یک سر گِرد با پرهای سبزرنگ، روی بدن نحیف و لرزانی که هیچ پری ندارد؛ تنها دو پر کوتاه از زیر پوست صورتیرنگ انتهای بدنش، جایی که قبلاً دُم بوده، بیرون زده است. این موجود عجیب یک طوطی است که در سالن انتظار کلینیک دامپزشکی در قفس طلایی رنگش نشسته. یک طوطی که زمانی قبراق و سر حال بوده و با شیرینزبانیهایش دل صاحبش را آب میکرده. صاحبش مرد جوانی است که با قیافه ماتمزده، قفس طوطی را جلویش گذاشته و به پرنده خیره شده است. میگوید از 4 ماه پیش شروع کرده به کندن پرهایش؛ درست از همان موقعی که صاحبش به سفر رفته و سه چهار هفتهای طوطی را به یکی از دوستانش سپرده است. طوطی، اول فقط پرهای سینهاش را میکنده ولی مدتی بعد، تمام بدنش را لخت کرده است. دکتر گفته است که به خاطر کمبود توجه و دوری از صاحبش دچار افسردگی شده و به این روز افتاده است اما از آن موقع هر چهقدر به طوطی توجه و محبت کرده، فایده نداشته و او همچنان روزها کنج قفس کز میکند و شبها که همه میخوابند، پرهای تازه روییدهاش را میکند. صاحب طوطی آه میکشد و میگوید: «نزدیک 40 تا کلمه بلد بود، حالا خیلی کم حرف میزند. شاید توی این مدت 10 تا کلمه هم به زحمت گفته باشد. وقتی سالم بود آنقدر ورجه وورجه میکرد که نگو! تا حالا چند بار تمام کلیدهای کیبورد کامپیوترم را بیرون کشیده! هر چه دم دستش بود میجوید اما حالا ... میبینید که ...» و انگشتش را داخل قفس میکند تا طوطی را به تحرک وادار کند اما پرنده با بیخیالی رویش را برمیگرداند
علاقه مندی ها (Bookmarks)