با توجه به آخرین پست در تاپیک قبلی ام؛
عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
ظاهرا تنها راه نجات زندگی ام و رسیدن به آرامش بنده، "تغییر" است.
دوست دارم بیشتر راجع به این موضوع صحبت کنیم تا بنده هم تفهیم شوم که اصلا این تغییر یعنی چی و کالبد من اصلا ظرفیت پذیرش این موجود جدید را دارد؟نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
در عین حال دوست دارم که تاپیک دیگرم بنام؛
درددلهای من
صرفا خودم را تخلیه کنم. چون امکان این نیست که من مدتی از شوهرم و خانواده اش به کل دور شوم و مجبور به واکنش هستم.
"تحلیل رفتار متقابل"
یه اسم آشنا، یادم می یاد یه کتابی با این نام تو کتابخونه م داشتم. چند فصل اولش رو خونده بودم. ولی نتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم و ناچار کنارش گذاشتم. نمی دونم اشکال از انشای نویسنده بود یا درک بنده.
بعد از سالها که مقالاتی که آنی لینکش رو گذاشته بود رو می خوندم، دوباره به این مبحث رسیدم. اینبار بنظرم قابل فهم تر اومد.
یه جاهاییش برام جالب بود و به شدت دلم می خواست که یه مرکزی رو پیدا کنم تا در این زمینه آموزشهای لازم رو ببینم.
در تحلیل رفتار متقابل نقش محیط و ارتباط اجتماعی از اهمیت فراوانی
برخوردار است با این حال نهایتاً افراد خود مسؤول زندگی و رفتار خود هستند و
فرد باید این مسؤولیت را پذیرا باشد و به نقش خود در زندگی بیشتر از هر عامل
دیگری توجه نماید.
تحلیل رفتار متقابل به روابط و مشکلات درونی شخص و رابطه انسانها با یکدیگر
توجه خاصی دارد و اعتقاد بر این است که اگر افراد با یكدیگر روابط سالم، صمیمانه
و صادقانه داشته باشند و آن را جایگزین روابط مخرب، منفی و تحقیرآمیز نمایند قادر
خواهند بود که از فشارهای روانی خود و دیگران بکاهند و از زندگی لذت بیشتری ببرند.
تحلیل رفتار متقابل در عین سادگی این توانایی را دارد تا افکار و احساسات پیچیده،
سردرگم و پریشان شخص را سامان بخشد تا فرد با تفکیک و سازماندهی افکار و احساسات،
شناخت بهتری ازخود به دست آورد و در نتیجه با آگاهی بیشتر به نقاط ضعف و قدرت خود،
رفتارهای سالم و سازندهای را اختیار نمایند، انسان را توانمند ميسازد که در بحرانهای
روحی- روانی خود قادر به تجزیه و تحلیل مشکل و حل آن باشد
ولی یه جاهاییش رو اصلا قبول ندارم:
متاسفانه به دلیل آگاهی کم و اندک و اغلب دست و پا شکسته در بخش
خود آگاهی و خودشناسی در بسیاری از مواقع افراد نمی دانند که این حس و حال
مربوط به احساسات و رفتارهایی است که درکودکی با آنها شده است و متعاقبا تاثیرات
در پیش نویس و در بزرگسالی پیروی کردن به شکل اتومات از پیش نویس
( کتابی هیجانی و پر احساس )
پیش نویس را چه کسی می نویسد ؟! کودک
بنظر من این اصلا صحیح نیست که بگوییم رفتارهای ما صرفا تحت تاثیر پیش نویس
کودکی مان است و هرکجا امنیت ما دستخوش خطر قرار بگیرد و تحت فشار باشیم،
بدون تامل رفتاری نشات گرفته از پیش نویس کودکی مان را باز خواهیم تاباند!
من معتقدم که محیط اجتماعی پیرامون فرد چنان او را دستخوش تغییرات می کند و او
را تحت تاثیر قرار می دهد که گاهی اگر با پیرامون کودکی اش بسیار متفاوت باشد،
حتی هاله ای از پیش نویس کودکی را باقی نخواهد گذاشت!
در کل یافتن ریشه همه ناسازگاریها در کودکی فرد درست نیست، چراکه چه بسا ما در
بزرگسالی با مواردی روبرو می شویم که کودکی مان حتی بخواب هم آن شرایط را
ندیده است!
خلاصه خوشحال می شوم دوستان لطف کنند و این بحث را ادامه
دهند تا شاید کمکی به فهم بنده شود.
==============================
تغییر
نتیجه گیری با توجه به مبحث "تحلیل رفتار متقابل"
انسان کمالگراست و همواره خواستار اینست که از وضعیت بد به وضعیت خوب
خودش را "تغییر" دهد. و تنها زمانی تمام هم و غمش می شود تغییر که به این
باور برسد که "من بد هستم."
تا زمانی که باور من این باشد که "من خوب هستم." چگونه می توان خود را تغییر داد.
چرا تغییر از وضعیت "خوب بودن" منتهی می شود به وضعیت "بد بودن"!
کتاب: وضعیت آخرنوشته اصلی توسط ani
نوشته: تامس هریس
ترجمه: اسماعیل فصیح
چرا من هرچی پست می زنم همشون زیر هم قرار می گیرند؟
من حتی فاصله زمانی 20 دقیقه ای را هم مابین ارسالهام رعایت می کنم.
اینطوری حوصله خواننده سر می ره، از بس که یه پست طولانی شده!
علاقه مندی ها (Bookmarks)