به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    سلام
    نمي دونم بايد از كجا شروع كنم مي خواستم دردودلي كرده باشم ونظر شما رو درباره رفتار دوستم بدونم.
    من دختري 19 ساله هستم ماجراي من از اوايل عيد امسال شروع شد در طول 2ماه اول مزاحم بود (البته به نظر من ) پيامك ميداد يا مدام تماس ميگرفت ولي من اكثر اوقات جوابشو نمي دادم (درسم از همه چيز برام مهمتر بود) بالاخره باهاش صحبت كردم جالب اينجاست كه همه چيز منو ميدونست تا كوچكترين جزييات واتفاق هايي كه توي زندگيم افتاده بود منم با يك كار احمقانه رابطمو باهاش ادامه دادم تا بفهمم كيه ؟!!! بعد از 2ماه فهميدم كه از دوستاي پدرمه(براي منم اوايل خيلي عجيب بود چون حدود 27 سال اختلاف سني دارند دوستم 20 سالشه) از روز اول از حرفاش معلوم بود كه هدفش از ادامه اين رابطه ازدواجه!!!!من هم در طول 3ماه اول زيد تحويلش نگرفتم حتي چند بار ديگه جوابشو ندادم ولي باز هم.......
    بالاخره سرتونو درد نيارم اتفاقي كه از اول نبايد مي افتاد افتاد
    شناختي كه در طي اين 5ماه نسبت به هم پيدا كرديم هر دوي ما مطمين شديم كه ميتونيم زندگي خوبي رو با هم تشكيل بديم همه اعتقادات اخلاقمون مثل هم بود فقط تفاوتي كه وجود داشت تحصيلاتمون بود من امسال كنكور ميدادم ولي اون از درس خوندن خوشش نميومد(ديپلم فني بود ولي بعد از گذشت چند ماه به خاطر علاقه يا هر چيز ديگه اي كه به نظر شما مياد در كنكور ثبت نام كرد الان هم آزاد قبول شده ولي نميدونم ميره يانه !!)در طول اين چند ماه هر دوي ما خيلي به هم وابسته شده بوديم وبه هم خيلي علاقه داشتيم (ولي چه فايده)
    بالاخره پدرم همه چيزو فهميد بعد از 2هفته موضوع رو با پدرش مطرح كرد(اينم بگم كه هيچ كس با اين ازدواج مشكلي نداشت الا خودش كه بعد از فهميدن پدرم زده بود زير همه چيز همه شرايط ازدواجو داشت مثل خونه كار سربازي از همه مهم تر خودش اقدام كرده بودودوست داشت هر چه زودتر نتايج كنكور اعلام بشه تا ببينه چي كارس)
    بعد از اين ماجرا وكلي ناراحتي واعصاب خوردي آخرين تماسي كه باهام گرفت بهم گفت همه چيزو از طرف خودت تمومش كن به بابات بگو اين پسره به درد من نميخوره من هم قبول نكردم گفتم اگه دلايل قانع كننده اي برام بياري منم قبول مي كنم (دوست نداشتم هيچ كدوممون بيشتر از اين اذيت بشيم ) ولي واضح بود كه هيچ دليل خاصي براي اين رفتاراش نداره ولي با اصرار من آخرش گفت :مشكل دارد مريضم وقتي فهميد من هيچ مشكلي ندارم بهونه هاي ديگه آورد گفت :من از تو خوشم نمياد در طول اين چند روز نظرم عوض شده وازم معذرت خواهي كرد وبراي هميشه خداحافظي كرد به همين راحتي كه اومده بود توي زندگي من به همين راحتي هم تنهام گذاشت(فقط خدا ميدونه كه چقدر با اين حرفاش خورد شدم چقدر در طول اين 1ماه افسرده شدم ولي با توكل به خدا وسپردن خودم به اون از نظر روحي الان خيلي خيلي بهترم وكمتر بهش فكر ميكنم فهميدم ديگه دوست ندارم كسي توي زندگيم بياد به غير از اون هنوزم خيلي دوستش دارم ولي به پدرم چيزي نميگم كه يه بار اذيتش نكنه نميدونم شايد اصلا ديگه به من فكر نميكنه وهمه چيزو به راحتي فرامش كرده!!!!)
    همه اينها را نوشتم كه از شما دوستاي عزيزم (چه دختر وچه پسر ) ميخواستم قضاوتتونو در مورد رفتارش بدونم(خودم هم ميدونم كه همه چيز تموم شده!!!) چون خودم اصلا تنميتونم دلايل اين رفتارشو بفهمم ودركش كنم براي همين از شما كمك خواستم
    خيلي ممنون ميشم نظرتونو بگيد

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 شهریور 90 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1387-2-14
    نوشته ها
    226
    امتیاز
    4,810
    سطح
    44
    Points: 4,810, Level: 44
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 49 در 25 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    خدا رو شكر بكن كه پدرت از ارتباطتان آگاه شد وهمه چيز همين حالا تموم شد . گرنه شايد تا مدتها درگير يه رابطه بي نتيجه مي موندي .مطمئنا" دليل تمام حرفهاي اميدوار كننده پسر دوست پدر شما ادامه دادن به ارتباط بود .وقتي متوجه شد كه ماجرا دارد شكل جدي مي گيرد به همين راحتي جا زد.

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    سلام مریم. من با نظر اسما موافقم. نمیدونم چرا بعضی از پسرها اینقدر راحت وارد زندگی فردی می شن و بعد هم که کم می آورن میگن ببخشید ما بهم نمی خوریم. مگه طرف مقابل احساس نداره یا اینکه اسباب بازیه که بعد از مدتی ولش می کند. از شما خواهر عزیزم تقاضا دارم ارزش خودتونو بدونید و به این راحتی کسی را با احساس خود شریک نکنید. عزیزم از فکرش بیا بیرون اگه دوستت داشته باشه هر جا در هر شرایطی باشه بلاخره می یاد خواستگاریت و اگر نداشته باشه ............ موفق باشی.

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    سلام خيلي ممنون كه نظرتونو گفتيد لازم دونستم كه اينو هم به نوشته هاي قبليم اضافه كنم اين رابطه اي كه من داشتم اولين وآخرين رابطه اي كه با يه پسر داشتم بگم كه من ارزش خودمو خيلي خوب ميدونم اگر نه قبل از اينكه اين ماجراها اتفاق بيفته مثل هر دختر ديگه اي شرايطش كاملا وجود داشت كه من همچنين رابطه اي داشته باشم ولي اين هم يكي از اشتباه هاي بزرگ زندگيم بود كه مرتكب شدم و مطمينم با شناختي كه از خودم دارم ديگه همچين مشكلي برام پيش نمياد الان بعد از 1ماه ونيم كه از اين ماجرا ميگذره با پشتيباني پدرم وتوكل به خدا (فقط خدا تونست كمكم كنه وگر نه......) تونستم با اين موضوع كنار بيام ميخوام بگم اولين باري كه اين حرفو بهم زد فهميدم كه هم خودم وهم پدرم در موردش اشتباه مي كرديم بر خلاف رفتارش اصلا آدمي نيست كه بشه بهش اعتماد كرد بعد از حرفاش اول دلم براي اون سوخت فهميدم چقدر آدم بي لياقتيه (لياقت محبتاي منو نداشت)فهميدم كه اگه اون خواستگاري هم بياد بهش جواب نمي دم اصلا ناراحت نيستم كه ديگه باهام كاري نداره يا تحويلم نمي گيره به خاطر اين ناراحتم كه در آخرين تماسش اون حرفا رو بهم زد به خدا اگه دلايلشو(البته فقط به نظر خودش)ميگفت هيچ اصراري به ادامه اين رابطه نداشتم دلم شكست كه حتي به عنوان يه آدم ارزششو نداشتم كه درست باهام صحبت كنه (به خدا اون طوري كه اون باهام حرف زد پشت تلفن دلم شكست خودم صداشو شنيدم جلوي بابام خرد شدم ولي من مثل اون نيستم اينقدر براي ادما وغرورشون ارزش قايلم هيچي بهش نگفتم پيش خودم گفتم بزار هر طوري ميخواد در مورد من فكر كنه بذار يه موقع غرورش نشكنه بعدا ناراحت نباشه كه با دل من چيكار كرد عذاب وجدان نگيره دلش براي من نسوزه خودش بيشتر از هر كس ديگه اي نياز به دلسوزي داره گفتم چون دوستش دارم بذار راحت (فكر نكنم خرد كردن آدما براش كار سختي بوده باشه) بره دنبال زندگيش من نيازي به ترحم ودلسوزي اون ندارم كه به اين خاطر پيشم بمونه هيچ كدوم از حرفايي كه در طول اين چند ماه بهم زده بود بهش ياداوري نكردم نميخواستم به قول خودش بيشتر از اين شرمنده بشه ومعذرت خواهي كنه اون موقع جلوي پدرم تنها كاري كه تونستم بكنم فقط خنديدم (چه لبخند تلخي بود از ساعتها گريه كردن بدتر بود )ميدونم از اين به بعد فقط خدا رو از اعماق وجودم دوست دارم نمي خوام ديگه همچين چيزي برام اتفاق بيفته فقط از خدا ميخوام هيچ وقت از كاري كه با من كرد پشيمون نشه چون ايندفعه من تاوان قلب شكستمو ازش ميگيرم واميدوارم خوشبخت باشه من جواب كاراشو به خدا واگذار كردم .
    بازم ازتون ممنون كه دردودلاي منو خونديد ببخشيد اگه پرحرفي كردم آخه تا حالا اين حرفا رو به هيچكس نگفته بودم وبهتر از شما دوستانم كسي رو براي دردودل پيدا نكردم.خدايا بازم شكرت


    چقدر حقيرند مردماني كه نه جرات دوست داشتن دارند نه اراده دوست نداشتن نه لياقت دوست داشته شدن با اين حال مدام شعر عاشقانه ميخوانند.
    يا درست حرف بزن يا عاقلانه سكوت كن هر كسي دلتو شكست صداشو در نيار يه روز دلش ميشكنه صداش در مياد .

    تقصير تو نبود خودم نخواستم چراغ قديمي خاطره ها خاموش شود خودم شعرهاي شبانه اشك را فراموش نكردم خودم كنار آرزوي آمدنت اردو زدم حالا نه گريه هاي من ديني بر گردن تو دارند نه تو چيزي بدهكار.


    نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم
    گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت مي كنم
    دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من
    اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم
    گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم
    شايد تو با خود گفته اي دارم اطاعت ميكنم
    رفتم كنار پنجره ديدم تو را با.....بگذريم
    چيزي نديدم اينچنين دارم رعايت مي كنم
    من عاشق چشم توام تو مبتلاي ديگري
    دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم
    تو التماسم ميكني جوري فراموشت كنم
    با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم
    گفتي محبت كن برو باشد خداحافظ ولي
    رفتم كه تو باور كني دارم محبت ميكنم.




















































    بازم تشكر ميكنم كه دردودلامو خونديد ببخشيد اگه پر حرفي كردم آخه اين حرفا رو به هيچكس نگفته بودم وبهتر از شما دوستانم نمي تونم كسي رو پيدا كنم

  5. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    سلام خانومی
    اولا که خدا خیلی دوست داشته که این اتفاق افتاده چون نجاتت داده
    بعدشم یادت باشه که خدا جای حق نشسته خودش جواب بنده هاشو به موقع می ده

  6. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    174
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    شما یک تجربه ناب را بدست آورده اید و نیازی هم نیست که به او فکر کنید تا بخواهید نظرات ما را نسبت او جویا شوید؛ازدواج مهمترین کار زندگی آدم است و باید با شناخت در طی یک سال در درون و بیرون خانه و خانواده با کنترل خانواده،تحقیقت دقیق محله ای و محل کار و مشاوره باشد.
    مقالات آموزشی تالار را بخوانید که در پایین صفحه متحرک و سبزرنگ هستند.

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 06 تیر 88 [ 19:28]
    تاریخ عضویت
    1387-6-02
    نوشته ها
    351
    امتیاز
    5,579
    سطح
    48
    Points: 5,579, Level: 48
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 40 در 24 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    سلام دوست من ما یه جورایی مثل هم هستیم.
    دوست من ما باید برای خودمون ارزش قائل باشیم،باید به خودمون فکر کنیم.
    باید با کمک خدا راهه درست رو بریم .
    خدارو شکر که خدا با این اتفاقات به من وتو وخیلی های دیگه تلنگر میزنه که این راهش نیست،حواستو جمع کن،راهه کج نرو،میدونی این تلنگر برای من وتو چقدر ارزشمند.....انقدر که هر چی از خدا تشکر کنیم کمه.
    ممنونم از همدردیت با من در تاپیکم.
    ما باید خیلی مواظب دلمون باشیم.

    (چقدر حقيرند مردماني كه نه جرات دوست داشتن دارند نه اراده دوست نداشتن نه لياقت دوست داشته شدن با اين حال مدام شعر عاشقانه ميخوانند.
    يا درست حرف بزن يا عاقلانه سكوت كن هر كسي دلتو شكست صداشو در نيار يه روز دلش ميشكنه صداش در مياد .

    تقصير تو نبود خودم نخواستم چراغ قديمي خاطره ها خاموش شود خودم شعرهاي شبانه اشك را فراموش نكردم خودم كنار آرزوي آمدنت اردو زدم حالا نه گريه هاي من ديني بر گردن تو دارند نه تو چيزي بدهكار.)
    جمله قشنگی بود.
    چرا از اول فکر خیلی چیزا رو نمیکنن.
    مشکل از همین جا شروع میشه.
    به خدا توکل کن و با یاد خدا آرامش بگیر دوست عزیزم.

  8. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    زندگی پر از فراز و نشیبه .بعضی وقتها تجربه کردن یه چیز های تو زندگی خیلی به نفع ما آدما تموم می شه مثلا" از این به بعد تو میتونی با اون تجربه ای که گرفتی آدما و اهدافشون رو بهتر بشناسی .(یه طرفه قضاوت نمی کنم شاید اون بنده خدا هم یه مشکلی داشته یا مثلا"عقلش به این رسیده که اون به درد تو نمی خوره )در کل حظور هیچکس در زندگی ما اتفاقی نیست.خداوند در هر حضوری رازی نهان کرده برای کمال.موفق باشی
    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  9. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    درود بر مریم . خوشحالم که توانستی واقعیت رو قبول کنی. امیدوارم همیشه خوشبخت باشی.

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: كمكم كنيد بهتر در موردش قضاوت كنم!!!!

    سلام به دوستاي خوبم از همتون ممنونم
    اميدوارم شما هم در همه مراحل زندگيتون موفق باشيد

    خواستم با تو باشم نخواستي خواستم مونس و يارت باشم نخواستي خواستم براي هميشه در كنارت باشم نخواستي خواستم همگام و هم نفس روز هاي تنهايي ات باشم نخواستي خواستم پذيراي قلب مهربانت باشم نخواستي خواستم قلبم را به يادگار تقديمت كنم باز هم نخواستي هيچ كدام را نخواستي

    كسي را كه دوستش داري آزادش بگذار اگر قسمت تو باشد برمي گردد وگرنه بدان كه از اول مال تو نبوده است.
    :D


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.