به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 آبان 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-03
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,490
    سطح
    30
    Points: 2,490, Level: 30
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    42

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل خیلی ضروری و غمناک درباره من و همسرم

    خاهش میکنم کمکم کنید زندگیم بدجور بهم ریخته دیگه امیدی برام نمونده.من 2 سال تو عقدم چند روز پیش با شوهرم بحث کردیم. شوهرم اخلاقش خیلی تنده. بعد از کار بدش چند بار بهم زنگ زد. چون این رفتارش چندین بار تکرار شده من واقعا نمیتونم تحملش کنم گفتم من حرفامو زدم باهات حرفی ندارم برای گفتن. پدر و مادرمم گفتن شما به درد هم نمیخورین شوهرم 4 باز زنگ زد بهم من جواب ندادم. در طول این دو سال که تو عقد بودیم این اولین باری بود من اگر از دستش ناراحت بودم اینطور جوابش رو دادم. در ضمن باید طبقه بالای خونه مادرشوهرم بشینم. خلاصه بگم 2 روز بعد برادرش زنگ زد سه تایی بیرون رفتیم مشکلاتمون گفتیم بازم اونجا تندخویی میکرد یکسری مشکلات حل کردیم با هم به توافق رسیدیمتقریبا و اما من گفتم من طبقه بالا خونتون نمیشینم. یکی از شرایطم اینه. اما اول خاستگاری من این رو قبول کردم ولی با دخالتی که اینا دارن الان میبینم نمیتونم واقعا زندگی کنم اینطوری. منم این گفتم . شوهرم گفت اشکال نداره تالاری که گرفتیم برا مراسم میرم کنسل میکنم با عصبانیتم گفت قرار بعدی ما در دادگاه. من خیلی ناراحت دم . من اینطور گفتم شاید قبول میکرد ولی خیلی عصبانی بود نمیدونم چیکار کنم. شاید الان جاش نبود بهش میگفتم . یک ماهه دیگه مراسممونه. اما اگر الان نمیگفتم و میرفتم میشستم جدا شدنش محاله. تصمیم بر این شد موضوع که جدا زندگی کنیم بگم. اما الان ناراحتم با تمام بدی و اخلاق تندی که شوهرم داره من دوست ندارم جدا شم. خیلی غمناک و دردناکه برام. الان پشیمونم میدونم اخلاقش خیلی تنده اما چیکار کنم دوست ندارم ظلاق هم بگیرم. از طرفی راه برگشت هم ندارم غرورم خورد میشه. خاهش میکنم کمکم کنید.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    28
    Array
    موضوع خیلی سادست موندم چطور شک و تردید دارید؟
    یه لیست بنویسید برام از
    اول دلایل رفتن از این رابطه و نکات و اخلاق های بد این فرد
    و دوم دلایل موندن در این رابطه و نکات و اخلاق خوب این فرد
    اونوقت خودتون جوابتونو میگیرید

  3. کاربر روبرو از پست مفید mehdi.ma.mm تشکرکرده است .

    farnaz35 (جمعه 05 شهریور 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اردیبهشت 96 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    2,234
    سطح
    28
    Points: 2,234, Level: 28
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 156 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    متاسفم این را بدون اکثر اقایون همین هستند منتها رفتار و بر خورد خانم مهم هست که بتواند با سیاست زنانه زندگیش را حفظ کند
    لطفا کلید مرد اقتدار مرد وروابط جنسی از صوت دکتر حبشی را مطالعه کن موثر هست

  5. کاربر روبرو از پست مفید اسما@ تشکرکرده است .

    farnaz35 (جمعه 05 شهریور 95)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    دوست عزیز من به شدت به ضرب المثل گربه رو باید لب هجله کشت اعتقاد دارم چون خودم اینکارو نکردم و الان دارم چوبشو میخورم....یه کم بیشتر فکر کن حتی اگه تونستی مشاوره برو عجله نکن نزار یه عمر بشینی حسرت بخوری که کاش زودتر جدا شده بودم.من نمیتونم نه به موندن نه به جدایی تشویقت کنم چون خیلی توضیحاتت مختصره با وجود وقت کمت فکرکنم حضوری بری مشاور بیشتر کمکت کنه

  7. کاربر روبرو از پست مفید abs تشکرکرده است .

    farnaz35 (جمعه 05 شهریور 95)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 02 [ 02:24]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    6,162
    سطح
    51
    Points: 6,162, Level: 51
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 188
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 92 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    همانطور که بارها گفتم دوران عقد دوران شناخت است و ارزیابی طرفین از هم برای آماده شدن برای زندگی. اگر شما در دوران عقد متوجه رفتار و اخلاق تند همسرتون شدید بدونید احتمال بروز رفتار های اینچنینی از ایشان در زندگی خصوصیتان چندین برابر است. در دوران عقد به دلیل کوتاهی دیدار ها و دوری نسبی زوجین از هم عموما حریم ها بیشتر رعایت میشوند و بروز رفتارهای ناشایست از هر دو طرف شدت کمتری نسبت به زندگی مشترک دارد.
    شوهرم اخلاقش خیلی تنده.
    مطمئنا همین خلق تند در زندگی برای شما مشکلاتی ایجاد خواهد کرد. عاقلانه و آگاهانه تصمیم بگیرید. زمانی که اخلاق تند ایشان تا جایی مشکل ساز شده است که با ایشان قطع ارتباط میکنید و سرگشته میشوید تصور آنچه که قرار است در آینده در زندگی مشترکتان پیش بیاید کمی نگران کننده است.

    . اما الان ناراحتم با تمام بدی و اخلاق تندی که شوهرم داره من دوست ندارم جدا شم. خیلی غمناک و دردناکه برام. الان پشیمونم میدونم اخلاقش خیلی تنده اما چیکار کنم دوست ندارم ظلاق هم بگیرم.
    شاید این تصمیمی که دارید درست باشد اما به تمام جوانب تصمیم خود فکر کنید. اگر ایشان دارای خصوصیات مثبتی هستند که به شما شوق و انگیزه برای زندگی کردن با وی را میدهند تصمیم درستی است. اما اگر تصمیمتان فقط بخاطر ترس از مسائل اجتماعی یا ترس از ازدواج نکردن همیشگی و یا وحشت از حرف دیگران است باید روی تصمیم خود بیشتر فکر کنید. اغلب افرادی که در زندگی مشترک خود دچار مشکل شده اند به گونه ای خفیفتر همان مشکل را در دوران عقد خود نیز تجربه کرده اند.
    آگاهانه و با درایت تصمیم بگیرید. من هیچگاه توصیه به طلاق نمیکنم بلکه همیشه توصیه به تصمیم آگاهانه و عاقلانه میکنم.
    از این پس به جای نام psychologist با نام زندگی بهتر به فعالیت ادامه میدم.
    ویرایش توسط زندگی بهتر : یکشنبه 31 مرداد 95 در ساعت 20:24

  9. 2 کاربر از پست مفید زندگی بهتر تشکرکرده اند .

    farnaz35 (جمعه 05 شهریور 95), nardil (پنجشنبه 04 شهریور 95)

  10. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:59]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,441
    امتیاز
    288,243
    سطح
    100
    Points: 288,243, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,616

    تشکرشده 37,119 در 7,019 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    وقتی در زندگی مشکلی پیش می آید یا اختلاف نظری هست. بدون اینکه دنبال احساسات و غمناک بودن و دردناک بودن برویم، لازم هست مسیر منطقی برای حل آنها را پیش بگیریم.
    قرار نیست هر وقت به مشکلی بر می خوریم ، با احساساتی مانند نومیدی، یاس، رنجش، عصبانی بودن خیالات جدایی به ذهنمان برسد.
    لطفا این پیشفرض را در ذهن خود تغییر دهید.

    مشکل خود را دقیق طرح کنید و از ما بخواهید که چگونه چنین مشکلی را می توان حل کرد

    به دیگر سخن:
    شما باید نقاط قوت خودتون و همسرتون را مشخص کنید. و از ما بخواهید کمک کنیم که چگونه نقاط ضعف یکدیگر را تعدیل کنید و نقاط قوت خود را تقویت کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  11. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    farnaz35 (جمعه 05 شهریور 95)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 آبان 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-03
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,490
    سطح
    30
    Points: 2,490, Level: 30
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    42

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شوهر من ادم بدی نیست فقط عصبیه. یا خوب خوب یا خیلی تند. خوبی هاش: خوب بهم محبت میکنه. خونشون میرم برام غذا میکشه. حتی تو خونشون کار میکنم بهم کمک میکنه. اگر با زبون بگیرم خوبه . اما خانوادش خیلی دخالت دارن تو زندگی. و کاراشون یکطرفه هست دوست دارن حرف حرف خودشون باشه. مادرشوهرم اخلاقش اینطوره و رو شوهرم تاثیر داره. در کل حرف مادرش روش خیلی اثر گذاره. مواقعی که مادرش مقصره و به من تیکه چیزی انداخته شوهرم در غیاب مادرش گفته کار مادر من اشتباهه بیا گذشت کن. دوست داره من شیک بپوشم. اما تحت تاثیر حرف خانوادشه و داتا وقتی عصبانی بشه داغونه. اکثر اوقات که دعوا کردیم من سکوت کردم و قهر . بهم برخورده و قهر کردم. وقتی دعوا میکنه خیلی فحشهای زشت و بد میده بعضی وقتا. که من از زشت بودن فحشاش و قاطعیت برخوردش گریه میکنم. بیشتر اوقاتی که ما دعوا کردیم من زدم زیر گریه و اون بیشتر احساس قدرت کرده. من ادمی نبودم که با جبروت حرفم بزنم میترسیدم ازش. این یعنی کمبود اعتماد بهنفس. به هرکی میگم میگه تقصیر خودته گذاشتی هر طور خاسته باهات رفتار کرده. اخرین بار که بحث کردیم و باعث شد این مساله به اینجا کشیده بشه اینطور بود که مادرم گفتم بره ارایشگاه انتخاب کنه برا عروسیم. چون خودم فرصت نمیکنم سلیقه مادرم قبول دارم. مادرم ارایشگاه انتخاب کرد اما خودمم باید ارایشگاه میبودم که نوعش رو انتخاب کنم. به شوهرمم گفتم هر موقع خاستی برین منم بگو بیام. این قبلا گفته بودم بهش. تا اینکه اون روز بهم زنگ زد که مادر و خاهرم رفتن همون ارایشگاه که انتخاب کردی و پول میخان بدن . منم پشت تلفن سرش داد زدم گفتم هر کار دلتون خاسته کردین نباید منم میگفتین؟؟؟. شوهرم در مقابل داد من چیری نگفت . گفت به مادرت بگو ارایشگاه زنگ بزنه نوعش رو تلفنی بگین. مادرم همونجا گوشی از دستم گرفت و با عجله درباره نوع ارایش اراشگاه صحبت کرد. چون خودش قبلا رفته بود گفت فلان بسته ارایشی رو انتخاب کنین. بعدش به خود ارایشگاه هم زنگیدیم. چند دقیقه بعد شوهرم با عصبانیت تمام بهم زنگید سرم بدتر داد و گفت چرا مادرت اول گوشیو گرفت سلام نکرد مادرت عصبانی صحبت کرد من مگه راننده مادرتم. من با ارامش گفتم خب منم باید نوع بسته ارایشی انتخاب میکردم. گفت تو لیاقتت بسته اشغاله. منم ناراحت شدم گفتم جیغ جیغ نکن بیشوور. بهش برخرود گفت چی گفتی. منم گفتم گیر نده. گفت خیلی خوب یک کاری میکنم حالت جا بیاد. این اولین باری بود من بهش فحش دادم. 2 ساعت بعد بهم پیام داد که سرویس چوب خریدیم. خیلی ناراحت شدم. جوابش ندادم. فرداش 4 بار بهم زنگ زد جوابش ندادم. پیام داد بهم و گفتم من هیچ ارزشی ندارم برات خودت سرخود رفتی خریدی. گفتش باید بفهمی درست صحبت کنی. خیلی ناراحت شدم. خلاصه خیلی زنگید برادرش زنگ زد حضوری رفتیم با هم صحبت کردیم. موقع حضوری خیلی تند شده بود انگار غرورش شکسته بود که من 4 بار زنگ زدم و جوابی نداده بودم بهش. همونن اول من و برادرش و خودش بودیم رفتیم تو محوطه باز صحبت کنیم خیلی تند و بدجور رانندگی میکرد داغون ترمز میگفت. من خیلی ترسیدم. من گفتم اون گفت و براردشم بینمون داوری میکرد من هم مقصر بودم ایشون هم همینطور . اما ایشون خیلی بیشتر مقصر بود. برادرش گفت پس شما و شما کاراتون قبول کردین. در همون حین عصبانیت من بحث طبقه بالا وسط کشیدم. شوهرم گفت به هیچ وجه امکان نداره خونه دیگه اجاره کنیم یا طبقه بالا یا هییچ با شدت عصبانیت داد زد و گفت قرار بعدی ما تو دادگاه.
    خیلی ناراحت شدم. حتی رو پیشنهاد من فکر هم نکرد. این مشکل من بود

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 آبان 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-03
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,490
    سطح
    30
    Points: 2,490, Level: 30
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    42

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی نیست کمک کنه؟؟؟

    - - - Updated - - -

    شوهر من ادم بدی نیست فقط عصبیه. یا خوب خوب یا خیلی تند. خوبی هاش: خوب بهم محبت میکنه. خونشون میرم برام غذا میکشه. حتی تو خونشون کار میکنم بهم کمک میکنه. اگر با زبون بگیرم خوبه . اما خانوادش خیلی دخالت دارن تو زندگی. و کاراشون یکطرفه هست دوست دارن حرف حرف خودشون باشه. مادرشوهرم اخلاقش اینطوره و رو شوهرم تاثیر داره. در کل حرف مادرش روش خیلی اثر گذاره. مواقعی که مادرش مقصره و به من تیکه چیزی انداخته شوهرم در غیاب مادرش گفته کار مادر من اشتباهه بیا گذشت کن. دوست داره من شیک بپوشم. اما تحت تاثیر حرف خانوادشه و داتا وقتی عصبانی بشه داغونه. اکثر اوقات که دعوا کردیم من سکوت کردم و قهر . بهم برخورده و قهر کردم. وقتی دعوا میکنه خیلی فحشهای زشت و بد میده بعضی وقتا. که من از زشت بودن فحشاش و قاطعیت برخوردش گریه میکنم. بیشتر اوقاتی که ما دعوا کردیم من زدم زیر گریه و اون بیشتر احساس قدرت کرده. من ادمی نبودم که با جبروت حرفم بزنم میترسیدم ازش. این یعنی کمبود اعتماد بهنفس. به هرکی میگم میگه تقصیر خودته گذاشتی هر طور خاسته باهات رفتار کرده. اخرین بار که بحث کردیم و باعث شد این مساله به اینجا کشیده بشه اینطور بود که مادرم گفتم بره ارایشگاه انتخاب کنه برا عروسیم. چون خودم فرصت نمیکنم سلیقه مادرم قبول دارم. مادرم ارایشگاه انتخاب کرد اما خودمم باید ارایشگاه میبودم که نوعش رو انتخاب کنم. به شوهرمم گفتم هر موقع خاستی برین منم بگو بیام. این قبلا گفته بودم بهش. تا اینکه اون روز بهم زنگ زد که مادر و خاهرم رفتن همون ارایشگاه که انتخاب کردی و پول میخان بدن . منم پشت تلفن سرش داد زدم گفتم هر کار دلتون خاسته کردین نباید منم میگفتین؟؟؟. شوهرم در مقابل داد من چیری نگفت . گفت به مادرت بگو ارایشگاه زنگ بزنه نوعش رو تلفنی بگین. مادرم همونجا گوشی از دستم گرفت و با عجله درباره نوع ارایش اراشگاه صحبت کرد. چون خودش قبلا رفته بود گفت فلان بسته ارایشی رو انتخاب کنین. بعدش به خود ارایشگاه هم زنگیدیم. چند دقیقه بعد شوهرم با عصبانیت تمام بهم زنگید سرم بدتر داد و گفت چرا مادرت اول گوشیو گرفت سلام نکرد مادرت عصبانی صحبت کرد من مگه راننده مادرتم. من با ارامش گفتم خب منم باید نوع بسته ارایشی انتخاب میکردم. گفت تو لیاقتت بسته اشغاله. منم ناراحت شدم گفتم جیغ جیغ نکن بیشوور. بهش برخرود گفت چی گفتی. منم گفتم گیر نده. گفت خیلی خوب یک کاری میکنم حالت جا بیاد. این اولین باری بود من بهش فحش دادم. 2 ساعت بعد بهم پیام داد که سرویس چوب خریدیم. خیلی ناراحت شدم. جوابش ندادم. فرداش 4 بار بهم زنگ زد جوابش ندادم. پیام داد بهم و گفتم من هیچ ارزشی ندارم برات خودت سرخود رفتی خریدی. گفتش باید بفهمی درست صحبت کنی. خیلی ناراحت شدم. خلاصه خیلی زنگید برادرش زنگ زد حضوری رفتیم با هم صحبت کردیم. موقع حضوری خیلی تند شده بود انگار غرورش شکسته بود که من 4 بار زنگ زدم و جوابی نداده بودم بهش. همونن اول من و برادرش و خودش بودیم رفتیم تو محوطه باز صحبت کنیم خیلی تند و بدجور رانندگی میکرد داغون ترمز میگفت. من خیلی ترسیدم. من گفتم اون گفت و براردشم بینمون داوری میکرد من هم مقصر بودم ایشون هم همینطور . اما ایشون خیلی بیشتر مقصر بود. برادرش گفت پس شما و شما کاراتون قبول کردین. در همون حین عصبانیت من بحث طبقه بالا وسط کشیدم. شوهرم گفت به هیچ وجه امکان نداره خونه دیگه اجاره کنیم یا طبقه بالا یا هییچ با شدت عصبانیت داد زد و گفت قرار بعدی ما تو دادگاه.
    خیلی ناراحت شدم. حتی رو پیشنهاد من فکر هم نکرد. این مشکل من بود

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    اینطور که از نوشته هاتون برمیاد هردوتون مهارتهای ارتباطیتون خیلی ضعیفه وهردو مقصرین.من کاری به اشتباهات شوهرتون ندارم ولی شمابایدسهم خودتونو تواین دعوا بپذیرین.هیچ مردی این رفتارو نمیتونه تحمل کنه وکمابیش همین عکس العملها رو نشون میده.منظورم این نیس که رفتارایشون درسته ولی خواستم بدونین تقریبا طبیعیه.انشالله تاچندروز دیگه آتش خشمشون میخوابه وآشتی میکنین.فقط خواهشا خیلی ناز نکنین.بقیه راهنمایی رو سایردوستان میکنن

  15. کاربر روبرو از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده است .

    farnaz35 (جمعه 05 شهریور 95)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    من. دركت ميكنم ولي اگه قرار باشه يك سال هم اضافي نامزد بموني سر جدا زندگي كردن كوتاه نيا من الان با خانواده شوهرم يه جا زندگي ميكنم و از دستشون خيلي. خسته شدم .
    من جاي تو باشم زنگ ميزنم به شوهرم و ازش مي خوام كه بيا دو تايي تو يه جاي خلوت حرف بزنيم شايد زنگ زدن تو چشم تو كوتاه اومدن و شكستن غرور ولي تو چشم شوهرت فداكاري دوست داشتن و خيلي چيزاي ديگه و بهش بگو من اگه تا الان اگه بي احترامي كردم يا ناراحتت كردم من ببخش و منم دوست دارم تو با هام فلان رفتار داشته باشي و فلان كارارو بكني بگو من تو زندگي تو رو انتخاب كردم چون دوست دارم و به اين دلايل ميخوام جدا زندگي كنيم تو هم فكر كن در اين مورد بد نظرت بگو.
    تو نبايد بزاري مشكلاتت اصلا اصلا خانواده شوهرت بفهمن تا دخالت كنن اصلااااااا. بعدشم خشم و فش شوهرت تو بايد كنترل كني اونم با گذشت زمان و تغيير خودت اون كارا و چيزايي كه باعث ناراحتي شه نكن يا به طريقي بكن تا اعصباني نشه از زبونت استفاده ١٠٠٪‏ بكن

  17. کاربر روبرو از پست مفید negad تشکرکرده است .

    farnaz35 (جمعه 05 شهریور 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.