به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 92 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    259
    سطح
    5
    Points: 259, Level: 5
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 47 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Bow فرشته مهربون،اقای sci،کمک دارم دق میکنم،نامزدم. میخوام

    با نامزدم خیلی اختلاف داریم
    من ونامزدم باهم رابطه دوستی داشتیم توی دوره دوستی یکبار به من خیانت کرد اما من بخشیدم تا اینکه شدیم زن وشوهر اما اون دختر هنوز دست از سر شوهر من برنداشته هنوزم اذیت میکنه شوهرم هرچی میشه بهم میگه اس ام اساش حرفاش اما من خیلی نگرانم بعضی وقتا فک میکنم نکنه دل شوهرمو ببره خیلی دعواهامون زیاد شده من عاشقشم میخام فکرش فقط برای من باشه اونم خودش اذیته میبینم چقد عذاب میکشه اما من خیلی اذیتم توروخدا بگید چیکار کنم؟

  2. #2
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    سلام خانم،
    خب بگید چی کار کردید برای نامزدتون؟ فعلا اینطور که مشخصه فقط نشستید و دارید دعا می کنید که نکنه یه وقت دل نامزدتون رو ببره! و شاهد دلبری ها اون خانم هستید!
    می خواهید چه کنید که نامزدتون خودش بره و خطش رو عوض کنه!؟ چه ترفندی و چه خلاقیتی رو به کار ببندید؟
    اون خانم که اس ام اس می ده و حرفاش رو می زنه... از شما فعلا داره کار بیشتری انجام می ده!
    به جای اینکه در موقعیت کار انجام شده قرار بگیرید، موقعیت رو خلق کنید و با خلاقیت، کاری انجام دهید که نامزدتون بطور داوطلبانه اون خانم رو بندازه بیرون! نه به خاطر شما! یا اینکه ناراحت نشید شما! یا از ترس شما! به خاطر خودش و اینکه عاشق شماست اینکار رو انجام بده....
    خلاق باشید و منتظر ننشینید که چه میشود، شما باید خالق آنچه می شود باشید!
    در غیر اینصورت بی شک ضرر می کنید
    موفق باشید

  3. 7 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    del (شنبه 23 شهریور 92), kamr (یکشنبه 24 شهریور 92), Pooh (جمعه 19 مهر 92), shabe niloofari (جمعه 22 شهریور 92), she (شنبه 23 شهریور 92), مهرااد (جمعه 22 شهریور 92), سنجاب بازیگوش (پنجشنبه 04 مهر 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 92 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    259
    سطح
    5
    Points: 259, Level: 5
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 47 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا از شما ممنونم که به تایپیک من سر زدید
    اما بهتره واضح تر توضیح بدم براتون ،اون موقع که باهم در ارتباط بودن و من فهمیدم این نبود که تا من بفهمم نامزدم ولش کنه 1سال و 6ماه شاهد بیرون رفتناشون باهم بودم التماس میکردم که نره میگفت به تو ربطی تداره تازه میگفت تاوقتی من برنگشتم حق نداری زنگ یا اس بزنی از صبح میررفتن تا شب
    در واقع هم منو داشت هم اونو ،اما من کوتاه نیومدم به هردری میزدم تا من همیشه به یادش باشم یه نمونه از کارایی که کردم این بود که اشیا تزیینی واسه ماشینش میگرفتم طوری که به هر جای ماشینش نگاه میکرد یه وسیله از من بود به زور و التماس میبردمش بیرون
    نذاشتم به طور کامل منو از یاد ببره تا اینکه چند حرکت زننده از اون دختر دید تصمیم گرفت پسش بزنه ،از طرفی میگفت کارایی که تو واسه من انجام دادی ،معرفتی که تو داری منو پاگیرتو کرده،یه مورد دیگه اون از ظاهر من خیلی ایراد میگرفت من فهمیدم زیبایی براش مهمه بخاطر همینم بینیمو عمل کردم،خیلی اعتمادبنفس داره از طرفی تا قبل از نامزدیمو اعتماد به نفس منو کامل کور کرد طوری که حتی الانم که ازم تعریف میکنه فک میکنم مسخره میکنه تا قسم نخوره باورم نمیشه که واقعا تعریفه،اون دوست دخترش خیلی خوشگل بوده.
    رفتار اون الان با من عالیه به هر دری میزنه برای اینکه اعتماد منو بدست بیاره،ناراحتیمو نبینه،اما من تا چیزی میشه سریع حرف اون دخترو میکشم وسط.
    دیشب انقد اذیتش کردم که میگفت خسته شدم دیگه از هم جدا شیم.واقعا هم قبول دارم تقصیر من بود.
    اما الان دیگه نمیدونم باید چیکارکنم؟
    چه خلاقیتی من هربار بهش یه پیشنهاد میدم میگه که تو دخالت نکن خودم میدونم چظور درستش کنم؟
    از طرفی نمیتونیم تا وقتی که عقد نکردیم گوشیشو عوض کنه چون اون دختر بیاد به خونوتده من بگه قبل ازدواج با نامزدم بوده مادرم نامزدیمونو بهم میزنه اما من خیلی سختی و عذاب کشیدم برای حفظ این زندگی تحمل 1سال وخورده ای وجود هوو توی زندگیم کم عذابی نیست برای یه دختر21ساله
    میشه راجب خلاقیتی که میگید بیشتر توضیح بدید؟
    من اصلا ادم خود داری نیستم هرچی و دلمه به زبون میارم همینام باعث دعواهای بین ما میشه باید چطور باهاش برخورد کنم؟
    لطفا واضح توضیح بدین بازم ممنونم

    - - - Updated - - -

    من واقعا از شما ممنونم که به تایپیک من سر زدید
    اما بهتره واضح تر توضیح بدم براتون ،اون موقع که باهم در ارتباط بودن و من فهمیدم این نبود که تا من بفهمم نامزدم ولش کنه 1سال و 6ماه شاهد بیرون رفتناشون باهم بودم التماس میکردم که نره میگفت به تو ربطی تداره تازه میگفت تاوقتی من برنگشتم حق نداری زنگ یا اس بزنی از صبح میررفتن تا شب
    در واقع هم منو داشت هم اونو ،اما من کوتاه نیومدم به هردری میزدم تا من همیشه به یادش باشم یه نمونه از کارایی که کردم این بود که اشیا تزیینی واسه ماشینش میگرفتم طوری که به هر جای ماشینش نگاه میکرد یه وسیله از من بود به زور و التماس میبردمش بیرون
    نذاشتم به طور کامل منو از یاد ببره تا اینکه چند حرکت زننده از اون دختر دید تصمیم گرفت پسش بزنه ،از طرفی میگفت کارایی که تو واسه من انجام دادی ،معرفتی که تو داری منو پاگیرتو کرده،یه مورد دیگه اون از ظاهر من خیلی ایراد میگرفت من فهمیدم زیبایی براش مهمه بخاطر همینم بینیمو عمل کردم،خیلی اعتمادبنفس داره از طرفی تا قبل از نامزدیمو اعتماد به نفس منو کامل کور کرد طوری که حتی الانم که ازم تعریف میکنه فک میکنم مسخره میکنه تا قسم نخوره باورم نمیشه که واقعا تعریفه،اون دوست دخترش خیلی خوشگل بوده.
    رفتار اون الان با من عالیه به هر دری میزنه برای اینکه اعتماد منو بدست بیاره،ناراحتیمو نبینه،اما من تا چیزی میشه سریع حرف اون دخترو میکشم وسط.
    دیشب انقد اذیتش کردم که میگفت خسته شدم دیگه از هم جدا شیم.واقعا هم قبول دارم تقصیر من بود.
    اما الان دیگه نمیدونم باید چیکارکنم؟
    چه خلاقیتی من هربار بهش یه پیشنهاد میدم میگه که تو دخالت نکن خودم میدونم چظور درستش کنم؟
    از طرفی نمیتونیم تا وقتی که عقد نکردیم گوشیشو عوض کنه چون اون دختر بیاد به خونوتده من بگه قبل ازدواج با نامزدم بوده مادرم نامزدیمونو بهم میزنه اما من خیلی سختی و عذاب کشیدم برای حفظ این زندگی تحمل 1سال وخورده ای وجود هوو توی زندگیم کم عذابی نیست برای یه دختر21ساله
    میشه راجب خلاقیتی که میگید بیشتر توضیح بدید؟
    من اصلا ادم خود داری نیستم هرچی و دلمه به زبون میارم همینام باعث دعواهای بین ما میشه باید چطور باهاش برخورد کنم؟
    لطفا واضح توضیح بدین بازم ممنونم

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array
    "تا اینکه شدیم زن وشوهر
    دیشب انقد اذیتش کردم که میگفت خسته شدم دیگه از هم جدا شیم
    از طرفی نمیتونیم تا وقتی که عقد نکردیم گوشیشو عوض کنه"

    عزیزم؛ میتونی منظور این سه تا جمله رو برامون بیان کنی؟
    بالاخره شما عقد کردید و الان عروسی کردید و خونه ی خودتون هستید یا اینکه عقد کردید و الان دوران عقدتون رو میگذرونید و هنوز زیر یه سقف نرفتید یا اینکه اصلا عقد نکردید و در مرحله ی آشنایی و به قول معروف نامزدی هستید؟

    منظور شما از اینکه شدید زن و شوهر چیه؟ یعنی قبل از عقد با ایشون ارتباط جنسی داشته اید و الان یک زن محسوب میشید؟
    شما جدا از خانواده تون زندگی میکنید؟
    وضعیت تحصیلی و شغلی شما چه جوریه؟
    همین طور همسرتون یا همون نامزدتون؟





    - - - Updated - - -

    "تا اینکه شدیم زن وشوهر
    دیشب انقد اذیتش کردم که میگفت خسته شدم دیگه از هم جدا شیم
    از طرفی نمیتونیم تا وقتی که عقد نکردیم گوشیشو عوض کنه"

    عزیزم؛ میتونی منظور این سه تا جمله رو برامون بیان کنی؟
    بالاخره شما عقد کردید و الان عروسی کردید و خونه ی خودتون هستید یا اینکه عقد کردید و الان دوران عقدتون رو میگذرونید و هنوز زیر یه سقف نرفتید یا اینکه اصلا عقد نکردید و در مرحله ی آشنایی و به قول معروف نامزدی هستید؟

    منظور شما از اینکه شدید زن و شوهر چیه؟ یعنی قبل از عقد با ایشون ارتباط جنسی داشته اید و الان یک زن محسوب میشید؟
    شما جدا از خانواده تون زندگی میکنید؟
    وضعیت تحصیلی و شغلی شما چه جوریه؟
    همین طور همسرتون یا همون نامزدتون؟



    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  6. 2 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    721 (شنبه 23 شهریور 92), tamanaye man (شنبه 23 شهریور 92)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sci نمایش پست ها
    با خلاقیت، کاری انجام دهید که نامزدتون بطور داوطلبانه اون خانم رو بندازه بیرون!

    نه به خاطر شما! یا اینکه ناراحت نشید شما! یا از ترس شما!

    به خاطر خودش و اینکه عاشق شماست این کار رو انجام بده....


    خلاق باشید و منتظر ننشینید که چه میشود، شما باید خالق آنچه می شود باشید!
    در غیر اینصورت بی شک ضرر می کنید

  8. 2 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    721 (شنبه 23 شهریور 92), setayesh92 (یکشنبه 24 شهریور 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 92 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    259
    سطح
    5
    Points: 259, Level: 5
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 47 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط del نمایش پست ها
    "تا اینکه شدیم زن وشوهر
    دیشب انقد اذیتش کردم که میگفت خسته شدم دیگه از هم جدا شیم
    از طرفی نمیتونیم تا وقتی که عقد نکردیم گوشیشو عوض کنه"

    عزیزم؛ میتونی منظور این سه تا جمله رو برامون بیان کنی؟
    بالاخره شما عقد کردید و الان عروسی کردید و خونه ی خودتون هستید یا اینکه عقد کردید و الان دوران عقدتون رو میگذرونید و هنوز زیر یه سقف نرفتید یا اینکه اصلا عقد نکردید و در مرحله ی آشنایی و به قول معروف نامزدی هستید؟

    منظور شما از اینکه شدید زن و شوهر چیه؟ یعنی قبل از عقد با ایشون ارتباط جنسی داشته اید و الان یک زن محسوب میشید؟
    شما جدا از خانواده تون زندگی میکنید؟
    وضعیت تحصیلی و شغلی شما چه جوریه؟
    همین طور همسرتون یا همون نامزدتون؟





    - - - Updated - - -

    "تا اینکه شدیم زن وشوهر
    دیشب انقد اذیتش کردم که میگفت خسته شدم دیگه از هم جدا شیم
    از طرفی نمیتونیم تا وقتی که عقد نکردیم گوشیشو عوض کنه"

    عزیزم؛ میتونی منظور این سه تا جمله رو برامون بیان کنی؟
    بالاخره شما عقد کردید و الان عروسی کردید و خونه ی خودتون هستید یا اینکه عقد کردید و الان دوران عقدتون رو میگذرونید و هنوز زیر یه سقف نرفتید یا اینکه اصلا عقد نکردید و در مرحله ی آشنایی و به قول معروف نامزدی هستید؟

    منظور شما از اینکه شدید زن و شوهر چیه؟ یعنی قبل از عقد با ایشون ارتباط جنسی داشته اید و الان یک زن محسوب میشید؟
    شما جدا از خانواده تون زندگی میکنید؟
    وضعیت تحصیلی و شغلی شما چه جوریه؟
    همین طور همسرتون یا همون نامزدتون؟



    ما نامزد هستیم
    عقدم نکردیم
    من دخترم و رابطه جنسی نداشتیم اما با اون دختر داشته
    من پیش خونوادم هستم اما موقتا چون دانشجوی شهر دیگه هستم الان که نزدیکه رفتنمه استرس دارم چطور تنهاش بذارم .من نباشم و اون دختر با کلک دوباره بیاد جامو پر کنه چی؟تازه همش 3ماهه طعم خوشی رو چشیدم میترسم ناپایدار باشه
    ایشون هم دارای تحصیلات عالیه هستنداز لحاظ در امدی هم خوبه زندگیمون میچرخه البته بعداز اینکه بریم سر خونه زندگیمون.زن وشوهر منظورم اینه که دیکه مال هم شدیم.البته نه به صورت قانونی

    ممنون از اینکه بای من وقت میدارین

    - - - Updated - - -

    خانم sheسلام
    ممنون که تایپیکمو خوندین اما من نمیدونم باید چیکار کنم.خلاقیتی که میگین باید چیکارکنم؟
    بخدا هر سری میرم بیرون 2روز صرف این میکنم که چه لباسی بپوشم که تو چشش بیام >تا حالا منو با ارایش تکراری ندیده بااینکه وضع مالی انچنانی بالایی نداریم تا حالا نذاشتم منو بالباس تکراری ببینه
    اما ترس من از اینه من که برم دانشگاه ازراه دور چطور کاری کنم کمبود نداشته باشه که به دیگری محتاج شه؟

    - - - Updated - - -

    خانم sheسلام
    ممنون که تایپیکمو خوندین اما من نمیدونم باید چیکار کنم.خلاقیتی که میگین باید چیکارکنم؟
    بخدا هر سری میرم بیرون 2روز صرف این میکنم که چه لباسی بپوشم که تو چشش بیام >تا حالا منو با ارایش تکراری ندیده بااینکه وضع مالی انچنانی بالایی نداریم تا حالا نذاشتم منو بالباس تکراری ببینه
    اما ترس من از اینه من که برم دانشگاه ازراه دور چطور کاری کنم کمبود نداشته باشه که به دیگری محتاج شه؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید 721 تشکرکرده است .

    she (یکشنبه 24 شهریور 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 92 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    259
    سطح
    5
    Points: 259, Level: 5
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 47 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان من به شدت به راهنمایی هتون نیاز دارم مدد کنید لطفاااااااااااااااااااااا ااا

    - - - Updated - - -


  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    سلام خانومی، چقدر بهم ریختی! درک میکنم. شما کم سن و سال و متناسب با اون خیلی احساساتی هم هستی.

    دختر خوب وقتی نامزد شما بهت وابسته باشه و دوستت داشته باشه و تصمیم ازدواج داشته باشه هر جای دنیا هم که بری فرقی نمیکنه. اون دلتنگت میشه و منتظر اینکه زودتر ببینتت.

    میدونم که تحمل خیانت توی دوران آشنایی تون برات سخت بوده و برای بدست آوردن مردی که دوستش داشتی جنگیدی و پیروز شدی. حالا کمی آروم باش. باز هم موفق میشی. اما اینبار فرق می کنه.

    ببین این که شما تمام مدت هم کنار نامزدت باشی، حتی اینکه با هم ازدواج کنید باعث نمیشه خیالت راحت باشه از اینکه دیگه خیانتی در کار نیست!!

    نامزد شما شما رو به اون دختر ترجیح داده ( و به هر دختر دیگه ای که می تونسته بعدن پیدا کنه!) به قول خودت اون دختر زیباتر بوده ولی رفتار زننده داشته. پس شما رفتار و کردار پسندیده و بهتری داری.

    خب به جای اینکه همه تمرکزت رو روی لباس و آرایشت بذاری (اینا خوبه ولی نمره قبولی رو آورده و حالا در درجه ی بعدی اهمیته! ) تمرکزت رو روی برخوردها و رفتارها و صحبت هاتون بذار.

    بهانه گیری بی جا نکن.
    اسم اون دختر رو به هیچ وجه نیار. سعی کن نسبت بهش بی اهمیت باشی.(حداقل در ظاهر)
    خودت رو دست بالا بگیر.
    اعتماد به نفس داشته باش.
    احساسات منفی و حتی احساسات عاشقانه زیادت رو کنترل کن.
    جر و بحث نکن باهاش.
    سعی کن وقتی کنار توست بهش خوش بگذره تا همیشه دلش بخواد کنارت باشه.
    .
    این که میگی هر چی تو دلت هست به زبون میاری اصلن صفت خوبی نیست!!
    .
    بالاتر و مهم تر از همه ی اینا حواست رو جمع کن ببین واقعن این مرد چه اخلاقایی داره و چه ویژگی های مثبت و منفی ای داره. چقدر قابل اعتماده؟ تو میخوای یه عمر باهاش زیر یه سقف زندگی کنی. مطمئنی بهترین انتخاب رو کردی؟
    .
    به جای اینکه همش حرف بزنی گوش کن! نگاه کن! ببین چی میگه؟ ببین چی میکنه؟ الان دورانی هست که باید طرفت رو درست بشناسی. حیف نیست وقتت رو برای فکر کردن به اون دختر هدر بدی؟

    اون دختر زندگی شما رو بهم نخواهد ریخت. تنها کسی که میتونی زندگیت رو خراب کنه خودت هستی. فقط و فقط خودت!!

  13. 3 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    721 (یکشنبه 24 شهریور 92), del (یکشنبه 24 شهریور 92), setayesh92 (یکشنبه 24 شهریور 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 92 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    259
    سطح
    5
    Points: 259, Level: 5
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 47 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام she عزیز
    ممنون عزیزم حرفاتون کاملا منطقیه
    اما مشکل من اینه فک میکنم اون تا وقتی منو میخاد که جلو چشش باشم اما این یه ترسه که خودمم میدونم اینجوری نیست ولی شده افنه ذهنم
    در مورد اینکه بخاد دوباره خیانت کنه این دختره همچین بلاهایی سرش اورده که فک نکنم تا عمر داره سمت دختر بره من شاهد عذاب کشیدناش هستم.گفتن اینا اصلا برام ساده نیست وقتی یادم میاد میخام سکته کنم
    خیلی تمرین کردم اسم اونونیارم اما وقتی عصبی میشم نمی تونم اا چشم بیشتر سعی میکنم
    بازم ممنون

    - - - Updated - - -

    سلام she عزیز
    ممنون عزیزم حرفاتون کاملا منطقیه
    اما مشکل من اینه فک میکنم اون تا وقتی منو میخاد که جلو چشش باشم اما این یه ترسه که خودمم میدونم اینجوری نیست ولی شده افنه ذهنم
    در مورد اینکه بخاد دوباره خیانت کنه این دختره همچین بلاهایی سرش اورده که فک نکنم تا عمر داره سمت دختر بره من شاهد عذاب کشیدناش هستم.گفتن اینا اصلا برام ساده نیست وقتی یادم میاد میخام سکته کنم
    خیلی تمرین کردم اسم اونونیارم اما وقتی عصبی میشم نمی تونم اا چشم بیشتر سعی میکنم
    بازم ممنون

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 خرداد 93 [ 18:51]
    تاریخ عضویت
    1392-5-31
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    902
    سطح
    16
    Points: 902, Level: 16
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    75

    تشکرشده 139 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 721 نمایش پست ها
    من واقعا از شما ممنونم که به تایپیک من سر زدید
    اما بهتره واضح تر توضیح بدم براتون ،اون موقع که باهم در ارتباط بودن و من فهمیدم این نبود که تا من بفهمم نامزدم ولش کنه 1سال و 6ماه شاهد بیرون رفتناشون باهم بودم التماس میکردم که نره میگفت به تو ربطی تداره تازه میگفت تاوقتی من برنگشتم حق نداری زنگ یا اس بزنی از صبح میررفتن تا شب
    در واقع هم منو داشت هم اونو ،اما من کوتاه نیومدم به هردری میزدم تا من همیشه به یادش باشم یه نمونه از کارایی که کردم این بود که اشیا تزیینی واسه ماشینش میگرفتم طوری که به هر جای ماشینش نگاه میکرد یه وسیله از من بود به زور و التماس میبردمش بیرون
    نذاشتم به طور کامل منو از یاد ببره تا اینکه چند حرکت زننده از اون دختر دید تصمیم گرفت پسش بزنه ،از طرفی میگفت کارایی که تو واسه من انجام دادی ،معرفتی که تو داری منو پاگیرتو کرده،یه مورد دیگه اون از ظاهر من خیلی ایراد میگرفت من فهمیدم زیبایی براش مهمه بخاطر همینم بینیمو عمل کردم،خیلی اعتمادبنفس داره از طرفی تا قبل از نامزدیمو اعتماد به نفس منو کامل کور کرد طوری که حتی الانم که ازم تعریف میکنه فک میکنم مسخره میکنه تا قسم نخوره باورم نمیشه که واقعا تعریفه،اون دوست دخترش خیلی خوشگل بوده.
    رفتار اون الان با من عالیه به هر دری میزنه برای اینکه اعتماد منو بدست بیاره،ناراحتیمو نبینه،اما من تا چیزی میشه سریع حرف اون دخترو میکشم وسط.
    دیشب انقد اذیتش کردم که میگفت خسته شدم دیگه از هم جدا شیم.واقعا هم قبول دارم تقصیر من بود.
    اما الان دیگه نمیدونم باید چیکارکنم؟
    چه خلاقیتی من هربار بهش یه پیشنهاد میدم میگه که تو دخالت نکن خودم میدونم چظور درستش کنم؟
    از طرفی نمیتونیم تا وقتی که عقد نکردیم گوشیشو عوض کنه چون اون دختر بیاد به خونوتده من بگه قبل ازدواج با نامزدم بوده مادرم نامزدیمونو بهم میزنه اما من خیلی سختی و عذاب کشیدم برای حفظ این زندگی تحمل 1سال وخورده ای وجود هوو توی زندگیم کم عذابی نیست برای یه دختر21ساله
    میشه راجب خلاقیتی که میگید بیشتر توضیح بدید؟
    من اصلا ادم خود داری نیستم هرچی و دلمه به زبون میارم همینام باعث دعواهای بین ما میشه باید چطور باهاش برخورد کنم؟
    لطفا واضح توضیح بدین بازم ممنونم

    - - - Updated - - -

    من واقعا از شما ممنونم که به تایپیک من سر زدید
    اما بهتره واضح تر توضیح بدم براتون ،اون موقع که باهم در ارتباط بودن و من فهمیدم این نبود که تا من بفهمم نامزدم ولش کنه 1سال و 6ماه شاهد بیرون رفتناشون باهم بودم التماس میکردم که نره میگفت به تو ربطی تداره تازه میگفت تاوقتی من برنگشتم حق نداری زنگ یا اس بزنی از صبح میررفتن تا شب
    در واقع هم منو داشت هم اونو ،اما من کوتاه نیومدم به هردری میزدم تا من همیشه به یادش باشم یه نمونه از کارایی که کردم این بود که اشیا تزیینی واسه ماشینش میگرفتم طوری که به هر جای ماشینش نگاه میکرد یه وسیله از من بود به زور و التماس میبردمش بیرون
    نذاشتم به طور کامل منو از یاد ببره تا اینکه چند حرکت زننده از اون دختر دید تصمیم گرفت پسش بزنه ،از طرفی میگفت کارایی که تو واسه من انجام دادی ،معرفتی که تو داری منو پاگیرتو کرده،یه مورد دیگه اون از ظاهر من خیلی ایراد میگرفت من فهمیدم زیبایی براش مهمه بخاطر همینم بینیمو عمل کردم،خیلی اعتمادبنفس داره از طرفی تا قبل از نامزدیمو اعتماد به نفس منو کامل کور کرد طوری که حتی الانم که ازم تعریف میکنه فک میکنم مسخره میکنه تا قسم نخوره باورم نمیشه که واقعا تعریفه،اون دوست دخترش خیلی خوشگل بوده.
    رفتار اون الان با من عالیه به هر دری میزنه برای اینکه اعتماد منو بدست بیاره،ناراحتیمو نبینه،اما من تا چیزی میشه سریع حرف اون دخترو میکشم وسط.
    دیشب انقد اذیتش کردم که میگفت خسته شدم دیگه از هم جدا شیم.واقعا هم قبول دارم تقصیر من بود.
    اما الان دیگه نمیدونم باید چیکارکنم؟
    چه خلاقیتی من هربار بهش یه پیشنهاد میدم میگه که تو دخالت نکن خودم میدونم چظور درستش کنم؟
    از طرفی نمیتونیم تا وقتی که عقد نکردیم گوشیشو عوض کنه چون اون دختر بیاد به خونوتده من بگه قبل ازدواج با نامزدم بوده مادرم نامزدیمونو بهم میزنه اما من خیلی سختی و عذاب کشیدم برای حفظ این زندگی تحمل 1سال وخورده ای وجود هوو توی زندگیم کم عذابی نیست برای یه دختر21ساله
    میشه راجب خلاقیتی که میگید بیشتر توضیح بدید؟
    من اصلا ادم خود داری نیستم هرچی و دلمه به زبون میارم همینام باعث دعواهای بین ما میشه باید چطور باهاش برخورد کنم؟
    لطفا واضح توضیح بدین بازم ممنونم
    سلام

    با این تعرفای خودتون....واقعا" فکر میکنید این آقا برای زندگی مشترک مناسب هستند؟!!!!
    خودتون دارید میگید اعتماد بنفستون رو خورد کرده....مگه شما شخصیتتون رو از سر راه آوردید که اینطور اجازه میدید باهاتون برخورد کنه؟ این همه آدم با شعور و فهیم تو دنیا هست چطور با این آقا کنار اومدید؟ نمی خوام توهین کنم اما خودتون همه چیز رو گفتید. خدا رو شکر پیداست که خانوادتون هم پشتیبان شما هستند و دخترشون مهمتر از همه چیزه واسشون...پس به نظر من چند روزی خیلی خوب در مورد این رابطه فکر کنید. هیچ آدمی حق اینو نداره که همچین رفتاری با شما داشته باشه. به نظر من اگر خودشون مایل نبودن همون اول دم این دختر مزاحم رو میچیدن. الانم اگر باهاش نیستن بخاطر اینه که از دست اون ناراحتن...بخاطر شما فکر نمیکنم ازش دوری کنه. نامزدی که بزور هدیه پابند بشه همون بهتر که بره.
    یک عمر میخوای با این خاطره کنار بیای؟؟؟؟

  16. 5 کاربر از پست مفید اسکارلت تشکرکرده اند .

    721 (پنجشنبه 04 مهر 92), del (سه شنبه 02 مهر 92), niyaysh (شنبه 13 مهر 92), paradise92 (جمعه 29 شهریور 92), time (جمعه 29 شهریور 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.