به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 8 نخستنخست 12345678
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 73 , از مجموع 73
  1. #71
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهاره جون ممنون ازتون‌. اتفاقا این کارو کردم برای خودم دلایل مخالفت خانوادمو نوشتم و اینکه در چه مواردی دو تا خانواده باهم تفاوت دارن. تولد آرزو عزیز باور کنید که اگه کسی به واقعیت از نظر مالی بیاد ایشونو ببینه متوجه میشه نه تنها دلیلی برای مخالفت نیست بلکه اتفاقا موقعیت خوبی هم دارن. پس انداز قابل توجه و میلیونی خونه و موضوع کار که خداروشکر حل شده. و اینکه همه اینا رو خودش به دست آورده از خرده فروشی و دست فروشی بین دیگران حالا به اینجا رسیده چیزی که با چشم خودم دیدم شاهدش بودم اینا برای من با ارزشه اونم تو این اوضاع اقتصادی. این آقا خیلی خصوصیت های خوبی داره که برای من ارزشمنده مثلا سالمه اهل دود نیست ورزشکاره اصلا رفیق باز نیست مهربونه منو دوست داره تو تمام کارهاش از من مشورت میگیره و منو تو تمام چیزایی که به دست آورده شریک میکنه‌. اگه چیزی کم داشته باشم ناراحت باشم خوشحالم میکنه و اولویت زندگیش منم. حتی در مسائل کاری و مالی بدون رضایت من قدم برنمیداره. حالا خونه داره اگه کوچیک تلاش میکنیم بزرگش میکنیم مگه همه چیز باید تو قدم اول باشه. درسته تو این چند وقت یه سری اتفاقا هم افتاد که من ازش به شدت دلخور شدم. یه چیزی که خیلی من تو رابطمون می پسندم اینه ما ازهم پنهون کاری نداریم و بهترین رفیقیم. خانواده ایشون مثل پدر من ثروتمند نیستن چون بابای ایشون کارمند بوده و بابای من مهندس کشاورزی برای همین بابای من باغ داره و اونا ندارن. وگرنه تفاوت آنچنانی که فکر میکنید نیست. شهر ما کوچیکه دقیقا فاصله خونه های ما دوتا کوچه اونور تره. نه مثل اینکه فکر کنید ما فرمانیه تو ویلا میشینیم اونا پایین شهر تهران. و بابای منم نه تحقیقی کرده نه خود طرف نه پدر و مادرشو اصلا ندیده فقط کلا میگه نه. از اینا یه اسم و فامیلی و محله میدونه همین. مثلا مامانم میگفت اگه حاجی فلانی برای پسرش که حجره داره چند هکتار باغ داره ویلا داره چندین و چند اسب داره میگفت اصلا بابات نه نمیورد. توقع اونا در این حده در صورتی که ماهم در اون حد نیستیم. پدر مادر من برای من خیلی بیشتر از حتی خودشون میخوان.
    خیلی سخته ۷ سال رابطه رو تموم کنم هرچی فکر میکنم دوست ندارم جدا بشم. ولی نمیدونم راه حل اینکه ازدواج کنم چی می تونه باشه. ای کاش یه معجزه اتفاق میفتاد آخه دلیل این لجبازی چیه به خدا بیشتر به من صدمه میزنن.

  2. #72
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط a.sadeghiani نمایش پست ها
    مثلا وقتی مشکلات امیر آقا رو میبینم احساس میکنم زندگی آینده من هم امکان داره این طوری بشه. از طرفی زندگی پسر عمومو میبینم که نتونست با کسی که دوست داره ازدواج کنه.
    زندگی من رو ملاک تصمیم و انتخاب خودتون قرار ندید. من اگه اخلاق و اعصاب درست حسابی داشتم اکیدا هیچ مشکل و اختلاف جدی ای با همسرم پیدا نمیکردم و الان بسیار هم هردو احساس خوشبختی میکردیم. تنها عاملی هم که باعث شده تا حالا کنار هم بمونیم با همه اختلاف ها همین میزان و شدت علاقه بینمونه. اینو تا کسی خودش تجربه نکنه تو زندگی متوجه نمیشه چه معیار مهم و باارزشیه. نه پدر مادری میتونن این حس رو به زور به دختر پسرشون موقع ازدواج القا کنن نه میتونن تا وقتی خود دختر و پسر بهشون اجازه ندادن ازشون بگیرن. شما باید ببینید همسازی و تناسب فکری و عقلی و از همه اینا مهمتر عشق و کششتون به همدیگه چقدر هست؟ به این فکر کنید الان بهش گفتید بره احتمال اینکه در آینده حسرت بخورید یا نتونید دیگه با عشق با کسی ازدواج کنید چقدره؟ اگر میتونید کنار بیاید مثلا یکسال دیگه با یه پسر دیگه راحت میتونید عقد کنید یا تایید و حرف خانواده تون مهمتره خب بذارید بره.

    یه نکته دیگه؛ از فرصت هایی که پیش میاد چرا استفاده نمیکنید؟ وقتی پدرتون با اکراه هم شده میگه بیاد خواستگاری چرا فرصت رو از دست دادید که الان مادرتون بگه نه اون فرصت سوخت شده تموم شده رفته؟ من بهتون گفتم همون پیشنهاد رو غنیمت بدونید و استفاده کنید.
    هنوزم دیر نیست به نظر من تا هنوز تنور خیلی سرد نشده همین اجازه ای که دادن رو بچسبید به خانواده پسر بگید از مادرتون وقت خواستگاری بگیرن به خانواده خودتون هم بگید ممنون برای اجازه ای که دادین من همین حد هم راضی و قدردانتون هستم (فعلا). باهاشون بحث نکنید که بازم اجازه میدین یا نه!، منتظر رضایت قلبیشون هم نباشید همچین چیزی حداقل در این زمان اتفاق نمی افته. جوری رفتار کنید که با همون اجازه ای که یکبار دادن دارین پیش میرین رو حساب حرف خودشون.
    به نظرم میتونید اگه با عزم راسخ برخورد کنید جلسه خواستگاری رو برگزار کنید وقتی یه بار در این حد راضی شدن بازم میشه کوتاه بیان. بذارید اگه عیب و ایرادی این پسر و خانواده و سطح فرهنگ و مالی و هرچیش داره تو جلسه خواستگاری و طی رفت و آمدهای اصولی براتون مشخص بشه. خودتونم اگر قراره باهاش بهم بزنید باید بتونید حداقل منطقا قانع بشید که این آدم به درد نمیخوره اینجوری که نه عقلی نه عاطفی ایراد خاصی در این آدم نبینید از اون طرف هم واکنش های بی منطق خانواده تون رو ببینید بخواید هم نمیتونید راحت دل بکنید. اینجا هم صد نفر بیان بگن اون پسره به درد نمیخوره شما خودتون باید عقلی و احساسی به همچین نتیجه ای برسید.

    در ضمن اون دوستانی که میگن سطح فرهنگ این خانواده بخاطر رگ و ریشه کوردیشون پایین هست و به خانواده ایشون نمیخوره این رو هم در نظر بگیرن که مادرهای کورد مستقل ترین بچه هارو تربیت میکنن و پسرهاشون رو به هیچ عنوان لوس بار نمیارن. دنبال نکته های منفی یه قومیت میگردین حداقل مثبت هاشم در نظر بگیرید.

  3. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    آوای بهشت (یکشنبه 03 تیر 97), زن ایرانی (جمعه 25 خرداد 97)

  4. #73
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    فکر نکنم کسی اینجا دعوای قومیتی بخواد راه بندازه. کسی هم با این آقا و خانواده اش چون کرد هستند مخالفت نداره کما اینکه در همون پست های ابتدائی باهاشون همدلی میشد. ولی بعد از گفته شدن بعضی مسائل به نظر میاد (خودم رو میگم) این فرد و خانواده اش آدم های اهل نیستند. حالا مال هر کجا که باشند.
    دختر خانم هم پاشو کرده تو یه کفش، چشماش رو روی واقعیات بسته. اون قسمت هائی رو هم که در حرف تائید می کنه درعمل اهمیتی بهشون نمیده. حجتی هم بهش نیست. آدم عاشق کور و کره. وقتی چشماش باز میشه که ازدواج کرده و کار از کار گذشته باشه. اونوقت میاد یه تاپیک دیگه میزنه بدبخت شدم، اینی نبود که فکر می کردم و نظایر آن.

    اینکه پدر میگه اگر میخوائید بیان خواستگاری من از خانه بیرون میرم شدیدترین نوع مخالفت است. یعنی تو خانه من یا جای منه یا اون ها. یعنی اگر هم ازدواج کنید نه من و نه تو. نه پدر، نه ارثیه و نه حمایت خانواده.

    نمی دونم چرا جای دختر و پسر مرتب عوض میشه. پسر نشسته تو خونه به دختر میگه پدرت رو راضی کن!!! خب پس تو این وسط چیکاره ای؟ دختر حداکثر وظیفه اش راضی بودن خودش و اعلام کردن آن است. مرد باید بیاد خودش رو نشون بده، اثبات کنه و کسب رضایت دختر و خاواده اش رو بکنه. نه اینقدر بی حال یا ترسو. اون هم از راه حل دادن خودش و باباش که ربودن دختر هستش. یا منت گذاشتن سر دختر که دخترای دیگه هم هستند که حاضرند بهم پول بدند واسه ازدواج.

    حداقل امتحانش کنید. امتحانی که عرضه و توانائی خودش رو در زندگی (نه کار) نشون بده.

    * قبلا گقتم و باز هم میگم پول هائی رو که بهشون داده اید مطالبه کنید. نه به خاطر خود پول. برای اینکه ببینید چه واکنشی نشان میده؟ برمی گردونه مبادا پدر شما متوجه نشه یا میگه ندارم!؟
    * بهش پیام بدید من سعی خودم رو کرده ام و بیش از این کاری ازم ساخته نیست - واقعا هم کاری ازتون ساخته نیست. به نظر نخواهید توانست پدرتون رو راضی کنید - خودت سعی کن پدرم رو راضی کنی. بگید خواستگار دارم پدر و مادرم فشار میاورند جواب بدم. یه مهلت 3 ماهه هم بهش بده. بگذارید ببینید چه کار می کنه؟

    (به هیچوجه به منزل شون یا محل کار و یا هیچ کجای دیگه تنهائی نروید. کسی که پیشنهاد فرار داده و جواب منفی گرفته، اگر ببینه به مقصودش نمیرسه خیلی احتمال داره بزور دست به آدم ربائی بزنه و بی آبروئی و مشکلات بیشتری بوجود بیاوره. داستان جنائی هم نیست. نمونه هاش اتفاق افتاده و در آینده بازهم اتفاق خواهند افتاد.)

  5. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (جمعه 30 آذر 97)


 
صفحه 8 از 8 نخستنخست 12345678

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.