به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 آذر 94 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1393-4-10
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,361
    سطح
    20
    Points: 1,361, Level: 20
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 27 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بلاتکلیفم نمیدونم مهریمو اجرا بذارم و درخاست طلاق بدم؟نمیتونم تحمل کنم بهش پیام ندم یا جواب پیاماشو ندم

    سلام دوستان عزیز
    من قبلا هم تاپیک داشتم ولی نمیدونم چه شکلی لینکشو بیارم یعنی با گوشی نمیشه فکرکنم.
    ما از آبان سال گذشته تو دادگاهیم.و من از مهرامسال اومدم شهر خودمون وانتقالی گرفتم.توی این مدت خیلی سعی کردم بهش پیام ندم ولی دادم و دارم پیام میدم اون تو پیاماش میگه دوسم داره ولی نمیتونه غرورشو بشکنه پس غرور من چی؟
    شوهرم بعد دوبار درخاست طلاق و بعد اینکه حکم طلاق اومد نزدیک دو ماهه خودش پس گرفت.
    من شرطم برا زندگی با ایشون اینه بیاد شهرما که دوساعت فاصله داره با شهرشون.ولی قبول نمیکنه.
    از طرفی میگه من بیام با بابات حرف بزنم یعنی من شکست خوردم!!
    الان چیکارکنم حکم مسکن مستقل دارم.الان از ترک انفاقم محکوم شده.
    میخام مهریمو اجرا بذارم و خودم درخاست طلاق بدم؟
    نمیتونم بعد این 15ماه تصمیم بگیرم.البته من 4ماهه اومدم خونه پدرم.و1سال بود توی یه خونه بودیم و دادگاه بازی داشتیم.خانوادم چندماهه میگن مهریتو بذار اجرا...
    توی این مدت خیلی سعی کردم بهش پیام ندم با جواب پیاماشو ندم.بیشتر از یه هفته اگه من هم پیام ندم خودش پیام داده منم نتونستم رو حرفم وایستم.و باهم از طریق پیام در ارتباطیم.
    کمکم کنید اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم توی این مدت که نبودم میومدم و مطالبو میخوندم ولی نمیتونم تصمیم بگیرم.خواهش میکنم راهنماییم بفرمایید.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    68
    Array
    مطمئن هستی که شوهرت تو را می خواد؟
    او از ته دل می خواد که تو برگردی؟
    یا اینکه فقط می خواد بازیت بده؟

    باهاش یه قرار حضوری بزار بهش بگو بیا شهرتون تا همدیگه را بینید شما هنوز زن و شوهرید چرا از طریق پیام؟!!!!
    با هم بیرون از خونتون حف بزنید
    اگه درمورد بابات و خانوادت گفت بهش بگو چی کار اونا داری بیا در مورد خودمون و تا حرف بزنیم
    در مورد محل کارت(اتفاقات عادی روزانه ) -اب و هوا -فیلم شبکه 3 -غذایی که خوردی و- یه گریزی به اتفاقات خوب گذشته بزن و چیز دیگه ای نگو بزار اون حرف بزنه و تو کمر حرف بزن
    (((((اصلا از خانوادت حرف نزن ))))

    و خودت هم میدونی ازدواج دوم هم برا زن و هم برا مرد خیلی سخت هس و کار بد شما اینه که مرتب داری به ازدواج دوم فکر میکنی(تاپیک زذی)

    به نظر من شما با هم مشکل اساسی ندارید مشکل شما لج و لج بازی شدید و بی اندازتون هس
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  3. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده است .

    SHahr-Zad (جمعه 24 بهمن 93)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام دوست عزیز

    شما و همسرتون چند سالتونه؟

    مشکل و اختلاف اصلی شما چیه؟

    ایا قبل از ازدواج در مورد محل زندگی مشترکتون صحبت کرده بودین...؟(چون در غیر این صورت مرد محل زندگی مشترک رو تعیین میکنه.چرا که ایشون باید با توجه به شرایط شغلیش و مالیش مسکن تهیه کنه)

    چه اصراری دارید در شهر شما زندگی کنید/.؟و چی شد که بعد از یکسال زندگی این شرط رو گذاشتید؟

    شما و همسرت متاسفانه رفتارای نسنجیده ای دارید...مگه میشه برای زندگی شرط گذاشت و یا انقدر غرور غرور کرد....یک سر راشما گرفتی و یک سر را همسرت و تا یکی کوتاه نیاد این مشکل حل نمیشه....

    دوست عزیز

    مگر میشه هم مهریه اجرا گذاشت و هم درخواست طلاق داد؟!
    اولا اینکه برای اجرا گذاشتن مهریه عجله نکن چون این کار خیلی لطمه به زندگی مشترک میزنه .ضمن اینکه از لحاظ قانونی اشتباه محضه که زن درخواست طلاق بده..چون از خیلی از حق و حقوقات باید بگذری....

    معمولا وقتی زن درخواست طلاق میده مقدار زیادی از مهریه یا حتی کلش رو میبخشه تا طلاقش رو بگیره.ضمنا یه همین راحتی هم به درخواست زن طلاق نمیدن مگر اینکه یکی از اون شرایط عقدنامه رو داشته باشه ...و اخرش هم 4 تا تبصره میچسبونن بهش و میگن دلایل شما برای طلاق کافی نیست.و نکته مهم اینکه شما اگر هم جدایی صورت بگیره هیچ وقت عذاب وجوان نخواهی داشت که من جرقه این جدایی رو زدم و .....


    پس شما در این بازی همسرت شریک نشو.
    روند دادگاه انصافا روح و روان انسان رو فرسایش میده....پس برای ورود به این عرصه عجله نکن.بگذار اگر کسی هم میخواد برای طلاق اقدام کنه همسرت باشه نه شما.

    چندکار انجام بده:

    حتما برای ما بیشتر از مشکلت با همسرت بگو و جواب سوال هایی رو که پرسیدم بده.

    فعلا فکرت رو از موضوع مهریه و طلاق و ....دور کن.تمرکز کن چون تا وقتی فکرت اشفته است نمیتونی تصمیم بگیری.


    همه چیز رو از ته دل به خدا بسپر...سر خودت رو گرم کن و سعی کن شبها خسته به رختخواب بری.

    بازم میگم برای مهریه اجرا گذاشتن اصلا عجله نکن.برای خراب کردن همیشه وقت هست.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  5. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Aram_577 (شنبه 18 بهمن 93), SHahr-Zad (جمعه 24 بهمن 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 شهریور 94 [ 10:14]
    تاریخ عضویت
    1393-8-13
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    676
    سطح
    13
    Points: 676, Level: 13
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام نرگس جون.

    بنظر منم شما و همسرتون بجای گذشت و بخشش افتادید بجون همدیگه. منم با نظر maryam123 موافقم. مگه چه فرقی میکنه اصلا کجا زندگی کنید؟ یعنی با این هدف شما میخواین همش پیش بابا مامان خودت باشی؟ مگه شوهر نکردی؟ این چه حرفیه میزنی؟ شما باید باهم دیگه خوش باشید نه اینکه برای بابا مامان!!! غرور برا شوهر چه معنی میده اصلا؟ مردا که با یه ناز کوچیک زنونه شما کلا وا میرن و میفتن رو زمین نیازی به غرور ندارن که. فقط باید گذشت باشه عزیزم. فقط گذشت. همین زندگی رو میسازه دیگه هیچی. اگه میخای با شوهرت باشی باید دیگه دل و جسمتو بدی اون برات نگه داره. مگه بابا مامان چقدر میتونن دخترشونو نگه دارن؟ اصلا بنظرم دعوای شما نیاز به دادگاه نداشته. برا چی رفتین دادگاه اصلا؟ بخاطر غروراتون؟ یعنی چون هرکدومتون خواسته هایی داشتین که اون یکی بخاطر غرورش نخواسته کوتا بیاد باید میرفتین دادگاه اونوقت ؟ چقدر شما بامزه این واقعا. دادگاه رو هم مسخره گرفتین. خوب یه کم فکر کنین شماها چقدر بچه این واقعا. شما چند سالتونه؟

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    من پست های شما رو خوندم و یه چیز کلی (نه صرفاً برای شما برای همه مون می خوام بگم).
    متاسفانه ما همیشه افراط و یا تفریط داشتیم
    الان میگم برای چی، قدیم تر ها زن رو می فرستادن خونه شوهر و می گفتن با لباس سفید برو و با کفن سفید از اون خونه خارج شو و دیگه جایی توی خونه پدر نداری و به همین دلیل آمار طلاق خیلی خیلی پایین بود و اون تعداد کم طلاق گرفته هم به اصلاح روشنفکرا ( "روشنفکر" این تیکه کلام من و خانوممه) بودن که دست به این کار میزدن و خب درسته که آمار طلاق پایین بود اما کسی آمار طلاق عاطفی رو نداشت و یا کلاً کسی خبر نداشت که چند درصد دارن با عشق زندگی می کنن و چند درصد با نفرت، و با توجه به اینکه زن هیچ جایگاهی در خانواده پدریش نداشت در هر صورت به زندگیش ادامه می داد تا با اون کفن سفید از اونجا خارج بشه و این بود داستان گذشتگان ما
    اما بعد ها زنان ادامه تحصیل دادن و وارد دانشگاه شدن و از حق و حقوقاشون مطلع، و بعد اون هم وارد بازار کار شدن و خب درامد کسب کردن و خودشون رو مستقل دیدن و اگر هم جایگاهی برای خود در خانواده پدری نداشتن اما چون درامد داشتن دیگه نیازی به کسی به اسم شوهر در اونا ضعیف تر شد و با هر طقی به طوقی خوردن، اولین راهکاری که عنوان شد طلاق بودش و اصلاً به این فکر نشد که این مطرح کردن چنین چیزی، اولش ترک های ریزی هست که در روابط زناشویی ایجاد می کنه، اما رفته رفته این ترک های ریز باعث شکستن این روابط میشه و این طرز دید رو ایجاد کرده که هرکسی ازدواج کرد همه چیز تمام شد یا زنددگی خوبی داره و یا باید طلاق بگیره و بره با کسی دیگه تا با اون این زندگی خوب رو تجربه کنه و اصلاً این موضوع که" زندگی خوب ساختنی هست"، بهش هیچ توجهی نمیشه،
    در مورد موضوع شما باید بگم که،
    وقتی ازدواج کردید محل زندگی شما میشه همون جایی که همسرتون زندگی میکنه، و یا کارش اونجاست (اگه اعتراضی دارید باید قبل ازدواج مطرح کنید و در صورت عدم توافق خاستگار رو رد کنید) و در این باره هم باید بگم که وقتی ازدواج می کنید زندگی شما و خانواده شما دیگه خانواده پدریتون نیستن، بلکه شما خودتون یه خانواده تشکیل دادید و یه جورایی خودتون یه محور شدید که باید کانونی ایجاد کنید که همسر و فرزندان حول اون قرار بگیرن. و درباره بحث غرور هم باید بگم که هیچگاه خواستار شکسته شدن غرور همسرتون نباشید چون (مرد و غرورش) نمی خوام بگم غرور بیجا خوبه، اما شکستن غرور مرد چیزی رو درست نمی کنه.
    توصیه من:
    بشینید با همسرتون صحبت کنید و توی این صحبت کردن هم از دو تا جبهه مقابل با هم وارد نشید و از این دید نگاه کنید که تنها راه تون این زندگیه، ببینید چه رفتاری برای ساختن زندگیتون نیازه و بین خودتون و همسرتون این رفتار ها رو بسنجید و ببینید آیا توان انجامشو دارید یا نه؟ اگه توانشو داشتید، دو دستی که هیچ، با تمام جون و دلتون زندگیتون رو بچسبیدو بسازیدش. و اگر هم د رتوان خودتون ندیدید اونوقت برید سراغ کس دیگه و مطمئن باشید با وجود فکر کردن به مرد دیگه هیچگاه نمی تونید روابطتون رو با همسرتون بسازید.
    و یادتون نره خیانت به این نیست که با کس دیگه همبستر بشی بلکه همین که متاهل باشی و به مرد دیگه فکر کنی یعنی خیانت به زندگیتون.
    زندگی خود به خود شیرین نیست و شیرینی زندگی از گذشت و رفتار های ماست.
    امیدوارم شیرینی زندگی رو بچشید.

    - - - Updated - - -

    من پست های شما رو خوندم و یه چیز کلی (نه صرفاً برای شما برای همه مون می خوام بگم).
    متاسفانه ما همیشه افراط و یا تفریط داشتیم
    الان میگم برای چی، قدیم تر ها زن رو می فرستادن خونه شوهر و می گفتن با لباس سفید برو و با کفن سفید از اون خونه خارج شو و دیگه جایی توی خونه پدر نداری و به همین دلیل آمار طلاق خیلی خیلی پایین بود و اون تعداد کم طلاق گرفته هم به اصلاح روشنفکرا ( "روشنفکر" این تیکه کلام من و خانوممه) بودن که دست به این کار میزدن و خب درسته که آمار طلاق پایین بود اما کسی آمار طلاق عاطفی رو نداشت و یا کلاً کسی خبر نداشت که چند درصد دارن با عشق زندگی می کنن و چند درصد با نفرت، و با توجه به اینکه زن هیچ جایگاهی در خانواده پدریش نداشت در هر صورت به زندگیش ادامه می داد تا با اون کفن سفید از اونجا خارج بشه و این بود داستان گذشتگان ما
    اما بعد ها زنان ادامه تحصیل دادن و وارد دانشگاه شدن و از حق و حقوقاشون مطلع، و بعد اون هم وارد بازار کار شدن و خب درامد کسب کردن و خودشون رو مستقل دیدن و اگر هم جایگاهی برای خود در خانواده پدری نداشتن اما چون درامد داشتن دیگه نیازی به کسی به اسم شوهر در اونا ضعیف تر شد و با هر طقی به طوقی خوردن، اولین راهکاری که عنوان شد طلاق بودش و اصلاً به این فکر نشد که این مطرح کردن چنین چیزی، اولش ترک های ریزی هست که در روابط زناشویی ایجاد می کنه، اما رفته رفته این ترک های ریز باعث شکستن این روابط میشه و این طرز دید رو ایجاد کرده که هرکسی ازدواج کرد همه چیز تمام شد یا زنددگی خوبی داره و یا باید طلاق بگیره و بره با کسی دیگه تا با اون این زندگی خوب رو تجربه کنه و اصلاً این موضوع که" زندگی خوب ساختنی هست"، بهش هیچ توجهی نمیشه،
    در مورد موضوع شما باید بگم که،
    وقتی ازدواج کردید محل زندگی شما میشه همون جایی که همسرتون زندگی میکنه، و یا کارش اونجاست (اگه اعتراضی دارید باید قبل ازدواج مطرح کنید و در صورت عدم توافق خاستگار رو رد کنید) و در این باره هم باید بگم که وقتی ازدواج می کنید زندگی شما و خانواده شما دیگه خانواده پدریتون نیستن، بلکه شما خودتون یه خانواده تشکیل دادید و یه جورایی خودتون یه محور شدید که باید کانونی ایجاد کنید که همسر و فرزندان حول اون قرار بگیرن. و درباره بحث غرور هم باید بگم که هیچگاه خواستار شکسته شدن غرور همسرتون نباشید چون (مرد و غرورش) نمی خوام بگم غرور بیجا خوبه، اما شکستن غرور مرد چیزی رو درست نمی کنه.
    توصیه من:
    بشینید با همسرتون صحبت کنید و توی این صحبت کردن هم از دو تا جبهه مقابل با هم وارد نشید و از این دید نگاه کنید که تنها راه تون این زندگیه، ببینید چه رفتاری برای ساختن زندگیتون نیازه و بین خودتون و همسرتون این رفتار ها رو بسنجید و ببینید آیا توان انجامشو دارید یا نه؟ اگه توانشو داشتید، دو دستی که هیچ، با تمام جون و دلتون زندگیتون رو بچسبیدو بسازیدش. و اگر هم د رتوان خودتون ندیدید اونوقت برید سراغ کس دیگه و مطمئن باشید با وجود فکر کردن به مرد دیگه هیچگاه نمی تونید روابطتون رو با همسرتون بسازید.
    و یادتون نره خیانت به این نیست که با کس دیگه همبستر بشی بلکه همین که متاهل باشی و به مرد دیگه فکر کنی یعنی خیانت به زندگیتون.
    زندگی خود به خود شیرین نیست و شیرینی زندگی از گذشت و رفتار های ماست.
    امیدوارم شیرینی زندگی رو بچشید.

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1393-10-25
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    2,186
    سطح
    28
    Points: 2,186, Level: 28
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    222

    تشکرشده 59 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از صاحب تاپیک عذز میخام اشتباه پیغام فرستادم!
    ویرایش توسط رها68 : یکشنبه 19 بهمن 93 در ساعت 00:49


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست طلاق دادم ولی مادر شوهرم پیش همه دروغ میگه وآبرومو پیش همه میبره چکار کنم؟
    توسط یاصاحب زمان ادرکنی در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 آذر 95, 11:16
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 تیر 92, 01:45
  3. من نمیتونم پیشرفت کنم.کمکم کنید
    توسط شیبا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 21:59
  4. دختر میتونه برای شناخت پا پیش بزاره؟
    توسط ستایش بارن در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: شنبه 20 آذر 89, 15:13

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.