سلام
این روزها شرایط خوبی ندارم گوگل کردم و اتفاقی وارد انجمن شدم ، یک موضوع جالب رو دیدم. موضوعی رو در 20 سالگی اینجا ایجاد کرده بودم یعنی ده سال پیش (اکانت قبلی رو نمیدونستم چی بود و دوست هم نداشتم با اون دیگه وارد بشم)
10 سال گذشت
تشکرشده 21 در 12 پست
سلام
این روزها شرایط خوبی ندارم گوگل کردم و اتفاقی وارد انجمن شدم ، یک موضوع جالب رو دیدم. موضوعی رو در 20 سالگی اینجا ایجاد کرده بودم یعنی ده سال پیش (اکانت قبلی رو نمیدونستم چی بود و دوست هم نداشتم با اون دیگه وارد بشم)
10 سال گذشت
تشکرشده 1,106 در 598 پست
10 سال گذشت چقدر بد گذشت چقدر سخت گذشت
از 20 سالگی انگار
ولش کن
کاش همون دختره 17 ساله بدون دغدغه میموندم
الحمدالله الانم خیلی چیزها دارم که بقیه ندارن مثل یک دانه حیا
یک دانه عزت نفس یک دانه توکل یک دانه همدلی
امیدوارم همه اینایی که من دارم دیگران هم داشته باشن
در پناه حق
Mehran1368 (دوشنبه 13 آبان 98)
تشکرشده 21 در 12 پست
نمیدونم چرا اینطوری شد و چرا پستم کامل نشد و نمیشه ویرایش کرد این رو دوباره ارسال میکنم :
سلام
این روزها شرایط خوبی ندارم گوگل کردم و اتفاقی وارد انجمن شدم ، یک موضوع جالب رو دیدم. موضوعی رو در 20 سالگی اینجا ایجاد کرده بودم یعنی ده سال پیش (اکانت قبلی رو نمیدونستم پسورد و اطلاعاتش چی بود دوست هم ندارم بدونم چی بود)
10 سال گذشت و من هنوز همون آدم سابق و اما بدتر هستم. در 30 سالگی احساس میکنم یک آدم شکست خورده و ناموفق هستم که فرصت های زندگیش رو از دست داده و هیچ چیز چشم گیری به دست نیاورده!
لینک اون تاپیک قبلی رو هم نمیدم چون واقعا از خودم شرمنده ام چقدر آدم باید بدبخت باشه که بعد از ده سال همون مشکلات رو داشته باشه و هیچ حرکت مثبتی تو زندگیش انجام نداده باشه ؟!
-------------------------------
من ازدواج نکردم و در این سن هم هنوز هیچ دوست جنس مخالفی نداشتم خیلی مسخره هست اما خوب اگر در 20 سالگی این موضوع خیلی آزار دهنده نبود چون جوونتر بودیم اما حالا به شکل عجیبی آزار دهنده هست و احساس شکست و بی عرضگی عمیقی رو حس میکنم.
شاید بزرگترین مشکلی که همیشه با خودم داشتم ، قدم باشه 165 سانتی هست و احساس میکنم اصلا دیده نمیشم و این موضوع تمام عمرم رو تا اینجا از وقتی به قول معروف پشت لبم سبز شد تا این لحظه تحت الشعاع خودش قرار داده. چهره زیبایی هم ندارم ، مشکلات ظاهری زیادی هم دارم اما مشکل قد من ، بزرگترین و غیر قابل تحمل ترین موضوع من هست.
دوستان خواهشا نیاید در مورد شرایط بد دیگران ، معمولین و افراد خاص صحبت کنید اولا که بدم میاد از شرایط دیگران برای شکر گذاری استفاده کنم و دوما من خیلی ویدئوهای مستند انگلیسی مختلفی رو در یوتیوب به میبینم هم با هدف تقویت زبان و هم آشنایی با شرایط زندگی اونها و گرفتن نکات مثبت و الهام بخش از اونها ، پس این بحث های کلیشه ای رو بندازید دور ، وقتتون رو الکی تلف نکنید.
دوستان! این موضوع تاثیر زیادی گذاشته روی من ، من الان صاحب یک شغل هستم و راندمان کاری من رو به شدت آورده پایین و نمیتونم درست کار کنم اصلا انگار آرزویی ندارم هدفی ندارم ، تنبلم. اگر یک مشکل یا مثلا پروژه کمی برام سخت باشه انجام دادنش چنان کشش میدم که آخر سر یک اتفاق بدی بیوفته!
دوستان! انگار 70 درصد زندگیم رو تو رویاهام بودم ، چنان تو رویاهام خاص و متفاوت هستم که وقتی به خودم میام میبینیم یک آدم معمولی موفق هم نیستم و دوباره میرم تو رویاها. شکست هام رو تو رویاها تبدیل به موفقیت میکنم و البته چنان خودم رو بزرگ میبینم که کارهای بزرگی هم میکنه. بعضی اوقات خودم رو باهوش و پر ایده میبینم اما کارهای نصف و نیمه خیلی زیادی دارم.
تو این برهه زمانی هم خانواده خیلی اصرار دارن که ازدواج کنم و بریم خاستگاری نمیدونم کار درستی هست یا خیر. من اگر ازدواج کنم احتمالا مشکلی بابت زندگی و اجاره و اینها نداشته باشم اما نه ماشینی ، نه خونه ای نه چیزی.
------------------
یک خشم عجیبی نسبت به خیلی چیزها دارم مثلا از کشور یا از پدرم! سالهایی رو یادم میاد که خیلی جوون بودم و کمک مالی میخواستم برای راه اندازی کسب و کارم اما این کار رو نکرد و من سالها اهدافم و کارهام به تاخیر افتاد تا امروز به اینجا رسیدم. در صورتی که معتقدم اگر میخواست میتونست من رو خیلی کمک کنه اما بر عکس تو سری زدن ایشون درجه یک بود.
الان من خواهر و برادرم رو میبینم که برای کوچکترین چیزها مدتها چرند گویی و تو سری خوردن خانواده رو میشنون در صورتی که مثلا خواهرم در 18 سالگی میخواست گوشی بخره و خانوادم اذیتش میکردن و من با یک اشاره یک گوشی درجه یک براش خریدم یا برای برادر کوچکترم یک کامپیوتر برای بازی خریدم من نمیدونم مگر این کارها چقدر سخته که این پدر ما در تمام عمرش ما رو محروم میکرد و حالا هم به همون روش بیخودش داره ادامه میده و در عوض معاملاتی رو میکنه که همش ضرر و بدون سود و بعضی هاش اصلا منطقی نیست اصلا آدم چقدر باید خودخواه باشه.
-----------------------
بگذریم من تصمیم دارم تا آخر سال صبر کنم و ببینم خانواده ام در مورد ازدواج سنتی که خودشون اصرار دارن چه طرح و برنامه ای دارن و بعد از سال آینده یک خونه مستقل کامل بگیرم و احتمالا برم و پشت سرم رو هم نگاه نکنم.
نظرتون رو در این مورد میخوام بدونم.
و مورد بعدی اینکه به نظرتون با حس منفی که دارم چکار کنم واقعا دوست دارم خودم رو دوست داشته باشم احساس خوبی داشته باشم. اما وقتی فکر میکنم در 30 سالگی حتی یک تجربه کوچک و دلنشین نداشتم واقعا احساس بدی دارم نمیخوام باور کنم اما واقعا نمیشه.
نمیخوام در 40 سالگی همون آدم بدبخت 20 سالگی یا امروزم باشم واقعا. چطور میتونم کاری کنم این احساستم و این افسردگی که دارم تاثیر نذاره و بتونم با قدرت و انرژی فوق العاده کارم رو ادامه بدم چون تا اینجاش زحمات زیادی بابتش کشیدم.
روز خوبی داشته باشید.
- - - Updated - - -
من نفهمیدم چی شد و چرا پستم ناقص ارسال شد دوباره در پست سوم کاملش کردم.
امیدوارم که مشکلتون هر چه که هست حل بشه اگر چه ما هم تا این لحظه یعنی تا 30 سالگی نتونستیم زندگی کنیم فقط کشوندیم خودمونو ، بعضی اوقات فکر میکنم این مسخره بازی ها چیه دقیقا قراره چی ثابت بشه به کی ثابت بشه.
فرزانه 123 (دوشنبه 13 آبان 98)
تشکرشده 358 در 165 پست
سلام
به نظرم حالات روحی شما ربطی به قد نداره. من میشناسم چند نفر از نزدیکانم رو که قد کوتاهی دارند ولی واقعا اعتماد به نفس بالایی دارن و توی کارشون هم موفق هستن. مشکل شما به نظر من نداشتن حال خوبه.
اگه نسبت به چیزهایی یا کسانی خشم دارین باید به طریقی این خشم رو تعدیل کنید تا خودتون اذیت نشین.
اگه کمال طلب و ایده آل گرا هستین اینو باید یه جوری حل کنید.
اگه رگه هایی از افسردگی دارین باید دنبال حلش باشین.
و توصیه ام اینه که تا حال خودتون رو خوب نکردین و این احساس بدبختی و افسردگی رو از خودتون دور نکردین به هیچ وجه دنبال ازدواج نرین.
Mehran1368 (دوشنبه 13 آبان 98), الهه زیبایی ها (چهارشنبه 15 آبان 98)
تشکرشده 358 در 165 پست
البته قد 165 واقعا خیلی هم کوتاه نیست. ولی قبول دارم شما دوست داشتی قدبلندتر بودی. مثل من نوعی که دوست داشتم فلان ویژگی رو داشته باشم ولی ندارم.
مهم اینه که خودمونو همونطور که هستیم دوست داشته باشیم. با تمام ویژگی ها و خصوصیاتمون. اونموقع است که حالمون بهتر میشه.
Mehran1368 (دوشنبه 13 آبان 98)
تشکرشده 1,106 در 598 پست
واو
من فکر کردم این تاپیک باز کردید تا ده سال گذشته قبلی خودمون رو ارزیابی کنیم
برادر شما هنوز خیلی وقت دارید
مگه زندگی خلاصه تو ازدواج
یه حرف جالب بهتون بگم
من پام رسید به سی یه جور دیگه شدم
نگرشم کلا متفاوت شد
دیگه زندگی رو خلاصه تو چیزی نکردم
زندگی یعنی شستن پشقاب
بزار مستقل بشی یه حسی میاد سراغت
خیلی حس غریبیه
دنیا تو نگاهت کوچیک میشه
استقلال
استقلال آنقدر خوبه که مردم براش انقلاب کردن
گوش بده
مردم برای زن این حرفا انقلاب نکردن
ولی برای استقلال انقلاب کردن
خیلی حرف دارم رو این استقلال مخصوصا خونت جدا بشه همش مال خودت باشه
ببخشید باید برم جایی اومدم بازم مینویسم
Mehran1368 (دوشنبه 13 آبان 98)
تشکرشده 1,106 در 598 پست
هیچ وقت زندگی رو خلاصه تو چیزی نبین
نه حتی توی استقلال
از هرچه داری لذت ببری داشته های مادیت کمن داشته های معنویت زیاد کن
بعدشم قد مساله ای نیست
Mehran1368 (سه شنبه 14 آبان 98)
تشکرشده 2,220 در 905 پست
Mehran1368 (سه شنبه 14 آبان 98), miss seven (دوشنبه 20 آبان 98)
تشکرشده 6,799 در 2,375 پست
با سلام و احترام
ممنون از اینکه درد ودل هایت را بیان کردی
یه مواردی هست که خدمتتون میگم ، امیدوارم بتونم در حد خودم کمکی کرده باشم
مطالب شما را مطالعه کردم ،،
مهمترین قسمتش به نظرم همون حس ارزشمندی پایین ، نسبت به خودتون هست ،،این حل بشه بقیه اش دیگه آسونه
حس ارزشمند بودن معمولا یه مولفه پر قدرت داره به نام عزت نفس
عزت نفس مربوط به خود خودته !
یعنی در درونت چه خبره - در تنهایی ات چه خبره و کی هستی؟
وقتی از درون خودمون را ارزشمند ندونیم ،،ممکنه از بیرون دست و پا بزنیم که با ارزش بشیم
این دست وپا زدن ها ی بیرونی برا رسیدن به خود ارزشمندی ...میشه یه دور باطل .....و مشکلی را حل نمیکنه ( کلی میگم ) ...
اعتماد به نفس بر عکس بالایی ست ،، یعنی یه عامل بیرونی در نسبت با دیگران
امکان داره یه فرد اعتماد به نفس خوبی داشته باشه ولی از عزت نفس پایینی پایینی برخوردار باشه
ولی فردی که عزت نفس خوبی داشته باشه ، اعتماد نفس خوبی هم داره
پس می رسیم به خودسازی و پالایش درونی ! ( عزت نفس )
اولین مسیر عزت نفس اینکه خودمون را بپذیریم !
اون چیزهایی که نمی تونی عوضش کنی را بپذیر
و چیزهایی که می تونی عوض کنی را آروم آروم باهاش برو جلو و بهبود ببخش ( تناسب اندام - تحصیلات - رفتار و.....)
جذابت ترین آدم ها پیش عموم مردم این افراد هستند ! ( عزت نفس + اعتماد به نفس )
یعنی کسانی که خودشون را قبول میکنند و در مسیر تعالی حرکت می کنند .
عزت نفس وابسته به عامل بیرونی نیست ( قد - چهره - تحصیلات - نظر دیگران نسبت به خودمون و .....)
بلکه یه عامل درونی ست
مثل این فرد که عزت نفس بالایی داره و در حال تدریسه
ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 13 آبان 98 در ساعت 23:50
m.varna (سه شنبه 21 آبان 98), Mehran1368 (سه شنبه 14 آبان 98), miss seven (دوشنبه 20 آبان 98)
تشکرشده 21 در 12 پست
سلام ، خیلی ممنونم که در اینجا حاضر شدید.
من هم مطمئن هستم ریشه های اصلی در چیز دیگری هست من کلا از همون کودکی خجالتی و سر به زیر بودم و کمال طلبی و افسردگی رو هم به صورت قطع دارم اما همه اینها در یک چیز خودش رو نشون میده. احساس میکنم اگر مشکل قد نداشتم هیچ مشکل خاص دیگه ای که بچسبم بهش رو نداشتم اگر چه آدم معمولی پر از اشکال ظاهری و باطنی هستم اما این مورد رو نمیتونم هضم کنم.
برای یک آقا خیلی خیلی سنگینه این موضوع.
تصور میکردم مثلا اگر من قد بلندی داشتم چی میشد چه قدر شاد بودم و چه قدر احساس خوبی درونم زنده میشد چقدر احساس خوبی نسبت به خودم داشتم و چقدر زندگی متفاوت بود با این چیزی که امروز هست. واقعا این چیزی بود که میخواستم و فکر میکنم زندگیم به خاطرش به هدر رفته.
- - - Updated - - -
کار هر روزم اینه که به آدمها دقت کنم به قدشون و میبینم که در بهترین حالا معمولا قدم هم قد خانوم ها و یا کمی بلندتر از اونها هست.
خوشم نمیاد تو 30 سالگی مثل بچه ها صحبت کنم اما احساس میکنم همیشه چند سال عقبتر هستم مثلا کودکی نکردم ، نوجوونی نکردم ، جوونی نکردم و حالا همین طور. منظورم از جوونی کار خلاف و این چیزها نیست منظورم اینه که فکر و ذهنم درگیر چیزهای اضافه ای بود که هیچ کمکی بهم نکرد و اون دوران رو مثل باد از دست دادم.
باز هم میگم نمیخوام مثل بچه ها صحبت کنم اما متاسفانه مشکل عقده کم توجهی یا همچین چیزهایی رو دارم ، خیلی به مسائل جنسی توجه نمیکنم بلکه مسئله اصلی اینه که محبتی یا عاطفه ای ندیدم و توجهی ندیدم در صورتی که دقیقا بر عکس این رو میخوام. حتی راضی هستم که کسی بیشتر نگاهم کنه و مثلا یک لبخندی هم بزنه شاید براتون مسخره باشه اما همینقدر توقع دارم و این تو زندگیم وجود نداشت.
- - - Updated - - -
سلام و ممنونم که محبت کردید.
آره ایده خوبیه اگر یک همچین موضوعی ایجاد کردید بنده هم مشتاقم شرکت کنم.
اما در مورد استقلال من عرض کنم که فکر نمیکنم چیزی که الان دارم با استقلال خیلی فرقی کنه.
همین حالا هزینه های چندمیلیونی برای کسب و کارم میکنم و طبیعتا مشکل مانی خیلی نیست.
حتی برای خونه هم یکی دو روز چیزهایی میخرم و مثلا تو همین امثال 5-6 میلیون برای خواهر و برادرهام هزینه کردم.
حالا این از نظر استقلال مالی و اقتصادی هست شاید منظورتون استقلال در زندگی و خونه و اینها باشه که متاسفانه تا اینجای کار به خواست خانواده خونه نگرفتم چون میگن بده پسر خونه مجردی بگیره چند ساله که همین بحث رو داریم. ولی خوب احساس میکنم دارم وقتم رو تلف میکنم و باید سریعتر بگیرم.
- - - Updated - - -
باور کنید اینها شعاری هست برای مرد بحث قد واقعا روحی و روانی آسیب زا هست.
- - - Updated - - -
سلام و ممنونم که در تاپیک حاضر شدید.
من هم بعید میدونم تفاوتی حاصل بشه تا وقتی ریشه ای مشکل حل بشه.
- - - Updated - - -
سلام و ممنونم از شما که محبت کردید.
عزت نفس و اعتماد به نفس هر چه هست من از اون بی بهره ام و نمیدونم چطور باید ارتقائش داد یعنی راستش رو بخواید به یک جایی رسیدم حوصله هم ندارم خیلی دیگه وقت بزارم مثلا مقاله بخونم یا چه میدونم انرژیش رو ندارم.
جالب اینجاست که این روحیاتم مدام تغییر میکنه ممکنه در طول روز حتی. حتی نمیدونم ظاهرم چطوره خوبه بده؟ بعضی اوقات فکر میکنم قیافه خوبی دارم و بعضی اوقات فکر میکنم قیافه وحشتناک حال به هم زنی دارم یعنی اصلا عجیبه. شاید روزی صدبار به آینده و دوربین نگاه کنم ببینم خوبم و بدم و چطورم؟ اگر چهره خوبی داشته باشم یک احساس خوبی ممکنه پیدا کنم اگر فک کنم نه احساس خیلی بدی پیدا میکنم.
- - - Updated - - -
خیلی بدم میاد مثل این بچه ها دارم نق میزنم، فقط سن و سالم شده 30 ولی همچنان همون آدم 20 سالگی ام
- - - Updated - - -
خیلی بدم میاد مثل این بچه ها دارم نق میزنم، فقط سن و سالم شده 30 ولی همچنان همون آدم 20 سالگی ام
miss seven (دوشنبه 20 آبان 98), الهه زیبایی ها (چهارشنبه 15 آبان 98)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)