نوشته اصلی توسط
kamr
در ضمن باز روی حرفم هستم که اون خانومه کم عقلی کرده که به خاطر شما ( که البته فکر کنم خودتون آب زیرکاه و زرنگتر تشریف دارین) و بدست آوردن دل شما به درخواستتون جواب مثبت داده.
شما بهتره به جای کنکاش کردن اون خانوم فکر خودتون رو اصلاح کنید و ذهنتون رو از بهتون های الکی تو ذهنتون به خانوم شستشو بدین.
خواهش میکنم شما گفتید !!!!
راستش کم کم دارم به این نتیجه میرسم که ایراد از من هست و باید خودم را به یک روانشناس
نشون بدم !!!
شما درست حدس زدید دقیقا من با احساس ش بازی کردم --
ایشون گفت : نه !!!
خیلی هم اصرار کرد که نه من میرم خونه اینجوری درست نیست -- خانواده ت چه فکری میکنند !!!
ولی من خیلی اصرار کردم و حتی تیریپ قهر برداشتم --- گفتم تو از الان رو حرف من حرف میزنی
و .... را کشیدم پیش
ایشون م که خوب خیلی ابزار علاقه و دوست داشتن میکنه !!!
شاید به ناچار !!
شاید از روی تنهایی !!!
شاید پیش خودش گفته نکنه بخاطر همین موضوع قبول م نکنه
و یا مسائل و تفکرات دیگه ای که من ازش خبر ندارم ------ ایشون پیشنهاد بنده را قبول کرد !!!!
**********************************
واقعا نمیدونم چرا اینگونه شدم !!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)