سلام به همه دوستاي عزيزم
من زني 24 ساله هستم و8 ماهه كه ازدواج كردم همسر مهربونم همسايمون بود البته دوست نبوديم فقط يك ماه حرف زديم تا همديگرو بهتر بشناسيم بعدش عقد كرديم و من و همسرم هر دو شاغل هستيم و عاشقانه همديگرو دوست داريم و اين عشق ما هر روز بيشتر و بيشتر ميشه طوري كه حس ميكنم يه روزي از اين همه عشق ديوونه ميشم راستش به اين خاطر مينويسم كه به همه بگم منم روزي هم حس بدبختي و تنهايي ميكردم و همش بغض داشتم اما با توكل به خداي بزرگ الاًن خوشبختم. وقتي تنهاي تنها شدين نا اميد نشين و به خدا ناشكري نكنين و مطمئن باشين اگه الان از كسي كه واقعا دوسش دارين جدا شدين دليل اين نيست خدا دوستون نداره بلكه يه نفر بهتر رو براتون در نظر داره.فقط من اين را مطمئنم كه:
اگر خودمان بخواهيم خوشبخت ميشويم فقط بايد بخواهيم
.
اميدوارم همه خوشبخت باشن.
دوستتون دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)