سلام دوستان خوبم
من همیشه اینجا میام تا از شما راهنمایی های مفید و سازنده بگیرم، دوستان من یه مشکل خاصی پیدا کردم
یه جور حسادت شده، به خاطر عقده هایی بوده که احتمالا فرو نشاندمشون ولی خیلی اذیتم میکنه، مشکل من اینکه مثلا اگر کسی بخواد روم تاثیر بذاره و راه درست رو نشون بده ازش دوری میکنم و نمیپذیرم، ته ذهنم همش میگم اگر ازش تاثیر بگیرم یا بخواد به من کمک کنه، توو ثواب و اعمال من شریک میشه و بهش سود میرسه و لجبازی میکنم، اینطوری باعث شده کمتر طرف کسی برم، انگار همه چیز رو برای خودم میخام و اگر کسی مثلا منو اذیت کنه بعد من پیشرفتشو ببینم یه جورایی به عدالت خدا و همه چیز شک میکنم، نمیدونم میخوام نگرشمو عوض کنم، نمیدونم چه جوری با این مسئله کنار بیام، شاید یکم مسالم اعتقادی باشه ولی اگر میشه کمکم کنید
مشکل اصلی من از اینجا شروع شد:
" چند وقت پیش من خیلی از زندگی و خدا ناامید شده بودم، یه شب که خیلی حالم گرفته بود قبل خواب تو دلم گفتم، خدایا اگر هستی یه "نشون" بده، فردا صبح یکی از دوستانم که باهاش 2 ماهی قهر بودم و اصلا دوست نداشتیم روی همو ببینیم خیلی عجیب اومد و گفت یه خوابی دیده که من مشکلی دارم و ... از اونجا من فهمیدم که خدا یه جورایی بهم "نشونی" رو که منتظر بودم داده و یکم ایمانم بیشتر شد، با اینکه من دیگه سمت اون دوستم نرفتم چون طی یه مدت خیلی اذیت شده بودم و ناراحتم کرده بود، ته دلم هی با خودم میگفتم از الان من هر کار خوبی بکنم به پای اونم مینویسن با اینکه از طرفش اذیت شدم، چون باعث شده من ایمانم بیشتر بشه، و یه جورایی به عدالت خدا شک کردم و اینکه مثلا من رفتم تلاش کردم و من زحمت کشیدم اونوقت یه نفر دیگر هم سود ببره...."
یه جورایی حسودیم شد، و ناراحت شدم از این موضوع، شاید من اطلاعات دقیقی درباره ی اصول دینی ندارم و از آدم های دینی هم که پرسیدم میگن باید با یه مشاور صحبت کنی تا یکم دیدت رو عوض کنه، حتی الانم که مثلا میخام نگرشمو عوض کنم تحت تاثیر رفتار اونه و باز داره سود میبره... نمیدونم
این حسودی اذیتم میکنه، و آخه من هیچوقت آدم حسودی نبودم. شاید مشکلم یکم پیچیده باشه و ...
ممنونم اگر کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)