفت چطور تو نیمدی خونه خالی من چرا بیام خواستگیریت
    یعنی ضایع
    حالا همه چیز نمیشه گفت
    بعدش که گفتم نمیام گفت اون خانومم میومد همه جا با هام
    یعنی منو خورد کرد
    بارها اسم خانوم سابقشو آورده و گفته خانومم بعدشم کلی ازش تعریف تمجید کرده
    بدبختی من این آقا ادعا میکنه خودش روانشناس
    حالا دو حالت داره یا میدونه داره من خورد میکنه با این حرفا یا نمیدونه و الکی یه سری چیزها یاد گرفته که بهش عمل نمیکنه
    ویرایش توسط خادم رضا : پنجشنبه 24 بهمن 98 در ساعت 12:26

  16. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 24 بهمن 98)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.