به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 شهریور 93 [ 00:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    157
    سطح
    3
    Points: 157, Level: 3
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    1 من عاشقی بلد نیستم... چرا همه رو از دست میدم؟؟؟

    سلام
    واقعا حالم بده خیلی حس بدی دارم
    25 سال سن دارم ولی تا به حال نتونستم کسی رو که دوسش دارم یا دوسم داره نگهش دارم
    من با هیچ پسری دوست نبودم و از این ارتباطا خوشم نمیومد
    هرچند که خانوادم هم به شدت مخالف بودن
    حالا بعد از دوست داشتن چند نفر و از دست دادنشون حس بدی دارم
    اطرافیانم میگن مشکل از خودته
    فکر میکنی اگه چراغ سبز نشون بدی هرزه شدی
    یا میگن غرور داری
    آخرین خواستگاری که داشتم به خاطر مخالفت خانواده تحت تاثیر قرار گرفتم و جواب رد دادم
    حالا اون داره ازدواج میکنه و من داغووووونم
    آیا حرف دیگران درسته؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 شهریور 93 [ 00:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    157
    سطح
    3
    Points: 157, Level: 3
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    واقعا کسی نمیتونه کمکم کنه؟
    کم فکر میکنم مشکل از منه ....
    حالم خیلی بده
    انگار همه غمای دنیا ریخته تو دلم!

  3. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    بانوی خیال،

    گفتی با دوست داشتن چند نفر و از دست دادنشون حس بدی پیدا کردی.
    اینایی که می گی کیا بودن و چرا از دست دادیشون؟

    در مورد مخالفت خانواده ات با خواستگارت، کاش اینجا صحبت کرده بودی از دوستان راهنمایی می گرفتی.
    حالا اشکال نداره، انشالله خواستگار بعدی.

    چون سه تا پست بیشتر نمی تونی بذاری، صبر کن دوستان دیگه هم اگر صحبتی دارند، بعد شما جواب بده.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    banooye khial (پنجشنبه 13 شهریور 93), کیارش۲ (پنجشنبه 13 شهریور 93)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 12 دی 94 [ 12:19]
    تاریخ عضویت
    1391-1-14
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    4,713
    سطح
    43
    Points: 4,713, Level: 43
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    244

    تشکرشده 215 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام؛همین سوالهایی که خانوم شیدا پرسیدن پاسخ بدین و توضیح بدین منظورتون از چراغ سبز چی هست.بعید میدونم تا فردا کسی جواب دیگه ای بده چون پنجشنبه شب هست و نت خلوت صبور باشین

  6. کاربر روبرو از پست مفید کیارش۲ تشکرکرده است .

    banooye khial (پنجشنبه 13 شهریور 93)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 شهریور 93 [ 00:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    157
    سطح
    3
    Points: 157, Level: 3
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان و کیارش ممنون که پاسخ دادید
    من تقریبا از 20 سالگی دوست داشتن رو تجربه کردم ولی همیشه فقط دوست داشتم یعنی هیچ ارتباط عاطفی با کسی نداشتم
    اولین بار عاشق همکارم شدم و همش توی دلم از خدا میخواستم که مهرم به دلش بیفته
    بعد از یه مدت دیدم رفتارای خاصی داره ابراز علاقه میکنه و روزایی که کاری نداره یهو میاد شرکت و .. یا مثلا خواهرش در مورد خانوادم و موقعیتهای ازدواجم سوال می کرد و رسم و رسومات ازدواج
    ولی راستش همون موقع هم با اینکه دوسش داشتم ابراز علاقشو ج نمیدادم یعنی ته دلم هنوز باورم نمیشد دوسم داشته باشه به رفتاراش شک داشتم و خودمو به اون راه می زدم
    تا اینکه بی اعتنایی منو دید و ارتباطش کمتر شد و برای ادامه تحصیل ازم دور شد
    دوم یه همکار دیگه داشتم که اوایل ازش خوشم نمی اومد ولی خیلی متشخص بود یه وقتایی بی اعتنایی می کردم ولی متوجه می شدم که بهم علاقه داره
    ساعت کاریش بعد از ظهر بود و منم شیفت صبح بودم هر روز 1 ساعت زودتر می اومد سرکار در حالی که همکاراش نیومده بودن تا شاید منو ببینه ولی من بازم بی اعتنا بودم و علاقشو دیر فهمیدم البته مستقیم چیزی نگفت ولی مورد اول مستقیم بهم گفت
    تا اینکه بعد یه مدت حس کردم بهش علاقه دارم 3 ماه بعد یه بار که داشتم با یکی از همکارا صحبت می کردم غیرمستقیم یه تیکه انداخت که خیلی مغروری و اجازه نمیدی کسی بهت نزدیک بشه وقتی سوال کردم متوجه شدم اون آقا علاقه داشت و می خواست نظرم رو بدونه ولی به خاطر برخورد جدی من ترسیده بود اقدام کنه از طرفی هم خانوادش دختری از فامیل براش در نظر گرفته بودن که مجبور شد با اون ازدواج کنه الان هم بعد از 2 سال هنوز نگاهای معنی داری میکنه و یه جور دیگه هوامو داره ولی حد و حدود حفظ می کنه

    مورد سوم همین خواستگارم بود به خاطر دلایل عجیبی که خانوادم آوردن حس غرور بهم دست داد و ج رد دادم فکر کردم بهتر از ایشون برام پیش میادولی الان پشیمون شدم و ایشون داره ازدواج می کنه
    الان که فکر می کنم میبینم بین خواستگارام تنها کسی بود که اکثر معیارامو داشت و حسرت میخورم
    توجه کنید که توی موارد بالا اکثرن از روی غرور و سادگی شکست خوردم
    جالبه که هر سه رو بعد از رفتنشون قدرش رو میدونم
    این چند وقته با هر کدوم از دوستام که حرف زدم میگن در برخورد با جنس مخالف خیلی زودرنجی و حاضر جواب
    و غرور زیادی داری
    مثلا با همین آخری که خواستگارم بود مجبور شدم با برادرش به خاطر یه موضوع صحبت کنم و چند تا سوال هم در مورد خواستگارم پرسیدم تک تک سوالاتی که می پرسیدم یک ساعت فکر می کردم که از سوالم چه برداشتی می کنه نکنه غرورم زیر سوال بره
    فکر می کنم نمیتونم روابط عاطفیمو مدیریت کنم
    نمیدونم کجا باید حسمو ابراز کنم یا خویشتن داری کنم
    حس می کنم هر کس که با علاقه به سمتم میاد تهاجمی باهاش برخورد میکنم
    یعنی دوست دارم بهم نزدیک بشه چون دوسش دارم ولی وقتی نزدیک میشه سرسختی نشون میدم
    این دو روز خیلی خودخوری کردم
    نمیدونم کدوم رفتار درسته
    کاش واقعا برای خواستگارم ازتون مشاوره می گرفتم

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 12 دی 94 [ 12:19]
    تاریخ عضویت
    1391-1-14
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    4,713
    سطح
    43
    Points: 4,713, Level: 43
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    244

    تشکرشده 215 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    خیلی میخوام کمک کنم اما میترسم حرفی بزنم تأثیر منفی بذاره.صرفا جهت بالا اومدن تاپیک.کمک کنید دوستان لطفا

  9. کاربر روبرو از پست مفید کیارش۲ تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 15 شهریور 93)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 شهریور 93 [ 00:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    157
    سطح
    3
    Points: 157, Level: 3
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    آقای کیارش یعنی شما هم فکر می کنید که مشکل از سمت منه؟
    من واقعا با خودم درگیرم
    حس میکنم راه و رسم ارتباط با جنس مخالف رو بلد نیستم!
    ولی برای خواستگارم خیلی حرص میخورم پیش خودم میگم حتما قسمت نبوده ولی بدشانسی تا این حد...
    چرا کسی نظر نمیده؟؟؟؟؟؟
    اگه برای خواستگارم هم مشاوره میگرفتم اینطوری میخواستن راهنمایی کنن؟؟؟؟؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید banooye khial تشکرکرده است .

    کیارش۲ (شنبه 15 شهریور 93)

  12. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اون دو موردی که از همکارهات می گی به دو دلیل من فکر می کنم اصلا لازم نیست بهش فکر کنی و ارزیابی کنی که درست و غلط چی بوده.
    درست همون بوده که شما انجام دادی. می گن اگر مردی زنی را بخواهد برای رسیدن بهش هرکاری می کنی. مطمئن باشید که اون آقایون به اون درجه از یقین و خواستن نرسیده بودن که برای به دست آوردن شما تلاش کنند.
    دلیل دومم هم این هست که شما اون زمان 20 ساله بودید و اون آقایون اگر در همین حدود سنی بودند، هنوز به بلوغ لازم برای ازدواج نرسیده بودند. پس اگر ارتباطی هم شکل می گرفت احتمالش کم بود که به ازدواج ختم بشه و باز اگر ازدواجی هم بود، احتمال به مشکل رسیدنش کم نبود. پسرها خیلی دیرتر از دخترها آمادگی ازدواج پیدا می کنند. تقریبا بعد از 25 سالگی.

    به هر حال به اون موارد فکر نکنید و خودتون را به خاطرشون سرزنش نکنید.

    الان شما مشکلت با عنوان تاپیکت خیلی هماهنگی نداره. خواستگاری را رد کردی که فکر میکنی مناسب بوده و به معیارهات نزدیک بوده و پشیمونی.
    خب این می شه اشتباه در تصمیم گیری. نه این که شما عاشقی بلد نیستید یا همه را از دست می دید.

    دفعه بعد خواستگارت را بهتر بررسی کن و با تامل بیشتری جواب بده.
    شاید این خواستگار با همه ی خوبیش قسمت شما نبوده. به فال نیک بگیر و خودت را اذیت نکن.
    با قصه خوردن و افسرده شدن، قیافه خسته و بی انرژی می گیری و می شی یه دختر اخمو و سرد که خواستگارها را از خودش دور می کنه.
    شاد و پرانرژی و امیدوار باش، یک خواستگار خوب در راهه
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 15 شهریور 93), کیارش۲ (شنبه 15 شهریور 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. از محیط کارم اصلا راضی نیستم و دوس ندارم کار کنم ، چیکارکنم ؟؟؟
    توسط آوای باران در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: شنبه 19 بهمن 92, 13:28
  2. مشکلات گذشته ام که امروز دست بردار نیستند!
    توسط pichak در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 مهر 92, 22:45
  3. من حساس نیستم او بی مسئولیت است
    توسط نازنین غ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 220
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 دی 89, 08:50
  4. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 29 فروردین 88, 16:27
  5. * از خانمم راضی نیستم (خیلی شلخته و سرد هست)
    توسط hamed در انجمن اختلالات روانی همسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 فروردین 87, 02:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.