به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 42
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 خرداد 92 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    370
    سطح
    7
    Points: 370, Level: 7
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره

    سلام
    این اولین پست منه، این سایت رو یکی از دوستام بهم معرفی کرده که همین جاس

    دختر 24 ساله هستم، مذهبی، فوق العاده احساساتی...
    4 سال پیش تو اینترنت با پسری در چت آشنا شدم، اون موقع 20 سالم بود و هیچ وقت با هیچ پسری حرف هم نزده بودم، اون هم همین طور بود و 3 ماه از من کوچکتر، هم رشته بودیم من تهرانم اون شمال زندگی میکنه
    رابطمون ادامه پیدا کرد و بعد ی مدتی اومد خواستگاری به اصرار خوانواده من (که تکلیفمون معلوم شه چون میخاستیم همو)
    3 سال پیش اومدن خواستگاری با ی برخورد افتضاح، سطح فرهنگی خانوادهامون زمین تا آسمون فرق میکرد، خانواده من و خودم مذهبی هستیم خانواده اون کلا از آدمای مذهبی متنفرن و بی حجابو مختلط هستن (البته نامزدم نماز میخونه و روزه میگیره ولی به حجاب و دست دادن با نا محرم و اینا اعتقادی نداره)
    پدر مادرش در خواستگاری گفتن که الان برای پسر ما ازدواج زوده، دوست باشن با هم حالا اشکال نداره!

    خلاصه اتفاقات بعدش این بود که خانواده من به شدت مخالف شدن و گفتن این پسر و خانوادش به هیچ وجه در شان تو نیستن و بهتره تموم کنین، که من نتونستم، خیلی عاشقش بودم اون موقه ها...

    نامزدم بعد اون اتفاقا اومد خونمون و به پدر مادرم التماس و گریه که منو خیلی دوس داره و ارتباطمون رو قطع نکنین تا من درسم تموم شه و اینا بیام برای عقد و با خانوادم حرف بزنم

    خانواده من به خاطر من کوتاه اومدن و راه اومدن باهاش، صیغه خوندیم و هر چند وقت ی بار میومد تهران منو میدید
    بعضی وقتا 1-2 ماه ی بار، بعضی وقتا 4-6 ماه ی بار، میومد خونمون بعد میرفتیم ی دوری میزدیم تو شهرو بعدش بر میگشت میرفت شهرشون

    البته هر دفعه که میومد خانوادم جویا میشودن که چی کار کردی با مامان بابات حرف زدی؟ میخای چیکار کنی؟
    ولی اون هرگز با خانوادش حرف نزد حتی نگفت صیغه خوندیم، کاردانیش تموم شد گفت کارشناسی بخونم، الان یک ساله کارشناسیش تموم شده برای سربازی اقدام نکرده هنوز

    هیج اشتیاقی و هیچ برنامه ای برای آیندش با من نداره، 4 ساله دو ماه ی بار میاد چند ساعت خوش میگذرونه با من و میره

    تو این مدت خیلی دعوا داشتیم ولی هیچ وقت کات نکردیم چون همیشه من کوتاه میومدم و از حق خودم میگذشتم، هر کاری دلش میخاست میکرد، هر خواسته ی نا معقولی از من داشت حتی وسط پارک! من انجام میدادم، تا اونجا که میتونست ازم سو استفاده میکرد (البته الان دارم اینا رو میفهمم که چشمم باز شده، اون موقه ها فک میکردم خیلی دوسم داره و ما 100000٪ با هم ازدواج میکنیمو فک میکردم همه پسرا همینجورین و این نرماله)

    بعد 2 سال وقتی تقریبا 22 ساله بود کم کم عقایدش عوض شدن، میگفت مطمئن نیستم قرآن از طرف خدا باشه... یا این آخرا ی ها افتاده به کوه نوردی و صخره نوردی، با ی گروه رفتن ی شهر دیگه برای کوهنوردی، 4تا مرد بودن و ی دختر همسن نامزد منم بود باهاشون، 2 شب همشون با هم تو ی اتاق 4 متری خوابیدن، (البته نمیگم کاری کرده یا اون دختره خراب بوده) ولی بعد این حرکت خیلی از چشمم افتاد

    تمام این مدت خانوادم بهم میگن این به درد تو نمیخوره ولی من گوشم بدهکار نبود انقد دوسش داشتم چشمم هیچ چیزو نمیدید اونم میدونش هر غلطی کنه من کوتاه میام و میبخشم

    الانم حسابی افتاده به خودش و خوش گذرونی آش، کوه میره 200 هزار تومن تی شرت میخره 170 هزار تومن عینک کوه میخره و... بعد میگم چرا 2 ماهه نیومدی پیشم؟ میگه پول ندارم

    تو این 4 سال اندازه همه 20 سال قبلیه عمرم گریه کردم، اینجا نمیگنجه بگم چقد اذیتم کرده تا الان



    چند وقته خدا چشممو باز کرده به این چیزا قبلش حالیم نبود، اونم از دعای مادرم دارم...

    میخام تموم کنم باهاش به زودی

    الان تنها چیزی که خیلی فکرمو اذیت میکنه اینه که کلی عکس ازم داره شاید 100 تا

    چیکار کنم اون عکسا رو از کامپیوترش پاک کنه ؟ نمی تونم تحمل کنم صیغمونو فسخ کنیمو عکسام دستش باشه، یا بعدن بخواد باهاش گرو کشی کنه
    (خواهشن نپرسین چجور عکسی بوده! ما محرم بودیم 4 سال)

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 فروردین 93 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    298
    امتیاز
    2,164
    سطح
    28
    Points: 2,164, Level: 28
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,619

    تشکرشده 1,636 در 313 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام جدا شم...

    عطـــــر صبح عزیزم

    خداروشکــــر که به قول خودت چشات باز شد و خدا رو شکــــر که این موضوع به عقد دائم و ... کشیده نشده!

    اولاً اون با این عکسا هیچ سوء استفاده ای نمی تونه بکنه، شما یه مدت محرم هم بودین و هر عکسی از هم داشته باشین موردی نداره؛
    مطمئناً هم به همسر آیندت خواهی گفت که 4 سال همسر موقت این آقا بودی؛ پس ترسی از آینده هم نخواهی داشت!!!
    بعد از فسخ گناهی هم به پای تو نیست که با عکسای تو می خواد چیکار کنه!

    اصلاً جای نگرانـــی نداره؛اونم به مرور زمان خودش پاک می کنه؛ فکر بیرون کشیدن خودت از این رابطه باش فقط.

    منم بعد دوسال عقد دائم از همسرم جدا شدم؛ کلی هم عکس داریم که نمی دونم اون پاک کرده یا نه؛ اما غصه ای از بابتش ندارم!!!

    در ضمن به خاطر این نگاه قشنگت که بیداری الانت رو مدیون دعای مادرت هستی بهت تبریک می گم

  3. 16 کاربر از پست مفید gole kaghazi تشکرکرده اند .

    ema1989 (چهارشنبه 09 مرداد 92), mercedes62 (یکشنبه 26 خرداد 92)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,441 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره

    اگه بتونی با تفاهم و نه با جنگ و دعوا تمومش کنید خیلی بهتره. ولی کلا چون صیغه بودید مشکلینیست و همسر آیندتون هم علی الاصول باید کنار بیان

  5. 4 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 11 دی 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 خرداد 92 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    370
    سطح
    7
    Points: 370, Level: 7
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره

    ممنونم بابت همدلیتون

  7. 2 کاربر از پست مفید عطر صبح تشکرکرده اند .


  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 خرداد 92 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    370
    سطح
    7
    Points: 370, Level: 7
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره

    چند روزه تصمیم گرفتم جدا شم ولی بهش چیزی نگفته بودم که بیاد ببینمش حرفامو بزنم
    ولی از حسو حالم خودش فهمید چون تا نزدیکی ای جنون بهم ریختم،
    گفت من عاشقتم نمیخام از دستت بدم و قول میدم زود برم سربازی و کارامو بکنم
    (ولی عین روز برام روشنه که میره دوباره که خیالش راحت شد من بازم هستم بیخیال میشه)
    دو دلم کرده دوباره من چیکار کنم با این تصمیم سخت؟ چجوری بفهمم کدوم راه درسته؟
    عقلم میگه 100٪ برو
    احساسم میگه 100٪ بمون

    تازگی آ با ی پسری آشنا شدم که باورش برام سخته دقیقا همون چیزی هست که من میخاستم، اعتقادش، رفتارش، تیپش، ...، مثل فرشته ها میمونه، باورم نمیشه ی پسر ممکنه انقد خوب و با خدا در عین حال اجتماعی باشه
    انقد شبیه خودمه که انگار خدا مخصوصا گذاشتتش سر راهم که ی چیزی رو بهم بگه. شاید اینکه پسر خیلی خوب هم پیدا میشه و من خودمو به نامزدم راضی کردم فقط ( که واقعا هم همینطوره 80٪ خصوصیات نامزدمو دوس ندارم ولی نمیدونم چرا عاشقشمم)
    نمیدونم چیکار کنم...

    (امیدوارم منظورمو بد نرسونده باشم، من به خاطر ی پسری که سر جمع 4 دفعه دیدمش نمیخام نامزدمو ول کنم، و از همون اول هم به ایشون گفتم که نامزد دارم)


    همیشه وقتی حس میکنه ممکنه از دستم بده گریه میکنه و میگه عاشقتم، منو بر میگردونه پیش خودش
    اوضاع که نرمال میشه دوباره همون آدم سابق میشه،
    خانوادم 2 ساله میبیننش میگن خیلی بهت سرد شده قبلا اینجوری نبود،
    انگار منم زیاد به دل اون نشستم ولی دوسم داره و بهم وابستس

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 خرداد 92 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    370
    سطح
    7
    Points: 370, Level: 7
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره

    الان تقریبا دو هفتست که تموم کردم
    چقدر الان حالم بهتره نسبت به اون موقع که این پست های قبلی رو دادم...
    دعا کنید خدا بهم آرامش بده

  10. 12 کاربر از پست مفید عطر صبح تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (شنبه 12 مرداد 92), sookoot (دوشنبه 14 مرداد 92)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1391-10-26
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    177
    سطح
    3
    Points: 177, Level: 3
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 66 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره

    خوشحالم که راهت رو پیدا کردی و چیزی که به صلاحت هست رو انتخاب کردی
    فقط لطفا اینبار حواست رو جمع کن
    منظورم اون پسریه که تازگی باهاش آشنا شدی
    ممکنه بخاطر کمبود و ناراحتی که داشتی تصمیم اشتباه بگیری

    موفق باشی عزیزم

  12. 5 کاربر از پست مفید zm518 تشکرکرده اند .

    ckafgir (یکشنبه 01 بهمن 91), ema1989 (چهارشنبه 09 مرداد 92), nosh nosh (یکشنبه 26 خرداد 92)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 خرداد 92 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    370
    سطح
    7
    Points: 370, Level: 7
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره

    باورم نمیشه انقد مسخره 4 سال زندگیم پرید
    باورم نمیشه انقد راحت بیخیال من شد
    فکر میکردم زنگ بزنه ایمیل بده حداقل
    الان سه هفته بیشتره
    انگار اصن چیزی وجود نداشته...

    نمیخام دیگه به کسی وابسته بشم، دلم میخاد تنها باشم، برا خودم زندگی کنم
    ولی سخته برام
    نمیدونم چیکار کنم....
    من شاغلم، چند وقته خیلی کم کار میکنم
    دوس ندارم کارمو از دست بدم چون هم از نظر مالی بهش احتیاج دارم هم اینکه بیکار باشم انقد فکر میکنم که دیوونه میشم

  14. 2 کاربر از پست مفید عطر صبح تشکرکرده اند .


  15. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: بعد از 4 سال نامزدی و صیغه میخام برم ... قصد ازدواج نداره

    سلام خانومی

    خوبی؟

    خداروشکر که این رابطه اشتباه و مبهم رو تموم کردی.

    چند تا نکته:


    1.اول از اینکه نگران عکسها نباش. و اگر کسی امد خواستگاری بهش حقیقت رو بگید.اینجوری اگر اون اقا هرکاری بکنه چون خانواده خواستگار در جریانن مشکلی پیش نمیاد.اما اگر نگی هر رو باید نگران باشی و تن و بدنت بلرزه.
    پس صادقانه این موضوضع رو بگو

    2.به هیچ عنوان برای فرار از یه رابطه تن به رابطه دیگه نده.مدتی به خودت اجازه بده تا ارامش از دست رفته این 4 سال رو به دست بیاری

    3.اگر رابطه رو کات کردی دیگه موشکافی نکن و انقدر چرا چرا نکن.این چرا ها شما رو خشمگین میکنه.پرخاشگر میکنه.

    خیلی خوشحال باشه که تموم شده و خوشحال تر از اینکه ذات اصلیش رو به شما نشون داده.اگر دوباره مظلوم نمایی میکرد و شما رو دو دل میکرد چی؟!

    4.همیشه دیگران در مورد خراب شدن زندگی ما مقصر نیستن.خیلی وقتها خودمونم دخیلیم.

    5.نه به اون شوری و نه به این بی نمکی.مگه میشه ادم تنها بمونه؟
    گفتم مدتی به خودت ارامش بده...تا روحیه ات به حالت قبل برگرده.

    ورزش کن و کار کن.حتی بیشتر از کار ورزش کن.

    بعدش که بهتر شدی میشینی و به خواستگارای خوبت هم فکر میکنی.

    موفق باشی

  16. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    ema1989 (چهارشنبه 09 مرداد 92), maryam123 (جمعه 06 بهمن 91)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 92 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من عطر صبحم اون اکانتم مشکل پیدا کرده بود مجبور شدم دوباره عضو شم


    هنوز زندم
    الان نزدیک 6 ماه میگذره، ی جورایی تو برزخم
    برزخ بین برگشتن و برنگشتن
    تو این مدت دو بار باهاش چت کردم
    بکیش یک ماه پیشا تقریبا و دومیش امشب
    مبگه خیلی پشیمونم که به خاطر اشتباهاتم ی فرشته رو از دست دادم. میگه قدرتو نمی دونستم احساسم بهت خاک گرفته بود
    الان متوجه همه اشتباهاتم شدم، دیگه هیچوقت نمیذارم ازم ناراحت بشی، دست از لجبازی بردار و ی عالمه از این حرفا
    میگه همیشه عاشقت بودم، هیچ وقت بهت خیانت نکردم
    میگه حالم خیلی داغونو خرابه مثه دیوونه ها شدم ، خیلی اشتباه کردم ولی حقم جدایی نبود
    میگم اگه منو واقعا میخواستی تمام تلاشتو میکردی که برگردونیم
    میگه ی بار دیگم جدا شدیم وقتی بعد خواستگاری خانواده ها مخالف بودن ولی اون موقع منو میخواستی و من تمام تلاشمو کردم که برت گردونم و موفق شدم
    (راست میگه کشت خودشو اون موقعه،21 سالمون بود، انقد به خانوادم التماس کرد که راضی شدن)
    میگه وقتی خودت منو ول کردی رفتی من باید چیکار کنم انتظار داشتم تو این مدت خودت بر میگشتی
    میگم ما که اصن پیش هم نیستیم مگه تو این 4 سال همش چند دفعه دیدیم همو
    میگه مهم اینه که دلمون با هم باشه، سربازیم تموم شه همه چی حله
    صبر کن تو دختر صبوری هستی!

    (خانوادش هیچی ازش نپرسیدن دیدن حال پسرشون از این رو به اون رو شده و 9 ماهه دیگه نمیاد تهران. تمام این سالا ی جوری رفتار کردن انگار اصلا من وجود ندارم)




    من نمیدونم چیکار کنم....
    دلم میخواد برگردم حس میکنم دوسش دارم هنوز با اینکه خیلی اذیتم میکرد
    ولی از خانوادم میترسم، حتی اسمش دیگه بیارم میکشنم، یا اینکه بفهمن باهاش ارتباط برقرار کردم در همین حد هم
    دیگه اعصابم به پنهان کاری نمیکشه، نمیتونم بدون اطلاع خانوادم برم دوباره باهاش باشمو همش خانوادمو بپیجونم
    تنها علتش اینه
    وگرنه برام دیگه مهم نیست که باهاش یا با کس دیگه ای ازدواج کنم یا نه
    مثله فحش شده برام ازدواج


    مشکل من در حال حاضر:
    عذاب وجدان به خاطر اینکه احساس میکنم تو برزخ نگهش داشتم هنوز منتظرمه که برگردم، میگه هر دفعه میای آتیش میزنی بهم میری داغ دلمو تازه میکنی
    هر روز تو انجمنی که عضو پروفایلشو چک میکنم ببینم کی آنلاین بوده آخرین بار، ی ماه بیشتر بود آنلاین نبود نگران بودم برا همین چت کردم

    الان خودمم تو برزخم بین جدایی و برگشتنحال خودمم اصن تعریفی نداره، ی جورایی قاطی کردم
    ویرایش توسط atre sobh : یکشنبه 26 خرداد 92 در ساعت 02:25


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تالار همدردی و صیغه و چند همسری >>>
    توسط فرشته مهربان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 22 تیر 92, 17:57
  2. میخوام ازدواج موقت(صیغه)کنم
    توسط gilber در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 تیر 92, 23:21
  3. صیغه موقت
    توسط narsis2012 در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 مهر 91, 20:11
  4. همسر صیغه ای من و بچه دار شدن.
    توسط ایمانی در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: شنبه 10 تیر 91, 19:38
  5. صیغه
    توسط مینا 22 در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: شنبه 27 مهر 87, 01:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.