تقريبا ٦٠درصد ما زنا داريم همينكارو ميكنيم، همه فكر و ذكر و انرژيمونو ميذاريم رو شوهرامون، تا درستشون كنيم، بكنيم همون حيزى كه دوس داريم، غر ميزنيم، غر ميزنيم، خودخورى ميكنيم.... اخرشم اونارو خسته تر از خودمون ميكنيم، و همه چيزايى كه داشتيم سعى ميكرديم اتفاق نيوفته يه دفعه اتفاق ميوفته...
من هرروز به تاپيك از گذشته هام ميخونم، چقد اشتباه چقد اشتباه، اما نميفهميدم، ميخوندم و ميرفتم
شايد هنوزم نميفهمم، تو اخرين تاپيكمم درسته پيشرفت كردم اما صددرصد نبود.
مثه الان شما، اگه عالم و ادم بيان بگن فلان كارو كن،
شما فقط اون جمله اى كه تاييد كنه شوهرت بده و بى فايده ست و جدا شو رو ميفهمى...
يوقت ميفهمى چى ميگم كه ديگه ديره
اين خيلى خوبه كه شرايط طلاق رو دارى، اما روزى به كارت مياد كه كار درستو كرده باشى و شوهرت نتيجه غلط بهت داده باشه، روزى كه راهى نمونده باشه نرفتى، من خودم الان كه پشتمو نيگاه ميكنم ميگم كاش حرف گوش ميكردم، ارن همه حساسيت و وحشت و لجبازى، اخرش مارو رسوند جايى كه ميترسيدم، كاش حداقل از خودم راضى بودم اين وسط
يا راهي خواهم يافت
يا راهي خواهم ساخت
ویرایش توسط Somebody20 : شنبه 08 اسفند 94 در ساعت 14:32
علاقه مندی ها (Bookmarks)