به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 9 از 9 نخستنخست 123456789
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 89 , از مجموع 89
  1. #81
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    آهان راستی همسرتون از ماشینتون فکر نکنم بترسه و اضطراب بهش وارد کنه. جسارتا مساله شما و تنهایی با شماست و نه ماشینتون!!

    بعدشم خانمتون مگه چه شکلی و چه تیپی هستند که چند دقیقه تو مرکز خرید تنها باشند؛ مزاحمشون میشن؟؟!! مطمئنید شما حساس نیستید یا شرایط را مبالغه آمیز نمی بینید؟

    حالا درسته که امنیت اجتماعی پایینه ولی نه در این حد!! شما بادی گارد خانمتون نیستین و بهتره بجای اینکه تو تمام قرارها و لحظات با هم بودنتون مراقبش باشید؛ به علاقه مندی هاش و نفاط قوتش دقت کنید.

    اگر هم واقعا اینقدر ضعیف می شناسیدشون ؛ به این هم دقت کنید که این خانم قرار مادر فرزند شما باشه و بخش عمده تربیت با بچه با مادرش هست. سعی کنید بجای محافظت سعی کنید قدرت بهش بدید و کمکش کنید چه با شما چه بی شما بتونه از خودش به خوبی مراقبت کنه و حواستون به اعتماد به نفسش باشه.

  2. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    Amir A (سه شنبه 28 آذر 96)

  3. #82
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانومتون با شما راحت نیست نمیتونه چلوی شما حرف دلش بزنه ، چون احتمالا مثل دو تا دوست نیستین .فکر میکنم شنونده خوبی نیستین منظورم اینه گاهی بعضی مسایل فقط باید گوش داد نیاز به تحلیل و ایراد گیری و منطق نداره (اینو کلی گفتم )

    اخه کی نامه مینویسه بعد به طرف مقابلش میگه همین جا بخون همین جا هم جواب دلخواهم رو بده ؟ ینمونه بارز از زورگویی هاتون همین مورده
    نامه رو میدن میگن عزیزم بعدا تنها شدی بخون .دوست دارم توام حرفایی که نمیتونی رو در رو بهم بگی یا ناراحتی و دلخوریهایی که ازم داری را برام بنویسی تا من بخونم بعدا (اونم به عنوان پیشنهاد نه اینکه بعدش واقعا مجبورش کنید براتون نامه بنویسه )

    به نظرم بدون مشورت با مشاورتون دیگه کاری نکنید خیلی بی مهارت عمل میکنید در این زمینه ها و خانومتون هم روحیه خیلی حساسی دارن بدتر میشه اوضاع

    در مورد مزاحمت ها هم یا خانومتون فوق العاده زیبا رو هستن و به خودش میرسن یا شما حساس که بازم بنظرم خوب شما همیشه نمیتونید مراقبش باشین که .این خیلی الان مهم نیست در کل اون پیشنهاد اولیم برای این بود که تصمیمات دو طرفه جایگزین بحث و دعوا کنید.طوری که هر دو راضی باشید

    گریه ارومش میکنه اصلا به این دید نگاه نکنید که گریه از روی ضعفه. بعدم قرار نیست شما حلال همه مشکلات باشید .این دنیا ایده ال نیست انسان ایده ال و رابطه ایده ال هم نداریم اگر اینا بپذیرید یکم راحتر میتونید صبر کنید .

  4. کاربر روبرو از پست مفید mahtaban تشکرکرده است .

    Amir A (سه شنبه 28 آذر 96)

  5. #83
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    واقعا از تغییر تاریخ عروسی ترسیده؟ من فکر میکردم منظورش اینه که منتظره من عروسیو کنسل کنم برای همین عصبانی شدم.


    شما خانمها به اینم میگین زورگویی بابا دیگه خیلی حساس فکر میکنین من اینو فقط اصرار میبینم زور تو نظر من این مدلی نیست که. خب جلوی من مینشست فکر میکرد نمیخوردمش که.

    اگه نامه رو میدادم خونه بخونه که میخواست یه هفته ناز کنه تا بازش کنه جواب که هیچی. بعد جوابم غیر از اوکی به چه دردم میخورد. نامه رو هم عاشقانه نوشته بودم دیگه توقع داشتم اوکی بده. من اصلا نامه رو نذاشتم که ببره خونه گرفتم ازش. میبرد خونه مادرش پیدا میکرد شر میشد. اونجوری هم نمیتونم بهش بگم عزیزم تنها شدی بخون و اینا.. میتونم براش اینجوری بنویسم ولی نمیتونم بگم تو دهنم نمیاد اصلا انقدر لطیف ظریف حرف زدن و خواهش و اینا.



    ممنونم خانم المای. بله اینو میدونم که زن ها از گریه به عنوان سلاح استفاده میکنن روی من اثری نداره این مسئله زیاد.
    اینکه نمیفهمه من دوستش دارم و برعکسش میگه تو قلب و عاطفه نداری با اینکه این یه ماه من همش دارم نازشو میکشم منو به این نتیجه رسونده که اصلا محبت منو نمیتونه ببینه که حالا بخواد ازش انرژی هم بگیره. همون ازم بیزار شده فقط.
    ممنون بهرحال منم دوست دارم زودتر این جریان تموم بشه.


    من حرفاشو گوش میدم خانم مهتابان. پای درددلش اینا هم نشستم هروقت خواسته. شده نصفه شب زنگ زده یه ساعت باهام حرف زده و از همه جا غرغر کرده ولی مثل دوستا و فامیلاش نیستم ابراز تاسف و ناراحتی کنم و هی قربونش برم معمولا همون دنبال عیب و ایراد کار و حل مشکلم این مواقع. اینکه من میخوام مشکلش حل بشه و کمکش کنم که خیلی بهتره تا الکی دلداریش بدم. هیچی نگم چطوری کمکش کنم؟
    گریه اونو آروم میکنه خب منم عصبی میکنه اون شبم اگه گریه نمیکرد من نمیزدمش البته مشاور میگه من احتمالا چون اون شب خسته بودم نتونستم عصبانیتمو کنترل کنم.


    صبا خانم راجع به ماشین درست فرمودین متاسفانه با من مشکل داره نه ماشینم. سوار ماشین دوستمم به زور شد تازه بدتر هم ترسیده بود که چرا ماشین خودمو نیاوردم و میگفت اگه ماشینت خراب نشده پس نقشه ت چیه!!
    نه والله کاش اغراق میکردم. خیلی مصیبت ها داشتیم سر این جریانات شده تو ماشین خودم هم چند دقیقه تنها گذاشته بودمش مشکل پیش اومده مزاحم هم منظورم کسانیه که میخوان بیان شماره بدن پیشنهاد دوستی بدن حرف بیخود بزنن و از این غلطا. دو سال پیش رانندگی میکرد چند نفر لاابالی با ماشین دنبالش افتادن تصادف کرد و دیگه از اون موقع میترسه کلا پشت فرمون بشینه. بحث خواستگارهاشم قبل عقدمون به کنار که بعضیاشون زبون آدم نمیفهمیدن و مجبور شدم برای از سر راه برداشتنشون یه کارهایی بکنم که فقط بین خودم و خدا مونده. مشکل اصلی اینه که خانم من یه چند سالی از شونزده هفده سالگی به بعدش مدل آرایش و عطر و ادکلن و لباس و این چیزا بوده توهم اینو داره که همه دارن نگاش میکنن پس باید همیشه خیلی آراسته و شیک و طبق مد باشه. البته خیلیم خوشگله و جلب توجه میکنه 171 سانت قدشه و با این حال حتی پسرهای کوتاه رو هم جذب میکنه ولی تربیت غلط پدر مادرش و اینکه اجازه دادن تو سن کم بره دنبال مدلینگ و این چیزا باعث شده دچار یه ایده آل گرایی افراطی راجع به تیپ و ظاهرش بشه. اگه شیش صبحم کنارش بیدار بشم باید قبل از من بیدار شده باشه که سر و وضعش مرتب و آرایش کرده باشه وگرنه ناراحته و میگه به من زیاد نگاه نکن در حالی که بی آرایشم خیلی خوشگله. تیپ هم تیپ دختری که صبح تا شب کار و زندگیش آرایشگاه رفتن و خریده رو خودتون تجسم کنید دیگه. امکان نداره یه هفته بیاد و بره و من یه جور ثابت ببینمش همیشه داره روی خودش یه تغییراتی اعمال میکنه. الان که مثلا ناراحتم هست این چیزارو بیخیال نمیشه جز لاینفک زندگیشه. مطمئنم منو حاضره راحت از زندگیش حذف کنه ولی این چیزارو نه. خب هرکسیم خیلی به خودش برسه ظاهرش عادی هم باشه مزاحم پیدا میکنه دیگه.
    یه مشکل دیگه شم اینه که همیشه نیشش بازه و به بچه 1 ساله تا پیرمرد 90 ساله میخواد لبخند بزنه البته به پسرها جلوی من جرئت نمیکنه من نباشم نمیدونم. توجهیشم اینه من دارم عشق و محبت پخش میکنم! میگه من به پیرها بچه ها و آدم های تنها لبخند میزنم میگم فقط به منه تنها لبخند بزن میگه تو تنها نیستی منو داری خسیس نباش محبت رو پخش کنی کم نمیشه زیادتر میشه! میگم اینجا اروپا نیست که میخوای به همه لبخند بزنی همین که مردم با مشت همو ناکار نمیکنن عند محبتشونه و منم اگه با این قیافه م وایسم کنار خیابون به همه الکی لبخند بزنم چهار تا دختر فکر میکنن دارم بهشون نخ میدم تو که جای خود داری. میگه تو میخوای منو افسرده کنی! میدونم تز فکریش اینه واقعا و قصد بدی نداره ولی تو بد جامعه ای داره اینو پیاده میکنه. البته الان این یه ماهه دیگه خیلی سر به زیر شده و به کسی نگاهم نمیکنه جلوی من چه برسه بخنده.


    میتونه مقابله کنه ضعیف نیست منتها من دوست ندارم با این افراد دهن به دهن بذاره بعدم ممکنه اتفاقی براش بیفته بخواد جواب بده من همیشه بهش گفتم جواب کسیو نده نمیدونیم چی کاره ست ممکنه چاقو هم داشته باشه. ترجیح میدم اصلا این مسائل پیش نیاد که حالا بخواد مقابله بکنه یا نه یا حداقل خودم باشم اونجا. ولی اینکه مراقبت بکنه که اصلا این مسائل پیش نیان تا وقتی دوست داره طبق آخرین مد و توی چشم باشه فکر نمیکنم خودش بتونه کار خاصی بکنه.


    جلوی مشاورم که دیروز برگشت به من گفت باید بیای ضجه بزنی و اگه بحث استرسش نبود ولش میکردم همونجا می اومدم بیرون.
    مشاور اومد صافکاری کنه حرفی که زده بودو ولی دیگه فایده ای نداره.
    برای مشاور سه صفحه کاغذ آچار نوشته بود و نداد منم بخونم برای من یه کلمه حاضر نشد بنویسه! بالاخره برای مشاور جریان اون شبو تعریف کرده و من دیگه رفتم تو اتاق مشاور گفت قبول کرده با منم حرف بزنه خوشحال شدم بهش گفتم پس آشتی ای دیگه حله؟ گفت به این سادگیا نیست من اون شب کلی ضجه زدم! منم گفتم یعنی چی میخوای منم ضجه بزنم؟ دیگه هیچی نگفت و منم جلوی خودمو گرفتم بهش نگم مثل اینکه باید محکم تر میزدم تو دهنت فقط به حرفش خندیدم و گفتم بشین تا من ضجه بزنم. اونم به مشاور گفت ایشون!!! داره به من پوزخند میزنه من با این آدم حرف نمیزنم! منم گفتم به درک حرف نزن. و به مشاور گفتم احتیاج نیست روی بحث قهر و آشتی ما کاری انجام بدین همون بحث استرسشو حل کنین و یکمم بهش یاد بدین جلوی زبونشو بگیره حله. مشاورم گفت ما داریم لجبازی میکنیم و منم بهش گفتم من با زنی که برمیگرده تو روم میگه میخواد ضجه زدن منو ببینه کاری ندارم و مشاور گفت اینجوری اونجوری با هم صحبت کنین مثلا به من گفت احساست نسبت به حرفی که زده چیه و منم گفتم داره سعی میکنه منو تحقیر کنه میخواد من به دست و پاش بیفتم باید اینو تو خواب ببینه و معلومه عصبانیم بعد از خانمم پرسید احساسش چی بوده وقتی اینو گفته اونم گفت میخواد من بفهمم چقدر اذیت شده وقتی به من ضجه زده دیگه نزنمش و من گوش نکردم منم گفتم میفهمم اذیت شدی گفت نمیفهمی و قلب نداری و اینا منم بهش گفتم تو قلب نداری یه ماهه با من حرف نمیزنی و یکم بحث کردیم و مشاورم هی میگفت اینجوری صحبت کنید و حرف زدنامونو خودش درست میکرد. گفت احساساتتونو بهم کامل بگین مثلا نگین تو قلب نداری بگین به نظر من تو قلب نداری به این دلیل.. خلاصه قرار شد یه هفته بریم تو پارک اینجوری حرف بزنیم و احساسات و نوع فکرمون نسبت به حرف همو کامل بهم بگیم که من میدونم از الان نتیجه ش چیه و بخواد اینجوری حرف بزنه قراره هی با هم دعوامون بشه و مشکلی حل نمیشه.
    خصوصیم به مشاور گفتم یه مدت ولش کنم کاری بهش نداشته باشم اعصابم نمیکشه دیگه گفت الان اون فکر میکنه من باهاش بدرفتاری کردم کتکش زدم ازش سواستفاده جنسی کردم و الانم ولش کنم بذارم برم دیگه چرخه خشونتم کامل میشه و استرسش بدتر میشه. گفت بهش محبت کنم و بازم هر روز برم ببینمش و سعی کنم پیشم آرامش داشته باشه و اگرم حرفی زد ناراحت نشم و بذارم هرچی خواست بگه.
    دیگه اومدیم بیرونم حرف بدی نزد همون جلوی مشاور مدافع پیدا کرده بود اونجوری حرف میزد.


    برای خودمم شنبه وقت مشاوره گرفتم
    کتاب مردان مریخی زنان ونوسی رو هم دارم میخونم خیلی چیزهای جالبی گفته



    بهرحال خوشحال شدم میگین ترسیده از تغییر زمان عروسی
    خانم منم به خشونت میگه خشانت!

  6. #84
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    گریه واسه خانوما نشانه ی ضعف نیست . حتی به نظر من واسه آقایونم نیست . گریه آدمو خالی میکنه آقا امیر . اینکه همسرتون گریه میکنه ابدا به این معنی نیست که شما نتونستی کاری انجام بدی.
    شما هم خواهر نداشتین هم مادرتونو زود از دست دادین واسه همین زیاد با خصوصیات خانوما آشنایی ندارین . حالا بعضی دخترا ناز نازی ترن بیشتر گریه میکنن .

    راستش من خودمم بعضی وقتا الکی گریم میگیره . خودمم هر چی فک میکنم نمیدونم دلیلش چیه . یه چیز الکی باعث گریم میشه شده جلوی همسرم یا موقع خواب هم اینطوری بشم . معمولا یکی دوبار میپرسه چی شده میگم هیچی دلیلی نداره کاری باهام نداشته باش دیگه گیر نمیده شاید اینکارم ناراحتش کنه ولی میدونه که خودم آروم میشم . خودمم بهش گفتم که هر وقت حالم خرابه کاری باهان نداشته باش خودم خوب میشم. منم سعی میکنم وقتی اون اینجوریه کاری به کارش نداشته باشم . شاید اون یجور دیگه نشون بده نه با گریه .

    آدما به راحتی و تنهایی احتیاج دارن . به اینکه خودشون باشن . همیشه لازم نیست به خانومتون راهکار بدین یا ازش دلیل بخواین که چرا گریه میکنه چرا قهر میکنه .. یکم راحتش بذارین ... کاری نکنین از ازدواج پشیمون شه فک کنه اسیر شده ...
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  7. 3 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 29 آذر 96), Erica (سه شنبه 28 آذر 96), صبا_2009 (سه شنبه 28 آذر 96)

  8. #85
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    سلام امیر اقا
    تو نوشته هاتون احساس کردم حالت عصبانی و ناراحتی شدیدی دارید
    ناراحتی تون و درک میکنم ولی نباید حالت عصبانی به خودتون بگیرید
    همین حالت عصبانی بودن میتونه به طرف مقابلتون حس بدی رو منتقل کنه
    یعنی اینکه همون ترس های که اون شب از شما درمون خانم تون به وجود اومده رو بیشتر میکنه
    این حس و منتقل میکنه که اگه اون شب تو دلش در مورد شما شکی به وجود اومده رو بیشتر میکنه
    با نظر کاربر قبلی موافقم
    خانم و اقا هم نداره
    بعضی افراد میتونن خودشون و کنترل کنن ولی بعضی ها خودشون و با گریه کردن اروم میکنن
    ولی نباید این و نشونه ضعف بذاریم و بگیم داره از این طریق ....
    فکر میکنم شما دارید کمی با عجله جلو میرید
    چرا به هر دو طرف کمی زمان نمیدید تا با فکر کردن راه حلی پیدا کنید
    بعضی افراد موقع ناراحتی دوست دارن کسی پیش شون نباشه مثل خودم
    به خانم تونم کمی زمان بدید تا با خودش تنها باشه
    تنها بودنش باعث میشه بیشتر به شما فکر کنه
    به کارهای خوب شما و کارهای بدتون
    شاید در اخر کارهای خوب شما بتونه کم کم خاطره اون شب بده و از ذهن خانمتون کم رنگ تر بکنه
    و همه چی مثل سابق بشه
    امیدوارم همه چی مثل سابق خوب بشه
    قدر این موقعیت و بدونید که این فرصت نصیبتون شده که به عشقتون برسید ...
    ......دگر حوصله ای نیست

  9. 2 کاربر از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 29 آذر 96), Erica (سه شنبه 28 آذر 96)

  10. #86
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قرار نبود اون جواب به درد شما بخوره .قرار بود مشکل خانومتون حل بشه .
    خیلی رفتار کنترل گری دارید دیگه نمیدونم چی بگم برای هر چیزی هم یه دلیلی پیدا می کنید تا رفتارتون توجیه کنید.

    در مورد توضیحاتتون راجع ظاهر خانومتون و رفتارش هم خب زندگی با خانوم های این سبکی مشکلات اینگونه خودشم داره و طبیعی این اتفاقات با توضیحاتتون

    ببینید خانومتون زنگ نمیزنه که شما قضاوت کنید و تحلیل .زنگ میزنه برای درد و دل . اینم یه تفاوت بین زن و مرد .مردا فکر میکنن این مواقع باید راه حل بدن اما اکثرا فرد همدردی میخواد

    چرا مشاورتون هر دوتون میبره داخل که رو دررو اینطوری با هم حرف بزنید!!!!!
    بعد هم میگم نمیذارید خانومتون پیشتون راحت باشه برای همینه تا دو کلمه اومده از حسش بگه بهتون برخورده و واکنش نشون دادین خب منم بودم جلوی شما حرف دلمو نمیزدم چون تحمل شنیدن ندارید. اینجام میگین مشاور دیده بود مدافع پیدا کرده بود !!!!!!!!!
    اگر میخواید خوب بشه بذارین حس بدش بریزه بیرون حداقل پیش مشاور . اینکه میگه قلب ندارین ... دوست دارم اونم ضجه بزنه یسری واکنش مقطعی فقط برای تخلیه روحی روانیش .

    البته از نظر من واکنش خانومتون مورد تایید نیست اینکه اینهمه این مساله کش داده اما واقعا با شما هم نمیشه راحت حرف دل زد چون سریع عصبی میشید و بهتون بر میخوره .

    یه نکته هم کلی بگم زندگی با ادم های ناز پرورده و کسایی که به این حد در مرکز توجه ان و کلی خواستگار و پیشنهاد دوستی و و... مشکلات خاص خودشو داره .هم این قهرای اینطوری که خب طبعا حس میکنن همیشه براشون فرصت هست و خیلی ها هستن که میخوانش و همیشه باید نازشون خرید و ... . هم اون مزاحمت ها هم اینکه میگین همیشه دوست داره شما با ارایش ببینیدش و وقت و هزینه ای که صرف اینکار میشه ...




    بازم میگم فقط رو خودتون کار کنید خیلی از مشکلاتتون من جمله مشکل الانتون حل میشه

  11. 4 کاربر از پست مفید mahtaban تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 29 آذر 96), Erica (سه شنبه 28 آذر 96), پامچال (پنجشنبه 30 آذر 96), صبا_2009 (سه شنبه 28 آذر 96)

  12. #87
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    شدت خشمتون خیلی زیاده و خودتون متوجهش نیستین. چون توی محیط خشنی بزرگ شدید.
    حقیقتا من هم با این توصیفاتی که کردین می ترسم؛ رفتارتون قابل پیش بینی نیست. حرفهای عاشقانه می زنید یهو از کور در میرید و به ذهنتون میاد که برخورد فیزیکی کنید. این یعنی عدم امنیت طرف مقابل. الان به خانمتون حق میدم قهر رو کشش داده چون اگر مشاوره نبود معلوم نبود در دعواهای بعدی چه بلایی سرش می اومد.
    اینا رو نگفتم که بخوام ته دل شما رو خالی کنم یا ... خواستم بیشتر با مساله ای که درگیرش هستید و جدیت مساله آشنا بشید. حتما حتما پیگیر جلسه های کنترل خشم برای خودتون باشید.

    این مدت هم پیشنهاد می کنم اگر فکر می کنید بحثاتون به دعوا می کشه کتبی با هم حرف بزنید و سعی کنید همانطور که مشاور گفته دلیل بیارید برای احساساتتون و سعی کنید تمرین کنید.

  13. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 29 آذر 96), پامچال (پنجشنبه 30 آذر 96)

  14. #88
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در مورد تاریخ عروسی هم به نظر منم واکنش مثبتی بوده دیدتون مثبت کنید به حرفاش سعی کنید از دید خانومتون مساله ببینید .
    ودر مورد گریه کردن هم سعی کنید دیدتون عوض کنید نسبت بهش چون که خانوم ها تغییرات هورمونی و خلق و خویی زیاد دارن خیلی وقتا موقع دوره پریودی بدون دلیل ممکنه گریه کنن، ناراحت باشن یا حتی سر مسایل جزیی تر واکنششون گریه باشه . چون گریه یه ارامش بخش خیلی مواقع. و خب شما بخواید عصبی بشین سخت میشه چون این مواقع بغل و نوازش میخواد خانومتون نه داد و بیداد

    اون توقع داشته وقتی گریه میکرده دلتون به رحم بیاد و اروم بشید نه اینکه بزنیدش برای همینم میگه ضجه میزدم منو زد و... . (نمیدونست که گریه کردنش عصبیتون میکنه؟ نگفته بودین تا قبل این جریان بهش؟)راستش منم به عنوان زن اینو درک نمیکنم که گریه مردها عصبی میکنه

  15. کاربر روبرو از پست مفید mahtaban تشکرکرده است .

    Amir A (چهارشنبه 29 آذر 96)

  16. #89
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,057
    امتیاز
    147,222
    سطح
    100
    Points: 147,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,670

    تشکرشده 36,012 در 7,405 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده و پستهای شما جناب امیر ، بیشتر جنبه فرسایشی و گزارش دهی پیدا کرده است .

    لطفاً در درجه اول خود شما به تنهایی مشاوره بروید و ضعفهای خود را به کمک مشاوره حضوری یافته و پذیرفته و در پی تغییر باشید

    همچنین مشاوره های دونفره را هم پی گیری نموده و عامل به راهکارها باشید .

    در اینجا هم لطفاً تاپیکی ایجاد کنید با این رویکرد که در شرایط کنونی چه رفتاری مناسب است داشته باشید .... که در آن تاپیک بنده هم راهنمایی خواهم داد .

    ضمناً در پست اول تاپیک جدید لینک تاپیک کنونی را هم قرار دهید که مراجعین سابقه را مطالعه نمایند


    با تشکر





  17. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    پامچال (پنجشنبه 30 آذر 96), جوادیان (سه شنبه 28 آذر 96), زن ایرانی (چهارشنبه 29 آذر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 29 آذر 96)


 
صفحه 9 از 9 نخستنخست 123456789

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.