زنی هستم سی و دو ساله با دو فرزند . ده سال است ازدواج کرده ام و قبل از آن هم چهار سالی با همسرم دوست بودیم. دو سال پیش متوجه شخصیت پنهانی همسرم شدم. چندین رابطه دوستی موازی را برای چندین سال و همزمان اداره می کرد. دوستانش همه از آشنایان بودند. سالها تشنه کمی محبت از طرف او بودم. همه تلاشم را اعم از کتاب خواندن، تنهایی مشاوره رفتن محبت کردن و تنوع در رابطه زناشویی را برای بهبود رابطه مان میکردم اما او به بهانه های مختلف از جمله کار و درس و دوستانش از خانه فراری بود و به من قبولانده بود که مدل شخصیتی او همین است و بی احساس است. در این سالها نشانه هایی از خیانت را در او دیدم مثلاً دیگران او را در دربند با خانومی که شاگردش بود دیده بودند که با چرب زبانی مرا قانع کرد چیزی نبوده و قول داد تکرار نشود. تازه داشتم به زندگیم و تنهاییم عادت می کردم که متوجه رابطه های موازیش شدم و دیدم خیلی هم خوب بلد است محبت کند و حامی باشد تصمیمم را برای جدایی گرفتم ولی متاسفانه مادرم که بسیار زن خوشدل و ساده ای است اجازه این کار را نداد و قانعم کرد که همسرم با اراده است و سر حرفش می ایستد و تکرار نمی کند. مشاور هم گفت یکسال به خودم و او فرصت دهم. الآن دو سال گذشته است. اجازه نداد من در کات کردن های رابطه هایش دخالت کنم و گفت خودش قطع می کند. تمام تجربه هایی که خیانت دیده ها دارند همچون خدشه دار شدن عزت نفس، افسردگی، ناراحتی های اعصاب و ناراحتی های قلبی و معده تهوع ها گریه های بی دلیل احساس تنهایی حتی بیش از قبل و خیلی چیزهای دیگر را تجربه کرده ام. حال کمی بیشتر خانه می آید. کمی بیشتر محبت می کند. در این دوسال چندین بار مسافرت رفته ایم در مجموع اگر بحث خیانتش را کنار بگذاریم به ایده آلهایم نزدیک تر شده است. در این دو سال سوتی هایی داد که مرا از لحاظ روانی بسیار به هم ریخت. هر بار با تلاش بسیار کمی بهتر میشوم دوباره مرا به هم می ریزد. اما چندماهی است که دخترهایی که عفت پوشش و کلام را ندارند استخدام کرده است، به بهانه کار با آنها بیرون می رود، هر بار یکی را به مسافرت می برد. حقوق های بسیار بالاتر از عرف هم به آنها می دهد. اخیراً سر این مسئله دعوا داشته ایم . به او می گویم چرا مرد یا دختر باوقار استخدام نمی کنی؟ می گوید به خودم مربوط است هر که را بخواهم استخدام می کنم. می گویم پس من را هم به مسافرت ببر می گوید قرار نیست هر مسافرت کاری که من می روم با خانواده باشد و خلاصه می گوید همینی هست که هست. در این مدت اخیر رفتار سینوسی دارد برخی اوقات با من بسیار سرد است برخی اوقات خیلی مهربان و من نیک می دانم اینها نشانه های خوبی نیست. در کل خیلی کنکاش نکرده ام و نمی دانم روابطش تا چه حد پیش می رود اکنون علاوه بر مشکلات بسیار روان تنی که پیدا کرده ام بسیار می ترسم ایدز بگیرم. از طلاق نمی ترسم ولی نگران آینده بچه ها هستم. آیا با وضعیت پیش آمده ادامه این رابطه را به صلاح می دانید؟ از توجهتان پیشاپیش بسیار سپاسگزارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)