همه جاشنیده بودم که اکثرامادرشوهرامیونشون باعروس خوب نیست ولی درموردمن این پدرشوهرمه که میونش بامن خوب نیست.من کاملابهش احترام میزارم .ازخودم تعریف نمیکنم ولی توفامیلای پدرشوهرومادرشوهرم همه ازمن راضی اندومنوبه عنوان عروس نمونه می دونند.من بامادرشوهرم خیلی راحتم وبی نهایت دوستش دارم.وخودمادرشوهرمم بارهابهم گفته که چقدردوستم داره ومن اینوازمحبتهایی که میکنه می فهمم .مادرشوهرم بارهابامن دردودل کرده وچیزهایی رواززندگیش گفته که دخترهاشم نمی دونند.ومن اون حرفهاروحتی به شوهرم هم نگفتم وتوسینه حبس کردم.ولی نمی دونم چراوقتی پدرشوهرم منومیبینه دوست داره یه جورایی روحیه منوخراب کنه .من اولافکرمی کردم که شایدمن زیادبه این موضوع حساسم.وهرچقدربی توجهی میکنم پدرشوهرم بدترادامه میده جوری که شوهرم هم فهمیده وبه این موضوع اعتراف کرده که پدرش ازمن خوشش نمیاد.وجالب اینجاست که دلیلشم نمی دونیم چیه؟بعضی وقتهاحس میکنم پدرشوهرم به من حسادت میکنه
یاشایدم چون توان بچه دارشدنوندارم ازمن کینه به دل گرفته.
علاقه مندی ها (Bookmarks)