به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 55
  1. #21
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,945 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    257
    Array
    سلام به یاران همدردی ،امیدوارم حال همه تون خوب و عالی باشه ، در واقع اصلا یادم رفته بود که همچین تاپیکی قبلا ایجاد کردم و چقدر خوب که دوباره حرف دلم و تجربیاتی که چه در زندگی خودم و در اطرافیان دیدم براتون بگم ...خیلی مسائل هستن که میخوام درباره شون صحبت کنم ،اما فعلا دوباره استارت این تاپیک رو میزنم .

  2. 4 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    ammin (پنجشنبه 27 آبان 00), Mvaz (چهارشنبه 26 آبان 00), zolal (پنجشنبه 27 آبان 00), سحر بهاری (شنبه 29 آبان 00)

  3. #22
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    یه تجربه ای که من دارم این بود زمانی تونستم موفق بشم که دست از تغییر دیگران برداشتم. متاسفانه جامعه ما شاید بیشتر از سایر جوامع آدم رو به کنترل گری ترغیب میکنه. اما ریشه تغییر طلبی و کنترل گری من در احساس گناه بود. احساس گناهی که از طرف اطرافیان از کودکی هی تکرار و تکرار شد. زمانی که فهمیدم اون تغییری که من میخوام نه با خوبی کردن های مداوم نه با قهر نه با دعوا ... اتفاق نخواهد افتاد انوقت روی سرنوشت و زندگی خودم متمرکز شدم. این اتفاق مثل یه تحول درونی بود یعنی با رسیدن به یه نقطه صفر شروع شد.کمال طلبی هم اون موقع به پایین ترین حد خودش رسیده بود.

    تجربه دومم که اثرش زیاد دیدم این بود گاهی اوقات از نظر احساسی و قلبی هیچ نشانه امیدوار کننده ای ندیدم اما از نظر منطقی و عقلی شروع به انجام کارهای درست کردم. نمونه این دو کار یکی مطالعه کتاب در شرایط بسیار ناامید کننده بود. دوم حفظ پاکدامنی توی شرایط شکست عاطفی و رعایت دستور العملهایی که همه میگفتن این مواقع باید انجام داد. با وجودی که دلم تمایلی به انجام این کارها نشون نمیداد اما با عقلم تصمیم گرفتم و پافشاری کردم. اون موقع میدونستم اگه کار درست رو انجام بدم و صبور باشم منجر به فرج و گشایش در آینده میشه. این استدلالم با وجودی که در حد تئوری بود در آینده به شکل خیلی خوبی جواب داد.

    سومین تجربه م این بود وقتی حتی در حقم بدی شد و کسی رو اعصابم بود.زمانی که ناچار شدم غیبتش کردم هم موقع غیبت بیشتر روحم رنج کشیده هم به شکل عجیبی که دلیلش نمیدونم اون مشکل حل نشده اما وقتی جلو خودم گرفتم و غیبتش نکردم. بسیار آرامش داشتم و به شکلی که بازم دلیلش نمیدونم اون آدم از سر راهم کنار رفته یا بسیار کمتر از قبل اذیتم کرده.

    تجربه چهارمم این که میگن دل به دل راه داره جمله دقیقی نیست. زمانی دل به دل راه داره که اون آدم هم صادقانه شما رو بخواد و باهاتون هم فکر و واقعا همدل باشه و اگه اینطور نباشه هر چی شما به اون فکر کنید اون بیشتر به شما فکر نمیکنه به همین راحتی

    یه وقتایی خیلی منتظر معجزه بودم و دعا میکردم . تعبیر و تفسیر من از معجزه این بود که یهویی کارهام درست یشه. سالها بعد فهمیدم همین که فکر کردم و مطالعه کردم بعدش اون فکر رو پذیرفتم و بهش عمل کردم در حقیقت اثر همون دعا و خودش معجزه بوده اما چون با برداشت من از معجزه فرق داشته متوجهش نشدم
    احساس ما باعث عملکرد ما میشه. اطلاعات و معنایی که به اطلاعات میدیم باعث ایجاد اون احساس وباور نیرومند میشه. اگه این معنا غلط و غیر واقعی باشه یا تحت تاثیر تله ها باشه ممکنه سالها وقت ما رو بگیره مثل مورد اولی که در مورد خودم گفتم. متاسفانه ذهن همیشه در معرض فریب این اطلاعاتیه که داریم تفسیر و تحلیلش میکنیم. فقط یه روزنه امیدی هست که با فهمیدن اطلاعات زیاد به یه استاندارهای نسبتا درستی برسیم. مثل بعضی باورهای عمومی که مبنای علمی و تاریخی و تجربی دارند
    ویرایش توسط ammin : پنجشنبه 27 آبان 00 در ساعت 03:49

  4. 5 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    miss seven (دوشنبه 01 آذر 00), Mvaz (دوشنبه 01 آذر 00), zolal (پنجشنبه 27 آبان 00), زونیام (یکشنبه 30 آبان 00), سحر بهاری (شنبه 29 آبان 00)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    563
    امتیاز
    19,542
    سطح
    88
    Points: 19,542, Level: 88
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 308
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,199

    تشکرشده 1,407 در 461 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام هفت عزیزم، ان شاالله همیشه شاد و سلامت باشی. چه تاپیک فوق العاده و مفیدی. منم یادمه یه تاپیک شبیه این داشتم که البته به تاریخ پیوست درحالیکه گفتن از درس ها و تجربه های زندگی واقعا میتونن کمک کننده باشند. خیلی از ایده ات ممنونم.
    فعلا مشغله ام زیاده، ولی فرصتی دست بده ان شاالله میام از چیزای کمی که یاد گرفتم میگم.




    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام

    یه تجربه ای که من دارم این بود زمانی تونستم موفق بشم که دست از تغییر دیگران برداشتم. متاسفانه جامعه ما شاید بیشتر از سایر جوامع آدم رو به کنترل گری ترغیب میکنه. اما ریشه تغییر طلبی و کنترل گری من در احساس گناه بود. احساس گناهی که از طرف اطرافیان از کودکی هی تکرار و تکرار شد. زمانی که فهمیدم اون تغییری که من میخوام نه با خوبی کردن های مداوم نه با قهر نه با دعوا ... اتفاق نخواهد افتاد انوقت روی سرنوشت و زندگی خودم متمرکز شدم. این اتفاق مثل یه تحول درونی بود یعنی با رسیدن به یه نقطه صفر شروع شد.کمال طلبی هم اون موقع به پایین ترین حد خودش رسیده بود.

    تجربه دومم که اثرش زیاد دیدم این بود گاهی اوقات از نظر احساسی و قلبی هیچ نشانه امیدوار کننده ای ندیدم اما از نظر منطقی و عقلی شروع به انجام کارهای درست کردم. نمونه این دو کار یکی مطالعه کتاب در شرایط بسیار ناامید کننده بود. دوم حفظ پاکدامنی توی شرایط شکست عاطفی و رعایت دستور العملهایی که همه میگفتن این مواقع باید انجام داد. با وجودی که دلم تمایلی به انجام این کارها نشون نمیداد اما با عقلم تصمیم گرفتم و پافشاری کردم. اون موقع میدونستم اگه کار درست رو انجام بدم و صبور باشم منجر به فرج و گشایش در آینده میشه. این استدلالم با وجودی که در حد تئوری بود در آینده به شکل خیلی خوبی جواب داد.

    سومین تجربه م این بود وقتی حتی در حقم بدی شد و کسی رو اعصابم بود.زمانی که ناچار شدم غیبتش کردم هم موقع غیبت بیشتر روحم رنج کشیده هم به شکل عجیبی که دلیلش نمیدونم اون مشکل حل نشده اما وقتی جلو خودم گرفتم و غیبتش نکردم. بسیار آرامش داشتم و به شکلی که بازم دلیلش نمیدونم اون آدم از سر راهم کنار رفته یا بسیار کمتر از قبل اذیتم کرده.

    تجربه چهارمم این که میگن دل به دل راه داره جمله دقیقی نیست. زمانی دل به دل راه داره که اون آدم هم صادقانه شما رو بخواد و باهاتون هم فکر و واقعا همدل باشه و اگه اینطور نباشه هر چی شما به اون فکر کنید اون بیشتر به شما فکر نمیکنه به همین راحتی

    یه وقتایی خیلی منتظر معجزه بودم و دعا میکردم . تعبیر و تفسیر من از معجزه این بود که یهویی کارهام درست یشه. سالها بعد فهمیدم همین که فکر کردم و مطالعه کردم بعدش اون فکر رو پذیرفتم و بهش عمل کردم در حقیقت اثر همون دعا و خودش معجزه بوده اما چون با برداشت من از معجزه فرق داشته متوجهش نشدم
    احساس ما باعث عملکرد ما میشه. اطلاعات و معنایی که به اطلاعات میدیم باعث ایجاد اون احساس وباور نیرومند میشه. اگه این معنا غلط و غیر واقعی باشه یا تحت تاثیر تله ها باشه ممکنه سالها وقت ما رو بگیره مثل مورد اولی که در مورد خودم گفتم. متاسفانه ذهن همیشه در معرض فریب این اطلاعاتیه که داریم تفسیر و تحلیلش میکنیم. فقط یه روزنه امیدی هست که با فهمیدن اطلاعات زیاد به یه استاندارهای نسبتا درستی برسیم. مثل بعضی باورهای عمومی که مبنای علمی و تاریخی و تجربی دارند

    چقدر خوب بود آقا امین. خدا چندین برابر خیرتون بده که با ما به اشتراک گذاشتید. آفرین که تونستید در شرایط سخت منطقی رفتار کنید و میدونستید چکار کنید.دقیقا این مورد آخر که گفتید بزرگترین چالشه.و به نظر من اینکه چقدر اطلاعات پایه ات در مورد موضوعی به واقعیت نزدیکه، پیش بینی کننده اصلی موفقیت یا عدم موفقیت هست. بازم ممنون.


    التماس دعا نوشت: هفت عزیزم برام دعا کن، قلب پاکی داری.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.
    ویرایش توسط zolal : پنجشنبه 27 آبان 00 در ساعت 14:15

  6. 4 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 28 آبان 00), miss seven (دوشنبه 01 آذر 00), Mvaz (دوشنبه 01 آذر 00), سحر بهاری (شنبه 29 آبان 00)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    529
    امتیاز
    12,667
    سطح
    73
    Points: 12,667, Level: 73
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    995

    تشکرشده 979 در 394 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    ممنون سون عزیز بابت این تاپیک

    درس من از زندگی بقول مهران مدیری : «شما هر وقت تلاش می کنید چیزی را بیشتر توضیح بدهید بیشتر ضعیف هستید، در نتیجه قدرت در این است که شما در هیچ زمینه ای هیچ وقت توضیح ندهید و کاری را که به نظرتان صحیح و درست است انجام دهید . هر چه بیشتر توضیح دهید ، بیشتر قضاوت خواهید شد .»
    ویرایش توسط طنین باران : شنبه 29 آبان 00 در ساعت 11:41

  8. 5 کاربر از پست مفید طنین باران تشکرکرده اند .

    miss seven (دوشنبه 01 آذر 00), Mvaz (دوشنبه 01 آذر 00), نازنین2010 (شنبه 29 آبان 00), zolal (چهارشنبه 03 آذر 00), سحر بهاری (شنبه 29 آبان 00)

  9. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 تیر 01 [ 00:19]
    تاریخ عضویت
    1399-1-15
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,547
    سطح
    30
    Points: 2,547, Level: 30
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 37 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    بخشی از درس هایی که من از زندگی آموختم:

    1- دست برداریم از حقی که ارزش گرفتن ندارد!

    2- با آدم های بی رحم ، خودخواه، دروغگو و قدرنشناس وارد هیچگونه رابطه (کاری، دوستی، زندگی) در هیچ حد نشیم

    3- شخصیت واقعی یک ادم در برخود با حیوانات میتونیم متوجه بشیم. تو این دنیا ادمهایی هستن که وقتی یک گنجشک در حال غذا خوردن میبینن راهشون کج میکنن تا گنجشک فرار نکنه، ادمهایی هستن بی تفاوت که به راهشون ادامه میدن و ادمهایی که سعی در ترسوندن گنجشک میکنند.
    تا امروز ندیدم ادمی که جز گروه اول باشه به کسی بدی کنه

    4- اگر قصد زندگی در خارج از کشور ندارید دل به کسی که ارزوی رفتن از ایران داره نبندید، کسی که ارزوی رفتن داره حتما یه روز میره.
    ویرایش توسط Behrang : شنبه 29 آبان 00 در ساعت 18:38

  10. 5 کاربر از پست مفید Behrang تشکرکرده اند .

    gholam1234 (شنبه 29 آبان 00), miss seven (دوشنبه 01 آذر 00), Mvaz (دوشنبه 01 آذر 00), zolal (چهارشنبه 03 آذر 00), سحر بهاری (شنبه 29 آبان 00)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 17 دی 01 [ 01:20]
    تاریخ عضویت
    1398-4-18
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    5,597
    سطح
    48
    Points: 5,597, Level: 48
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    413

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام

    یه تجربه ای که من دارم این بود زمانی تونستم موفق بشم که دست از تغییر دیگران برداشتم. متاسفانه جامعه ما شاید بیشتر از سایر جوامع آدم رو به کنترل گری ترغیب میکنه. اما ریشه تغییر طلبی و کنترل گری من در احساس گناه بود. احساس گناهی که از طرف اطرافیان از کودکی هی تکرار و تکرار شد. زمانی که فهمیدم اون تغییری که من میخوام نه با خوبی کردن های مداوم نه با قهر نه با دعوا ... اتفاق نخواهد افتاد انوقت روی سرنوشت و زندگی خودم متمرکز شدم. این اتفاق مثل یه تحول درونی بود یعنی با رسیدن به یه نقطه صفر شروع شد.کمال طلبی هم اون موقع به پایین ترین حد خودش رسیده بود.

    تجربه دومم که اثرش زیاد دیدم این بود گاهی اوقات از نظر احساسی و قلبی هیچ نشانه امیدوار کننده ای ندیدم اما از نظر منطقی و عقلی شروع به انجام کارهای درست کردم. نمونه این دو کار یکی مطالعه کتاب در شرایط بسیار ناامید کننده بود. دوم حفظ پاکدامنی توی شرایط شکست عاطفی و رعایت دستور العملهایی که همه میگفتن این مواقع باید انجام داد. با وجودی که دلم تمایلی به انجام این کارها نشون نمیداد اما با عقلم تصمیم گرفتم و پافشاری کردم. اون موقع میدونستم اگه کار درست رو انجام بدم و صبور باشم منجر به فرج و گشایش در آینده میشه. این استدلالم با وجودی که در حد تئوری بود در آینده به شکل خیلی خوبی جواب داد.

    سومین تجربه م این بود وقتی حتی در حقم بدی شد و کسی رو اعصابم بود.زمانی که ناچار شدم غیبتش کردم هم موقع غیبت بیشتر روحم رنج کشیده هم به شکل عجیبی که دلیلش نمیدونم اون مشکل حل نشده اما وقتی جلو خودم گرفتم و غیبتش نکردم. بسیار آرامش داشتم و به شکلی که بازم دلیلش نمیدونم اون آدم از سر راهم کنار رفته یا بسیار کمتر از قبل اذیتم کرده.

    تجربه چهارمم این که میگن دل به دل راه داره جمله دقیقی نیست. زمانی دل به دل راه داره که اون آدم هم صادقانه شما رو بخواد و باهاتون هم فکر و واقعا همدل باشه و اگه اینطور نباشه هر چی شما به اون فکر کنید اون بیشتر به شما فکر نمیکنه به همین راحتی

    یه وقتایی خیلی منتظر معجزه بودم و دعا میکردم . تعبیر و تفسیر من از معجزه این بود که یهویی کارهام درست یشه. سالها بعد فهمیدم همین که فکر کردم و مطالعه کردم بعدش اون فکر رو پذیرفتم و بهش عمل کردم در حقیقت اثر همون دعا و خودش معجزه بوده اما چون با برداشت من از معجزه فرق داشته متوجهش نشدم
    احساس ما باعث عملکرد ما میشه. اطلاعات و معنایی که به اطلاعات میدیم باعث ایجاد اون احساس وباور نیرومند میشه. اگه این معنا غلط و غیر واقعی باشه یا تحت تاثیر تله ها باشه ممکنه سالها وقت ما رو بگیره مثل مورد اولی که در مورد خودم گفتم. متاسفانه ذهن همیشه در معرض فریب این اطلاعاتیه که داریم تفسیر و تحلیلش میکنیم. فقط یه روزنه امیدی هست که با فهمیدن اطلاعات زیاد به یه استاندارهای نسبتا درستی برسیم. مثل بعضی باورهای عمومی که مبنای علمی و تاریخی و تجربی دارند
    سلام
    خیلی قشنگ بود حاج امین


  12. 4 کاربر از پست مفید زونیام تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 30 آبان 00), miss seven (دوشنبه 01 آذر 00), Mvaz (دوشنبه 01 آذر 00), سحر بهاری (دوشنبه 01 آذر 00)

  13. #27
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,945 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    257
    Array
    سلام یاران همدردی شبتون بخیر ،
    امیدوارم هر کجا هستین سلامت و آرامش خاطر داشته باشین .
    خوشحالم که دوباره این تاپیک رو آوردم بالا تا دوستان تجربه های ارزشمندشون رو برامون به اشتراک بزارن و خیلی از همه تون ممنونم
    در کل توی این تاپیک هیچکس رو قضاوت نمی کنیم ولی بنظر من در رابطه با تجربیات همدیگه نظر بدیم ، شاید یه برداشت و نتیجه ای دیگه ای هم به دست بیاریم . من پست همه شما عزیزان رو خوندم ، آقا امین چقدر صریح و خوب برامون نوشتن و چقدر تجربیاتشون ارزشمند بود. در رابطه با بخش اول نوشته شون که منو به فکر برد این بود که بنظرم ما در دو حالت تصمیم به تغییر دیگران میگیریم : ۱_ وقتی اشخاصی برامون عزیز هستن ولی دارن رفتار و کار اشتباهی رو انجام میدن و برای اینکه توی زندگیشون ضرر نکنن ما تلاش میکنیم تا راه درست رو بهشون نشون بدیم و یا به اصطلاح تغییرشون بدیم .
    ۲_ حالت دوم برای کسانی هست که رفتارشون (حالا چه بیانی و چه به صورت عملکرد) موجب آزار ما میشه و اذیت میشیم ، که از این مدل توی زندگیامون زیاد میبینیم . در این موقعیت بنظرم این حق ماست که با طرف صحبت کنیم و اون شخص رو متوجه اشتباهش و رفتار بدی که باهامون داشته بکنیم ، در این موقعیت دو حالت وجود داره : یا اون شخص عذر خواهی میکنه و دیگه تکرار نمیکنه و در حالت دوم اگر بی منطق و از خود راضی باشه نه تنها منکر رفتار بدش میشه و حتی ممکنه بگه کار درستی کردم و در نهایت جوری وانمود کنه که انگار شما اشتباه کردین و تازه طلبکار هم میشن .
    گاهی ممکنه این آدما دوستان ما باشن که من فکر میکنم بدون هیچگونه نگرانی و غیره این اشخاص رو از زندگیمون کنار بزاریم .
    گاهی ممکنه عضوی از خانواده باشن که در این صورت باید رابطه رو کمتر و تحمل کنیم . اینو یادمون باشه اعضای خانواده در اصل آدم هایی هستن که توی جامعه میبینیم و بدون عیب و نقص نیستن .
    خودشناسی و مهارت ارتباط با دیگران خیلی مهمه و هممون برای آرامش بیشتر توی زندگیمون بهش نیاز داریم.

    در رابطه با پست دوست عزیزمون که در رابطه با صحبت آقای مدیری گفتن ، تا حد زیادی موافقم اما گاهی واقعا باید توضیح بدیم تا سوء تفاهمی پیش نیاد . و طبیعتا اینکه ما باور داشته باشیم که همه ی کار هایی که انجام میدیم درسته این تفکر درستی نیست ، ذهن ما میتونه خیلی وقتا مواردی که درست نیستن رو برامون خوب جلوه بده و بالعکس . و همینطور صرفا یکبار تجربه چیزی نمیتونه باور قوی در ما ایجاد کنه که اون چیز اشتباه یا درسته .
    به عنوان مثال ممکنه من برای بار اول پیتزا بخورم و بعد از اون دلم درد بگیره و با خودم به این نتیجه برسم که کلا پیتزا باعث دل درد میشه ولی در این میون ممکنه عوامل دیگه ای مثل خوراکی مانده ای رو از قبل خوردن ،با معده خیلی گرسنه غذا خوردن و یا عوامل دیگه ای دخیل باشه ،چون بهرحال از همون پیتزا افراد دیگه ای هم خوردن و مشکلی براشون پیش نیامده . پس بنظر من تعصب روی تجربیات هم درست نیست .

    خب من تا اینجا نوشتم ، یه سری مطالب هم که توی ذهنم هست بعدا براتون می نویسم تا این پست طولانی نشه و میخوام درباره فضای مجازی صحبت کنم و اینکه چقدرررر فضای متعجب کننده و سمی هست

  14. 4 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 02 آذر 00), Mvaz (دوشنبه 01 آذر 00), zolal (چهارشنبه 03 آذر 00), سحر بهاری (دوشنبه 01 آذر 00)

  15. #28
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام گرم من رو در آخرین پاییز قرن پذیرا باشین...

    درس های زندگی که زیاد هستن، ولی یچیزی که دیدم و خیلی خوشم اومد رو میخوام در موردش بنویسم .
    اون مطلب نحوه ی آموزش بچه ها و توجه واقعی و صحیح به اونهاست. اگرچه در هر سیستمی ضعفی هم وجود داره، اما باید نقاط مثبت دیگران رو ببینیم و ازشون بهره ببریم.

    خب بخش مهمی از آموزش بعهده سیستم آموزشی هست و اگر خانواده و سیستم آموزشی در کنار هم درست عمل کنن خروجی خوبی خواهد داشت و از مشکلات متعدد در دوران بزرگسالی برای فرد، خانواده و جامعش جلوگیری میشه.

    فرضا چند تا از مشکلاتی که در همین تالارهای مشاوره و ... مطرح میشه بحث خودباوری، انعطاف پذیری، احساس ارزشمندی، اعتماد بنفس، مسئولیت پذیری، همکاری، نظافت فردی، انضباط، تلاش، همدلی و محبت، بردباری، عمل گرایی و ... هست.

    در مورد سیستم آموزشی ابتدا یه توضیح کوچک میدم و بعد میریم سراغ خانواده. در یکی از کشورهای آسیای شرقی نظافت کل مدرسه در دوران پایین تر به عهده دانش آموزان همراه با همکاری کادر مدرسه هست و عملا خبری از سرایدار مدرسه نیست یا وقتی وعده ناهار میرسه ( زمان ناهار معمولا در مدرسه هستن ) بچه ها در سالن های غذاخوری ناهارشون رو میخورن بعد از اتمام غذا، مؤظفن در صف بایستن و ظروفشون رو بشورن، کاغذ و پلاستیک رو تفکیک کنن، بصورت نوبتی میزها رو با دستمال پاک کنن، کف سالن رو تمیز کنن و ... . این آموزش ها کمک میکنه که همکاری کنن، مسئولیت پذیر بشن و در حفظ نظم، نظافت‌ و کمک به حفظ محیط زیست کوشا باشن.

    در اینصورت بدیهی هست که نیازی نیست که بیان ده ها نوع شعر و شعار و ... روی تابلوها، دیوارها و ... در مورد نظافت شهری و فردی، همکاری در کارهای منزل و ... بچسبونن یا اینکه بچه ها تو خونه رنجی برای والدین باشن یا در آینده دچار بحث و جدل با همسرانشون بشن و مشکلات زیست محیطی بوجود بیارن.

    مطلب مهم بعدی اینه در همین سیستم های آموزشیشون درس خوندن مهم تلقی میشه و افراد زیادی هم رقابت میکنن اما اینطور نیست که نمره و مدرک ملاک باشه. اونها فعالیت های کلاسی رو اغلب به صورت گروهی دنبال میکن اما هر کسی در گروه مؤظفه وظیفه ی خودش رو درست انجام بده تا گروه بتونه رتبه ی خوبی کسب کنه.

    در حین این فعالیت ها توانایی ها، استعداد های بچه ها شناسایی میشه، اونها به خودباوری، انعطاف پذیری، همکاری، صبر، رشد خلاقیت، اخلاق، مدیریت، احترام، وفق پذیری با محیط و افراد، همدلی و ... میرسن و فشار از روی یک نفر برداشته میشه. پس از دوران ابتدایی بنابر تواناییشون تفکیک میشن و استعدادهاشون مسیر آینده رو براشون مشخص میکنه. جالبه که تفکیکی از نظر نخبگی و ... بین دانش آموزان وجود نداره و همه با هم برابر هستن.

    این مسئله کمک میکنه دانش آموز در حین درس خواندن توانایی های خودش رو در حوزه های دیگر گسترش بده، مهارت کسب کنه و بتونه در آینده اصلاحا گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه. از طرفی اونها با اعتماد بنفس بالا، احساس ارزشمندی و خودباوری وارد محیط های دیگر میشن و همینطور به زرنگی، زیر آب زنی، فعالیت های انفرادی‌ و... سوق داده نمیشن و بستری فراهم میشه تا در بزرگسالی بصورت گروهی فعالیت های موفقیت آمیز داشته باشن و هر کسی جای خودش فعالیت کنه و نگران حفظ شغلشون نباشن. به همین دلیل معمولا تا دوره کارشناسی درس میخونن و میتونن وارد بازار کار بشن و همه ی شغل ها براشون ارزشمنده.

    افرادی که توانایی ها، استعدادهای خودشونو گسترش میدن ، معمولا چندان وابسته به مدرک نیستن و میتونن موفق عمل کنن. مثل بچه هایی که پشت کنکور میمونن و متاسفانه به دلیل فشار خانواده و جامعه و گذاشتن همه ی تخم مرغ ها در یک سبد، مجبورن میشن زمان زیادی رو از دست بدن، یا انصراف بدن یا دست به اعمال خطرناک بزنن.

    در همین مدرسه ها انواع تفریح برای بچه ها از سالن های تئاتر و موسیقی، ورزش های حرفه ای، کتابخانه و آزمایشگاههای مجهز، اتاق بهداشت همراه با پزشک و ارائه خدمات رایگان پزشکی، بخش نگهداری گل ها و گیاهان، ، اتاق صنایع دستی و ... در نظر گرفته شده تا دانش آموز رغبت بیشتری به محیط آموزشی داشته باشه، شوق یادگیری بوجود بیاد و بتونه مهارت های خودش رو افزایش بده. حتی در کنار مدرسه معمولا مدارس حرفه ای تری با تنوع رشته های بالا وجود داره تا بصورت حرفه ای آموزش ببین.


    خب با این اوصاف لازمه زمانی که فرزندامون در خونه هستن سعی کنیم این آموزش ها رو تا جایی که در توانمون هست اجرا کنیم. خداروشکر نسبت به گذشته اطلاعات فراوانی در قالب مقالات و کتاب ها، مشاوره ها در اختیار همه ی ما هست، امکانات گسترش پیدا کردن و میتونیم از اونها برای آموزش فرزندانمون در منزل کمک بگیریم.

    درس خواندن، در کنار گسترش توانایی ها و مهارت ها و توجه به سلامت روان فرزندانمون از اون مسائل مهمی هست که والدین لازمه در موردش هوشیار باشن. قطعا توجه نکردن به آموزش صحیح و رها شدن بچه ها میتونه برای خودشون، خانواده و جامعشون هزینه ها و آسیب های زیادی رو بهمراه بیاره و کیفیت یک جامعه رو در سطوح مختلف کاهش بده.

    ممنون از همراهیتون
    ویرایش توسط سحر بهاری : دوشنبه 01 آذر 00 در ساعت 20:44

  16. 4 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 02 آذر 00), miss seven (پنجشنبه 11 آذر 00), Mvaz (دوشنبه 01 آذر 00), zolal (چهارشنبه 03 آذر 00)

  17. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 اردیبهشت 03 [ 22:05]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,561

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    نمی دونم میشه تجربه اینجا نوشت یا نه؟ چون خانم سون فرمودن در مورد تجربه های هم نظر بدین!

    --------------

    من مدتها بود، تلاش سختی داشتم برای بدست آوردن روزی، بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم تلاش هام نتیجه نمیده، جاش کم کاری میکنم که حقوق کم من جبران بشه!

    چند سالی گذشت، تا یه روز تصمیم گرفتم از اینترنت محل کار برای استفاده شخصی بهره نبرم، این نقطه آغاز باعث شد تا یکسری مفاهیم برای شکل بگیره. اولین و مهمترین اش این بود که روزی دست خداست، کم کاری من باعث دهن کجی به خداست. کار هام رو با جدیت و کمترین کم کاری ادامه دادم، در مورد حرف های دیگران که نکن اینکارو مگه چقدر بهت حقوق میدن، بی اهمیت بودم، فقط دوست داشتم وجدانم اروم باشه و خدا راضی. همین، درآمدم مهم نبود.

    تا اینکه بعد از دو سال، دیدم از جاییکه خودم فکرش رو هم نمی کردم، روزی ام زیاد شد! که اگر هم زیاد نمی شد باز همون روند رو می رفتم،

    --------------


    بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است، بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

    رضا به داده بده و ز جبین گره بگشای، که بر من و تو در اختیار نگشادست

  18. 4 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 02 آذر 00), miss seven (پنجشنبه 11 آذر 00), zolal (چهارشنبه 03 آذر 00), سحر بهاری (سه شنبه 02 آذر 00)

  19. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    563
    امتیاز
    19,542
    سطح
    88
    Points: 19,542, Level: 88
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 308
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,199

    تشکرشده 1,407 در 461 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    سلام گرم من رو در آخرین پاییز قرن پذیرا باشین...

    درس های زندگی که زیاد هستن، ولی یچیزی که دیدم و خیلی خوشم اومد رو میخوام در موردش بنویسم .
    اون مطلب نحوه ی آموزش بچه ها و توجه واقعی و صحیح به اونهاست. اگرچه در هر سیستمی ضعفی هم وجود داره، اما باید نقاط مثبت دیگران رو ببینیم و ازشون بهره ببریم.

    خب بخش مهمی از آموزش بعهده سیستم آموزشی هست و اگر خانواده و سیستم آموزشی در کنار هم درست عمل کنن خروجی خوبی خواهد داشت و از مشکلات متعدد در دوران بزرگسالی برای فرد، خانواده و جامعش جلوگیری میشه.

    فرضا چند تا از مشکلاتی که در همین تالارهای مشاوره و ... مطرح میشه بحث خودباوری، انعطاف پذیری، احساس ارزشمندی، اعتماد بنفس، مسئولیت پذیری، همکاری، نظافت فردی، انضباط، تلاش، همدلی و محبت، بردباری، عمل گرایی و ... هست.

    در مورد سیستم آموزشی ابتدا یه توضیح کوچک میدم و بعد میریم سراغ خانواده. در یکی از کشورهای آسیای شرقی نظافت کل مدرسه در دوران پایین تر به عهده دانش آموزان همراه با همکاری کادر مدرسه هست و عملا خبری از سرایدار مدرسه نیست یا وقتی وعده ناهار میرسه ( زمان ناهار معمولا در مدرسه هستن ) بچه ها در سالن های غذاخوری ناهارشون رو میخورن بعد از اتمام غذا، مؤظفن در صف بایستن و ظروفشون رو بشورن، کاغذ و پلاستیک رو تفکیک کنن، بصورت نوبتی میزها رو با دستمال پاک کنن، کف سالن رو تمیز کنن و ... . این آموزش ها کمک میکنه که همکاری کنن، مسئولیت پذیر بشن و در حفظ نظم، نظافت‌ و کمک به حفظ محیط زیست کوشا باشن.

    در اینصورت بدیهی هست که نیازی نیست که بیان ده ها نوع شعر و شعار و ... روی تابلوها، دیوارها و ... در مورد نظافت شهری و فردی، همکاری در کارهای منزل و ... بچسبونن یا اینکه بچه ها تو خونه رنجی برای والدین باشن یا در آینده دچار بحث و جدل با همسرانشون بشن و مشکلات زیست محیطی بوجود بیارن.

    مطلب مهم بعدی اینه در همین سیستم های آموزشیشون درس خوندن مهم تلقی میشه و افراد زیادی هم رقابت میکنن اما اینطور نیست که نمره و مدرک ملاک باشه. اونها فعالیت های کلاسی رو اغلب به صورت گروهی دنبال میکن اما هر کسی در گروه مؤظفه وظیفه ی خودش رو درست انجام بده تا گروه بتونه رتبه ی خوبی کسب کنه.

    در حین این فعالیت ها توانایی ها، استعداد های بچه ها شناسایی میشه، اونها به خودباوری، انعطاف پذیری، همکاری، صبر، رشد خلاقیت، اخلاق، مدیریت، احترام، وفق پذیری با محیط و افراد، همدلی و ... میرسن و فشار از روی یک نفر برداشته میشه. پس از دوران ابتدایی بنابر تواناییشون تفکیک میشن و استعدادهاشون مسیر آینده رو براشون مشخص میکنه. جالبه که تفکیکی از نظر نخبگی و ... بین دانش آموزان وجود نداره و همه با هم برابر هستن.

    این مسئله کمک میکنه دانش آموز در حین درس خواندن توانایی های خودش رو در حوزه های دیگر گسترش بده، مهارت کسب کنه و بتونه در آینده اصلاحا گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه. از طرفی اونها با اعتماد بنفس بالا، احساس ارزشمندی و خودباوری وارد محیط های دیگر میشن و همینطور به زرنگی، زیر آب زنی، فعالیت های انفرادی‌ و... سوق داده نمیشن و بستری فراهم میشه تا در بزرگسالی بصورت گروهی فعالیت های موفقیت آمیز داشته باشن و هر کسی جای خودش فعالیت کنه و نگران حفظ شغلشون نباشن. به همین دلیل معمولا تا دوره کارشناسی درس میخونن و میتونن وارد بازار کار بشن و همه ی شغل ها براشون ارزشمنده.

    افرادی که توانایی ها، استعدادهای خودشونو گسترش میدن ، معمولا چندان وابسته به مدرک نیستن و میتونن موفق عمل کنن. مثل بچه هایی که پشت کنکور میمونن و متاسفانه به دلیل فشار خانواده و جامعه و گذاشتن همه ی تخم مرغ ها در یک سبد، مجبورن میشن زمان زیادی رو از دست بدن، یا انصراف بدن یا دست به اعمال خطرناک بزنن.

    در همین مدرسه ها انواع تفریح برای بچه ها از سالن های تئاتر و موسیقی، ورزش های حرفه ای، کتابخانه و آزمایشگاههای مجهز، اتاق بهداشت همراه با پزشک و ارائه خدمات رایگان پزشکی، بخش نگهداری گل ها و گیاهان، ، اتاق صنایع دستی و ... در نظر گرفته شده تا دانش آموز رغبت بیشتری به محیط آموزشی داشته باشه، شوق یادگیری بوجود بیاد و بتونه مهارت های خودش رو افزایش بده. حتی در کنار مدرسه معمولا مدارس حرفه ای تری با تنوع رشته های بالا وجود داره تا بصورت حرفه ای آموزش ببین.


    خب با این اوصاف لازمه زمانی که فرزندامون در خونه هستن سعی کنیم این آموزش ها رو تا جایی که در توانمون هست اجرا کنیم. خداروشکر نسبت به گذشته اطلاعات فراوانی در قالب مقالات و کتاب ها، مشاوره ها در اختیار همه ی ما هست، امکانات گسترش پیدا کردن و میتونیم از اونها برای آموزش فرزندانمون در منزل کمک بگیریم.

    درس خواندن، در کنار گسترش توانایی ها و مهارت ها و توجه به سلامت روان فرزندانمون از اون مسائل مهمی هست که والدین لازمه در موردش هوشیار باشن. قطعا توجه نکردن به آموزش صحیح و رها شدن بچه ها میتونه برای خودشون، خانواده و جامعشون هزینه ها و آسیب های زیادی رو بهمراه بیاره و کیفیت یک جامعه رو در سطوح مختلف کاهش بده.

    ممنون از همراهیتون




    امیدوارم کشور ما هم با کم شدن سایه بعضی مدیران نالایق که البته اصلا خیییلی کم هستنااا بتونه آموزش و پرورش صحیح تری داشته باشه.


    آقای mvaz تجربه جالبی داشتید. احسنت.

    آیات 2 و 3 سوره طلاق : « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ِ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا»

    هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرون‏ شدنى قرار مى‏ دهد
    و از جايى كه حسابش را نمى ‏كند به او روزى مى ‏رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است‏ خدا فرمانش را به انجام ‏رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏ اى مقرر كرده است.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.
    ویرایش توسط zolal : چهارشنبه 03 آذر 00 در ساعت 20:12

  20. 4 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    miss seven (پنجشنبه 11 آذر 00), Mvaz (چهارشنبه 03 آذر 00), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 04 آذر 00), سحر بهاری (شنبه 06 آذر 00)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.