سلام دوستان من قبلا با عنوان مخالفت پدر با ازدواج پست میذاشتم. تصمیم گرفتم تاپیک جدیدی رو شروع کنم با اینکه همچنان مشکلم حل نشده. با اینکه کاملا مودبانه و با احترام تمام حرف های دلمو به پدر و مادرم زدم و ازشون خواستم که اجازه بدن خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم ( تا الان نتونستم حتی در انتخاب رشته و محل تحصیل و غیره) اما با قهر و ناراحتی رو به رو شدم مدتی با کسی حرف نزدم چیزی نخوردم غمگین بودم گریه کردم‌ و آخرش فقط مقداری خانوادم کوتاه اومدن اونم نه در حد اینکه رضایت بدن برای ازدواج. کلا همه چیه زندگی من رو هواست. میخوام برای کار اقدام کنم کار تو مهد کودکا و آموزشگاه های موسیقی و بعد از اون زبان. مهارت های لازمو دارم چند تا دوره ثبت نام کردم که برم و استاد موسیقیم گفت که کمکم میکنه. اما حالا با مخالفت خانواده روبه روام که این کار در شان خانوادگیه ما نیست و برای خانوادم با این اسم و رسم زشته که دخترشون این طوری کار کنه. ولی واقعا من بچه هارو دوست دارم و خیلی برای این کار شوق و اشتیاق دارم. از طرفی احساس میکنم با سرکار رفتن میتونم استقلالمو تو خانوادم بیشتر کنم. میخوام بفهمونم که من میتونم رو پای خودم بایستم و انقدری بزرگ شدم که کار کنم ازدواج کنم. مادرم زیاد مخالفت نکرد اما پدرم همچنان مخالفه اما من بدون توجه به نظرش دوره های مختلف ثبت نام کردم و میرم و به شدت رو این مسئله جدیم. خودش نتونسته بیاد علنا به من بگه این کارو نکن چون هنوز با هم صحبت نمی کنیم و رابطه سنگینی باهم داریم. خوشبختانه پدر و مادر من کتاب خون و اهل مطالعه هستن، به فکرم رسیده که براشون کتابی در مورد استقلال و تصمیم گیری بچه ها بگیرم یا مقاله های روان شناسی در این زمینه مطمئنم موثره. از دوستان و به خصوص روان شناسای محترم این سایت درخواست میکنم اگه کتاب یا مقاله ای در این خصوص میشناسن معرفی کنن. من نمیتونم راحت مشکلات و خواسته هامو با خانوادم مطرح کنم حق تصمیم گیری برای خودم ندارم و همه زندگی من وابسته به حرف مردمه. خواهش میکنم اگه می تونید کمکم کنید که بتونم مهارت لازم رو پیدا کنم.