به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 73
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 99 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1397-2-08
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    2,714
    سطح
    31
    Points: 2,714, Level: 31
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 130 در 77 پست

    Rep Power
    26
    Array
    پسره خوب استفاده کرده، 15 تومن نوش جان کرده، چندسال هم از خلع عاطفی و جنسی خودش سیراب کرده، بعدش گفته میرم خواستگاری دادن که میزنم تو خال و... ندادن هم میگن خانوادش مارو ادم حساب نکردن.
    دختر خانم چشمات باز کن اون حق نداره خانوادت مسخره کنه اگه عاشقت هست بلکه باید خودش اثبات کنه بجای تمسخر به خانوادت مرد باشه خودش اثبات کنه

  2. 3 کاربر از پست مفید Telegramid_TrueMotion تشکرکرده اند .

    a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97), Quality (جمعه 28 اردیبهشت 97), Ye_Doost (جمعه 28 اردیبهشت 97)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    وقتی میبینم چقدر زیاد شده تعداد دخترایی که از ۱۶ -۱۷سالگی به جای خوش گذروندن با همجنساشون و برنامه ریزی برای اینده اینجوری خودشونو درگیر جنس مخالف میکنن ویه نوجوونی و جوونی پراسترس و کلی تجربه تلخ برا خودشون درست میکنن واقعا دلم میگیره! نگرانم برای خیلی از دخترای امروزی که اینجوری خودشونو تحقیر میکنن!! امیدوارم تا وقتی که دخترم به این سن میرسه ،این تب و تاب روابط دوست پسری دوست دختری تو جامعه خوابیده باشه!

  4. کاربر روبرو از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده است .

    Quality (جمعه 28 اردیبهشت 97)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میس بیوتی نمایش پست ها
    وقتی میبینم چقدر زیاد شده تعداد دخترایی که از ۱۶ -۱۷سالگی به جای خوش گذروندن با همجنساشون و برنامه ریزی برای اینده اینجوری خودشونو درگیر جنس مخالف میکنن ویه نوجوونی و جوونی پراسترس و کلی تجربه تلخ برا خودشون درست میکنن واقعا دلم میگیره! نگرانم برای خیلی از دخترای امروزی که اینجوری خودشونو تحقیر میکنن!! امیدوارم تا وقتی که دخترم به این سن میرسه ،این تب و تاب روابط دوست پسری دوست دختری تو جامعه خوابیده باشه!
    من نمی خوام بگم کار درستی کردم که تو سن ۱۷ سالگی وارد رابطه با کسی شدم. پیش مشاور که رفتم یه حرف خوب زد گفت شما انقدر تحت فشار بودین که نتونستین همدیگرو بشناسید تمام فکرتون تا چند سال دیدن همدیگه و حرف زدن باهم بوده بعدشم تو فشار و استرس جلب رضایت خانواده برای ازدواج اگه خانواده در کنارتون کمک میکردن و فرصت میدادن برای شناخت بیشتر شاید اصلا انقدر پیچیده نمی شد یا شایدم خیلی قبل تر متوجه میشدین به درد هم نمی خورین یا یه ازدواج موفق داشتید و عیب هاتونو پیدا میکردین روش کار میکردین. من از سمت خانوادم خیلی تحت فشار بودم و از طرفی تو این ۷ سال خاطرات و روزهای قشنگی داشتم. جدا از روابط دوست دختر دوست پسری دوستای خوبی برای هم بودیم خیلی دوستای خوبی بودیم. من این مدتو نمیتونم تو چند کلمه خلاصه کنم. نمیتونم بگم ایشون خیلی بد بود یا خیلی عالی. من خیلی ضربه خوردم دو ساله که از استرس خوب نخوابیدم. پدر و مادرها برای بچه هاشون زندگی ایده آل می خوان. می خوان بچه هاشون بهترین شغل و بهترین همسر رو داشته باشند. چند تا زبان بلد باشن موزیسین بشن تو هرچی بهترین باشن اما اینو در نظر نمیگیرن به چه قیمتی؟ به قیمت استرس و عذاب و محدود کردن؟ به اینکه خانوادم صلاح منو میخواستن هیچ شکی ندارم اما چرا نادیده گرفتن؟ چرا همیشه صورت مسئله پاک میشه؟ بقیه نیاز هاشون چی؟ نمیشه هم عاشق بود هم پیشرفت کرد؟ من اگه روزی مادر بشم آرزوم اینه عذاب بچمو نبینم فقط خوش حالی و راحتی شو می خوام. انتظارات و ایده آل های زیادی جز سختی چیزی نداره. من اگه به این آقا تو قسط کمک میکردم برای این بود که میدیدم داره زحمت میکشه که بهم برسیم و برای آسایش و راحتی بیشتر تو ازدواج داره تلاش میکنه و فکر میکردم دارم برای آینده خودم زندگی میسازم هیچ وقت این آقا از من نخواست این کارو کنم با خواست قلبی خودم و با تمام وجودم این کارو کردم ما حساب بانکی یکی داشتیم لباس های عیده منو اون می خرید رانندگی بهم یاد داد کارت بانکی میلیونیش دست من بود. می تونید تصور کنید من یه زندگی ساختم هم تو تصوراتم هم تو واقعیت ولی خانوادم ندید و نخواست ببینه. حالا همه اینا بهم خورده احساس میکنم زندگیم جلو چشمام داره میسوزه. نباید به اینجا می کشید. همون سه ساله پیش اگه خانوادم قبول میکرد این قضیه رو ببینه و حلش کنه به اینجا نمی رسید یا حل میشد یا تموم میشد. امیدوارم هرکسی که این پیام منو میخونه هیچ وقت به خاطر دوست داشتن بیش از حد و خواسته های ایده آل بچه شو به سختی نندازه. خانواده باید محل صحبت کردن و حل کردن باشه نه نادیده گرفتن. ای کاش تعصبات کنار گذاشته می شد چی میشد خانواده ها باهم آشنا میشدن گردش و حتی سفر میرفتن.چی میشد بابای من به دور از همه تعصبات طرفشو میدید حرف میزد و زیر نظرش میگرفت و به من اجازه حرف زدن میداد اگه نکته منفی بود بهم میگفت. وقتی طرف من به من میگه تو از حیوون خونتونم‌ بی اهمیت تری درسته با تمام بی شعوریش حرف میزنه اما حرف حقه. فقط من و آیندم سوخت حالا با چه انرژی دوباره شروع کنم به زندگی؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید a.sadeghiani تشکرکرده است .

    میس بیوتی (شنبه 29 اردیبهشت 97)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام
    فکر کنم تنها راه باقی مانده اینه که این آقا خودش بره پیش پدرتون (دست بوس عامیانه میگم). هدیه ای بگیره، صحبتی بکنه بلکه نظر مثبت ایشون رو جلب کنه. بدترین حالت اینه که سرش داد میزنه. کسی که دختری رو بخواد این حداقل کاری است که میکنه.

    به خدا ما کلی آرسن لووپن بازی در می آوردیم. این در و اون در میزدیم دوست و آشنائی با واسطه تو وزارت اطلاعات برامون خونه طرف رو پیدا کنه. خودمون محل کار پدرش رو کشف می کردیم . می رفتیم بلکه مستقیم طرف بشیم، درگوشی باهاش صحبت کنیم.... تازه کسی یه قرون هم بهمون نداده بود که سهله بجز تلفنی اونهم گاه گاهی تماس نداشتیم . شما خودتون دارید شان تون رو پائین می آورید. همینطور شان و احترام خانواده تان. همه این ها برفرض اینکه ازدواج کنید برای خودتون بد میشند.

    موفق باشید

  8. 5 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97), Erica (یکشنبه 30 اردیبهشت 97), Quality (یکشنبه 30 اردیبهشت 97), sahar.66 (شنبه 29 اردیبهشت 97), میس بیوتی (شنبه 29 اردیبهشت 97)

  9. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 مرداد 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1396-11-08
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,164
    سطح
    18
    Points: 1,164, Level: 18
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولین توصیه من به شما اینه که به هیچ وجه توهینهای پدرتون رو به اون آقا منتقل نکنید. چون هم الان نسبت به شما دلسرد میشن هم ممکنه تو زندگی مشترکتون تاثیرات بدی داشته باشه.

    این روزها تو جامعه ما دختر پسرها با این صداقتی که شما دو نفر باهم بودین کم پیدا میشه بنابراین قدر عشق و علاقتون رو بدونید و برای رسیدن به هم تا میتونید تلاش کنید.

    پدر شما با توجه به حرفهایی که زدید آدم بسیار خشکی هست و به سختی میتونه نرم بشه بخصوص از سمت شما و چاره کار فقط مادر شماست. شما اول باید مادرتون که به نظر میاد راحتتر نرم میشه رو آماده کنید.

    کاش خانواده ها یاد بگیرن از یه سنی به بعد تصمیم گیرنده نیستن و فقط نقش مشاور رو دارن. ای کاش یاد بگیرن آرزوهای خودشونو روی بچه هاشون پیاده نکنن. یاد بگیرن بچه هاشون اسباب بازی زیر دستشون نیستن. یاد بگیرن به جای فرزندانشون زندگی نکنن.

  10. 3 کاربر از پست مفید reza.m1986 تشکرکرده اند .

    a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97), mercedes62 (شنبه 29 اردیبهشت 97), Ye_Doost (شنبه 29 اردیبهشت 97)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها

    به خدا ما کلی آرسن لووپن بازی در می آوردیم. این در و اون در میزدیم دوست و آشنائی با واسطه تو وزارت اطلاعات برامون خونه طرف رو پیدا کنه. خودمون محل کار پدرش رو کشف می کردیم . می رفتیم بلکه مستقیم طرف بشیم، درگوشی باهاش صحبت کنیم.... تازه کسی یه قرون هم بهمون نداده بود که سهله بجز تلفنی اونهم گاه گاهی تماس نداشتیم . شما خودتون دارید شان تون رو پائین می آورید. همینطور شان و احترام خانواده تان. همه این ها برفرض اینکه ازدواج کنید برای خودتون بد میشند.

    به نکات مهم نوشته ی آقای یک دوست توجه کنین. این رو کاملا درست میگن.

    ببینید عزیزم توجه داشته باشین زندگی صرفا علاقه و عشق نیست. شاید امروز پدر بهتون اجازه بده بگه برو باهاش ازدواج کن. آیا شما باید بری؟ نه!
    ازدواج بسیار مهمه ... شما و اون پسر الان وسط یک دایره این. شاید بیشتر از هر چیز خودتونو میبینین و از خیلی مسایل یا چشم میپوشین یا بهش ناآگاهین. اما کسی که خارج از این محدودس داره ده سال بعد رو میبینه. داره آینده نگری میکنه. اونه که بیشتر از خودت واقعیت ها رو میبینه.
    خیلی از دختران با خانودشون مقابله کردن... خیلی ها قهر کردن ولی عاقبت چی شد؟

    مثال دختری بود که الان یکی ، دو سال ازتون بزرگتره. پاشو تو یه کفش کرد که من باید با فلانی ازدواج کنم... خانوادش راضی نبودن و شهودش رو از افراد آشنای خانوادگی انتخاب کرد.
    وقتی ازدواج کرد و تازه فهمید زندگی چیه... کم کم از مواضع قبلیش عقب نشینی کرد الان هر روز خانه ی مادرش هست و حتی شبها به بهانه های مختلف در منزل مادریش میخوابه.
    به جدایی جدی فکر میکنه و این برای یک نوعروس بدترین اتفاق دنیاست.
    اجازه بده زمان بگذره ....
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  12. 5 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97), Erica (یکشنبه 30 اردیبهشت 97), Quality (یکشنبه 30 اردیبهشت 97), میس بیوتی (شنبه 29 اردیبهشت 97), Ye_Doost (شنبه 29 اردیبهشت 97)

  13. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar.66 نمایش پست ها
    به نکات مهم نوشته ی آقای یک دوست توجه کنین. این رو کاملا درست میگن.

    ببینید عزیزم توجه داشته باشین زندگی صرفا علاقه و عشق نیست. شاید امروز پدر بهتون اجازه بده بگه برو باهاش ازدواج کن. آیا شما باید بری؟ نه!
    ازدواج بسیار مهمه ... شما و اون پسر الان وسط یک دایره این. شاید بیشتر از هر چیز خودتونو میبینین و از خیلی مسایل یا چشم میپوشین یا بهش ناآگاهین. اما کسی که خارج از این محدودس داره ده سال بعد رو میبینه. داره آینده نگری میکنه. اونه که بیشتر از خودت واقعیت ها رو میبینه.
    خیلی از دختران با خانودشون مقابله کردن... خیلی ها قهر کردن ولی عاقبت چی شد؟

    مثال دختری بود که الان یکی ، دو سال ازتون بزرگتره. پاشو تو یه کفش کرد که من باید با فلانی ازدواج کنم... خانوادش راضی نبودن و شهودش رو از افراد آشنای خانوادگی انتخاب کرد.
    وقتی ازدواج کرد و تازه فهمید زندگی چیه... کم کم از مواضع قبلیش عقب نشینی کرد الان هر روز خانه ی مادرش هست و حتی شبها به بهانه های مختلف در منزل مادریش میخوابه.
    به جدایی جدی فکر میکنه و این برای یک نوعروس بدترین اتفاق دنیاست.
    اجازه بده زمان بگذره ....
    ممنونم از توجه تون. هیچ وقت منکر این قضیه نمیشم که پدر مادرها صلاح بچه ها رو میخوان. اما پدر من حتی اجازه نمیده طرفشو ببینه یا راجع بهش تحقیق کنه یا مثلا بگه به این دلیل مخالفم ای کاش پدرم با این آقایی که انتخاب منه صحبت میکرد بالاخره مردها بهتر میتونن نکاتی که ما خانوم ها نمی دونیم رو درک کنن و بهم کمک میکرد که خوب تصمیم بگیرم یا راهکاری میداد در جهت پیشرفت زندگی و رابطم. پدر من میگه خیلی معذرت میخوام که این حرفو میزنم همه کردها آدمای بدی ان و سطحشون پایین تر از ماست مثلا میگه یه آدم که تو اون منطقه زندگی میکنه و شعور داره رو به من نشون بده .آدم تا چه حد خودخواه و مغرور! یک دلیل غیر منطقی و بسیار بی ادبانه . در صورتی که مادر ایشون تو کرمانشاه به دنیا اومده و از ۱۵ سالگی تهران زندگی کرده. من تفاوت فرهنگی نمیبینم و از خانوادشون محبت و احترام دیدم و همیشه منو به صبر تشویق کردن و گفتن اشکالی نداره پدر مادرتون صلاحتونو میخوان صبور باشید حل میشه . هیچ انسانی به هیچ انسانی برتری نداره با هر رنگ و اعتقاد و هر نژادی من اینو اصلا قبول ندارم. من پسر عمویی داشتم که ۱۰ سال با دختری که اهل خرم آباد بود دوست بود و ایشون با اینکه پسر بود و ۳۴ سال سنش بود بازهم خانوادش راضی نشدن به این ازدواج چون ایشون کسیو دوست داشت که لر بود و از هم جدا شدن.عمو و زن عموی من بدون اینکه پسرشون بخواد براش صحبت کردن حالا با یه دختری که از نظر خانوادش مناسب بود ازدواج کرده و اصلا زندگی خوبی ندارن جالبه این خانوم با عمو و زن عمومم به مشکل خوردن. پسر عموی من هیچ وقت خونه نیست به بهونه ماموریت تو شهرستانهای مختلف زندگی میکنه. من نمیخوام سرنوشتم مثل پسر عموم شه. نمی خوام خانوادم به جام تصمیم بگیرن. خانواده پدری من بسیار بسیار زیاد خودشونو دست بالا میگیرن و این چیزی نیست که من از احساساتم بگم متاسفانه واقعیت اینه. من صبر میکنم امیدوارم خدا هم کمکم کنه.

  14. کاربر روبرو از پست مفید a.sadeghiani تشکرکرده است .

    Ye_Doost (یکشنبه 30 اردیبهشت 97)

  15. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط a.sadeghiani نمایش پست ها
    خیلی معذرت میخوام که این حرفو میزنم همه کردها آدمای بدی ان و سطحشون پایین تر از ماست مثلا میگه یه آدم که تو اون منطقه زندگی میکنه و شعور داره رو به من نشون بده.

    سلام عزیزم


    بهتر هست یکمقدار مسئله رو باز کنیم و البته روی اون فکر کنیم.
    ازدواج فقط پیوند بین دو نفر حساب نمیشه بلکه دو خانواده بهم میرسن.. اگر عقاید، فرهنگ ها و ... متفاوت باشه تأثیرش رو توی زندگی مشترک شما میگذاره. یعنی بر کیفیت زندگی شما تأثیر میگذاره.
    بمراتب مشکلات بیشتری پیش میاد که شما رو هم وارد این تنش ها میکنه.
    باور پدرتون در خصوص فرهنگ ها و شهرهای مختلف باید تغییر کنه.

    پدرتون اگر اهل مطالعس یک کتاب بهش هدیه بدین، کتابی که درباره فرهنگ ها و رسوم ها. درباره ی اقوام ایرانی و ... این میتونه نگرش ایشونو تغییر بده.
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  16. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 99 [ 11:00]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    6,732
    سطح
    53
    Points: 6,732, Level: 53
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 162 در 68 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام امیدوارم حاتون خوب باشه ببینید من اعتقادم اینه که عشق و علاقه در زندگی و نزدیک کردن دو نفر به هم خیلی مهمه البته در صورتیکه شناخت کامل باشه چون شناخت دوران دوستی با شناختی که بعدها در زندگی مشترک به وجود میاد خیلی متفاوته
    تصور ما از اون آقا مطالبی هست که خود شما گفتید که از دید من متعهد و وفادار و سختکوش واهل خانواده میباشند و کرد بودن مادرشون به هیچ عنوان دلیلی بر بد بودن ایشون نیست اما میشه از یه زاویه دیگه حرفایی رو که به شما گفته بررسی کرد احتمالا ایشون خواستن بگن که در این دوران هر کاری که از دستشون برامده برای شما انجام دادند و به شما متعهد بودند و انتظار تلاش بیشتری از شما دارن برای راضی کردن پدرتون
    من نمیخوام بگم که کار این آقا رو تایید میکنم اما میخوام بگم از یه دید دیگه هم میشه به موضوع نگاه کرد متاسفانه در فرهنگ ما اصلا به حسی که دو طرف نسبت به هم دارند توجهی نمیشه و بیشترین تمرکز روی وضعیت مالی و شغلی و .... هست البته این مسایل هم خیلییی مهم هستند امااااا اگه اون حس خوب و جاذبه بین هر دو طرف نباشه مسایل دیگه خیلی کمرنگ میشن و با وجود بقیه پارامترهای یه ازدواج خوب احساس خوشبختی وجود نخواهد داشت مثلا خواهر یکی از همکارای ما با اقایی دوست بودند و علاقه زیادی به هم داشتند ما هم به واسطه کار اون آقا که با ما در ارتباط بود دورادور ایشون رو میشناختیم هر دو خانواده از هر نظر به هم میخوردند و اون آقا هم بسیار موجه و متین بودند این دو نفر نامزد شدندو قرار شد مراسم عقد و عروسی همزمان برگزار بشه اما برادرهای عروس به خاطر یه سری مسایل حاشیه ای مثل انتخاب تالار و ... همه چی رو به هم زدن با وجود اینکه بهترین تالار شهر رو در نظر گرفته بودن فقط چون از عروس خانم نپرسیده بودند که شما این تالارو میپسندی یا نه پدر و مادر داماد بنده های خدا چون همین یک پسر رو داشتند مثلا خواسته بودند سنگ تمام بزارن و گرانترین تالار شهر رو رزرو کرده بودند یک سری اختلافات این چنینی مراسم رو به هم زد و هر چه هم عروس خانم بنده خدا میگفت من مشکلی ندارم و تالار خیلی هم خوبه قبول نکردند و کل خریدا و کادوها رو برگردوندند و چندین بارم اون آقا با گل و شیرینی دوباره رفتن خونه عروس خانم اما لجبازی برادرهای عروس همه چی رو به هم ریخت بعد از چند ماه اون اقا با اصرار خانوادش با خانمی ازدواج کرد که خیلی هم از نظر ظاهری زیبا بود اما این خواهر همکار ما بنده خدا بعد از گذشت حدود هشت سال با وجود خواستگارهای زیاد هنوز ازدواج نکرده و حتی من به خواست همکارم چند بار باهاش صحبت کردم میگه اصلا نمیتونم به شخص دیگه ای فکر کنم و همیشه هم یه غم بزرگ تو چهره اش هست اون اقا هم با وجود اینکه بچه دار شد و ظاهرا زندگی خوبی داره اما همین چند وقت پیش به همسر من که دوستی دورادوری دارند گفته بود زندگیم تباه شده و هیچ وقت عمیقا احساس خوشبختی نمیکنم منظورم از این حرفها این نیست که بگم من دوستیهای قبل از ازدواج رو قبول دارم یا اینکه بگم این دوست عزیز به هر قیمتی پدرشون راضی کنند اما به نظرم نباید کلا احساسات دو طرف رو ندید گرفت چون ازدواج با روابط خشک کاری و اداری خیلی فرق داره و عواطف نقش مهمی این وط دارند به نظرم منطقی اینه که پدر ایشون یه فرصت دیدار به این آقا بدن و ایشون از راههای مختلف محک بزنند که آیا برای ازدواج با دخترشون مناسب هست یا نه و اگر مناسب تشخیص داده نشد با دلیل و منطق دخترشون راضی کنند نه با لجبازی و تعصب
    پدر ایشون میتونن حالا که از دوستی دخترشون با این آقا باخبر شدن مثلا اجازه یه نامزدی مشروط دو ساله بدن که روابط کنترل شده و زیر نظر خانواده ها باشه و شناخت از اون آقا و خانوادشون هم کامل بشه و بگن اگه تو این مدت همه چی مورد تایید بود اجازه ازدواج رو میدن با آرزوی خوشبختی شما دوست عزیز

  17. کاربر روبرو از پست مفید آرام 10 تشکرکرده است .

    Ye_Doost (یکشنبه 30 اردیبهشت 97)

  18. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    یکی از مهم ترین دلایلی که دست کم تو جامعه ما صحه می ذاره رو این که دوستی دختر و پسر پیش از ازدواج کار اشتباهیه اینه که وقتی مشکل مخالفت خانواده ها به میون میاد، دختر و پسر اون قدر درگیر حل این مشکل می شن و هدف رو رسیدن به هم قرار می دن که اصلا توجهی به مسئله مهم شناخت ندارن و دیگه به این فکر نمی کنن که آیا این فرد مناسب من هست یا نه؟
    اگر همین امروز پدرتون موافقت خودش رو اعلام کنه و اجازه بده این آقا و خانواده رسما پا پیش بذارن، آیا شما به چشم یک خاستگار بهش نگاه خواهید کرد و احتمال رد شدن به هر دلیلی رو هم در نظر می گیرید؟ اگر پدرتون باهاشون دیدار داشته باشه و با یه دلیل قانع کننده مخالفت کنن قبول می کنید؟

  19. 2 کاربر از پست مفید Parastou تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (یکشنبه 30 اردیبهشت 97), آوای بهشت (دوشنبه 31 اردیبهشت 97)


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.