سوء تفاهم های کوچک اما تاثیر گذار
سلام دوستان.
سال کم کم داره به اتمام میرسه. امیدوارم یادآوری کارهایی که امسال انجام دادید و اتفاقاتی که در زندگیتون افتاده یه لبخند گوشه لبتون بنشونه.
امسال برای من تغییرات خیلی بزرگی به همراه داشت. جدای پیشرفتهایی که در کارم داشتم و تونستم کارگاهی تاسیس کنم یه کار خیلی بزرگ انجام دادم و اون اینکه حالا من نامزد دارم.
درست زمانی که فکر می کردم که هیچ وقت نباید ازدواج کنم. زمانی که از آشنایی با افراد جدید سر باز میزدم. اول پاییز یه آشنایی شکل گرفت. و کارمون بعد از چهار ماه به مراسم نامزدی کشید.
حالا بگم چرا اینجام: در این مدت چند بار پیش آمده که هنگامی که با هم صحبت می کردیم بخاطر نوع بیان کردن برخی مسائل ایشون از من دلخور شدن. به طریقه دیگه برداشتی متفاوت از منظور من داشته.
این مسئله باعث شده که نوعی هراس برای من به وجود بیاد که چطور با ایشون صحبت کنم که دچار اشتباه نشه . یا اینکه چی بگم که براش احساس تلخی به همراه نداشته باشه.
البته توضیح بدم که این موارد اصلا مربوط به مسائل مهم زندگی نبوده. مسائل معمولی و عادی رو شامل می شده. مثلا وقتی به ایشون گفتم : با وجود اینکه در دامنه البرز زندگی کردی چطور تا حالا قله توچال رو ندیدی؟ میگه نباید منو بخاطر گذشته ام سرزنش کنی.
در حالی که من چنین قصدی نداشتم. و سوالم تنها از روی کنجکاوی و تعجب بوده.
خلاصه به عقیده من مشکل از اونجا شکل می گیره که من نگاهی مردونه و خیلی معمولی به مسائل پیرامونی دارم و ایشون روحیه ای بسیار شکننده و نکته بین.
حالا بنا به سفارش خودش آمدم اینجا تا از کاربرهای خوب اینجا بپرسم برای اینکه بتونم جلوی اتفاقات این چنینی رو بگیریم یا حداقل کمترش کنیم چکار کنیم؟
چطور باید رفتار کنم که در عین اینکه متوجه تاثیر گفته خودم روی روحیه طرف مقابل باشم احساس در تنگنا قرار گرفتن برای انتخاب جملات نیز نکنم.
لازم به ذکره که این نوشته ها احتمالا توسط خودشون هم خونده میشه.
پیشاپیش سالی خوب و سرشار از شادی و عشق برای همگی دوستانم آرزو میکنم.
با احترام
مجید
پندار نیک . گفتار نیک . کردار نیک
ویرایش توسط majid_k : جمعه 29 اسفند 93 در ساعت 02:12
علاقه مندی ها (Bookmarks)