به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 46
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array

    Post با دعا دختری را خواستم نشد! اکنون به هم ریخته ام و به دعا بدبینم (درمان من به روش کارشناس sci)

    سلام
    من تو تاپیک قبلیم برای وسواس فکریم که به نتیجه نرسیدم الان هم اصلا نمیخوام یه بحث جدید شروع کنم ولی چند ساعت پیش از سایت یه مطلبی پیدا کردم که در مورد وسواس فکری بود فقط از کارشناس محترم خواهش دارم که بفرماین من برای درمان فکرم می تونم از این روش استفاده کنم یا نه، چون نمیخوام بعدا حالم بدتر شه

    روش کارشناس محترم سایت sci

    بهار زندگي،
    آفرين بر شما كه توانستي يه جمع بندي داشته باشي... شما عملا در این پست صورت مساله رو پيدا كرديد! ببينيد قرار نيست ما همه مسائلمون رو با هم حل كنيم! قراره آرام آرام جلو بريم! وقتي ريشه يابي كرديد متوجه شديد كه يكي از بزرگترين مواردي كه مسائل مختلف براي شما ايجاد كرده همين گفتگوي سطحي ذهن شماست
    خب: پس چگونه مي توانيد منتقد دروني خودتون رو خاموش كنيد! اين اولين و مهمترين صورت مساله است
    قبل از اينكه بخواهيم چيزي رو خاموش كنيم بايد ببينيم چي هست؟؟ اصلا منتقد دروني چيه؟؟؟
    ببينيد منتقد دروني همان ذهن سطحي نيست! اما هر دو اينها موجب اغتشاش ذهني مي شود. اين اغتشاش ذهن شما كه توسط گفتگوي دروني يا ذهن سطحي
    اول رام كردن ذهن شما:
    ذهن سطحي در تمام مدت بيداري شما،‌فعال است! اگر مي خواهيد تصوري از اين ذهن داشته باشيد،‌يك صفحه مانيتور بزرگ (مثل صفحات مانيتور هاي فرودگاه) رو در نظر بگيريد كه همينطور داده هاي آن عوض مي شود. اما آيا مي شه خاموشش كرد؟ شايد نه! مي شه آرامش كرد! اين ذهن كاركرد ويژه اي براي شما داره
    1/ عملا شما را از وقايعي كه اطراف شما اتفاق مي افته آگاه مي كنه!
    2/ مرتبا وراجي مي كنه و پر گويي مي كنه...
    3/ تمام مدت برداشت هاي ذهني مي كنه و چندين باره بر اونها تاكيد مي كنه
    4/ شما رو مطمئن مي كنه كه شما از همه اتفاقات پيرامونتون مطلع هستيد
    5/ قضاوت مي كنه
    6/ به نحو بازي گونه اي توضيحاتي كنايه آميز مي ده: بي شك منظورش اين بود كه مي خواست من هم باهاشون برم! چرا آخه؟ (ببينيد اين سرزنش نيست يك برداشته)
    7/ نسبت به برداشتهايي كه مي كنيد شما رو مطمئن مي كنه كه اين برداشتها كاملا صحيح هستند!
    ما معمولا به اين ذهن بي توجه هستيم! خيلي راحت فعالش مي كنيم و بهش بال و پر مي دهيم... با ماشيني كه بوق مي زند... فورا مي گوييم: چرا بوق زد؟ منظورش چي بود؟ مي خواد من چي كار كنم؟؟
    و وقتي مي خواهيد روي موضوعي متمركز شويد ذهن شما آرام نيست و اين گفتگو ها مزاحم هستند...شما بي شك بدون داشتن آرامش ذهني نمي توانيد كاري انجام دهيد! و وقتي تلاش مي كنيد كه كاري انجام دهيد... بسيار خسته و خشمگين مي شويد!
    چه مواردي ذهن شما رو آرام مي كند،‌ خواهم گفت! پس متوجه شديد كه ذهن سطحي چيست؟ اين ذهن آشفتگي بسيار زيادي براي شما ايجاد مي كنه و مجالي براي منتقد دروني!

    منتقد دروني را مي توان جنبه اي از ذهن سطحي گفت كه جنبه اي از شخصيت شماست! اين جنبه شخصيتي شما واقعا قصد آسيب زدن به شما رو ندارد! دشمن شما نيست! مي خواهد شما رو حمايت كند و دائما نگران است! مثل مادري كه تماما مراقب كودك خود است! حتما ديده ايد! مادري در كودكي بچه رو حمايت مي كند كه اي واي نخوري زمين! دستش رو مي گيره! كمكش مي كنه! نظر مادر خيره! ولي وقتي اين بچه مي شه 20 سالش... اون مادر اگر خودش رو تغيير نده و همون حمايتها رو انجام بده چه حادثه دردناكي خواهد بود!
    منتقد دروني در دوارن كودكي شما شكل گرفته براي همين گفتيم كه ريشه در كودكي و خانواده شما داره! تحقير شدنهاي دوران كودكي، بي توجهي پدر و مادر و ... همه اينها مي توانند دلائلي باشند كه منتقد دروني شما رو بزرگ و بزرگتر كرده اند! بطوريكه شما همواره خودتون رو در معرض نقد مي گذاريد و از هيچ كاري كه انجام مي دهيم راضي نمي شويد... آيا مي توانيم او را خاموش كنيم! سوال اينجاست كه چرا خاموشش كنيم!؟ چرا اين حامي رو از بين ببريم! بهتره كه در آرامشي كه با رام كردن ذهن سطحي بدست مي آوريم... اين منتقد رو تربيت كنيم تا نقش واقعي خودش رو ايفا كنه و بفهمه كه شما ديگر كودك نيستيد!
    اين منتقد چند تا كار مي كنه كه موجب مي شه شما صداي معلم دروني خودتون رو نشنويد،‌ و آرامش شما رو سلب مي كنه
    1/ شما رو در انجام هر كاري سرزنش مي كنه! اصلا مهم نيست كه شما چه مي كنيد! سرزنش مي كنه شما رو! چرا كه شما خودتون رو باور نداريد!
    2/ مانع تصميم گيري در موقعيت هاي مهم مي شه... و امكان داره شما در دقائق پاياني تصميمتون رو تغيير دهيد
    3/ سرزنش رو با صداي بلند تكرار مي كنه! اونقدر تكرار مي كنه كه شما عزت نفستون رو از دست مي دهيد
    4/ موجب آشفتگي شديد ذهني و متعاقبا اضطراب فيزيولوژيك مي شه! (درد قلب شما و يا دردهاي مبهم قفسه سينه يا رحم مي تونه دردهايي باشه كه ناشي از اضطراب مي باشد)

    حالا كه صورت مساله اوليه رو شناختيم! فقط سعي مي كنيد كه كمترين مشكلات رو براي خودتون ايجاد كنيد و در سريعترين زمان ممكن به آرامش برسيد:
    اولين راهكارها براي آرام كردن ذهن سطحي است: (دقت داشته باشيد كه شايد هرگز نتوانيم اين ذهن را خاموش كنيم،‌ولي سعي مي كنيم آرامش كنيم؛‌ اگر بتوانيم كلا خاموشش كنيم حالت سكوت عميق رو تجربه خواهيم كرد! آرامشي كه شما رو چنان شيفته خودش مي كنه كه عاشقانه براي بدست آوردنش لحظه شماري مي كنيد
    1. روزانه به مدت 10 دقيقه در دو نوبت،‌ موسيقي بدون كلام گوش كنيد. به ساعت نگاه نكنيد و چند تراك رو انتخاب كنيد و گوش كنيد كه مجموع اونها ده دقيقه باشد
    از اينجا مي توانيد موسيقي هاي خوبي پيدا كنيد:
    بی کلام و آرامشبخش

    2. تمرينات تنفسي انجام دهيد. ( در تاپيكهي مختلفي اين رو توضيح دادم،‌ همان روش رو استفاده كنيد) فقط در مورد تعداد: 10 با تنفس بشيوه نور رنگي/ در هفته اول هر 2 ساعت/ در هفته دوم هر 4 ساعت/
    در طي روز هر دو ساعت در هفته اول اين تمرين رو انجام دهيد:
    - چشمانتان را ببنديد/ يك نور رنگي از رنگ مورد علاقه خودتون رو در نظر بگيريد/ با دو شماره نور رنگي رو طي يك نفس عميق به داخل بدنتان جاري كنيد و ريه ها رو پر كنيد/ فكر كنيد كه اين نور به تمام قسمتهاي بدنتون مي رسه و نور رو دنبال كنيد تا به همه وجودتون برسه... از سر شروع كنيد و تا پاها اون رو هدايت كنيد/ اين بخش كه نفس رو نگه مي داريد چهار شماره طول مي كشه/ شايد در يك بار تنفس نتوانيد اون نور رو به همه اعضا برسونيد... اما طي 5 با تنفس اين نور رو به همه بدنتون برسونيد بطوريكه بعد از تمرين تنفس متوجه شويد كه بدنتون نوراني شده/ سپس طي يك شماره نورهاي سياه و بد رو از بدنتون خارج كنيد!!! با يك بازدم قوي!

    3. توجه داشته باشيد كه ذهن سطحي بسيار نيرومند است! و حاضر نيست صحنه رو ترك كند! پس شروع به حمله مي كند... قبل از انكه موفق شوند انديشه هاي سطحي پيامشان رو به ذهن شما وارد كنند،‌ آنها را به عقب برانيد!
    فشار افكار حمله كننده يا مهاجم، تا مدتي پس از تمرينات فوق با شما خواهد بود ولي به مرور رفع خواهد شد

    4. پياده روي سريع به مقدار 500 قدم در روز در يك نوبت/ قدمهايتان رو بشماريد! به هيچ وجه ندويد

    - زمانيكه مورد سرزنش منتقد دروني قرار مي گيريد:
    يك كش به دور مچ خود بياندازيد/ به محض اينكه سرزنش شروع شد كش رو محكم بكشيد تا به دست شما برخورد كند... سپس اين عبارت را بگوييد:
    امروز من بزرگ شده ام و منتقد دروني من اين را تشخيص مي دهد و طوري من را حمايت مي كند كه مناسب زندگي كنوني من باشد.

    اين تمرينات در مراحل اوليه شايد دشوار باشند اما به مرور زمان طي هفته هايي كه مي گذرد آرامش بيشتري را مشاهده خواهيد كرد
    طي اين مدت كمترين برخوردها را با پدر و مادر و خانواده داشته باشيد و به هيچ وجه كسي رو نقد نكنيد

  2. 4 کاربر از پست مفید Dreams end تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), فرشته مهربان (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), مدیرهمدردی (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    آخه پسر خوب. من که توی همون تاپیک قبلیت که می گی به نتیجه نرسیده بوده توی پست 27 بهت همین تاپیک و تکنیک های توقف فکر رو توصیه کرده بودم.
    http://www.hamdardi.net/thread33161-3.html

    همون تاپیکی که به جای اینکه صبور باشی و دقت کنی و دونه دونه ی پست ها رو بخونی مورد توجه فرشته مهربان و مدیر همدردی بود و هر دوشون پیگیر شما بودن. شما به نظر میاد حتی درست پست ها و نظراتو هم نخوندی عزیز من. یه دفعه ای هم که عصبانی شدی توی پست اخرت معلوم نبود چی شد. دو تا پست پشت سر هم گذاشتی که اولیش خوب بود حالت توی دومیش عصبانی بودی. به جاش جواب فرشته مهربان و مدیر همدردی رو می دادی داشتن راهنماییت می کردن.
    اگه واقعا فکر می کنی به نتیجه نرسیده واسه این بوده که بی طاقتی.
    این تمرینایی که این جا هست و تکنیک های توقف فکر که توی این تالار می تونی سرچ کنیشون برای کنترل فکره. هر فکری قاعدتا میشه. در واقع برای ارام کردن اون ذهن سطحیه. همونی که توی ما هی باهامون حرف می زنه نق می زنه سرزنش می کنه. برای اینه که یه کمی ارام تر باشه و کنترل بشه.

    یه کمی طاقتت رو بیشتر کن. حالت پذیرشت رو هم بیشتر کن نسبت به ما به همدردی و ادمایی که میان نظر میدن. و در واقع پذیرشت رو نسبت به خودت بیشتر کن. اینطوری می تونی هر کسی هر چیزی که می گه و به دردت می خوره رو بشنوی و به کار ببری.

    کارشناسان امیدوارم بازم بیان راهنماییت کنن.

    موفق باشی.

  4. 7 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), Dreams end (یکشنبه 14 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), sara 65 (یکشنبه 14 اردیبهشت 93), فرشته مهربان (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), مدیرهمدردی (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), شیدا. (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام
    من این تمرینات رو شروع کردم و دارم انجامش میدم اما فشار روحی زیادی دارم در حین تمرین یه حالی میشم حالت گریه بهم دست میده بد جور بغض میکنم
    نمی دونم چه مرگمه ولی می دونم که کم اوردم
    فکر دعا کردن هی به سرم میزنه یه چیزی تو درونم هی بهم میگه دعا کن چند ساعتی رو اروم میشم و کنترلش میکنم اما چند ساعت دیگه یه هو شعله ور میشه انگار بنزین میریزن روش
    به محض اینکه فکر دختر مورد علاقه ام به ذهنم میاد همه وجودم به طرف خدا کشیده میشه و بازم شروع میکنم به دعا کردن شروع میکنم به صلوات فرستادن و دوباره خواستن و دوباره یه امیدی تو وجودم شکل میگیره همه چی دوباره از اول برام شروع میشه،هر جایی که میرم تو هر لحظه ای تو هر ثانیه ای فکر دعا کردن از سرم نمیره
    به قول صادق هدایت میخوام کاسه سرم رو باز کنم و هر چی توشه رو بندازم دور بندازم جلوی یه حیوون
    به محض اینکه میخوام با یه دختری رابطه برقرار کنم یه چیزی از درونم بهم فشار میاد بد جور اذیتم میکنه
    فکر کنم از بس که دعا کردم دیوونه شدم،به محض اینکه صدای اذان رو میشنوم بازم فکر دعا به سرم میزنه به محض اینکه اسم خدا میاد فکر دعا به سرم میزنه به محض اینکه اسم یکی از معصومین میاد فکر دعا به سرم میزنه
    دلم میخواد از ایران برم برم یه جایی که نه مسجد داشته باشه نه روحانی به جایی برم که همه کافر باشن
    زندگی ادمها شبیه فصل هاست یکی زندگیش بهارییه یکی پاییزی یکی زمستونی اما مال من ده ساله تو زمستون گیر کرده انگار زندگی من تک فصل هستش
    حالم داره از خودم بهم میخوره یکی هم نیست یه اب قند بده دستمون

  6. 7 کاربر از پست مفید Dreams end تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), Aram_577 (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), فرشته مهربان (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), مدیرهمدردی (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), شیدا. (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  7. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:59]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,441
    امتیاز
    288,243
    سطح
    100
    Points: 288,243, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,616

    تشکرشده 37,119 در 7,019 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 2ANOAN نمایش پست ها
    از همه دوستان سپاس گذار و ممنونم،من تصمیم گرفتم همه چی رو بسپارم دست خدا چون از اول عاشقیم خدا هم بوده یعنی خودم پاش رو به این ماجرا باز کردم حتما خودش جوابی بهم خواهد داد.با وجود اینکه دختر مورد علاقه ام من رو انتخاب نکرد اما من براش ارزوی خوشبختی میکنم اون 7 سال معشوقه من بوده من 7 سال اون رو تو شبهای قدر از خدا خواستم اون دختر زیبا ترین شبها و زیبا ترین احساسها رو بهم میداد و من هنوز هم دوسش دارم ..................






    ...........وجود اون دختر در زندگی من حکمتی داشت و من احساس میکنم اگه اون نبود شاید تا حالا از بین رفته بودم.
    سپاس



    با سلام
    نقطه عطفی که باید تبدیل و تغییر اساسی صورت بگیرد همین جاست.
    ظاهرا شاعر ابیات ذیل را برای شما سروده است. و طی آن این دگردیسی و تغییر رویه را شیرین نشانت داده است:

    یک شبی مجنون نمازش را شکست
    بی وضو در کوچۀ لیلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده ای زد بر لب درگاه او
    پر ز لیلا شد دل پر آه او

    گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    جام لیلا را به دستم داده ای
    وندر این بازی شکستم داده ای

    نشتر عشقش به جانم می زنی
    دردم از لیلاست آنم می زنی

    خسته ام زین عشق دل خونم نکن
    من که مجنونم تو مجنونم نکن

    مرد این بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلای تو... من نیستم

    گفت: ای دیوانه لیلایت منم
    در رگت پنهان و پیدایت منم

    سال ها با جور لیلا ساختی
    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق یک جا باختم

    کردمت آوارۀ صحرا نشد
    گفتم عاقل می شوی اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربت
    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردی ولی
    دیدم امشب با منی گفتم بلی


    مطمئن بودم به من سر میزنی
    در حریم خانه ام در میزنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بیقرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم
    صد چو لیلا کشته در راهت کنم



    ================
    پاورقی:
    لینک مرتبط :
    ‏تفاوت عشق و هوس( در ارتباط دختر و پسر یا در ازدواج)‏


    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  8. 10 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), Aram_577 (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), Dreams end (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), she (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), بی نهایت (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), عشق آفرین (دوشنبه 15 شهریور 95)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 02 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1391-1-16
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    11,959
    سطح
    71
    Points: 11,959, Level: 71
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    825

    تشکرشده 868 در 166 پست

    Rep Power
    44
    Array
    به نام خدا
    سلام
    مطلع کلام رو با تشکر ویژه از مدیرهمدردی شروع میکنم که اشکم رو با انتخاب مناسب این شعر در آورد. رفتم تو عوالمی که ... مپرس!

    و اما دوست عزیزم ، مضمون جمله ای از یکی از پاکان روزگار برات نقل قول میکنم: "اذان موسیقی بهشت است"
    اینکه کسی هنگام شنیدن اذان مست میشه و یاد حبیب میفته ، یعنی روحش اونقدر زلال هست که حوالی بهشت پروازی داشته باشه و منقلب بشه.
    حالا ما انسانها به خاطر نداشتن شهود بر وقایع ملکوت ، ممکنه دل تنگیمون موقع اذان یا عصرهای جمعه و یا هر مکان و زمان مقدسی رو به غفلت با عشقهای دنیویمون پر کنیم و التیام ببخشیم و از خدا غافل بشیم. اما شاید اگر پرده ها کنار برند خواهیم دید که خدا مشتاقانه دم در دلمون نشسته و منتظر یک چرخش کوچیک ما به سمتش هست تا هر آنچه خوبست رو نثارمون کنه
    (بیان نورانیی هست که خداوند فرموده اگر بندگان من میدانستند که من چگونه مشتاق دیدارشان هستم ، هر آینه که از شوق وصال جان از کالبدشان خارج میشد!)

    بله ، حقیقت اینه اما مشکل ما همون ندانستن این شوق هستش!

    به خودت ببال که در این وانفسای جولان جاهلیت ثانی ، فطرتی پاک داری و هنگام پناه خواهی سراغ خدا میری نه ظواهر دنیا.
    از جمله ظواهر دنیا که ابزار خوبی در این زمانه ما برای شیطان شده همین پناه بردن به دوست دختر یا دوست پسر هست. همین پول دوستی ها و بی معرفتی هاست و ... صدها ملعبه دیگه که در کمین دلهای پاک خدا ترس هست.

    من فرصت نکردم نوشته های قبلیت و بخونم ، اما خلاصه آنکه توسل به حبل متین الهی ، سیر در طبیعت خدا و انجام مسافرتهای زیاد ، و انجام امور خیر و کمک به مردم ، سه ابزار قوی برای خلاصی از افکار وسواسی میباشند که مفید فایده بودنشان را به تجربه دیده ام. امید که برای شما نیز مفید باشد.

    ببخشید که مجال و روحیه مناسبی برای ادامه صحبت رو ندارم.

    .
    .
    در پناه حق.
    گر در طلب منزل جانی ، جانی / گر در طلب لقمه نانی ، نانی
    این نکته رمز اگر بدانی ، دانی / هر چیز که در جستن آنی ، آنی
    مولانا

  10. 3 کاربر از پست مفید Aram_577 تشکرکرده اند .

    Dreams end (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), بی نهایت (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    ممنون که تاپیک قبلیم رو بهم یاد اوری کردین خصوصا اون شعر خیلی برام جالب بود.
    فکر کنم من نه نصف راه رو بلکه کل راه رو اشتباه رفتم،چی فکر میکردم چی شد
    دارم با تمرین دعا میزارم کنار تا هم خودم از دست خودم یه نفس راحت بکشم هم خدا از من اینقدر حرف زشت نشنوه هر چی لیاقت خودم بود بار خدا و معصومین کردم،حالا خوبه یه دختر رو از دست دادم دارم این طوری میکنم اگه برای یه چیز مهمتر دعام اجابت نشده بود زمین و زمان رو بهم میدوختم. ظرفیت و شعور چیز خوبیه که من ندارم که این دو تا برای هر دعا کننده ای لازمه ، تازه امروز از خودم رونمایی کردم نمی دونستم اینقدر ادم بی جنبه و دم دمی مزاج و کج فهمی هستم.
    فقط تو روش کارشناس محترم سایت باید یه کش دور موچمون ببندیم و بعد هر وقت منتقد درونیمون فعال شد اون کش رو محکم بکشیم،من این کار رو انجام میدم اما احساس میکنم به دستم اسیب میزنه چون مچم قرمز میشه و بعد درد هم داره میشه به جای این کش یه روش دیگه ای باشه

  12. 2 کاربر از پست مفید Dreams end تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), مدیرهمدردی (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام
    دوست عزیز چیزی که در مورد شما عجیب بنظر میاد اینه که در هنگام ارتباط برقرار کردن با خدا نتنها به آرامش نمیرسی بلکه ذهنت ملتهب تر از قبل میشه و حتی اندک آرامشی هم که داری از بین میره

    به نظرم شما به نوعی دچار افراط در مسائل دینی شدی

    تا حالا بر اثر سرماخوردگی دکتر بهت دارویی داده که هر 8 ساعت باید یدونه بخوری

    قطعا به فواصل زمانی مشخص باید این دارو مصرف بشه تا اثر کنه درسته که خوردن قرص و دارو به بهبود و درمان تو کمک میکنه اما اگر بخوای برای رسیدن به نتیجه مطلوب سرخود زیاده روی کنی مثلا هر 2 ساعت یدونه بخوری نتنها بهت کمکی نمیکنه بلکه از پا درت میاره و سرماخوردگیت که بهتر نمیشه هیچی ممکنه بخاطر مسمومیت دارویی کارت به بیمارستان بکشه

    بذار یه مثال ورزشی هم بزنم
    حتی تمرینات بدنسازی که فوق العاده برای رسیدن به تناسب اندام تاثیر گذاره هم از قواعد مشخصی پیروی میکنه و باید به تعداد مشخص و در روزهای مشخص انجام بشه و استراحت و وقفه بین ست ها و روز های تمرین لازمه ، درسته که فعالیت بدنی و وزنه زدن عضلات رو قوی میکنه اما اگر بخوای هر روز یک حرکت رو چندین و چند بار بزنی اون عضله رو خسته میکنی نتنها اون عضله قوی نمیشه بلکه کوچک تر و ضعیفتر میشه

    با یه حساب سرانگشتی میشه فهمید که فاصله بین نماز های یومیه به صورت میانگین تقریبا چیزی حدود 8 ساعته

    اگر بخوای تمام مدت شبانه روز ذهنتو درگیر پرستش و عبادت و فرستادن ذکر و صلوات و دعا کنی و مدام بهفکر حل مشکلات کار و ازدواج و از این قبیل مسائل با استفاده از معنویات باشی ، استراحت لازم رو به ذهنت نمیدی و سیستم عصبیتو حسابی درگیر میکنی

    ذهن تو الان همینطوری شده بشدت ملتهبه طوری که نمیتونی توقف ایجاد کنی همین کار باعث بوجود آمدن یک احساس تلخ و رنج آور نسبت به عبادت و پرستش و دعا و در نتیجه نسبت به خدا میشه
    پس هروقت این افکار به ذهنت اومد که الان صد تا صلوات بدم یا به فلان اما متوسل بشم یا ... در ذهن خودت این افکار رو به موقع نماز انتقال بده و در طول روز ذهنت رو به انجام دادن سایر فعالیت ها متمرکز کن و به بغیه کارها بپرداز

    در ضمن خیلی هم از ذهنت کار نکش همون عبادتی که خدا موقع نماز ازت خواسته و در قرآن عنوان کرده کافیه و لازم نیست مضاعفش کنی . هرچی مختصر تر و ساده تر باشه اثرگذاری بیشتری داره

    هر فردی که مشکل بزرگی در زندگیش داره سمت دعا میره
    نه صرفا برای اینکه مشکلش حل بشه اکثرا ذهن هر فردی برای اینکه به آرامش برسه اونو تعقیب میکنه تا در کنار فعالیتی که انجام میده از معنویات هم بهره بگیره

    حتما با این آیه زیاد برخورد داشتی: تنها با یاد خداست که دلها آرام میگیرد

    فضای مسجد واقعا فضای آرامش بخش و پر از انرژی هستش

    از طراحی معماری مساجد بگیر و خالی بودن مسجد از هر وسیله ای مثل میز و صندلی و کامپیوتر و ... و عطر خوشی که در اون فضا میتونی لمسش کنی تا اینکه هر کسی که وارد مسجد شده همه دلشوره و اضطرابشو پشت در مسجد میذاره و بدون افکار مادی وارد میشه تا بهتر عبادت کنه
    همین باعث میشه هر فردی که وارد این فضا میشه خودش هم به نوبه خد انرژی مثبت و آرامش بخش به فضای اون محیط وارد کنه

    بحث من بحث دینی نیست بحث من اینه که نماز و عبادت خودش به نوبه خود تمرین توقف ذهن و رسیدن به آرامشه اونم سه مرتبه در روز

    همین آبی که برای وضو به صورت و دستهات و پات میزنی
    صدای اذان که در بیرون از اتاق میپیچه

    و خیلی از مطالب دیگه منابع قوی ایجاد آرامش هستند

    توی ذهن خودت فضای ماه رمضان رو تصور کن ، بخاطر آرامشی که همراهشه چه احساس خوبی با خودش همراه داره

    اما اگر قرار باشه برای یک نفر تمام ماه های سال ماه رمضان باشه به نظرت دیگه این فرد میتونه بازم با همون کیفیت حس آرامش رو تجربه کنه

    گفتم فضای مسجد پر از حس آرامشه برای فردی که از بیرون وارد اون محیط میشه اما وقتی که قرار باشه تمام مدت روز در مسجد باشی بارم به نظرت اون احساس مثبت و فضای آرام در ذهنت شکل میگیره

    پس نماز و عبادت و دعا ابزاری برای رسیدن به آرامش و مثل یک مسکن قوی روحی عمل میکنه اما اگر بخوای در مصرف این مسکن زیاده روی کنی و برای انجام کارهای پیش روت بیش از حد به دعا متوسل بشی بنوعی میشه گفت دچار مسمومیت ذهنی میشی و ذهنت ملتهب و خسته میشه و نتنها اثرات آرامش بخش و روحی معنویات از بین میره بلکه حس بدی نسبت به این مسائل پیدا میکنی

    مثل فردی که از خوردن یک ماده شیرین یا ترش احساس لذت میکنه ولی با مصرف بیش از حد نسبت به اون مزه حس بدی پیدا میکنه و ازش زده میشه

    امیدوارم تونسته باشم حرفمو بشکل صحیح انتقال بدم

    در مورد راه و روشی هم که در پیش گرفتی برات آرزوی موفقیت دارم

    اون فیلمه روهم که صدبار نوشتم و میدونم هیچوقت نمیگیری رو هم بگیر نگاه کن

    این مطالبی که عنوان شد صرفا نظرات شخصی من بود (یجورایی مثل این بود که شما از دوستان خواسته بودی درمان به روش آقای sci برات انجام بدن اما به روش معاون کلانتر برخوردی)

    موفق باش

  14. 2 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), Dreams end (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    لازم نیست کش رو خیلی محکم بزنید. یک کش پارچه ای ببندید که نرم باشه و ارام رها کنید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  16. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    Dreams end (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام
    معاون کلانتر چرا دیر به دیر میای سایت؟
    من بعد ارسال کلی مطلب متوجه شدم من شناخت خوبی از خودم ندارم بعضی از صفاتم رو تازه کشف کردم البته به لطف مدیر همدردی و فرشته مهربان اما جالبترین نقطه از خودم اینجاست که یه چیزی از درونم با من نجوا میکنه و هی جلوی هر چیزی علامت سوال میزاره؟ منم به طرف اون علامت سوال ها کشیده میشم و همه چی دوباره از نو برام شروع میشه
    البته این تمرین ها اثر خوبی روم گذاشته دیگه مثل پریروز عصبانی نیستم.
    این ده سال دعا خیلی خسته ام کرده خصوصا اینکه به خواسته ام هم نرسیدم بدتر شدم،امروز بعد نماز صبح فکر دعا به سرم زد ولی خیلی راحت کنترلش کردم و بدون اینکه چیزی از خدا بخوام گرفتم خوابیدم تو نماز ظهر هم همین طور تونستم کنترلش کنم اما بعد از نماز شب کلی با خودم کلنجار رفتم تا تونستم خودمو جمع کنم نمی فهمم چطور بعد نماز صبح و ظهر این طوری نشدم اما شب حال و هوام یه جور دیگه شد احساس میکنم ثبات رفتاری ندارم اگه ده سال پیش فکر میکردم دعا این چنین روم اثر منفی میذاره اگه سرطان هم میگرفتم لب به دعا نمی گشودم خودم رو تو بد دردسری انداختم،البته دارم یواش یواش امید به خدا و دعا رو دارم تو وجودم میکشم چون تا به حال هیچ وقت نسبت به دعا بی تفاوت نبودم اما الان حس بی تفاوتی داره تو وجودم شکل میگیره اگه بتونم این پیچ رو رد کنم یه جوری میرم که دیگه نتونم برگردم.

    داستان موش و شتر رو شنیدین یا نه اگه شنیدین که هیچ اگه نه پس من میگم بشنوین
    میگن یه روز یه موشی به یه شتر میگه بیا باهم دوست بشیم شتر هم قبول میکنه که با موش دوست بشه خلاصه یه روزی میشه که موشه شتر رو به خونه اش دعوت میکنه شتر دنبال موش می افته تا برسه به خونه موشه خلاصه میرسن خونه موشه موشه میره تو شتر هر کاری میکنه نمی تونه داخل شه موش رو صدا میکنه و میگه یا یه خونه بزرگ برا خودت درست کن تا دوستت بتونه وارد خونه ات شه یا یه دوستی برا خودت انتخاب کن که هم اندازه خونه ات باشه
    حکایت ما هم شبیه همینه خواستیم با کسی دوست بشیم که هم دم و پشتیبان ما شه نگو این خیلی بزرگتر از خونه دل ماست. خدا رو میگم چون نمی تونم خونم رو بزرگ کنم باید دنبال یه دوست هم قد و اندازه خودم باشم

  18. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:59]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,441
    امتیاز
    288,243
    سطح
    100
    Points: 288,243, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,616

    تشکرشده 37,119 در 7,019 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    2anoa گرامی
    اصلا من و تو خونه ای نداریم که خدای بزرگ رو درون آن دعوت کنیم.
    صاحب خونه، مقیم خونه، صاحب من و صاحب تو خودش هست.
    ما توهم زده ایم که مالکیت چیزی داریم .
    آن خدای مهربان صاحب دلت هست. و در دلت نشسته است. تو راه خانه ات را گم نکن.
    حتی دعا رو همون عزیز رحیم، رو زبونت قرار می دهد.
    دعا یعنی یک ارتباط
    مثل عشقبازی با معشوق
    محتوا و اجابتش به کنار
    همین که اجازه داده با وجودش به هر بهانه ای حرف بزنی . یعنی دوستت داره.
    مواظب باش این حق رو که اون بهت داده از خودت نگیری.
    ولی مودب و مهربون و قانع باشد.
    اگر استجابت نشد. هم بدون که دوستت داشته.
    دعا کن که باهاش باشی. فقط همین.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  19. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), Dreams end (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), khaleghezey (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), فرشته مهربان (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), عشق آفرین (دوشنبه 15 شهریور 95)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.