ضربان قلب که بالا رفت و گرمي ملموس داخل صورتت خانه کرد، خوب ميداني کنترل اعصابت دارد کمکم از دستت خارج ميشود و ديگر هيچکس جلودارت نيست...
اين از همان وقتهايي است که نه ميخواهي حرف کسي را بشنوي و نه دوست داري حرف بزني چون دوست داري يک زمين لرزه 8 ريشتري راه بيندازي و کسي که ناراحتت کرده را يک گوشمالي حسابي بدهي، اما چرا؟ چرا عدهاي تا اين اندازه عصباني ميشوند و کنترل کردن آنها اينقدر سخت است؟ آيا راهي وجود دارد که در شرايط اينچنيني بشود افراد را آرام کرد و مانع عصبانيتشان شد؟ دکتر مسعود احمدزاد به اين سوالها جواب ميدهد.
قبل از هرچيز بايد اين نکته را بررسي كرد که اصلا دعوا و مشاجره به چه دليل اتفاق ميافتد؟ انسانها دوست دارند از بودن در کنار يکديگر احساس امنيت کنند و ديگران آنها را بپذيرند اما وقتي اين حس از بين برود و شخص احساس امنيتش را از دست بدهد، باعث به وجود آمدن مشاجره ميشود. جدا از موضوعي که دوطرف بر سر آن با يکديگر بحث دارند، مهمترين عاملي که باعث بروز اختلاف و مشاجره ميشود، درکنشدن است. وقتي کسي احساس کند مورد اتهام قرار گرفته يا صفتي زشت به او نسبت داده شده است، از خود دفاع ميکند و بهترين دفاع را حمله به طرف مقابل ميداند. در واقع وقتي فردي در ذهن خود اينگونه پيشگويي ميکند که مخاطبش او و احساسش را زير پا گذاشته و او را نپذيرفته، دست به واکنش تدافعي ميزند.
بحث با مشاجره تفاوت دارد
بايد توجه داشت که بين گفتوگو و بحث و مشاجره اختلاف زيادي وجود دارد. در گفتوگو دوطرف صحبتهاي يکديگر را ميشنوند و بعد از درک طرف مقابل از خود و مواضعشان دفاع ميکنند اما در مشاجره حرفها شنيده نميشود و طرفين گفتوگو حتي حوصله شنيدن صحبتهاي طرف مقابل را ندارند و اينجا شکست اوليه اتفاق ميافتد. در اين مواقع شخصي که حالت تدافعي دارد و احساس ميکند مورد اتهام يا بياحترامي قرار گرفته، بايد به خود رجوع کند و با حسش روبرو شود؛ ببيند عصباني است يا ترسيده و با داشتن آگاهي از حسي که دارد، با طرف مقابل گفتوگو کند. يکي از راههايي که در مشاجرهها بسيار موثر است، حذف کلمه «تو» است. به جاي اينکه مخاطب خود را با جملههاي آزاردهنده و انتقادي تحقير کنيد و نقصها و کمبودهاي او را زير ذرهبين قرار دهيد، سعي کنيد از واژه «من» استفاده کنيد. اين موضوع را با ذکر يک مثال برايتان روشن ميکنم؛ اگر شخصي به شما بدقولي کرد و اين کار او را بيتوجهي به حساب ميآوريد، به جاي اينکه با غر و شکايت يا داد و فرياد او را يک آدم بيتوجه بخوانيد، به او بگوييد: «وقتي اين کار را انجام ميدهي، خيلي حس بدي پيدا ميکنم». وقتي انگشت اشاره را از شخص مقابل به سمت خودتان ميآوريد، تا اندازه زيادي از تنش و بالاگرفتن مشاجره جلوگيري کردهايد.
وقتي سطح هيجان بالا ميرود
عدهاي اعتقاد دارند وقتي در يک مشاجره شخصي صدايش را برايتان بالا برد، شما هم بايد هماهنگ با او صدايتان را بالا ببريد تا از شدت گرفتن بحث جلوگيري کنيد اما اين يک باور نادرست است. وقتي کسي صدايش را بالا ميبرد، ديگر صدايش شنيده نميشود چون سطح هيجاني بالا رفته و در اين شرايط تعادلي وجود ندارد که بحث و گفت و گوي سازنده شکل بگيرد. اگر سطح هيجانها بالا برود، هيچ صدايي شنيده نميشود و حرفها و صحبتهاي شما مورد توجه قرار نميگيرد. اين موضوع حالت برعکس هم دارد؛ ممکن است کسي سکوت کند و هيچ دفاعي از خودش نداشته باشد و در ظاهر بگويد که تمام حرفهاي شما را پذيرفته است اما اين حالت هم شرايط گفتوگو و بحث سالم را ندارد و ميتوان گفت در اين وضعيت، رابطه قطع شده است. در هر دو صورت داد زدن و با صداي بلند صحبت كردن يا سکوت مانع، گفتوگوي سازنده است.
عصبانيتهاي بهجا و نابهجا
بعضي از عصبانيتها بهجا هستند و بعضيها نابهجا. در اين موارد بايد ديد به کار بردن چه جملههايي باعث تحريک عصبانيت طرف مقابل ميشود و مانع به کار بردن آنها شد. استفاده از متلک و کنايه که آتش خشم و عصبانيت را در يک مشاجره بيشتر ميکند، مثل سم است و بايد در اين وضعيت خود را کنترل کنيد تا جملههاي تحريککننده به کار نبريد. سعي کنيد صحبتهاي يکديگر را بشنويد چون همانطور که اشاره کردم، شنيده و پذيرفته نشدن باعث بروز مشاجره ميشود. انسانها به ديده شدن و مورد پذيرش قرار گرفتن نياز دارند.
منبع : برگرفته از زندگی مثبت http://salamatiran.ir/NSite/FullStory/?Id=64686&type=5
علاقه مندی ها (Bookmarks)