سلام.دوستای گلم من تازه عضو این خانواده مهربون شدم.
از خودم میگم: 23 ساله
خیلی خلاصه مشکلمو میگم. ببخشین ولی راحت همه چیزو میگم که جای سوال نمونه.
2سال پیش وقتی سال آخر دانشگاه بودم با یکی ازهمکلاسیهام آشنا شدم.5ماه ازمن کوچیکتر بود و حدود 4-5 ماه فقط رابطمون درحد همکلاسی و همکاری بود.چون باهم توی یه انجمن دانشجویی کارمیکردیم. کم کم بهش علاقمندشدم و این علاقه رو در اونم حس میکردم.تا اینکه سر یه خوابی که ایشون درمورد من دیده بود و اومد تعریف کرد و دقیقا مصادف شده بود با تولد من .رفتیم بیرون و از اون روز رابطمون صمیمی تر شد .چندماه بعد من درسم تموم شد ولی ایشون هنوز 1سالو خوردهای درسش مونده بود.1سال رابطمون درحد یه دوستی صمیمی بود .خیلی خیلی خاطرات شیرینی رو باهم تجربه کردیم.احمد تک پسر خانواده هست.خیلی خانواده بافرهنگی دارن و از نظر مالی هم درسطح خیلی خوبی هستن.بعد از یک سال که احمد هنوز درس میخوندو منم سرکار میرفتم وقتی جشن یک سالگی رابطمونو جشن میگرفتیم بیشتروبیشتر بهم علاقمند شدیم و میگفتیم ما واسه همدیگه هستیم. اون روزا حرف ازدواجو میزد اما میگفت باید درسش تموم بشه تابتونه مطرحش کنه.خلاصه بعد یک سال شناخت کامل و علاقه ای که بینمون بود رابطه جنسی بینمون پیش اومد البته بعد از یک سال و بعد از چندماه بحث دراین مورد و خلاصه توافق دوطرف.الان حدود دوسال از رابطمون میگذره .البته حدود 5 ماه کامل همه چی بینمون تموم شد بدلیل اینکه میگفت تو داری خواستگاراتو بخاطر من رد میکنی و منم در مرحله ای نیستم که بیام خواستگاری ودرسم مونده.5 ماه تموم شد.به سختی زیاد ولی بعد از ماه دوباره مثل دونفر که سالهاس همو ندیدن با شوقو هیجان زیاد شروع کردیم.در این مدت 2سال فقط 3بار رابطه جنسی خیلی سطحی اتفاق افتاد .البته صیغه محرمیت خوندیم و خیلی خیلی بیشتراز قبل بهم وابسته شدیم. الان هنوز رابطه داریم ولی هردومون میترسیم بهم نرسیم و اشتباه کنیم.درحال حاضر تقریبا درسش تمومه.فقط پایان نامه و کاراموزیش مونده .و سربازی... نمیدونم چیکار کنم؟ آیا تمومش کنیم. یا ادامه بدیم تا شرایطش جور بشه.؟؟؟؟؟؟ بخدا موندم .خستم... توروخدا منو به خاطر این 2سال سرزنش نکنین چون خودم بیستر دارم عذاب میکشم.بگین چیکارکنم حالا؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)