اگر این بچه ها کنار شما بودند برایشان چه میکردید؟
تشکرشده 755 در 381 پست
اگر این بچه ها کنار شما بودند برایشان چه میکردید؟
آرام دل(جمعه 11 مهر 93), آرزو (دوشنبه 07 مرداد 87), دختر بیخیال (جمعه 04 مهر 93)
تشکرشده 37,102 در 7,012 پست
سلام آرزو
شاید باور نکنی. واقعا هزاران هزار از همین معصومان هم اینک کنار ما ها هستند.
من اغلب اعتقاد دارم، این تصاویر سمبل و نمادی هست که به ما یاد آوری کند انسان بودنمان را.
شاید احساساتمان برانگیخته شود تا قرص نانی به آنها بدهیم. یا شاید اگر تکرار شود عادت کنیم و بگذریم(مثل هزاران هزار صحنه شاید غم انگیز تر از آن که همواره در کنارمان است)
در واقع ما باید با این هوش انتزاعیمان ، بازسازی کنیم آن هزاران نمونه ای که در کنار ما هستند.
شاید روی زمین با تن تکیده خود نان خشکیده نمی جویند، شاید اینقدر نمادین عکسهایشان منتشر نشده است( که از این جهت حتی غریب تر از این کودکی هست که ما می بینیم)، اما هر لحظه وجودشان پرتلاطم و پر رنج و اضطراب است. از نا امنی، از ترس و از نگرانی.
بیایید به پشت صحنه ها سری بزنیم.
وقتی شما مشکل خانواده ای را اینجا می خوانید، که شوهری همسرش را کتک می زند، می توانید کودکی را که با چشم های هراسناک و وحشت زده به گوشه ای خزیده است و قلب کوچکش چون گنجشک می زند را تصور کنید.
وقتی شما مشکلی را می شنوید که خانمی یا آقایی در پی طلاقی جهت خلاصی خود هستند، می توانید چشمان کودکی نگران و ناامن را که به فردایی نا مطمئن خیره شده است را ببینید.
وقتی مشکلات زن و شوهری را که هر روز سر مشکلاتشان درگیرند ، را می شنوید، می توانید کودکان راها شده در خود را که هر روز با هزاران امید در درون خانواده به دنبال نگاهی محبت آمیز هستند را ببیند.
ما چه میدانیم حال کودکی خسته و تنها درون یک خانواده آشفته را؟
ما چه می فهمیم غم کودکی که والدین یکپارچه اش از هم گسسته اند؟ و او اسیر تعارض دوست داشتن های کودکانه اش.
ما که نمی دانیم این کودکان، مسائل روزشان را با کدام ذوقی می توانند به خانه ای بیاورند که هیچ گوشی حال شنیدنش را ندارد.
پدری که کسالت روزمرگی روزانه اش را با دیدن شو جلوی تلویزیون تا نیمه شب پر می کند، و مادری که بی انرژی از زندگی پرتنش ، در خود فرو رفته و کودکی که زبانش قاصر است که بگوید چقدر به آغوشی گرم و گوشی شنوا و چشمی پر محبت نیاز دارد.
آری آرزو...
اگر می گوئیم آمار طلاق بالا رفته، اگر می گوئیم، اختلافات زناشویی زیاده، اگر می گوئیم افسردگی و اضطراب افزایش یافته، اگر می گوئیم لذت طلبی جای اخلاق را گرفته و .... ، همه اینها ظاهر و سطح کار است، و هزار مسئله مهم و ظریف در دل آنها پنهان است. که اینجا به بهانه این تصویر به کودکان خسته و تنها و بی صدا اشاره کردیم.
رسالت ما شاید این نباشد که به طور مستقیم یک کودک گرسنه در آفریقا را نان دهیم.
اما می توانیم نزدیکترین کودکانی را که از نزدیک می شناسیم و یا به ما تعلق دارند را درک کنیم. و آنها را عزیز شماریم.
مدیرهمدردی (چهارشنبه 03 شهریور 89), دختر بیخیال (جمعه 04 مهر 93)
تشکرشده 496 در 278 پست
خيلي عكست ناراحت كننده بود . مي دوني واقعا نمي دونم چي كار مي كردم ولي مي دونم خيلي ناراحت مي شدم و شايد تا مدتها بهش فكر مي كردم به خاطر اينكه مي دونم اگر كاري هم مي كردم لحظه ايي بود و او دوباره به همين وضع مي رسيد واز اين بيشتر ناراحت مي شدم كه چرا اونقدر ندارم كه بتونم بهتر كمكش كنم . تازه بعدش ياد هزاران نفر ديگه مي افتادم كه ممكنه اين وضع و داشته باشند
واقعا چقدر خوبه ادما وقتي خيلي ناراحتند و فكر مي كنند كه بزرگترين مشكل دنيا رو دارند كه حل نمي شه و به اخر خط رسيدند بيايند و اين عكس و ببينند و زير لب يك خدارو شكر بگند و ببينند كه بالاتر از مشكل اونها هم هست و ببيند كه كساني هم هستند كه درد و رنج بزرگتري دارند كه حتي شايد خودشون هم در اين دردو رنج و سرنوشت مقصر نباشند
honarmand (دوشنبه 06 خرداد 87),آرام دل(جمعه 11 مهر 93), دختر بیخیال (جمعه 04 مهر 93)
تشکرشده 3,584 در 906 پست
سلام :
پست قشنگ 1و2 این تایپیک باعث شد که من جریانی رو که خودم ناظرش بودم رو براتون نقل کنم .
دویاسه هفته پیش بود روبروی بیمارستان توی ایستگاه منتظر ماشین بودم . یه دفعه جوانی 19 یا 20 ساله ای به حالتی غیر عادی به طرفم امد و به طور خیلی مبهم شنیدم که گرسنه است و سراغ غذا می گیره راستش چون وضعیتش غیر عادی بوداولش یه دفعه خودم رو کنار کشیدم و متعجب بودم .جوان رفت و اون طرف تر نشست. پسر ،کاملا خمار بود.چند تا جوان اومدن و بلندش کردند و مثل اشغالی که لگد کنند اونو از کنار خیابون بردن توی پیاده رو .جونهای زیادی دورو برش جمع شده بودند و تماشا یش می کردند اخه اونجا یه دبیرستان پسرانه بود .شنیدم پسری صدای دوستش را زدو گفت فلانی.....بیاو خودت و اینده ی خودت رو توی 5سال دیگه تماشا کن و عبرت بگیر! !
جوان که متوجه شده بود نظر خیلی ها بهش جلب شده توی پیاده روروی زمین نشست و جیبهاشو خالی کرد و سیگار و ....را دراورد
همه با یه نگاه تاسف انگیز جوان رو ملامت می کردند . اشک توی چشمام حلقه زده بود .
این جوان چهار ستون بدنش سالم بود و از ظاهر ،بروروی زیبایی داشت ،،به کدامین گناه ؟به کدامین گناه و دنبال محبت چه کسی بوده و اونو ازش دریغ کردند و به این روز افتاده ؟جوانی که مسلما این استحقاق رو داشته که فردی با شخصیت و کارامد باشه .
کجا توجه و محبت ازش دریغ شدهi
توی کانون گرم خونواده !
بچه طلاق! .
یه ماجرای عشقی!
یه حادثه ی ناگوار یا.......
اشک از چشمانم جاری بود !می خواستم برم جلو و فریاد بزنم اره !ما تک تکمون مدیونیم و مقصر !و فقط کاری که می کنیم تاسفه!
من به عنوان زن و همسر، تو به عنوان پدرو همسر و او به عنوان همسایه و برادر و......
وقتی اومدم خونه ،موضوع رو برای دخترم تعریف کردم و دخترم هم متاثر شد و دعا کرد
بهش گفتم به نظر ت، تو چکاری می تونی برای اون جون بکنی ؟
اگه بخواهی کمکش کنی چکار می کنی؟ .
بهش گفتم تاسف من و تو برای اون جون دردی رو دوا نمی کنه دلبندم !
تنها کاری که تو به عنوان یه فرد از اجتماعت می تونی بکنی اینه که توی راه مدرسه مواظب خنده های قشنگت باشی! . مواظب نگاهت باشی! مواظب راه رفتن باشی !مواظب لباسی که می پوشی باشی! مواظب حرف زدن و حرکاتت باشی! و......
این حداقل دلسوزی و مهربونی و همدردی توهستش .با این روش می تونی رشد کنی و زمینه رشد روهم برای جنس متفاوت از خودت فراهم کنی تا زمانی که موقعیت ازدواجت فراهم بشه اون موقع می تونی با توکل به خدا و دقتت یه ازدواج سالم داشته باشی !
می تونی یه همسر خوب باشی که یه ماءمن و پناهگاه برای شوهرشه .می تونی مادری باشی که دامن پر مهرو عطوفتش یه دنیا مهر و توجه و علاقه رو به پای فرزندش می ریزه و شوهر و فرزندانش رو اشباع و ارضاءمی کنه .
اره عزیزم! این کار کمی نیست !
واین از همین سالهای سرنوشت ساز تو و همسر اینده تو و بچه های دسته گلت شروع میشه ! پس تو از همین حالا می تونی شروع کنی ومواظب رفتارهاو حرکاتت باشی می تونی هر چهار ستون گرم و پرصفا و پر محبت خونواده رو که رکن اصلی جامعمونه از همین امروز با حجابت ،عفافت ،متانتت و ایمانت رو پایه گذاری کنی .اره اگر از همین امروز مراقب نباشیم چه بسا اون تصویری رو که ازاون جون برات ترسیم کردم فرزند جوان 20سال دیگه ی تو نباشه!
بیاییم با جوانان و برادران و خواهرهای خودمون همدرد باشیم و فقط تاسف نخوریم و خودمون رو مسئول بدونیم .
خونه هامون رو گرم کنیم .طلاق رو ریشه کن کنیم عشق رو با ماجراهای عشقی که با هوس الوده شده قاطی نکینم ناخواسته اتشی رو که دامن گیر بچه هاو جونها مون میشه رو روشن نکنیم ! .
و......
حالا دوستان به نظر شما چگونه می تونیم با این فقر گرسنگی که به معنویات وجود داره برخورد کنیم ؟چگونه می تونیم بااین جون و امثالش همدردی و همراهی کنیم ؟ایا فقط و فقط تاسف بخوریم و خدا رو شکر کنیم که من ،برادرم، پدرم و فامیلم این گونه نیستند .یا نه می تونیم یه بار از روی دوششان برداریم و کمکشون کنیم؟راستی چگونه؟
چند سال قبل من از دختر هرزه ای که با کمال بی شرمی پایه ی یه خونواده رو متزلزل کرد و باعث شد اشیونه ی گرم یه خونه ویرون بشه و جوجه های پر نکشیده ی اون خونه پریشون و زخمی به شدت متنفر بودم .و با خودم فکر می کردم عاقبت این دختر به کجا می انجامه ؟ایا بااین همه دردو رنجی که برای بچه های اون خونه فراهم اورده بود روی خوشبختی رو خواهد دید؟و......
اما حالا طور دیگه ای فکر می کنم می بینم.حتی اون دختر به شخصه و یه نفره مقصر و گناهکار نیست .حالا که خوب دقت می کنم می بینم این اب از سرچشمه هاش گل الود بوده و دختر نمی گم بی تقصیر اما.......
اون دختر پدروبرادرش سالها توی زندان بودو مادرش زن عفیفی نبود (به اقرار خود دختر)
دختر هم گرسنه و تشنه ی محبت و توجه دنبال احقاق حق خودش می گشت .
درسته باید مسئولین و دولت این معضل رو حل و فصل کنن
اما نقش من و تو چی؟
setareh (دوشنبه 06 خرداد 87),آرام دل(جمعه 11 مهر 93), دختر بیخیال (جمعه 04 مهر 93)
تشکرشده 2,229 در 569 پست
ستاره جون سلام
تحلیلت فوق العاده بود ...
واقعا سهم تک تک ما در کاهش اینگونه تصاویر و اتفاقات چیست ؟
طاهره (شنبه 21 اردیبهشت 87)
تشکرشده 88 در 53 پست
ای کودک شیرین زبان
ای ناتوان ای بی زبان
از بهر نان کشتی اسیر
آخر چرا گشتی غمین
نان چه خواهی تو ای عزیز
من جای تو جان می دهم
pone20 (دوشنبه 06 خرداد 87)
تشکرشده 992 در 530 پست
ما همگي مسئوليم و به زودي زود بايد پاسخگو باشيم
دانه (دوشنبه 06 خرداد 87)
تشکرشده 211 در 131 پست
به نظرتون با ديدن اين صحنه مي شه حرفي هم زد؟!يا سكوت بهترين حرفه!؟
گلپر (سه شنبه 07 خرداد 87)
تشکرشده 715 در 251 پست
بنی آدم اعضای یکدیگرند اما بی خبر از فقرا و نداران برای داراها تحفه می برند....!
آتنا (دوشنبه 06 خرداد 87)
تشکرشده 60 در 36 پست
آخی طفلی فکر می کنید ماها چیکار می تونیم بکنیم چه کسی باعث شده تا این کوچولوهای ناز تو خیابون بریزند و ازش و شخصیت شون به خاطر یه لقمه نون خالی از بین بره و خورد بشه چه کسی باید جوابگو باشه ؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)