به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array

    اعتياد خونواده شوهرم

    خراب شد
    همه چى خراب شد
    انگار خدا نميخواد من يه نفس راحت بكشم




    رفتيم روستاشون واسه عاشورا،
    صدامون زدن بياين بالا ميوه بخوريم.رفتيم ديدم همه مردا نشستن دور هم ترياك ميكشن و زناشونم كنارشون تماشا ميكنن
    حالم يهو ازين رو به اون رو شد
    ميدونستم ميكشن،ولى جلو من تاحالا اينكارو نكرده بودن و رعايتمو ميكردن




    حالم بد شد،اينام هى شوخى و خنده و ... خيلى بهم برخورد ،خيلى.انگار كه ميخواستن يه بچه رو خر كنن،يا انگار يه بچه الان اينجاست كه ميخواستن با شوخى و خنده جريانو جلوش طبيعى كنن




    شوهرم ديد ناراحتم گف بريم پايين
    رفتيم،تنها شديم اونم خنديدو گفت خداروشكر جريانو طبيعى كردن راحت شديم
    گفتم لطفا ديگه اينكارو نكن
    بهد كلى واسم توضيح داد كه بايد همرنگ جماعت باشى واينجورى من اذيت ميشم به خاطر تو نميتونم تو جمعامون باشم و...




    عموش اومد پايين،باز نشست جلوم بكشه!!!!
    زنش گفت نكن الهام ناراحت ميشه
    نشست با من صحبت كرد و يه ساااعت حرف زد برام و كارش توجيه كرد




    هيچى نگفتم،گفتم خونه خودتون راحت باشين،من ميرم بيرون
    صبح رفتم بالا باز مشغول بودن.
    وسايلمو بردم پايين درس بخونم




    شوهرم اوند،بحثمون شد،گفتش همين كارارو كردم با خونوادت ناراحت نشى.
    گفتم بايد دركم كنى،الان تو يه شب همه گير دادين اين جريانو طبيعى كنيين واسم،خب سختمه،نميتونم
    گف تو بايد دركم كنى،ميگى چيكارشون كنم؟!گفتم تو راحت باش،برو بالا،
    گف ديدى كه نتونستم اينجا ولت كنم
    خلاصه بحث بالا گرفت،
    باز شروع كرد،من ٤شنبه ميرم مشهد با دوستام به توام مربوط نيس(قبلش گفته بود برم؟!گفتم نه)
    گفتم رفتى ديكه دورمو خط بكش،با دوستايى كه روزى با يه دخترن نميخواد برى
    گف تو ديگه به من ياد نده خاين،سيگارى،تو با دوست من داشتى ميريختى رو هم من باز به روت نميارم ،تو ثابت كردى يع زنم ميتونه مثه يه مرد هرزه باشه،اگه تو تحت با يكى ميديمت بهتر بود ،ميگفتم هوسه،نه اينكه عاشق دوست من شى بعد اون ادم حسابت نكنه!!!
    (جريان سيگارم اين بود كه اون روز يه نخ سيگار دوستم اورد بياين ببينيم چيه،باز ترسسديم بيخيال شديم،من يه روز خونه تنها بودم گفتم بيام بكشم ببينم چجوريه،هركار كردم نشد و نتونستم بكشم،همه هيكلم دود شد ولى،
    بعد شب اومد پيشم فهميد اين جريانو)حالا هى همينو ميكوبه تو سرم.بعدشم كلى معذرت خواهى كردم به خاطر كارم.




    بعد از بحث رفتم بالا،مشغول بودن ولى نشستم،ديگه م با شوهرم حرف نردم،اونم گف جمع كن بريم(بدش مياد تو جمع قهر ميكنم باهاش،خيلى عصبانى ميشه از اين كارم)
    از اونجا تا خونه م ديگه باهم حرف نزديم
    ازش خدافظيم كردم ج نداد،ذغالم گرفت سر راه كه دوستاشو ببره پيش خودش قليون بكشن




    دلم گرفته،هنوزم تو شوكم،هنوز قيافه هاشون جلو چشمه كه داشتن ميكشيدن،
    ما داريم اعتياد،خيييلى دورن ازمون،هيچوقت جلو ما نميكشن ولى،من تا حالا از نزديك نديده بودم يعنى
    دلم تنگ شده
    حالم بده،خيزى
    امتحان دارم،درس نميتونم بخونم





    شرهرم اس داد معذرت خواهى مرد برا حرفاش
    گفتم واقعا به هاطر من معذبى،؟
    گف نميشه بگم نه،به خاطر تو مجبورن تو اتاق حا شن،بعضى جاها دعوتيم نميگم بهت كه اونا راحت باشن
    گفتم به خاطر تو باشه،چيزي نميگم،ولى توام درك كن برام سخته،بدم مياد،تا جايى كه جا داره نميخوام ببينم،اونا كارشونو كنن من چيزى نميگم،ولى بدون خوشم نمياد
    جايى كه جا ندارن راحت باشن،ولى وقتى جايى هست كه من نبينم بذا من جاشم اون تو نبينم


    كاره درست چيه?
    اين حرفارو زدم ولى عمل بهش سخته برام،نميتونم


    از ديشب خوابم نميبره،اگه شوهرمم معتاد شه چى

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : چهارشنبه 14 آبان 93 در ساعت 13:05

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام عزیزم.
    خیلی جاها مثل روستاهایی اطراف مشهد یا کرمان، وجود تریاک و خشخاش و اینا پای سفره،تو مهمونی هاشون و ... یه چیز کاملا عادی هست. من یکی از دوستانم اهل یکی از همین روستا هاست، میگفت حتی نونی که میپزن با خشخاش تزئین میکنند یا واسه مریضی هاشون اصلا دکتر نمیرن، سرماخوردگی رو هم با این مواد بهبود میدن و البته میگفت این با مواد مخدر صنعتی خیلی فرق داره، اینا تو زمیناشون، حیاطشون به صورت خودرو هست، هرچند از نظر من توجیه هست.
    من یک بار با پدر مسافرت بودم، از شهرشون رد شدم، اونجا با پدرم ایستادیم خرید کنیم، یک چیزی بود ابتدا فکر کردیم تنباکو هست، بعد فهمیدیم نه، انگار خوردنی هست، مواد تشکیل دهنده اش رو خوندیم، تریاک هم جزءش بود. یعنی علنا فروش میرفت. بعد دیدمش بهش گفتم، خندید گفت اون فروشش ممنوعیتی نداره! و همین حرف شما رو که فرمودین میگفتن که توی مهمونی ها همه میکشن. اگر هم مهمونشون باشی واست تدارک میبینن!

    من هرگز نمیگم این کار صحیحه، اما شما الان دیگه عروس اون خانواده اید و باید به عنوان بخشی از آداب و رسومشون بپذیرید و غیر مستقیم مراقب همسرتون باشید.
    میگم غیر مستقیم، چون مستقیم نتیجه عکس میده.
    هیچ مردی از امر و نهی خوشش نمیاد، هیچ مردی از محدودیت خوشش نمیاد، هیچ مردی از قهر همسرش در جمع خوشش نمیاد. مخصوصا دوستاشون که بهش لقب میدن مثلا زن ذلیل و ...
    باید باور های اونو تغییر بدین نسبت به استعمال دخانیات. باید سلامتی رو تشویق کنید. اتفاقا چه بسا کلافه شون کنید و ایشون از سر کلافگی و حتی لج و لجبازی به این آرامش کاذب رو بیارن. اگه غم و غصه نداشته باشن بعیده برن سمتش، بعیده دلشون بیاد قلب شما رو بشکونن، اما اگه پریشون باشن بهانه ای میاد دستشون.

    من توصیه ام اینه که در قدم اول ازشون عذرخواهی کنید و بگید سعی میکنید با این مسئله کنار بیاین.

    در قدم بعد نگرانیتون رو بابت سلامتیشون عنوان کنید و اینکه نگرانید چون براتون مهم و ارزشمندن.

    همچنین حتی اگر ناراحت میشید، این مسئله رو در مورد خانوادشون به روشون نیارید و هی تو صورتش نزنید که خانواده اش معتادن. سعی کنید پذیرا تر برخورد کنید. چون آنها به خودشون نمیگن معتاد!

    و البته به توانایی های خودتون برای نگهداری همسرتون از آسیب ها متکی باشید، نه تغییر او و خانواده اش.
    در نظر داشته باشید همسرتون به خانواده و دوستانشون هم احتیاج دارن. پس نه سخت گیری کنید، نه آسان بگیرید. متعادل که شرط زندگی موفق همیشه حفظ تعادل و پرهیز همه جانبه از افراط و تفریط هست.
    موفق باشید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : چهارشنبه 14 آبان 93 در ساعت 13:27

  3. کاربر روبرو از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 14 آبان 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتياد پدر
    توسط beddad در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 تیر 93, 12:18
  2. خطر بخاطر اعتياد
    توسط bano در انجمن اعتیاد
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 مرداد 92, 13:16
  3. اعتياد همسرم به ارتباط تلفني با خانم ها
    توسط mahgol2 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 30 مهر 90, 19:12
  4. اعتياد
    توسط yas در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 دی 86, 20:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.