سلام به همگی !
یک کمی طولانی هست اما ممنون میشم که تا آخر بخونین و راهنماییم کنین چون وقت زیادی ندارم . دقیقه نودی یادم افتاد که بیام و حس و حالم رم اینجا مطرح کنم بلکه کاری که درست هست رو انجام بدم.سه سال میشه که ازدواج کردیم .سال اول شوهرم خیلی برای سالگرد ازدواجمون زحمت کشیده بود .کادو و شمع و این چیزا.در حالی که من هیچ کاری نکرده بودم چون خیلی خسته شده بودیم.روز پر کاری داشتیم.خلاصه این شد که شرمنده شوهرم شدم و با خودم قول دادم که سال بعد جبران کنم و همین طور هم شد خیلی غافلگیرش کردم اما نکته این بود که شوهرم اصلا تاریخ رو یادش نمونده بود.ناراحت شد معذرت خواهی کرد ولی یادم نمیاد که بعد چیزی خرید یا نه.سال بعد ترش هم همین طور.یعنی باز دوباره من جشن و کادو گرفتم و یه دسته گل طبیعی که خیلی خوشحال شد خشکش کرد آویزون کرد به دیوار.اما بازم یادش رفته بود سالگردو.راستش رو بخواین دیگه خیلی ناراحت شدم.اما به روی خودم نیاوردم.فرداش منو برد مغازه و هی اصرار کرد که یه چیزی انتخاب کنم .خلاصه یه لباس خریدیم و این شد کادوی سالگرد ازدواجمون.اما اصلا حس خوبی بهم نداد.چون اون کادویی که بدون دخالت و یادآوری خود آدم گرفته بشه یه چیز دیگه است.خلاصه با خودم گفتم دیگه جشن نمیگیرم و غافلگیر نمیکنم .اینگار نه اینگار که چیزی شده.ولی از اونجایی که اون دسته گل رو به دیوار زده بود گفتم دیگه یادش نمیره.اما تصورش رو بکنید فردا به عبارتی چهارمین سالگرد ازدواجمون هست اما مطمعن هستم که بازم یادش رفته.منم دچار شک و تردید که چیکار کنم .شما اگر جای من بودین با وجود اینکه بهش گفتین که براتون مهمه تا این تاریخ رو فراموش نکنه بازم برنامه ای میچیدین? از یک طرفی دوست ندارم که مناسبت ها تو زندگی مون کمرنگ بشه چون این ها یادآوری های خاطرات قشنگ گذشته است از طرفی دیگه هم خیلی دلسرد شدم .چیکار کنم به نظرتون ?بهش یه جوری بفهمونم که فردا چه خبره یا بی خیال شم و خودم مثل سال های پیش برنامه بچینم یا اصلا هیچ کاری نکنم?😞😞😞 🙀
علاقه مندی ها (Bookmarks)