سلام.
تا حالا شده خانوادتون بدون اطلاع شما، یه تصمیمی براتون بگیرن؟ حتی کوچیک!
امروز ظهر از خواب پاشدم، بهم گفتن بلیط گرفتیم برا فردا مشهد، 4 روز!
من فردا شب گودبای پارتی صمیمیترین دوستم هست! این دوست از خواهر بهم نزدیک تره!
و همچنین کلی برنامه ریزی های دیگه .....
بهشون هم که میگم شما اصلا حق ندارید برا زندگی شخصی من برنامه ریزی کنید! اصلا شاید من دلم نخواد بیام مسافرت، شما حق ندارید بدون اجازه من برید برای 4 روز زندگیم بلیط مسافرت بگیرید ..... و ....
اما اصلا انگار متوجه نیستن. میگن یعنی چی نمیخوای بیای؟ توی یه خانواده که این حرفا نیست. وقتی خانواده تصمیم میگیرن تو باید همراهی کنی.
میگم خوب اولا باید به من میگفتین. ثانیا من نمیتونم بیام. چون 1 ماهه نشده این دوستم رو ببینیم، فردا شب گودبای پارتیه، تا وقتی هم برگردیم اون آدم رفته تا یک سال دیگه....
-------------
یعنی اصلا حقوق شخصی انگار تعریف نشدست!!!!!!
برا شماها هم مطمئنم چنین اتفاقاتی افتاده.
سوال من اینه:: من که کلا الان عصبانیم، اما دیگه باید باهاشون برم! ولی میخوام بدونم چه رفتاری داشته باشم که یاد بگیرن پا رو از گلیمشون دراز تر نکنن!!!
رفتار جرات مندانه، که خوب من تمامی حرف های بالا رو و جملات دیگه رو کاملا محکم گفتم. و هزار بار هم گفتم با این کارتون دارید به حدود شخصی من وارد میشید و این کار من رو عصبانی میکنه.
اما مطمئنم باز هم تکرار میشه !!!
چی کار کنم که دیگه تکرار نشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)