RE: ماجرای من و نامزدم!(کمک)
سلام ليلا جان اميدوارم كه حالت خوب باشد
البته بعد از يك مدتي حالت بهتر از اين مي شود در ابتدا هر دردي براي انسانها بزرگترين درد به حساب مي ياد و فكر مي كنه كه به اخرش رسيده ولي كمي كه مي گذره متوجه مي شه چه خوب شد كه اينجوري شد و اون طور كه خودم مي خواستم نشد حالا هم طوري نشده بزار اونها يا خانوادت هر چي مي خوان بگن مگه خودت نمي گي گه با افكار صد سال پيش زندگي مي كنن پس تو كه مي دوني حرفهاي اونها اشتباست نبايد بهشون هم اهميت بدي مي دونم ناراحتت مي كنه ولي سعي كن خودتو بزني به بي خيالي شايد اونها هم از ناراحتي اين حرف و مي زنن براي توجيه خودشون يا براي تسكين خودشون چون تجربه ثابت كرده اكثر انسانها پعد از رخ دادن يك حادثه بد دنبال مقصر مي گردن اونها هم خواستن اينجوري خودشون و اروم كنند اين به اين معني نيست كه ته قلبشون هم همين احساس و دارن در ضمن شايد در اين جدايي حكمتي است كه تو ازش بي خبري و هنوز زوده كه بخواي علتشو بفهمي پس توكل كن به خدا و سعي كن همه چيز و به مرور زمان فراموش كني سعي كن زياد به حرفهاي ديگران اهميت ندي و به خودت و اينده خودت فكر كني و از خدا بخواي كه كمكت كنه كه زودتر اين مراحل بگذره و همه چي حل بشه مطمئن باش اين روزها مي گذره و همه چي تموم مي شه فقط سعي كن لطمه ايي بهت وارد نشه كه در اينده اثرش بمونه منظورم درس و تحصيلت مي باشد چون اين روزها مي گذره و تموم مي شه
خوشحال مي شم بازم مارو از شرايطت خبر دار كني
امروز همان فردايي است كه ديروز نگرانش بوديم
علاقه مندی ها (Bookmarks)