به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 73
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مخالفت پدر با ازدواج

    سلام من دختری 23 ساله ام. درسم تموم شده در مقطع کاشناسی مهندسی شیمی. 6 ساله با پسری در رابطه ام و تا الان دنبال تحصیل و کار و درآمد بودیم تا به جایی برسیم که بتونیم برای زندگی آماده شیم. و وقتی با مادرم صحبت کردم مخالفت کرد بعد از کلی جر و بحث و دعوا قضیه ی ازدواجم برای مادرم و برادرم اوکی شد و راضی شدن. از 6 ماه پیش به وسیله ی برادر و مادرم این قضیه رو برای پدرم مطرح کردم. اما به پدرم نگفتیم که من با ایشون در ارتباطم (ولی برادر و مادرم می دونن) یعنی مادرم به پدرم گفت که یه خواستگاری برای دخترت هست و شرایطش اینه. ولی پدرم به شدت با این موضوع مخالفت کرد و گفت که هنوز زوده. بازهم این موضوع رو به وسیله ی زن دادشم با پدرم مطرح کردیم و بازهم هم مخالفت به خاطر سنم. ازتون خواهش می کنم کمکم کنید واقعا در شرایط سختی هستم طولانی شدن رابطه داره آزارم میده و پدرم به شدت لجباز و یکدنده است و بار آخر که این موضوع رو مطرح کردیم گفت من اجازه نمیدم تا 25 سالگی ازدواج کنی. تو این شرایط نمی تونم دو سال دیگه صبر کنم. ما توی شهر کوچیکی زندگی می کنیم و همه همدیگرو می شناسن قضیه ی رابطه ی منم خیلی ها می دونن و جلوی این موضوع رو نمی تونم بگیرم. از اینکه دیگران طوری نگام می کنن متنفرم من دختری نیستم که به حرف مردم اهمیت بدم اما به خاطر طولانی شدن این موضوع داره آزارم میده و به خاطر این موضوع نمی تونم نه رو درس نه رو کار یا هرچیزی دیگه تمرکز کنم. دیگه نمی تونم دو سال دیگه صبر کنم. اگه شرط پدرم چیز دیگه ای بود شاید می تونستم چیزی رو تغییر بدم اما وافعا دیگه نمی تونم صبر کنم. خواهش می کنم اگه کسی راهی داره بهم بگه چه طوری پدرم رو راضی کنم؟ و یه موضوع دیگه اینکه پدرم به ثروت یا ملک و املاک اهمیت میده چون ما ازنظر مالی در سطح بالاتری نسبت به کسی که دوسش دارم هستیم با اینکه خونه به نام خودشه ولی بابام بهم گفت که چه طوری می تونی تو آپارتمان 75 متری زندگی کنی اونم تو محله ی پایین تر از خونمون. اینو بگم که خونه ی ما فقط دو تا خیابون یعنی 500 متر شایدم کمتر با خونه ی آقایی که دوسش دارم فاصله داره. و مادرم هم اصلا نمی تونه رو حرف پدرم حرفی بزنه و به من میگه که شما که همدیگرو دوست دارید پس دو سال دیگه هم صبر کنید ولی به خدا نمی تونم. من از این آقا به طور کامل مطمئنم و ایشون کامیون دارن و در معدن شن و ماسه کار می کنه و از نظر مالی وضعیت خوبی داره ولی ثروتمند نیست. منم برام مهم نیست به طور کامل برام ثابت شده است. ایشون هم از این وضعیت خسته اس 27 سالشه . پدرم خیلی لجبازه نمی دونم چی کار کنم واقعا دارم از این قضیه زجر می کشم. مامانمم میگه نمی شه به بابات بگیم که شما باهم در رابطه اید چون عصبی میشه و همه چیز بدتر میشه.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام عزیزم
    به نظر من پنهان کاری شما در این خصوص، آغاز رابطه از سن پایین و ... شاید بزرگترین عیب کار شماست.
    اما دیگه چیزی هست که گذشته و من نمیخوام خیلی واردش بشم.
    بنظرم این شما نیستین که باید پدرتونو راضی کنین!
    اون آقایی که میگن شما رو دوست دارن و از رابطه ی طولانی خستن ایشون باید خودشون و والدینشون سعی کنن پدر گرامیتونو متقاعد کنن.
    شاید من هم جای پدر شما بودم نمیپذیرفتم چون یهو بفهمم دخترم پنج سال و نیم با یه پسر در ارتباط بوده و حالا طرف میخواد بیاد خواستگاریش! اونم در حالی که دخترم اصرار میکنه!!
    هیچ وقت توی ازدواج زن نباید از مرد بهتر باشه ... شما کارشناسی و ایشون کار با کامیون در معدن شن و ماسه! شما وضعیت مالی بهتر و ایشون قدری ضعیف تر!

    قبول کنین کسی که از شما سنش بیشتره خیلی از فرضیات در ذهنش میاد و این بخاطر آینده شماست.
    نمیدونم گاهی چنین رابطه هایی رو میبینم طرفم رو به ازدواج راهنمایی کنم یا به تأمل...
    اما توصیه من این هست که آقایی که دوستتون دارن ..، خودشون و خانوادشون باید برای بدست آوردنتون تلاش کنن و شما نباید با اصرار و بحث لفظی باعث ناراحتی و پرخاش در منزل بشین.
    اگر این آقا و خانوادش تلاش خودشونو کردن تا با پدرتون ارتباط بگیرن که هیچ ، اما اگر بهانه آوردن یا ارتباط نگرفتن متأسفانه باید تصمیم اساسی برای رابطتتون بگیرین تا خدایی ناکرده به باتلاق نیافتین و بیش از این درگیر نشین.

    ویرایش توسط sahar.66 : پنجشنبه 10 اسفند 96 در ساعت 19:48

  3. 3 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    Quality (جمعه 11 اسفند 96), میس بیوتی (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97), Ye_Doost (پنجشنبه 10 اسفند 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پدرم در مورد ارتباط ما هیچی نمی دونن فقط فکر می کنن که خواستگاره.در خصوص اینکه گفتین شما کارشناس هستین و ایشون در معدن کار می کنن. باید بگم که ایشون هم مدرک لیسانس دارن از همون دانشگاهی که من درس خوندم. من هیچ مشکلی با شغلش ندارم چون با این وضعیت کار اوضاعی که وجود داره من نمی تونم انتظارات بی جا داشته باشم و اینکه در تمام مراحل من کنارش بودم و می دونم با دست خالی تونست سرمایه جمع کنه و بتونه این ماشینو بخره که سرمایه ی کمی هم نیست و صاحب کار باشه با توجه به اینکه باعث شده چند نفر هم کنارش کار کنن مثل راننده و کارگر و غیره و این برای من نه تنها مشکلی نیست بلکه خیلی هم خوشحالم و مشکل مسکن هم نداره. منظور پدر من از ملک و املاک باغ و مغازه و این چیزاست که یه جوون بدون کمک کسی و با این شرایط هیچ وقت نمی تونه سرمایه های میلیاردی جمع کنه که پدر من راضی شه .من نمی تونم با توقعات بی جا با این شرایط سخت زندگی رو براش تلخ کنم. از اینکه آدم یه طرفه به قاضی بره و فقط بخواد از طرف مقابلش انتظار داشته باشه به نظرم عادلانه نیست اولین معیار من دوست داشتن دو طرفه و هم چنین اخلاقیاته و خانواده و بعد از این ها شرایط مالی. من خانواده ی ایشون رو میشناسم و با اطلاع مادرم باهاشون در تماسم. من جز مشکل طولانی شدن رابطه و خسته شدن از بی برنامگی مشکل دیگه ای ندارم. و در مورد اینکه می گید ایشون باید پا پیش بزارن. پدرشون در این مورد با من تماس گرفتن و گفتن که برن با پدرم صحبت کنن اما مادرم این اجازه رو نداد گفتن به هیچ وجه این کارو نکن و حتی اجازه نمیدن از بزرگتری مثل عمو یا داییم کمک بگیرم. به نظر من بزرگتر ها باید کمک بچه ها کنن و با توقعات بی جا بدتر زندگی رو به کامشون تلخ نکنن و اعتماد به بچه ها و همراهی شون در زمینه ی ازدواج خوش بختی رو تضمین میکنه. اینکه ندیده و نشناخته کسی رو رد کنن و به خاطر دو کوچه اون طرف تر کسی رو رد کردن درست نیست. می دونم صلاح منو می خوان ولی همیشه بزرگترها کار درست رو انجام نمی دن . نه مادرم نه پدرم اینو نمیبینن که دارم اذیت می شم از بلاتکلیفی و توقعاتشون. من الان به شدت افسرده و مضطربم این خوش بختی من نیست. ممنون از اینکه پاسخ دادید.

  5. 2 کاربر از پست مفید a.sadeghiani تشکرکرده اند .

    mercedes62 (جمعه 11 اسفند 96), نادیا-7777 (دوشنبه 24 اردیبهشت 97)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    اگر ازنظر اعتقادی تحصیلی و ... مناسب هم هستید و این آقا توانائی مالی اداره زندگی رو داره، نیازی به این همه این در و اون در زدن نست. کار آخر رو اول انجام بدند و بیان خواستگاری. پدرتون یا کلا رد می کنه، یا قبول می کنه یا میگه دختر الان در سن ازدواج نیست.
    اگر ردشون کنند یا بپذیرند در هر دو صورت تکلیف تون روشن میشه
    اگر شرط بگذارند، می تونید بعضی توافق های ضمنی اولیه رو انجام بدید تا درآینده که شروط پدرتان برآورده بشه مجددا اقدام کنند برای خواستگاری.

    اگر خواستگاری و پدرتون رو راضی نمایند باز هم خیلی خوبه. چون اولا اصل ازدواج شما دو نفر پذیرفته شده و دوما حتی اگر همیا فردا پدرتون قبول کنند، تا شما بیائید برای ازدواج آماده بشید چند ماه طول می کشه، 1 سال هم روش.

    * پدرتون برای شما نقشه و برنامه ای ندارند؟ مثلا خودشون فردی رو برای همسری شما مناسب تشخیص داده باشند؟ یا اینکه ازپیش شرایط مشخصی برای همسر آینده تان ترسیم کرده باشند؟ مثلا شغلش این باشه، خانواده اش اونجور باشه... (منظورم غیر از فرض ها و ایده آل های کلی همه پدر و مادرها است)

  7. 6 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97), Happy.girl.69 (جمعه 11 اسفند 96), maadar (جمعه 11 اسفند 96), mercedes62 (جمعه 11 اسفند 96), sahar.66 (جمعه 11 اسفند 96), میس بیوتی (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    مادر و برادرتون چرا در ابتدا با این اقا پسر مخالفت کردند؟ و دلایلشون چی بوده؟

    اینکه شما با اصرار مادرتون رو راضی کردید یعنی اینکه مادر ،در باطن ناراضی هستند ولی چون با اصرار شما مواجه شدند حالا توپ رو انداختند تو زمین پدر.

    اینکه به شما می گویند پدرتون نباید از دوستی شما و اون اقا پسر مطلع بشن شاید به این علت هست که ممکنه پدرتون با اطلاع از این موضوع و با نوعی طرز فکر سنتی در یک شهر کوچک و به قولی برای حفظ آبرو با این ازدواج موافقت کنند. و مادرتون چون باطنا مخالف این ازدواج هستند با این کارشون جلوی پاتون سنگ می اندازند.

    مورد دوم هم اینکه چون تا الان از پدر این موضوع رو پنهان کردند در حقیقت میخواستند خودشون به تنهایی حلش کنند احتمالا میترسند با خشم پدرتون مواجه بشند و متهم بشند که نتونستند مواظب دخترشون باشند.

    در هر صورت اگر این آقا پسر فرد مناسبی برای شما هستند و دلایل مخالفت مادر و برادرتون دلایل موجهی نیست ، بهتر هست هر چه سریعتر خواستگاری صورت بگیره و پدرتون در جریان امور باشند.

    اگر در مورد دلایل مخالفت مادر و برادرتون با صداقت کامل و به وضوح در اینجا توضیح بدید و دوستان بهتر میتونند شما رو راهنمایی کنند. نگرانی من این هست که دلایل موجهی برای مخالفت وجود داشته باشه و شما بخاطر وابستگی که در این چند سال به دوستتون پیدا کردید باعث بشه که اونها رو نادیده بگیرید واینجا مطرحش نکرده باشید .

  9. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون که پاسخ دادید. مادر پدر من برای ازدواجم هیچ نقشه ای ندارن فقط یه سری ایده آل های کلی در ذهنشونه که به نظرشون اون طوری بهتره. دلیل مخالفت مادرم هم این‌ بود که فعلا من نباید ازدواج کنم چون سنم هنوز پایینه. مادر من خودش در۳۱ سالگی ازدواج کرد و تا اون موقع مشغول کار و تحصیل بوده مامانم مدیر مدرسه بود بعد از ۳۰ سال بازنشسته شد . و به من میگفت که الان خیلی زوده فکر اینا رو بکنی چون ازدواج مانع از پیشرفت شغلی و تحصیلیت میشه. پدرم هم همین نظر و داره میگه فعلا کسی اجازه نداره برای خواستگاری بیاد. مشکل من این جاست حتی راضی نمیشه اجازه بده بیان خواستگاری. بله درسته مادرم هم به پدرم نگفته که ما باهم در ارتباطیم وبهم علاقه داریم و فقط گفته که یه خانومی برای پسرش اجازه خواسته بیان خواستگاری و دخترت هم نظرش مثبته و در این حد پدرم هم گفت نه و این حرفها ۶ ماهه که تو خونه زده میشه . پدرم از علاقه و ارتباط من خبر نداره. دلیل مخالفت برادرم هم رابطه ی ما بود و میگفت تا نامزدی باید رابطتون رو قطع کنید و اولش عصبانی بود و باهام سرد برخورد میکرد اما به کمک همسرش آروم شد و الان عادیه. و راجع به کسی که دوسش دارم خیلی تحقیق کرد و متوجه شد که همکلاسی دبیرستانش بوده و چند بار هم همدیگرو ملاقات کردن و نظرش کاملا مثبته. مشکل من اینجاست پدرم رو چه طوری راضی کنم که اجازه ی خواستگاری بده و اینکه من نمیخوام دو سال دیگه صبر کنم چون میدونم سن ایده آل ازدواج برای خانوادم ۳۰ به بالاس و دو سال دیگه هم بهونه های دیگه هست و من از بلا تکلیفی خسته ام .برای برادرم هم همین طور بود و مادرم راضی نمیشد برادرم ۲۴ سالگی نامزد کرد مامانم با مشاوره رفتن و حرف های من و بعضی از افراد فامیل راضی شد. به نظر شما اگه رابطمو و علاقمند به پدرم و این بار خودم صحبت کنم رضایت میده یا همه چیز بدتر میشه. مرسی از راهنمایی هاتون.
    ویرایش توسط a.sadeghiani : شنبه 12 اسفند 96 در ساعت 01:51

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 مرداد 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1396-11-08
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,164
    سطح
    18
    Points: 1,164, Level: 18
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید جمله ای کلیشه ای باشه ولی سن یه عدده و اصرار به ازدواج شما در سن 25 سالگی بسیار عجیب

    با تعاریفی که از این آقا کردید مشخصه پسر با عرضه ای هست که تو سن 27 سالگی تونسته روی پای خودش بایسته و مشخصه فرد سالمی هست که 6 سال روی عشق و علاقه اش پابرجامونده و با تحقیقاتی که برادرتون انجام دادن و طرف رو شناختن و مهر تایید رو زدن نگرانی بابت انتخاب شما وجود نداره.

    اینکه میگید با پدرم صحبت کنم بستگی به شخصیت پدر شما داره و چون شما هیچ شرحی از ایشون ندادید نمیشه بهتون در این زمینه راهنمایی داد.

    اما راهکاری که پیشنهاد میدم استمرار قضیه از طرف مادر شماست. مادر شما وقتی شما رو مصر ببینه تلاش بیشتری برای متقاعد کردن پدرتون میگیره. شما اول باید مادرتون رو راضی کنید اون خودش کار خودشو بلده. در راه راضی کردن مادر میتونید از برادرتون هم کمک بگیرید.

  12. 2 کاربر از پست مفید reza.m1986 تشکرکرده اند .

    mastanehh (شنبه 12 اسفند 96), میس بیوتی (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza.m1986 نمایش پست ها
    شاید جمله ای کلیشه ای باشه ولی سن یه عدده و اصرار به ازدواج شما در سن 25 سالگی بسیار عجیب

    با تعاریفی که از این آقا کردید مشخصه پسر با عرضه ای هست که تو سن 27 سالگی تونسته روی پای خودش بایسته و مشخصه فرد سالمی هست که 6 سال روی عشق و علاقه اش پابرجامونده و با تحقیقاتی که برادرتون انجام دادن و طرف رو شناختن و مهر تایید رو زدن نگرانی بابت انتخاب شما وجود نداره.

    اینکه میگید با پدرم صحبت کنم بستگی به شخصیت پدر شما داره و چون شما هیچ شرحی از ایشون ندادید نمیشه بهتون در این زمینه راهنمایی داد.

    اما راهکاری که پیشنهاد میدم استمرار قضیه از طرف مادر شماست. مادر شما وقتی شما رو مصر ببینه تلاش بیشتری برای متقاعد کردن پدرتون میگیره. شما اول باید مادرتون رو راضی کنید اون خودش کار خودشو بلده. در راه راضی کردن مادر میتونید از برادرتون هم کمک بگیرید.
    خیلی ممنون از راهنماییتون. متاسفانه مادرم میگه از دستم کاری بر نمیاد و پدرت حرف خودشو میزنه. پدرم بسیار لجوجه مثلا اگه از کسی خوشش نیاد بسیار سرد و خشن برخورد میکنه حتی بعدا متوجه بشه که اشتباه میکرده اما به خاطر غرورش رفتارش رو تغییر نمیده. و بسیار براش حرف مردم مهمه اینکخ مثلا دامادش چی داره یا از کدوم طائفه است. کسی که من انتخابش کردم میدونم که خانواده ی محترمی داره و از نظر مالی مشکلی ندارن اما ثروتمند و اون طوری که پدر من توقع داره نیست. برای همین احساس میکنم پدرم به خاطر این میگه ۲۵ سالگی چون فکر میکنه موقعیتهای بهتری برام هست. فکر میکنم تنها راهش اینه خودم با پدرم صحبت کنم چون انگار راهی نمونده

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان من مدت ها پیش راجع به اینکه خانوادم با ازدواجم مخالفن پست گذاشتم. الان حدود یک ساله که درگیره این مسئله هستم و روزهای خیلی سختی رو گذروندم. چند روز پیش تلفنی بین مادرم و کسی که دوسش دارم بحث و تقریبا مشاجره پیش اومد. من تصمیم گرفتم به یه مشاوره بریم. پیش مشاور که رفتیم حق رو به من نداد و نظرش این بود من و خانوادم باید مشکلمونو حل کنیم و این آقا حق دارن که برای خودشون زندگی کنن و من اگه نمی تونم این موضوع رو حل کنم از زندگیش برم چون این رابطه ۷ سال طول کشیده و همه چیز به جای اینکه حل شه بدتر گره خورده و جز استرس و عقب موندن از زندگی برای دو طرف چیزی نداشته. چرا پدرم و مادرم مارو درک نمیکنن چرا برادرم و همسرش کمک نمیکنن این مشکل شده یه درد بزرگ برای من. به جای اینکه چیزی حل شه هر روز خانوادم بیشتر منو نادیده میگیرن و وقتی حرف میزنم به من میگن شدی مایه بدبختی استرس آخرش منو سکته میدیو از این حرفا. حالا قراره فردا منو مامانم و کسی که دوسش دارم بریم مشاوره هر سه تایی اونجا حرف بزنیم. ازتون میخوام اگه این پیامو میخونید برام دعا کنید چون دوست ندارم از دستش بدم دوست دارم همه چیز حل شه خواهش میکنم برام دعا کنید زندگی برام خیلی سخت شده.

  15. کاربر روبرو از پست مفید a.sadeghiani تشکرکرده است .

    Ye_Doost (شنبه 22 اردیبهشت 97)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 خرداد 99 [ 03:22]
    تاریخ عضویت
    1394-7-18
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    5,563
    سطح
    48
    Points: 5,563, Level: 48
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 187
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 35 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درکت میکنم دوست عزیز،منم تو همچین شرایطی بودم امیدوارم هر چی خیره پیش بیاد برات

  17. کاربر روبرو از پست مفید razieh181 تشکرکرده است .

    a.sadeghiani (شنبه 22 اردیبهشت 97)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.