به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array

    Posticon (1) .......... چگونه درخت محبت را آبیاری کنیم؟ ..........

    سلام دوستان،

    می خواستم برای آبی بیکران بنویسم محبت مثل یه درخته که آدما تو باغچه قلبشون می کارن و ازش مراقبت می کنن تا زنده بمونه و رشد کنه.

    وقتی بچه و غنی هستیم، بدون هیچ توقعی از هیچکسی این درخت رو می کاریم، اما بعضی وقتا با گذشت زمان فراموشش می کنیم و دیر به دیر بهش رسیدگی می کنیم. گاهی به اشتباه فکر می کنیم دیگران باید به درخت محبت ما آب بدن. اما واقعیتش اینه که هرکس مسئول درخت خودشه.

    در هر حال، حتی وقتی این درخت خشک و ضعیف شده باشه، ما می تونیم شروع کنیم به آبیاری کردنش، و ازش مراقبت کنیم تا دوباره جون بگیره و رشد کنه. تا هم خودمون و هم بقیه از میوه و سایه ش استفاه کنیم.

    می خواستم اینها رو برای آبی بنویسم و بعد ایده هایی که خودم برای آبیاری کردن درختم دارم رو اضافه کنم. اما چون می دونم شما هم حتما ایده های خوبی دارید، این تاپیک رو ایجاد می کنم که شما هم ایده هاتون رو بنویسید و از همدیگه یاد بگیریم. اینجوری هممون مهربون تر می شیم و حالمون کلا بهتر می شه.

    ایده های من:

    1:: گرفتن هدیه های کوچیک بی مناسبت. هم برای خونواده و دوستان. و هم اونهاییکه یه مقدار دورتر هستند و انتظارش رو ندارن. مثلا مادر شوهرخاله.

    2:: برای منشی پزشکی که معمولا بهش مراجعه می کنیم، یه چیز کوچولو همراه خودمون ببریم. مثلا یه شاخه گل، یا یه دفترچه یادداشت، یا آبمیوه. منشی ها شغل یکنواختی دارن، شاید گاهی پیش خودشون فکر کنن همه این آدم ها هیچ توجهی به من ندارن و اون آقا یا خانم دکتر براشون خیلی مهم تر از منه. اینجوری می فهمه که ما می بینیمش و بهش توجه داریم.

    3:: اگه کسی رو می شناسیم که بیماری ای داره، برای بیماریش تو اینترنت سرچ کنیم. چند تا مقاله خوب پرینت بگیریم و دفعه بعد که دیدیمش بهش بدیم. خصوصا اون مقاله هایی که در مورد رژیم غذایی مناسب اون بیماری نوشتن. یا اگه کتابی راجع به بیماریش دیدیم، براش بگیریم.

    من تقریبا اینجوریا درخت محبتم رو آبیاری می کنم. البته بازم هست، بعدا میام می نویسم. شما برای درختتون چیکار می کنید؟


    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  2. 11 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 14 شهریور 95), danger (جمعه 12 شهریور 95), meinoush (جمعه 12 شهریور 95), Shadi2 (شنبه 13 شهریور 95), shahrouz (شنبه 17 مهر 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 17 مهر 95), نیکیا (جمعه 12 شهریور 95), zolal (شنبه 13 شهریور 95), آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95), باغبان (شنبه 13 شهریور 95), شیدا. (شنبه 13 شهریور 95)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    یه آدم بسیار مهم هم هست که باید همیشه مراقبش باشیم و باهاش مهربون باشیم. اون هم خودمون هستیم.

    من در این مورد نباید بنویسم، چون خودم جزء آدم هایی بودم که خیــــــــلی با خودم نامهربون بودم. و هنوز هم فکر نکنم به یه آدم معمولی رسیده باشم. و رفتارم با خودم در حد یه آدم عادی، خوب شده باشه.

    با این حال کارهایی که برای خودم انجام دادم رو اینجا می نویسم، شاید به درد کسی خورد.

    1:: تا جائیکه به خاطر دارم، اولین قدمی که در این راستا برداشتم این بود که برای خودم نوشتم: چرا میشل را دوست ندارم؟

    جواب هام رو جدی گرفتم، چون اونها انتظارات و دلخوری های من بودند. براشون وقت گذاشتم و تا جاییکه می تونستم انجامشون دادم.

    مثلا یکیش این بود که (میشل تکیه گاه خوبی نیست. هرکس بهش تکیه کنه، ناامید می شه). حالا این توضیح داره، ولی بصورت خلاصه، من رفتار یکنواختی در روابطم نداشتم. علت اصلیش هم فشاری بود که روی اعصابم بود. در هر حال، نوشته بودم (حتی یه گلدون نمی تونه به میشل تکیه کنه و مطمئن باشه که "هر روز" بهش آب می ده). من با همین گلدونه شروع کردم. الان بیشتر از یکساله که یه گل دارم که به من اعتماد داره، و تو این خونه کاملا احساس امنیت و راحتی می کنه.

    چند وقت پیش که به لیستم نگاه می کردم، دیدم در همه زمینه هایی که دلخوری داشتم، به اندازه رضایتبخشی پیش رفتم. بعضی ها هم کاملا انجام شده.

    2:: یه دفترچه یادداشت داشتم به اسم دفتر خرسندی. قانونش این بود که باید هر شب حداقل ده دقیقه فکر کنم و کارهای خوبی که اون روز انجام دادم، یا اتفاقات خوبی که اون روز برام افتاده رو بنویسم. این باعث شد ذهنم که خیلی روی منفی ها زوم بود، کم کم یاد بگیره که نه تنها مثبت ها رو ببینه، بلکه در خودش حفظ کنه.

    3:: سعی کردم کاری انجام ندم که پیش خودم شرمنده باشم. مثلا اگه از کتابخونه کتاب می گیرم، حتما سر موقع برگردونم. کلا کارها رو سر وقتشون انجام بدم که روی هم جمع نشن. اگه کسی رو دوست داشته باشیم، هیچوقت یه بار دائمی رو روی شونه هاش نمی ذاریم.

    4:: عادت استفاده از کلمات منفی در مورد خودم رو کم کم کنار گذاشتم. این ظلم خیلی بزرگی بود که خودم می کردم.

    5:: سعی کردم به مسائلی که اذیتم می کنن، آگاهانه فکر کنم و براشون یه راه حلی پیدا کنم. خصوصا یکی از کشفیاتی که در این مورد کردم کلا زندگیم رو متحول کرد و اثر خیلی خیلی خیلی مثبتی روی حال عمومیم داشت.

    اینجوری من سعی کردم با خودم مهربون باشم. شما هم اگه حوصله داشتید بنویسید که چطور به خودتون محبت می کنید و از خودتون و احساساتتون مراقبت می کنید. من که خیلی نیاز دارم در این زمینه یاد بگیرم.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  4. 11 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 14 شهریور 95), danger (جمعه 12 شهریور 95), meinoush (جمعه 12 شهریور 95), Shadi2 (شنبه 13 شهریور 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 17 مهر 95), نیکیا (جمعه 12 شهریور 95), zolal (شنبه 13 شهریور 95), باغبان (شنبه 13 شهریور 95), ستاره زیبا (شنبه 13 شهریور 95), شیدا. (شنبه 13 شهریور 95), صبا_2009 (شنبه 13 شهریور 95)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    چه تاپیک خوبی

    واسه ی محبت به خودمون اینا به نظرم خوبن

    هر چی دوست داریم بپوشیم. لباسایی که خوشگل باشن خوشرنگ باشن زنونه باشن و زیبا. بهمون هم میان ... حالمون رو بهتر می کنه

    روی اینه برچسب رنگی بزنیم چیزایی که دوست داریم از خودمون نوشته باشیم یا مثلا بنویسیم "یک تعریف از مینوش کن " هر روزم چند بار از خودمون تعریف کنیم

    به تغذیه امون برسیم. هر غذایی نخوریم غذاهای سالم خوب و به اندازه بخوریم نه کم نه زیاد

    ورزش ملایم اگر بکنیم تنبلی نکنیم روی روحیه موثره چون ادم حس می کنه داره یه کاری واسه خودش می کنه پس خود ب خود حالش یه مقدار بهتر میشه

    گاهی می تونیم برای خودمون یک هدیه بخریم

    اگر کسایی می شینن حرفایی می زنن که گوش کردن به صحبتاشون حالمون بد می کنه و البته اصلا هم مخاطبشون ما نیستیم و ضرورتی هم نداره گوش بدیم، گوش ندیم. پاشیم بریم. هر برنامه تلویزیون نبینیم. به ورودی های مغزمون دقت کنیم که هر بدی ای نیاد توی فکرمون و احساساتمون و روحیه امون اسیب نبینه

    هر چی هستیم هستیم دیگه زیاد سر خودمون نق نزنیم. تلاش کنیم برای اینده اما اگر راضی نیستیم از چیزی که هستیم خودمون سرزنش نکنیم چون انرزی زندگیمون هدر می دیم

    اگه جایی هستیم که بتونیم طلوع غروب خورشید نگاه کنیم می تونیم با عینک افتابی نگاه کنیم

    سعی کنیم چیزایی دور و برمون باشه که خوشحالمون می کنه البته تا جایی که ممکنه

    و ی چیزی که من فهمیدم اینه که هیچکس جز خودمون نمی تونه ما رو اونطور که می خوایم دوست داشته باشه! ادم یه سری چیزا در نظرش داره و می خواد بقیه ادما اونو همون طوری که می خواد دوست بدارن. اما کسی نمی تونه یا خیلی احتمالش کمه که کسی بتونه ما رو به روش خودمون دوست بداره. به خاطر همین بهتره خودمون یه سری کارهایی که می خوایم بقیه برامون بکنن برای خودمون بکنیم که خیلی هم دق نکنیم از تنهایی :)

    اگر گاه به گاه بازم بد میشیم حالمون بد میشه به خودمون سخت نگیریم اروم باشیم حتی خود بدمون رو هم بپذیریم تو سرش نزنیم.
    ویرایش توسط meinoush : جمعه 12 شهریور 95 در ساعت 21:03

  6. 9 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 14 شهریور 95), danger (جمعه 12 شهریور 95), Shadi2 (شنبه 13 شهریور 95), نیکیا (جمعه 12 شهریور 95), میشل (جمعه 12 شهریور 95), zolal (شنبه 13 شهریور 95), باغبان (شنبه 13 شهریور 95), شیدا. (شنبه 13 شهریور 95), صبا_2009 (شنبه 13 شهریور 95)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    39
    Array
    کارهایی که انجام میدم تا خودم رو شاد و سرحال نگه دارم :

    1- گاهی برای خودم هدیه میخرم هرچند کوچیک(البته بابت کار خوب یا تلاش زیادی که کرده باشم) مثل خریدن یه دامن خیلی خوشگل یا حتی خریدن یه بسته کرانچی پنیری یا پفک توپی لینا ...به همین سادگی

    2- گاهی که یکم غمگین میشم بلند میشم و یه کیک خوشمزه میپزم خوردنش با یه لیوان شیرقهوه معرکه اس

    3- تو بالکن فسقلی خونه چند تا گلدون دارم که تو هرکدام یه نوع سبزی کاشتم مثل ریحون و نعناع و جعفری و...
    به گلدونام میرسم و مرتب آب میدم علف های هرزه شون جدا میکنم و به موقع برای خوردن سبزی ها را میچینم

    4 - فکر میکنم و ببینم کسی از دوستام هست که مدتهای زیادی ازش بیخبرم یا نه یه پیام کوتاه و اگه شد یه تماس کوتاه میگیرم و حالشون میپرسم

    5- در همه حال سعی میکنم پدر و مادرم رو راضی و خوشحال نگه دارم . هر کاری از دستم بربیاد و اونها اجازه بدن براشون انجام میدم. لبخندشون برام یه دنیا خوشبختیه

    6- گاهی میرم پارک میشنم و فقط بچه های کوچولو رو که درحال بازی هستن نیم ساعتی نگاه میکنم و کیف میکنم. بچه ها انرژی مثبت خالصن

    7- توی خونه زیاد اسپند دود میکنم حس خوبی بهم میده شایدم یاد عروسی میفتم

    8- برای دوستام و خواهرام و ... خیلی کادو میخرم و بی هیچ مناسبتی همین طوری بهشون میدم (بی هیچ چشم داشت یا انتظاری که بخوان اونا جبران کنند و درواقع همینش زیباست) حتی شده چیزای کوچولو مثل یه جا کلیدی یا گل سر یا لباس و شال و روسری و کلاه و کتاب و ....
    عاشق کادو کردن هستم و با دقت و سلیقه زیادی کادوشون میکنم به شکل های مختلف مثل شکلات و ....

    9- اکثر اوقات که میخوام برم بیرون توکیفم موز و سیب وخیار و ... یا کیک و شکلات و ...میگذارم تا اگه بچه های فروشنده سر چهار راه یا تو مترو که برای فروش اجناسشون التماس میکنند بهشون خوراکی بدم. دلم خیلی براشون میسوزه اما میدانم پول دادن کار اشتباهیه

    10- شب ها قبل خواب چند صفحه ای از یه کتاب جالب میخونم و سعی میکنم هر چند وقت یکبار یه کتاب جدید برای خودم یا بخرم یا از کسی قرض کنم

    11-همه کتابهام رو مرتب جلد میکنم و اسمم رو داخلشون مینویسم و تمیز نگهشون میدارم . اونها رو به بقیه هم قرض میدم

    فعلا همین ها به ذهنم رسید
    ویرایش توسط Shadi2 : جمعه 12 شهریور 95 در ساعت 22:14

  8. 12 کاربر از پست مفید Shadi2 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 14 شهریور 95), danger (جمعه 12 شهریور 95), meinoush (شنبه 13 شهریور 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 17 مهر 95), نیکیا (جمعه 12 شهریور 95), میشل (جمعه 12 شهریور 95), zolal (شنبه 13 شهریور 95), آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95), باغبان (شنبه 13 شهریور 95), ستاره زیبا (شنبه 13 شهریور 95), شیدا. (شنبه 13 شهریور 95), صبا_2009 (شنبه 13 شهریور 95)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    من برا شاد بودنم اول نظرم اینکه تو زندگی اول خودم مهمم برا همین اصلا سخت نمیگیرم و حساس نیستم که چرا دیگران این گفتن اون چی گفت اون چرا اونطور کرد و..... چون بخودم میگم خودم از خودم رضایت دارم و بیشتر دیگران هم پس اگر هرازگاهی کسی چیزی بگه وناراحت بشم اگر درست باشه سعی میکنم در خودم ایجاد کنم اگر نه میگم اون نظرخودشه مهم خودمم
    سعی میکنم با دیگران مهربون باشم حتی اگه با کسی دلخوری پیش بیاد اگر احساس کنم یه درصد مقصرم سعی میکنم برم جلو تا از دلش دربیارم چون خودم شاد میشم
    اصلاااااا دوست ندارم دیگران ازم دلگیر باشن
    چیزهایی که دوست دارم و چیزهایی که ناراحتم میکنه به طرفم میگم تا بدونه
    گاهی برا خودم میرم خرید حتی اگه چیزی نخرم

  10. 10 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 14 شهریور 95), danger (یکشنبه 14 شهریور 95), meinoush (شنبه 13 شهریور 95), Shadi2 (شنبه 13 شهریور 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 17 مهر 95), میشل (شنبه 13 شهریور 95), zolal (شنبه 13 شهریور 95), باغبان (شنبه 13 شهریور 95), شیدا. (شنبه 13 شهریور 95), صبا_2009 (شنبه 13 شهریور 95)

  11. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    1:: در ادارات و مراکز ارائه خدمات، هوای آدم های مسن رو داشته باشیم. خصوصا وقتیکه می بینیم روند اداری گیجشون کرده، درست نمی دونن باید چیکار کنن.

    اینو با مثال بگم: هفته پیش یه خانم پیر اومده بود پلیس 10+ کارهای مربوط به پاسپورتش رو انجام بده. یه جایی ظاهرا به مشکل خورده بود، خم شده بود روی میزی که داشت به ما خدمات ارائه می داد و یه چیزی رو از پسر جوانی که پشت میز بود پرسید، بدون توجه به اینکه اون داره با تلفن صحبت می کنه. پسره هم با وجود اینکه می دید این خانم با نگاه نگران و منتظر بهش زل زده، یه لحظه نمی گفت "مادر اجازه بدید من صحبتم تموم شد، کارتون رو انجام می دم". تازه بعدشم شروع کرد به رسیدگی به کسی که نوبتش بود، و به این خانم نگاه نمی کرد، اینم با اون نگاه نازنینش چشم ازش برنمی داشت.

    من تا اینجا داشتم این خانم رو نگاه می کردم، چون چهره های مسن رو خیلی دوست دارم. دستهای چروکشون رو هم همینطور. دیگه بهش گفتم "حاج خانوم چون اینجا صفه، شما اگه چند دقیقه صبر کنید، کارتون رو انجام می دن". فورا چهره نگرانش باز شد و آروم شد. بعدم که ما نوبتمون رو بهش دادیم. یه کم هم باهاش صحبت کردم. کلا حالش خوب خوب شد.

    هیچ وقتی از من گرفته نشد، تازه نور چهره ش رفت تو مغزم و هنوز در نیومده.

    بعضی وقتا گفتن چند تا جمله، و توضیح دادن موقعیت، کلا فضای روانی رو برای اون فرد تغییر می ده.

    اینو از همدیگه دریغ نکنیم، خصوصا از اونهایی که پیر شدن.

    به اطرافمون نگاه کنیم. ممکنه یکی کنارمون ایستاده باشه که یه جمله ما روزش رو تغییر بده. خاطره اش از اون محل رو تغییر بده.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. 11 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 14 شهریور 95), danger (یکشنبه 14 شهریور 95), meinoush (شنبه 13 شهریور 95), Shadi2 (شنبه 13 شهریور 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 17 مهر 95), نیکیا (یکشنبه 14 شهریور 95), zolal (شنبه 13 شهریور 95), باغبان (یکشنبه 14 شهریور 95), ستاره زیبا (یکشنبه 14 شهریور 95), شیدا. (شنبه 13 شهریور 95), صبا_2009 (شنبه 13 شهریور 95)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    یه چیزی که من دارم یاد می گیرم اینه که کاری که نمی خوام رو انجام ندم.

    اگه مسئولیت یا تعهدی داشته باشم، در واقع برای خودم و برای پایبندی به اصول خودم دارم انجام می دم. اگه دلم می خواد کسی رو خوشحال کنم یا قلبی رو نوازش کنم، یا ارتباطی رو برقرار کنم، یا نیازی رو برآورده کنم، بخاطر خودم و مطابق با فطرت خودم دارم اون کار رو انجام می دم. اگه به لحاظ فکری یا عاطفی کاری رو درست می دونم، بازم اساسش خودم هستم.

    اما وقتی غیر از این موارد، و مثلا صرفا بخاطر اجتناب از ناراحتی ایه که در نتیجه ناراحتی احتمالی طرف مقابلم برام پیش میاد، اون کار رو انجام ندم. هرچند این باعث می شه دلم بگیره، اما باید یاد بگیرم این دلرحمی رو در خودم حل کنم، و برخورد آگاهانه ای باهاش داشته باشم. تا سالم باشم.

    کلا اگه قبل از انجام دادن هر کاری (منظورم در ارتباط با دیگرانه)، فکر کنیم که چرا دارم اینکارو انجام می دم؟ آیا در مقابلش انتظاری دارم؟ آیا نگرانی نسبت به چیزی باعث می شه بخوام انجامش بدم؟
    ،
    جواب دادن به این سوال ها باعث می شه آگاه باشیم که کی داریم معامله می کنیم؟ کی داریم ترحم می کنیم؟ کی داریم باج می دیم؟ کی داریم کاری که درست می دونیم و می خوایم رو انجام می دیم؟ و خلاصه تکلیفمون با خودمون معلوم می شه.

    اینطوری نه تنها ارتباط سالم تری با خودمون داریم. روابطمون با دیگران هم روشن تر و سالم تر می شن.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  14. 8 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 14 شهریور 95), danger (یکشنبه 14 شهریور 95), meinoush (یکشنبه 14 شهریور 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 17 مهر 95), نیکیا (یکشنبه 14 شهریور 95), zolal (شنبه 13 شهریور 95), باغبان (یکشنبه 14 شهریور 95), ستاره زیبا (یکشنبه 14 شهریور 95)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 09:15]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    571
    امتیاز
    19,722
    سطح
    88
    Points: 19,722, Level: 88
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,233

    تشکرشده 1,419 در 465 پست

    Rep Power
    136
    Array
    سلام میشل جان، واقعا که آفرین. چه تاپیک خوبی. مطالب بسیار زیباییه. چقدر موضوعات ظریف و قشنگی رو اشاره کردی.
    آفرین به همه.

    الان خیلی حضور ذهن ندارم اما همینها رو که فعلا به ذهنم می رسه میگم تا بعد.

    برای اینکه من هم دنیا رو جای بهتری برای زندگی کنم سعی ام اینه که :

    - با انصاف رفتار کنم مثلا اینکه از محبت کسی سواستفاده نکنم، برای منفعت بیشتر، حق کس دیگری را ضایع نکنم.

    - با آبدارچی و خدمه ها در هر جا و مکانی با نهایت احترام رفتار کنم و حس ارزشمند بودن و محترم بودنشون رو تقویت کنم. چون قلبا معتقدم کسی از کسی بالاتر یا پایین تر نیست.

    - تولدها رو تبریک بگم. این موضوع خیلی دلگرم کننده است چون توجه و محبت شما رو نشون میده. مخصوصا برای کسانی که تنهان.

    - قدرشناس خوبی های دیگران باشم و حتی شده با خرید هدیه ای نشون بدم.

    - به آدمایی که کارشون رو درست انجام میدن حتما بازخورد مثبت بدم و ازشون تقدیر کنم. متاسفانه عملکرد خوب رو کمتر تشویق میکنیم نمیدونم چرا؟

    - مواظب باشم اگر کسی مطلبی رو درست متوجه نشد طوری رفتار نکنم که حس کنه کودنه یا هرچیز دیگه.


    فعلا همین ها. :-)

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  16. 9 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 14 شهریور 95), danger (یکشنبه 14 شهریور 95), meinoush (یکشنبه 14 شهریور 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 17 مهر 95), نیکیا (یکشنبه 14 شهریور 95), میشل (یکشنبه 14 شهریور 95), آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95), باغبان (یکشنبه 14 شهریور 95), ستاره زیبا (یکشنبه 14 شهریور 95)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    127
    Array
    سلام مرسی میشل عزیز
    راستش من نمیدونم چی بنویسم چون ذهنم زیاد یاری نمیکنه در این مورد فکر کنم که چی هستم چیکار و کردم تا حالا
    فقط یه چیز که کاملا روشن واضحه برای من اینه همیشه برای دیگران انرژی گذاشتم فداکاری کردم به کسی نه نگفتم زیاد از توانم برای بقیه وقت وانرژی گذاشتم کمکشون کردم هر چیزی خودم دوست داشتم به دیگران بخشیدم هیچ وقت هیچی برای خودم نخواستم انگار خودم لایق داشتن چیزی نمیدونستم
    مثلا نمونه کوچیکش اگه لباس قشنگی میگرفتم یکی میدید خوشش میومد فوری میبخشم به طرف میگم بیا مال تو
    اگه مغازه ای برم چیز قشنگی ببینم یه نفر هم باهام باشه اگه ببینم طرفم خوشش میاد تشویقش میکنم اون بگیره خودم میکشم کنارمیگم بزار اون بگیره
    کلا تو اکثر کارا همچین اخلاقی دارم نمیدونم خوبه یاد بد؟
    من درون بسیار دلسوز ومهربانی دارم بر عکس ظاهرم که اکثرادر نگاه اول فکر میکنن یه ادم خشک وبی تفاوت وسردی هستم اونقدر که خیلی از این گذشت ومهربانیم سواستفاده شده.
    کادو دادن به بچه ها رو دوست دارم هر وقت بتونم برای خواهر زاده برادر زاده های کوچیکم حتما هدیه میگیرم بدون مناسبت ذوق زدنشون وقتی کادو میدی دستشون خیلی لذت بخشه و اون لحظه چه برقی میزنه چشماشون
    یادم نمیاد برای خود خودم از این کارا کرده باشم هر چی یادم میاد فقط برای دیگران بوده انگار خودم احساس نمیکردم و نمیکنم .
    اکثرا شده برم جایی وسوسه بشم چیزی ببینم خوشم بیاد ولی در لحظه اخر پشیمون میشم میگم ولش کن پولت حروم نکن میخوای چیکار

    راضی نگه داشتن دیگران همیشه به رضایت خودم ترجیح دادم
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  18. 6 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    danger (یکشنبه 14 شهریور 95), meinoush (یکشنبه 14 شهریور 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 17 مهر 95), میشل (یکشنبه 14 شهریور 95), آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95), باغبان (یکشنبه 14 شهریور 95)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام زلال جان، مرسی عزیزم.

    سلام آبی جان

    منم یه چنین اخلاقی دارم که چیزهایی که می بینم و خیلی دوستشون دارم رو برای خواهرم می گیرم.

    یا خیلی پیش میاد که یه چیزی برای خودم بگیرم خیلی خوشگل باشه دوستش داشته باشم می دم به خواهرم یا برادرم یا دوستم یا ...

    انگار با بخشیدنش لذتی که ازش می برم خیلی بیشتر می شه. بیشتر حال می کنم.

    این به این معنی نیست که من خودم رو لایق اینها نمی دونم، اما من هم مطمئن نیستم این ویژگی خوبی باشه.

    بچه ها نظرتون در مورد این موضوع چیه؟ این نشونه ی چیز بدیه؟

    ---------------------------------------------------------



    اون دلرحمی که گفتی رو من هم دارم. قبلا که کلا یه روابطی داشتم که برپایه احساس گناه بودند. اینکه مثلا یکی من رو دوست داشته باشه و من دوستش نداشته باشم. اینجا احساس گناه باعث می شد رابطه رو خیلی گرم کنم با اون فرد. یا در مورد پسرها چندباری پیش اومده که به پیشنهاد کسی با گریه جواب منفی بدم. چون کلا از دل گرفتگی آدما خیـــلی دلم می گیره.

    این دلرحمی و احساس گناه، یه محبت سالم نیست. خصوصا در این حدش.

    البته من کلا خیلی کارها رو ممکنه براساس منافع یک فرد دیگه انجام بدم. وقتی که اینکار آگاهانه باشه، من اسمش رو می گذارم مهربان بودن. و معنیش اینه که منافع من گسترده تر از مسائل مادی و فیزیکیه، و شامل منافع دیگران هم می شه. این بد نیست و خیلی هم خوبه. مثلا پدرم به مسافرت نیاز داشته باشه، من هم موقعیتش رو داشته باشم، براش برنامه ریزی کنم.

    اما یه وقتایی پدرم فقط هوس کرده بریم سفر. یا هوس کرده من برم پیشش. من موقعیتش رو ندارم، می دونم هم اون نیاز خاصی نداره، می دونم هم تهش چیز خوبی از کار در نمیاد. اینجا دلرحمی باعث می شه انجام بدم.

    این نشونه خوبی نیست. نشونه اینه که من اونقدر مغزم رو به کار نمی گیرم که یه روش خوب برای نه گفتن پیدا کنم. که به شکلی که پدرم ناراحت نشه، اونکارو انجام ندم. در واقع به اندازه ای روی احساساتم کنترل ندارم که مغزم فرصت فکر کردن پیدا کنه. درگیر احساسات طرف مقابلم می شم. این بیشتر در مورد پدر و مادرم اتفاق میفته.

    باید این رو بپذیرم که اگه کسی چیزی بخواد و بدست نیاره، اتفاق خیلی بدی براش نمیفته. این ناکامی ها جزئی از زندگی ماست، اون آدم باید به شکل دیگری چیزی که می خواد رو بدست بیاره. و اگه روی اون موضوع کلید کرد، علتش من نیستم که اون خواسته رو برآورده نکردم، علتش ناکارامدی های خود اون فرده.

    پست هفت رو در این مورد نوشته بودم. منظورم همین مسائل بود. اگه سعی کنیم میزان آگاهی رو در رفتارها و روابطتمون بالا ببریم، و بیشتر به عقلمون رجوع کنیم، این مشکل رفته رفته برطرف می شه. بازم اگه بچه ها راهکار یا صحبتی در این موارد دارن، خوشحال می شم بنویسن.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : یکشنبه 14 شهریور 95 در ساعت 19:19

  20. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 شهریور 95), danger (یکشنبه 14 شهریور 95), meinoush (یکشنبه 14 شهریور 95), نیکیا (یکشنبه 14 شهریور 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.